همسرداری💕🌱
1⃣همیشه در انجام کارها از همسرتون نظر بخواین. این کار اقتدار مرد را بالا میبره.
2⃣ قناعت خوبه ولی طوری باشه که همسری متوجه بشه.😉
3⃣ احترام به خانواده همسر فراموش نکنید که باعث محبت بیشتر همسری میشه. 😌
4⃣ خانواده هاتون رو در جریان بحث و دعواتون قرار ندید که خودتون بیشتر آسیب میبینید. 😔
5⃣ با دوستان و آشنایانی که منفی بین و منفی گو هستند، کمتر ارتباط برقرار کنید. 🙄
6⃣ همیشه خداروشکر کنید بابت اینکه سایه همسر بالاسرتونه 🤗
برای خوشبختی هم دعا کنیم.
🔅 𝓳𝓸𝓲𝓷↷
┏ • • - • - • - • - • - ┓
@Yavaaashakii ͎ ͎‹🦋͜͡🍃›
┗┳┳• - • - • - • ┳┳┛
🫂 یواشکی های زندگی💍🔞
#داستان_زندگی 🌸🍃 اسفند ماه فرا رسید و ما سه ماه بود که عروسی کرده بودیم،نزدیک های عید بود، انقد
#داستان_زندگی 🌸🍃
امشب برای خداحافظی با دوستام و چند تا از همسایه هامون به خونه مامانم رفته بودم، آزاده رو دیدم باهاش خداحافظی کردم کلی التماس دعا داشت! آخرین نفر رفتم در خونه مائده سادات اینا، چند ماهی میشد که همو ندیده بودیم، مائده رو آخرین بار تو عروسیم دیده بودم!
به گوشیش زنگ زدم گفتم بیاد دم در! وای وقتی همو دیدیم انقد خوشحال شدیم، از بعد قضیه خواستگاری سیدامیر، مائده دیگه مائده قبل نبود! انگار همش از من خجالت میکشید در صورتی که من اصلا ناراحت نبودم، بلافاصله بعد اون هم خدا بهم عباس رو داد که الآن برام بهترین شوهر دنیاست.
_مائده جان فردا به آرزوم میرسم.... دارم میرم سفر حج....
مائده: واقعااااااااا؟ جدی میگی؟
_اوهوم.
مائده: وای خدایا شکرت! خدایا ممنونم ازت دوستم به آرزوش رسید. واااای عاطی منو کلی یاد کن، کلی دعام کن! از طرف من به مادرم حضرت زهرا(س) سلام بده!😭😭
مائده انقد خوشحال شده بود، آخرش شروع کرد به اشک ریختن! به زور از بغل همدیگه جدا شدیم. من واقعا با تمام وجود مائده رو دوست داشتم، فقط لحظه شماری میکنم که مائده شوهر کنه، دوباره مثل سابق باهم باشیم، چون مثل خواهرم میمونه. چون الآن مجرده روم نمیشد برم خونشون (بخاطر داداشش)، اونم که نمیومد!
ازش خداحافظی کردم! رسیدیم خونه. شروع کردم به جمع کردن وسایلم!
عباس: عاطفه تو هنوز وسایلت رو جمع نکردی... یادم باشه به مامانت بگم😒
_وا خب من اخلاقم اینجوریه😜😜 تو کامل جمع کردی؟
عباس: بله خانم. عاطفه ممنونم ازت که در کنارمی، من عاشق همه ی این کاراتم. تموم کارات برای من یه دنیا عشقه.❤️
_آفرین همسری. حالا پاشو این وسایلای منو مرتب بچین تو ساک.
عباس: چششم ما مخلص شمام هستیم.
_چرا من انقد تو رو دوست دارم؟
عباس: چون شوهرتم. و منم دیوونتم.
_نخیرم من دیوونتم.
عباس: من دیوونه ترم.
_نخیرم من دیوونه ترترم.
عباس: باشه دیوونه خواهشا این ساکو جمع کن بزار بخوابیم! ساعت 4 باید بریم فرودگاه.😂
ساکمو جمع کردم عباس خوابید، اما من مگه خوابم میبرد!! همش تصور میکردم که میخوام برم مدینه!!! وای خدا من لیاقتشو دارم؟؟ اصلا خوابم نرفت، بلند شدم سجاده ام رو پهن کردم اول 2 رکعت نماز شکر خوندم که خدا منو لایق این زیارت دونسته! بعدم شروع کردم به خوندن نماز شب! بعد از نماز وتر یکم چشمام گرم شد و حدود یک ساعت خوابیدم که عباس بیدارم کرد و آماده رفتن شدیم.
