گل مولا:
گفتم منم اهل خطا، گفتی کـه بخشیدم، بیا
گفتم شکستم توبه ها، گفتی کـه بخشیدم، بیا
گفتم شکسته بالم و پیش نگاهت لالم و
الکن شدم وقت دعا، گفتی کـه بخشیدم، بیا
گفتم کـه اي ستّار من، اي حضرت غفّار من
من بر خودم کردم جفا، گفتی کـه بخشیدم، بیا
گفتم ز خوبی خالی ام، من دانه اي پوشالی ام
بنگر تهیدستم خدا، گفتی کـه بخشیدم، بیا
گفتم کـه احوالم بد اسـت، از بس گناهم بی حد اسـت
بخشیده اي این بنده را گفتی کـه بخشیدم، بیا
گل مولا:
مویم سفید گشته و رویم سیاه شد
رویم سیاه... هر چه که شد از گناه شد
سرمایه ی جوانی ام ارزان فروختم
طی شد جوانی من و عمرم تباه شد
تو اختیار دادی و گفتی که بنده باش
صد حیف از این اراده که خرج گناه شد
با هر نفسم صبح دگری سر زد ز دلم چو پیراهن گل دلی پاره دارم. دلم را به باغت گل افشان کن چو لب بسته ... رهایی ندارم از این بی قراری مگر خون ببارم چو ابر بهاری.
سلام
صبحت بخیر
صبحت ی سر زمین زیتون
صبحت ی خرمن گندم
صبحت ی دنیا خنده برای مردم
شاید باید جهــان را رها کرد
و فنجانی چای خورد
مبادا که خودمان را از یاد ببریم
بی گمان لایق ترین فرد در زندگیمان
اول خودمان هستیم🌴💎🌴
و إنّی أحبک أکثر اتِّساعاً من السماء
و من وسیعتر از آسمان دوستت دارم!..♥️