نبخشیدن باعث
کوچک شدن افق نگاهت
و پرشدن فضای ذهنت از چیزهایی میشود که هیچ نیازی به آنها نداری
می بخشی چون
به اندازه کافی قوی هستی
که درک کنی همه آدم ها ممکن است خطا کنند…
بخشیدن
هدیه ای است که تو به خودت میدهی…
به خاطر بسپار که آدم های ضعیف هرگز نمی توانند ببخشند…
بخشیدن خصلت آدم های قوی است …
بخشیدن یک اتفاق لحظه ای هم نیست …
فقط قدرتمندها می بخشند…
پس قوی بودن را انتخاب کن…💚
از کودک فال فروشی پرسیدم
چه میکنی؟
گفت:
از حماقت انسانها
تکه نانی در می اورم!
اینها از منی که
در امروز خود مانده ام،
فردایشان را میخواهند...
🌱🌱🌱
#داستان_بزرگان
ﺷﯿﺦ ﺭﺟﺒﻌﻠﯽ ﺧﯿﺎﻁ تعریف میکرد:
ﺩﺭ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﺑﻮﺩﻡ،ا ﻧﺪﯾﺸﻪ ﻣﻜﺮﻭﻫﯽ ﺩﺭ ﺫﻫﻨﻢ ﮔﺬﺷﺖ، بلاﻓﺎﺻﻠﻪ #ﺍﺳﺘﻐﻔﺎﺭ ﻛﺮﺩﻡ ﻭ ﺑﻪ ﺭﺍﻫﻢ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺩﻡ.
ﻗﺪﺭﯼ ﺟﻠﻮﺗﺮ ﺷﺘﺮﻫﺎﯾﯽ ﻗﻄﺎﺭ ﻭﺍﺭ ﺍﺯ ﻛﻨﺎﺭﻡ ﻣﯽﮔﺬﺷﺘﻨﺪ، ﻧﺎﮔﺎﻩ ﯾﻜﯽ ﺍﺯ ﺷﺘﺮﻫﺎ ﻟﮕﺪﯼ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﻛﻪ ﺍﮔﺮ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻛﻨﺎﺭ ﻧﻤﯽﻛﺸﯿﺪﻡ،، ﺧﻄﺮﻧﺎک ﺑﻮﺩ.
ﺑﻪ ﻣﺴﺠﺪ ﺭﻓﺘﻢ ﻭ ﻓﻜﺮ ﻣﯽﻛﺮﺩﻡ، ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺣﺴﺎﺏ ﺩﺍﺭﺩ، اﯾﻦ ﻟﮕﺪ ﺷﺘﺮ ﭼﻪ ﺑﻮﺩ؟!
ﺩﺭ ﻋﺎﻟﻢ ﻣﻌﻨﺎ ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﺷﯿﺦ! ﺁﻥ ﻟﮕﺪ نتیجهٔ ﺁﻥ ﻓﻜﺮﯼ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﻛﺮﺩﯼ.
ﮔﻔﺘﻢ: آخر ﻣﻦ ﻛﻪ ﺧﻄﺎﯾﯽ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻧﺪﺍﺩﻡ.
ﮔﻔﺘﻨﺪ: خب ﻟﮕﺪ ﺷﺘﺮ ﻫﻢ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻧﺨﻮﺭﺩ.
ﻗﺎﻧﻮﻥ ﮐﺎﺭ ﻣﺎ ﺩﺭ ﮐﺎﺋﻨﺎﺕ ﺟﺮﯾﺎﻥ ﺩﺍﺭﺩ، ﺣﺘﯽ ﯾﮏ تفکر منفی هم میتواند تاثیر منفی ایجاد کند.
🌷🌷🌷
اگر روزی
به کسی محبت کردید
باور داشته باشید
هرگز نخواهد توانست از یاد ببرد
ماندگارترین اثر هنری انسان!!
محبت است
🌺🌺🌺
پیرمرد گفت:
زندگی مثل آب توی
لیوانه تَرَک
خورده می مونه..!!!!
بخوری تموم میشه
نخوری حروم میشه...
از زندگیت لذت ببر،
چون درهرصورت تموم میشه
🌿🌿🌿
🌷🌷🌷🌷🌷
‼️ﺁﺭﺍﻡ ﺑﺎﺵ ، ﺍﻫﺪﺍﻑ ﺑﻠﻨﺪ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵ‼️
ﺩﻧﯿﺎ ﺭﺍ ﺑﻨﮕﺮ
ﺍﺭﺯﺵ ﻫﺮ ﺛﺎﻧﯿﻪ ﺭﺍ ﺑﺪﺍﻥ ...!
ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻫﺮ ﮐﺎﺭﯼ، ﺑﻪ ﺑﺎﺯﺗﺎﺏ ﺁﻥ بیاندﯾﺶ ...!
ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﻫﺪف هاﯾﺖ، ﺳﺨﺘﯽ ﺭﺍ ﻫﻞ
ﺑﺪﻩ ﻭ ﮐﻨﺎﺭ ﺑﺰﻥ!
ﻭ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺑﺎﺵ
ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﮐﻪ ﺑﯿﺪﺍﺭ میشوﯼ،
ﺑﻪ ﺗﻮ ﻓﺮﺻﺖ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ
ﺩﺍﺩﻩ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ! میتوﺍﻧﯽ ﻫﻤﻪ
ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺭﺍ ﮐﻨﺎﺭ ﺑﮕﺬﺍﺭﯼ ﻭ ﺍﺯ
ﻧﻮ ﺁﻏﺎﺯ ﮐﻨﯽ، ﺁﻥ ﺭﺍ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻦ،
با ﻋﺸﻖ ﺯﻧﺪﮔﯽ كن ...!
🍂موفقیتهایی که نصیب افراد صبور میشود، همانهایی هستند که توسط افراد عجول رها شده اند!🌊
.
.
.🌱🌱🌱
.
پروفسور_حسابی
زنده بودن حرکتی است افقی
از گهواره تا گور ......
اما زندگی کردن حرکتی است عمودی
از فرش تا عرش......
زندگی یک تداوم بی نهایت اکنون هاست.
ماموریت ما در زندگی
"بی مشکل زیستن" نیست
"با انگیزه زیستن" است
"سلطان دلها" باش, اما دل نشکن.
بگذار همه عاشقت باشن اما تو عاشق یک نفر باش.....
"طلا" باش اما خاکی...
#متنی_بسیار_زیبا
گفت : زندگی مثه نخ کردنه سوزنه!
یه وقتایی بلد نیستی چیزیو بدوزی، ولی چشات انقد خوب کار میکنه که همون بار اول سوزن رو نخ میکنی،
ما هر چی پخته تر میشی، هر چی بیشتر یاد میگیری چجوری بدوزی، چجوری پینه بزنی، چجوری زندگی کنی،
تازه اون وقت چشات دیگه سو ندارن.
گفتم : خب یعنی نمیشه یه وقتی برسه که هم بلد باشی بدوزی، هم چشات اونقد سو داشته باشن که سوزن رو نخ کنی؟
گفت: چرا، میشه، خوبم میشه
اما زندگی همیشه یه چیزیش کمه.
گفتم چطور مگه؟
گفت : آخه مشکل اینجاست، وقتی که هم بلدی بدوزی، هم چشات سو داره،
تازه اون موقع میفهمی
نه نخ داری، نه سوزن .!.
♥️دلم به حال پدرومادر
مهربانی میگیرد
که یکبارهم کسی
#روزعشق رابه چشمان
منتظرشان تبریک نگفت
وافسوس که این
روز را روزعاشقان
خواندیم اما روز عزیزترینها بود!
🌸تفاوت آدمها و انسانها...
آدم ها زنده هستند، انسان ها زندگی میکنند...
آدم ها میشنوند، انسان ها گوش میدهند...
آدم ها میبینند، انسان ها عاشقانه نگاه میکنند...
آدم ها در فکر خودشان هستند، انسان ها به دیگران هم فکر میکنند!
🌺آدم ها میخواهند شاد باشند، انسان ها میخواهند شاد کنند... آدم ها، اسم اشرف مخلوقات را دارند، انسان ها، اعمال اشرف مخلوقات را انجام میدهند... آدم ها انتخاب کرده اند که آدم بمانند، انسان ها تغییر کردن را پذیرفته اند تا انسان شوند... آدم ها و انسان ها هردو انتخاب دارند، اینکه آدم باشند یا انسان، انتخاب با خودشان است...
🌸نیازی نیست انسان بزرگی باشیم، انسان بودن خود نهایت بزرگیست... انتخاب ما چیست؟! میخواهیم یک آدم معمولی باشیم یا یک انسان...؟
حواسمان باشد❗️
⚠حواسمان به چروک هایِ دور چشم مادرانمان و لرزش دست های پدرانمان باشد
⚠حواسمان به تر شدن های گاه و بیگاهِ چشم هایِ کم سو و دلتنگیِ شان باشد!
⚠حواسمان باشد که آنها خیلی زود پیر میشوند!
⚠حواسمان باشد خیلی زودتر از آنچه فکرش را میکنیم از کنارمان می روند...
⚠حواسمان باشد که آنها تمامِ عمر حواسشان به ما بوده...
به آرام قد کشیدنمان بوده ، به نیازها ونازهایمان بوده....
⚠آنها یک روز آنقدر پیر میشوند که حتی اسمهایمان را هم فراموش میکنند....