بابا و مامان و عارفه و شوهرش و عارف خودشون میومدن فرودگاه، ما هم که با مادرشوهرم و پدرشوهرم و زهره رفتیم فرودگاه.
اوه اوه چقد شلوغ بود! ساعت پروازمون 9/15 بود به سمت جده!
با همگی خداحافظی کردیم و دیگه وارد سالن اصلی پرواز شدیم! وقتی سوار هواپیما شدیم، بعد از تیکاف تسبیحم رو درآوردم و شروع کردم به صلوات فرستادن، تو حین صلوات رو شونه عباس خوابم برد.
ساعت تقریبا 12/30 رسیدیم جده😍😍.
نماز ظهر رو خوندیم و ناهار و... شد تقریبا 14/30! من فک میکردم که مثلا یکی دوساعت راهه تا مدینه! اما 5-6 ساعت بود! بازم رو شونه عباس تو اتوبوس خوابیدم.
عباس از خواب بیدارم کرد.
عباس: عاطفه جان عاطفه جان! بلند شو رسیدیم! چشممو باز کردم از شیشع بیرون رک نگاه کردم،دیدم وای شبکه های پنجره ای قبرستان بقیع جلو چشامه، تو اتوبوس هم مداحی سلام من به مدینه (حاجی منصور) رو گذاشته بودن!
(خدا رو شکر هتل ما دقیقا انتهای قبرستان بقیع بود) از همون جا شروع شد نم نم اشکام اومد! وااااای خدایا شکرت! خدایا ممنونم ازت!
فقط دوست داشتم سریع بریم مسجد النبی، برم جلو پنجره های قبرستان، تا اتاق هامون رو تحویل بگیریم و نماز مغرب رو بخونیم یکم طول کشید! مدیر کاروان گفت که اول شام رو بخوریم بعد دسته جمعی میریم زیارت!
بعد شام چادرمو پوشیدم و با عباس به سمت مسحد النبی حرکت کردیم! عباس هم چفیه و عبای خودش رو با خودش آورده بود!
توی راه تا به مسجد برسیم ذکر لا اله الا الله گفتم.
رسیدیم روبروی گنبد نبوی! رو به سمت گنبد کردم و گفتم السلام علیک یا محمد بن عبدالله
السلام علیک یا فاطمه الزهرا.
اونوقت روم رو به بقیع کردم دوباره گفتم
السلام علیک یا فاطمه الزهرا
السلام علیک یا حسن بن علی
السلام علیک یا علی بن الحسین
السلام علیک یا محمد بن علی
السلام علیک یا جعفر بن محمد
دیگه اشک امانم رو بریده بود! انقد گریه کردم! عباس سریع برام آب آورد!
هی داشتم میگفتم مادر جان یا فاطمه شما کجایین؟ من به دو طرف سلام دادم مادر!
عباس گفت که بریم داخل مسجد النبی، من رو به یکی از خانومها سپرد و خودش از باب الجبرئیل که قبلا من بهش سفارش کرده بودم که از اونجا بره واردشد!
یه لحظه برگشتم و سمت بقیع رو نگاه کردم، دلم خون شد! یه چراغ هم روشن نبود😭😭
تاریک تاریک😭😭😭😢😢😢
#اللهم_الرزقنا_مدینه
ادامه دارد...
🌸🍃
🍃
✨جهت رسیدن یاری از جانب خدا✨
💫پیامبر خدا(ص)فرمودند:
جبرییل به من گفت:
آیا کلماتی را به تو بیاموزم که موسی آنها را گفت ودریا برایش شکافته شد.
💫گفتم:آری.
جبرییل گفت بگو:
💥اَللَّهُمَّ لَکَ وَ إِلَیکَ المُشتَکی وَ بِکَ المُستَغاثُ وَ أَنتَ المُستَعانُ وَ لا حَولَ وَقُوَّةَ إِلّا بِاللهِ العَلیَّ العَظیم💥
✅بدون شک،هرکس در آغاز کارش،این ذکر را بگوید،از جانب خداوند کمک به او می رسد.
