روزی به دلبری نظری کرد چشم من
زان یک نظر مرا دو جهان از نظر فتاد
عشق آمد آن چنان به دلم در زد آتشی
کز وی هزار سوز مرا در جگر فتاد
سعدی
گاه گویم که بنالم ز پریشانی حالم
باز گویم که عیان است چه حاجت به بیانم
سعدی
دل بی طاقتی چون طفل بدخو در بغل دارم
که نتوانم به کام هر دو عالم داد تسکینش
صائب تبریزی
زبان حال عاشق گر دعایی
دارد این دارد
که یارب مهربان گردان دل
نامهربانش را
بیدل دهلوی
همه عیبِ خلق دیدن، نه مروت است و مَردی
نِگهی به خویشتن کن که تو هم گناه داری
#سعدی
🌴🕯🌴
مطمئن باش که مهرت برون نرود از دل من.
مگر آن روز که در خاک شود منزل من"
#حافظ
🌴🕯🌴