eitaa logo
کافه شعر و ادب
746 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
2.9هزار ویدیو
3 فایل
خوش آمدید بزرگواران کپی آزاد اگه دوست داشتی یه صلوات هم بفرست خادم Yasamanha@
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چه قشنگ میگه جنابِ که: 🌴🌼🌴خداوندا دل و دینَم نگه‌دار 🌴🥀🌴 ‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌
اول صبح و ✋ ‌ چشم من خیس و هوای تو به دل افتاده ای رفیق ابدی حضرت ارباب سلام ألسلام عليك يا اباعبدالله 🌴🌼🌴 سلام صبحتون حسینی☀️ 🌴💎🌹💎🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بگردید و بگردد روزگار دل به دنیا درنبندد هوشیار ای که دستت می‌رسد کاری بکن پیش از آن کز تو نیاید هیچ کار 🌴🌼🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
*خواب بودم نیمه شب در بسترم* سایه ای افتاد ناگه بر سرم *خواب بر چشمم هنوز تحمیل بود* سر بلند کردم که عزرائیل بود *رنگ از رخسار گلگونم پرید* آب پیشانی به دامانم چکید *دست و پایم سست، تن خیس از عرق* خِس خسی در سینه، جانم بی رمق *التماسش کردم و گفتم : امان* گفت : امر است از خدای آسمان *زندگانی بر سرت پایان گرفت* از تو باید این دقیقه جان گرفت *گفتمش : مال و منالم مال تو* تا رها یابم من از چنگال تو *گفت : نه هنگامه ی هجران توست* آنچه داری سهم فرزندان توست *سالها از عمر خود دادی هدر* از گناهان کاش می‌کردی حذر *آن همه فرصت چه کردی تا کنون* حال فرصت از کفَت آمد برون *کن وداع با خانمان و زندگی* رَو به عُقبی با چنین شرمندگی *گفتم أشهد ، جان من تسلیم شد.* روح من دست ملَک تقدیم شد *سخت جانم را برون آورد مَلَک* ناله‌ام افتاد در گوش فلک *لاشه ای دیدم زمن در بستر است* چشمهایش بسته و گوشش کر است *صبح شد دیدم عیال و خانمان* آمدند بر بسترم گریه کنان *دخترم می زد به صورت : کای پدر* زود بستی از میان بار سفر *آن طرف تر خواهرم خون می‌گریست* داد می زد این مصیبت چیست؟ چیست؟ *یک نفر آمد لباسم را درید.* آن دگر گفتا که تابوت آورید *غسل میّت دادنم خویشان من* در کفن پیچیده کردند جان من *سوی قبرستان روان کردند مرا* اهل منزل صد فغان کردند مرا *زین پس از آنان سرایم دور بود.* بعد از این‌ها منزل من گور بود *بردَنم در قبر نهادند در لحد* قبر شد منزلگه من تا ابد *خاک را بسیار بر من ریختند.* خود دعایی کرده و بگریختند *آن زمان من بودم و تنگی گور* ظلمتی گسترده بی یک ذره نور *ناگهان آمد صدای گفتگو* دو مَلَک ، با گرز دیدم روبرو *گفت برخیز ای فلان ابن فلان* لحظه‌ی پرسش رسیده ست این زمان *اولین پرسش : بگو ربّ تو کیست؟* دومین پرسش : بگو دین تو چیست؟ *سومین پرسش : که بود پیغمبرت؟* کو نماز و روزه ، حجّ اکبرت؟ *مانده بودم در جواب آن دو من* مهر خاموشی مرا بُد بر دهن *رَبّ؟ نمیشناسم نکردم طاعتش* دین؟ نکردم پیروی یک ساعتش *بی جوابم چون بدیدند آن زمان* برسرم کوبید با گرزی گران *آنچنان گرزی که آتش در گرفت* شعله هایش گور من را بر گرفت *وامصیبت این چه حال است ای خدا* ناگهان آمد به گوشم این ندا 🌴💎🌴 *بنده ی من : حُبّ دنیا داشتی* عمر جاویدان به خود پنداشتی *حُبّ عیش و نوش و ثروت بود تورا* پیروی از نفس و شهوت بود تورا *بر نماز خویش کاهل می‌شدی* روزه می‌آمد تو غافل می‌شدی *دست یاری با شیاطین داشتی* بی خیالی از برِ دین داشتی *غافل از یاد خدا بودی کنون* از عذاب سخت کی آیی برون *در غل و زنجیر کردند پای من* پس نشان دادند به من مأوای من *یک در از دوزخ برایم باز شد.* ناله و درد و فغان آغاز شد. *ضجّه‌ها کردم خدایا الأمان* شعله ای برخاست بند آمد زبان *آه ، دیدم ناله ام بی حاصل است* دیدم آنجا منزل این جاهل است *آرزو کردم که : ای کاش این زمان* بر بگردم ساعتی را در جهان *تا تن از دوزخ دمی راحت کنم* بی نهایت سجده و طاعت کنم *آرزویم بود این ، اما چه سود* راه برگشتی برای من نبود.