📚مشکل گشای معنوی، صفحه ۳۳
🌻اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ🌻
🔅 𝓳𝓸𝓲𝓷↷
┏ • • - • - • - • - • - ┓
@Yavaaashakii ͎ ͎‹🦋͜͡🍃›
┗┳┳• - • - • - • ┳┳┛
✨﷽✨
#صله_رحم
✨هرچه از دنيا وآخرت ميخواهيداينجاهست✨
🌸اثرات صله رحم (ارتباط با خویشاوندان)🌸
١- مال را رشد ميدهد.
٢- عمل ها را پاك ميكند.
٣- بلا را دفع ميكند.
٤- حساب را آسان ميكند.
٥- از گناهان حفظ ميكند.
٦- انسان رانزد اهل وعيال محبوب كند.
٧- دشمن را ذليل ميكند.
٨- خلق را نيكو كند.
٩- اجل را دور كند ،گاهي عمر
سه ساله را تا سي سال افزايش دهد.
١٠- براي هر قدم جهت صله رحم
چهل هزار حسنه نوشته شود
🔅 𝓳𝓸𝓲𝓷↷
┏ • • - • - • - • - • - ┓
@Yavaaashakii ͎ ͎‹🦋͜͡🍃›
┗┳┳• - • - • - • ┳┳┛
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
همه تو محضر منتظر ما بودند .. با ورودمون همه کل کشیدند..
عاقد خطبه ی عقد رو خواند و ما بعد از امضای عقدنامه ، رسما زن و شوهر شدیم ..
بعد از تموم شدن امضاها عباس نفس بلندی کشید و کنار گوشم گفت دیگه هیچ کس نمیتونه ما رو از هم جدا کنه ...
بعد از محضر همگی شام خونه ی ما دعوت بودند .. خانمها طبقه ی بالا بودند و مشغول رقص و پایکوبی شدند ..
موقع شام من و عباس به اتاق من رفتیم تا اولین شام زندگیمون رو تنهایی بخوریم ..
آبجی فاطمه سینی غذا رو زمین گذاشت و گفت خوردید صدا بزن بیام ببرم .. رفت و در رو بست .. عباس پشت سرش در رو قفل کرد و برگشت با شیطنت نگاهم کرد و گفت بیا که از گشنگی دارم میمیرم ..
گفتم منم و خواستم بشینم که عباس بازوم رو گرفت و به سمت خودش کشوند 👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1844904645C57201642e2
طفلک دختره😢👆🙈🔞
کاملش سنجاق شده😍
#فال_روزانه ❤️💜💛
فروردین☕:یک نشونه خوبی ازون نیتی که دارید تا ۵ وعده دیگه برای شما دیده میشه یک حالت بلاتکلیفی این اواخر توی زندگیتون داریداین بلاتکلیفی میتونه دررابطه باهرچیزی باشه ولی باعث ناراحتی شما شده لجبازی ها و بچه بازیای زیادی توی مسائل احساسی براتون دیده میشه اگر مشکل مالی براتون بوجود اومده زیاد سخت نگیرید و صبر کنید که مشکلات شمابرطرف میشه
اردیبهشت☕:یه مشکلی ممکنه این اواخر براتون نگرانی ایجاد کنه اما عصبی نشید و سخت نگیرید.به زودی چشم انتظاریتون از بین میره و روزای خوبی براتون بوجود میاد.توی روابط عاشقیتون سردی افتاده اما بهتر شدن افتاده.دلخوری ازخانومی که مو یاچشمای مشکی داره براتون ایجاد میشه که سبب استرس و عصبی شدنتون میشه
خرداد☕:توی این زمانی که هستید توقف نکنید هیچی رو و امیداتون روکم نکنید.توی این مسیری که هستید بایدحرکت کنید در این شرایط باید به خودتون مطمئن باشیدوبه دیگران اجازه ندید که شمارو پشیمون کنن. راجب چیزی دارید سوال میکنید که اون سوال به زودی براتون اتفاق میوفته گشایشی براتون افتاده
تیر☕: درواقع الان زمان مناسبی برای اون چیزی که میخایدنیستش جوابتون نه نیست ولی الان زمان انجام اون کار نیست سعی کنید برای رسیدن به خواسته هاتون تردید نداشته باشید اگر با کسی قهر هستید براتون صلح افتاده وبازگشت دیده میشه.