⚠حواسمان به گرانترین عشقهایِ زندگیمان...
به "بابا" به "مامان" ها خیلی باشد
🔻“دعای مادر”
ابویزید بسطامی را پرسیدند که این پایگاه به دعای مادر یافتی، این معروفی (شهرت) به چه یافتی؟
گفت: آن را هم به دعای مادر، که شبی مادر از من آب خواست.
بنگریستم در خانه آب نبود، کوزه برداشتم.
به جوی رفتم آب بیاوردم.
چون بر سر مادر آمدم، خوابش برده بود.
با خود گفتم که اگر بیدارش کنم من بزهکار باشم.
بایستادم تا مگر بیدار شود.
تا بامداد بیدار شد، سربلند کرد و گفت: چرا ایستاده ای؟
قصه بگفتم (ماجرا را تعریف کردم)
برخاست و نماز کرد و دست بر دعا برداشت و گفت: الهی چنان که این پسر مرا بزرگ و عزیز داشت، اندر میان خلق او را بزرگ و عزیز گردان.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگر یک شخص ثروتمند که به او اطمینان و اعتماد داری ؛ به تو بگوید نگران نباش و غصّهی بدهیهایت را نخور، خیالت راحت باشد ، من هستم...
ببین این حرف او چقدر به تو آرامش میبخشد و راحت میشوی
خدای مهربان که غنی و تواناست به تو گفته است :
ألَیسَ اللهُ بِِکافٍ عَبدَهُ
آیا خداوند برای کفایت امور بنده اش بس نیست؟
یعنی ای بندهی من ، برای همهی کسری و کمبودهای دنیوی و اخرویات من هستم.
این سخن خدا چقدر تو را راحت می کند و به تو آرامش می بخشد؟!
«ألا بِذِکرِ اللهِ تَطمَئِنُّ القُلوبُ»
دل ها با یاد خدا آرامش می یابد.
خدا مهربانتر از آن چیزیست که تو فکر میکنی...
حضرت عیسی (ع) از صحرایی می گذشت. در راه به عبادت گاهی رسید که عابدی در آنجا زندگی می کرد. حضرت با او مشغول سخن گفتن شد.
در این هنگام جوانی که به کارهای زشت و ناروا مشهور بود، از آنجا گذشت. وقتی چشمش به حضرت عیسی (ع) و مرد عابد افتاد، پایش سست شد و از رفتن باز ماند. همان جا ایستاد و گفت: خدایا من از کردار زشت خویش شرمنده ام. اکنون اگر پیامبرت مرا ببیند و سرزنش کند، چه کنم؟! خدایا عذرم را بپذیر و آبرویم را مبر.
مرد عابد تا آن جوان را دید سر به آسمان بلند کرد و گفت: خدایا! مرا در قیامت با این جوان گناه کار محشور نکن. در این هنگام خداوند به پیامبرش وحی فرمود که به این عابد بگو:
ما دعایت را مستجاب کردیم و تو را با این جوان محشور نمی کنیم، چرا که او به دلیل توبه و پشیمانی اهل بهشت است و تو به دلیل غرور و خودبینی، اهل دوزخ!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مردم اینجا چقدر مهربانند؛
دیدند کفش ندارم برایم پاپوش دوختند،
دیدند سرما میخورم سرم کلاه گذاشتند
و چون برایم تنگ بود کلاه گشادتری
و دیدند هوا گرم شد، پس کلاهم را برداشتند.
و چون دیدند لباسم کهنه و پاره است
به من وصله چسباندند
و چون از رفتارم فهمیدند که سواد ندارم
محبت کردند و حسابم را رسیدند.
خواستم در این مهربانکده خانه بسازم
نانم را آجر کردند گفتند کلبه بساز...
روزگار جالبیست مرغمان تخم نمی گذارد
ولی هر روز گاومان می زاید...!
آدمها...
گاهی در زندگی ات می مانند!
گاهی در خاطره ات!
آن ها که در زندگی ات می مانند؛
همسفر می شوند....
آن ها که در خاطرت می مانند:
کوله پشتیٍِ تمامٍ تجربیاتت برای سفر....
گاهی تلخ
گاهی شیرین
گاهی با یادشان لبخند می زنی
گاهی یادشان لبخند از صورتت بر می دارد....
اما تو لبخند بزن
به تلخ ترین خاطره هایت حتی....
بگذار همسفر زندگی ات بداند
هر چه بود؛هر چه گذشت
تو را محکمتر از همیشه و هر روز
برای کنار او قدم برداشتن ساخته است....
آدمها می آیند
و این آمدن
باید رخ بدهد
تا تو بدانی
آمدن را همه بلدند....
این ماندن است که هنر میخواهد