😔 *نشرش صدقه جاریه *🌴🕯🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بخت نافرجام اگر با عاشقان یاری کند یار عاشق‌سوز ما ترک دل‌آزاری کند بر گذرگاهش فرو افتادم از بی‌طاقتی اشک لرزان کی تواند خویشتن‌داری کند؟ چاره‌ساز اهل دل باشد می اندیشه‌سوز کو قدح؟ تا فارغم از رنج هوشیاری کند دام صیاد ار چمد دلخواه‌تر باشد مرا من نه آن مرغم که فریاد از گرفتاری کند عشق روز افزون من از بی‌وفایی‌های اوست می‌گریزم گر به من روزی وفاداری کند گوهر گنجینهٔ عشقیم از روشندلی بین خوبان کیست تا ما را خریداری کند؟ از دیار خواجه شیراز می‌آید رهی تا ثنای خواجه عبدالله انصاری کند می‌رسد با دیده گوهرفشان همچون سحاب تا بر این خاک عبیرآگین گهرباری کند (رهی معیری) ۲۴ آبان‌ماه سالروز درگذشت استاد بزرگ رهی معیری 🌹 روحش شاد و نامش جاودان 🌹 🌴🌼🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌴🕯🌴 شد خزان؛ گلشنِ آشنایی باز هم آتش به جان زد، جدایى عمرِ من؛ اى گل… طى شد، بهرِ تو وز تو ندیدم؛ جز بد عهدى و بى وفایى با تو وفا کردم؛ تا به تنم جان بود… عشق و وفادارى؛ با تو چه دارد سود؟! 🌴🌼🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مـا همـانیـم ڪہ از تـو غفلـت ڪردیـم بـا همہ آدمیـان غیـر خلـوت ڪردیـم سـال هـا مے گـذرد، بـرگـردیـم و مشخـص شـده مـاییـم ڪہ ڪردیـم 🤲🌷 🌴🌼🌴
مولانا ای تــــــــو امان هر بلا ما همه در امان تــــــــــــــو 🌴🌼🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ابوسعید ابوالخیر 🌴💎🌴 گفتا که دلت کجاست گفتم بر او پرسید که او کجاست گفتم در دل ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
غلط است هر که گوید که به دل رهست دل را دل من زغصه خون ‌شد دل او خبر ندارد 🌴🌼🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دل‌ بـه‌ دل‌ راه‌ نـدارد کـه‌ بـه‌ عـیـنـی‌ دیـدم دل‌ من‌ غرق‌ در آشوب‌ ولبش‌ خندان‌ بود.. 🌴🌼🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای ملائک كه به سنجیدن ما مشغولید بنویسید كه اندوه بشر بسیار است... 🌴🌼🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ایهاالناس جهان جای تن آسانی نیست مرد دانا، به جهان داشتن ارزانی نیست خفتگان را چه خبر زمزمهٔ مرغ سحر؟ حیوان را خبر از عالم انسانی نیست داروی تربیت از پیر طریقت بستان کادمی را بتر از علت نادانی نیست روی اگر چند پری چهره و زیبا باشد نتوان دید در آیینه که نورانی نیست شب مردان خدا روز جهان افروزست روشنان را به حقیقت شب ظلمانی نیست پنجهٔ دیو به بازوی ریاضت بشکن کاین به سرپنجگی ظاهر جسمانی نیست طاعت آن نیست که بر خاک نهی پیشانی صدق پیش آر که اخلاص به پیشانی نیست حذر از پیروی نفس که در راه خدای مردم افکن‌تر ازین غول بیابانی نیست عالم و عابد و صوفی همه طفلان رهند مرد اگر هست به جز عارف ربانی نیست با تو ترسم نکند شاهد روحانی روی کالتماس تو به جز راحت نفسانی نیست خانه پرگندم و یک جو نفرستاده به گور برگ مرگت چو غم برگ زمستانی نیست ببری مال مسلمان و چو مالت ببرند بانگ و فریاد برآری که مسلمانی نیست آخری نیست تمنای سر و سامان را سر و سامان به از بیسر و سامانی نیست آن کس از دزد بترسد که متاعی دارد عارفان جمع بکردند و پریشانی نیست وانکه را خیمه به صحرای فراغت زده‌اند گر جهان زلزله گیرد غم ویرانی نیست یک نصیحت ز سر صدق جهانی ارزد مشنو ار در سخنم فایده دو جهانی نیست حاصل عمر تلف کرده و ایام به لغو گذرانیده، به جز حیف و پشیمانی نیست سعدیا گرچه سخندان و مصالح گویی به عمل کار برآید به سخندانی نیست تا به خرمن برسد کشت امیدی که تراست چارهٔ کار به جز دیدهٔ بارانی نیست گر گدایی کنی از درگه او کن باری که گدایان درش را سر سلطانی نیست 🌴🌼🌴
ما شعر نگفتیم که آرام بگیریم از وصل سرودیم، اگر چند اسیریم ما بهر رهاییِ خود از ظلم، بدانید از جنگ نگفتیم که در خواب بمیریم 🌴🕯🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بودم از بغض لبالب زد و باران بارید آسمـان بود فقط حـال دلـم را فهمید ✍ 🌴🕯🌴