اگر سوالتون راجب قهرواشتیتونه بهتره سریعا دست به کار شید.شرایط شما جوریه که احتیاج به صبر داریدکارتها به شما نه نمیگن اما الان زمان مناسبی برای انجام برنامه هات نیست.حتما از یک چشم انتظاری به زودی خلاص میشید
مرداد☕: تصمیمی که گرفتیدتصمیم بسیار عالی ای هستش.نگران نباشید که براتون خوب نیست.یک شادی براتون افتاده به زودی تغییرات مهمی براتون میوفته یک نگرانی تموم میشه و چالش های که این روزا دارید به پایان میرسه
شهریور☕: یک فرصت خیلی خوب براتون ایجاد میشه که به نحواحسن ازش استفاده کنید کاریو به صورت گروهی انجام میدید که نتیجش عالیه.به سلامتیتون بیشتر اهمیت بدید اگر مریض هستید براتون بهبودی افتاده.شرایطی که الان بوجود اومده شاید خوب نباشه اما براتون گشایش افتاده.ادم قدردانی هستید سعی کنید این اواخر سختگیری رو کنار بگذارید
مهر☕: یک معجزه خیلی بزرگ بعد مدتها کلافگی براتون میوفته. یک کادو دریافت میکنید که براتون خیلی خوب افتاده. کارهاتون تا ۱۰ وعده دیگه مطابق میلیتون پیش میره. حسودهایی دارید که ناامیدی بهتون وارد میکنند که بزودی از زندگیتون خارج میشن احساس شکست نکنید ممکنه خبر بدی به گوشتون رسیده باشه ولی بزودی مسیر شادی و خوشحالیو دارید
آبان☕: شخصی رو دوستش دارید اما انگار شخص جدیدیو میخاید وارد زندگیتون کنید که اصلا براتون خوب نیوفتاده. از نظر مالی تا ۹وعده دیگه اتقاق خوبی براتون میوفته که پول زیادی به دستتون میوفته یک جمع ۴ نفره انگار میخان براتون مشکل ایجاد کنند که خودتون مراقب هستید.اگر شخص عاطفیتون بهتون پشت کرده یا ناراحتتون کرده میخاد که برگرده اما راه برگشتش بستس.
آذر☕: یک بحث و بگومگو با یک اقای میانسال مثل همسر یا برادر براتون افتاده که ممکنه عصبیتون کنه و در واقع این اواخر انگار خیلی استرس دارید. تاخیر توی کارهاتون ایجاد شده اما نگران نباشید تا ۶ وعده دیگه همه چی درست میشه و شخصی اگر بهتون قولی داده بزودی به قولش عمل میکنه اتفاقات خوبی براتون بزودی میوفته که شما رو ازین ناراحتی درمیاره.
دی☕:یک جابجایی دارید تا ۳ روز یا ۳هفته دیگه خبرخوبی میشنوید که خوشحالتون میکنه اگر توی مسائل قانونی مشکلی دارید نگران نباشید بزودی حل میشع و شخصی کمکتون میکنه.در مسائل احساسیتون شخص عاطفیتون با شما بودن بهش ارامش میده و حس خوشبختی میکنه و توی این رابطه اتفاقات عالی ای براتون میبینم. ممکنه دراین رابطه سر دوراهی قرار گرفته باشید ولی بهترشدن مشکلات و دوراهی ها رو میبینم.انقدر به گذشته فکر نکنید و هی گذشته رو درحال الانتون نیارید. اگر زندگی زناشوییتون به مشکل خورده طی ۲ وعده اشتی و جمع شدن خانوادگی دارید.
بهمن☕: با کسی قهر هستید که در اشتی براتون باز میشه و این شخص به فکر اشتیه و میخاد محکمتر کنه رابطتتونو.یک تلفن خوشایند تا ۶ وعده دیگه دارید و یک ملاقات و ردوبدل شدن کادو با کسی که دوستش دارید. نذر ونیازی میکنید در رابطه با یک اقا که حتما در پی اون براتون گشایش هست.وابستگی کسی که دوستش دارید به شمابیشتر از سابق میشه
اسفند☕: در محیط کاریتون ناراحتی داریدکه خودتون باید از بین ببردیش. مراقب باشید کسی در کمین هست که نباید بهش اعتماد کنید. این دشمن داخلی هست یعنی دوست و اشنا و نزدیکانتونه و پنهانی میخاد زندگیتونو بهم بریزه.یکبار یک شکستی داشتید که این شکست و بهم ریختگی خیلی ناراحتتون کرده ولی باید اعتماد به نفستون رو حفظ کنید چون به زودی یک پیشرفت خیلی بزرگ دارید.
❇️ نوجوان پاک دلی که آفت را از زراعت یک روستا دور کرد.
💠 وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِينَ الزَّكَاةَ احزاب/33
و نماز برپا داريد و زكات بدهيد.
🔻 مرحوم سیدعلی، پدر مرحوم آیتالله سید محمود حسینی شاهرودی ترک تحصیل کرد و شغل کشاورزی و زراعت را اختیار کرد اتفاقاً دو سال پیدرپی آفت ملخ باعث شد، زراعت همه اهالی از بین برود و در سال سوم که آثار و علائم هجوم ملخ ظاهر شد، دهقانان و کشاورزان در منزل سید علی اجتماع و در خصوص چگونگی دفع این آفت بزرگ مشورت میکردند، هرکسی پیشنهادی میکرد، ولی هیچکدام مثمر ثمر نبود و در آخر که همه متحیر مانده بودند و هیچ راهحلی به فکرشان نمیرسید، حضرت آیتالله سید محمود شاهرودی که هنوز دوران کودکی و نوجوانی را طی میکرد و مشغول خواندن رساله عملیِه بود، مخصوصاً در اول باب احکام زکات دیده بود که نوشته است، «دادن زکات باعث برکت و نمو مال و دافع بلا و آفت میشود» و با آن عقیده و روح پاکی که داشت در اثر تربیت خانوادگی و پاکی دل متوجه شد که آقایان متحیرند، نزدیک آمده و گفت: من هم یک پیشنهادی دارم، اگر عمل کنید این بلا دفع میشود، گفتند بگو، گفت: همگی باخدا عهد کنید زکات اموال و محصول خود را کاملاً به فقرا بدهید، خداوند این بلا را رفع میکند، این کلام مختصر و پرمعنی از این کودک پاکدل چنان بر دلها اثر گذاشت که همه اشخاص آن را پذیرفتند و عهد کردند اگر محصول را آفت از بین نبرد، همگی زکات را بدهند، بهواسطه همین پیشنهاد، آن سال آفت ملخ از بین رفت.۱
گر باغبان زکات زر گل برون کند
باد خزان طراوت گلشن فزون کند۲
🔅 𝓳𝓸𝓲𝓷↷
┏ • • - • - • - • - • - ┓
@Yavaaashakii ͎ ͎‹🦋͜͡🍃›
┗┳┳• - • - • - • ┳┳┛
همسرداری💕🌱
1⃣همیشه در انجام کارها از همسرتون نظر بخواین. این کار اقتدار مرد را بالا میبره.
2⃣ قناعت خوبه ولی طوری باشه که همسری متوجه بشه.😉
3⃣ احترام به خانواده همسر فراموش نکنید که باعث محبت بیشتر همسری میشه. 😌
4⃣ خانواده هاتون رو در جریان بحث و دعواتون قرار ندید که خودتون بیشتر آسیب میبینید. 😔
5⃣ با دوستان و آشنایانی که منفی بین و منفی گو هستند، کمتر ارتباط برقرار کنید. 🙄
6⃣ همیشه خداروشکر کنید بابت اینکه سایه همسر بالاسرتونه 🤗
برای خوشبختی هم دعا کنیم.
🔅 𝓳𝓸𝓲𝓷↷
┏ • • - • - • - • - • - ┓
@Yavaaashakii ͎ ͎‹🦋͜͡🍃›
┗┳┳• - • - • - • ┳┳┛
❗️❗️دعای پر فضیلتی که جبرئیل برای رسول خدا صلی الله علیه و آله آوردند و فرمودند آنرا به متقین بیاموز:
🌺 يَا مَنْ أَظْهَرَ اَلْجَمِيلَ وَ سَتَرَ اَلْقَبِيحَ يَا مَنْ لَمْ يُؤَاخِذْ بِالْجَرِيرَةِ وَ لَمْ يَهْتِكِ اَلسِّتر يَا عَظِيمَ اَلْعَفْوِ يَا حَسَنَ اَلتَّجَاوُزِ يَا وَاسِعَ اَلْمَغْفِرَةِ يَا بَاسِطَ اَلْيَدَيْنِ بِالرَّحْمَةِ يَا صَاحِبَ كُلِّ نَجْوَى وَ يَا مُنْتَهَى كُلِّ شَكْوَى يَا كَرِيمَ اَلصَّفْحِ يَا عَظِيمَ اَلْمَنِّ يَا مُبْتَدِئاً بِالنِّعَمِ قَبْلَ اِسْتِحْقَاقِهَا يَا سَيِّدَنَا يَا رَبَّنَا يَا مَوْلاَنَا يَا غَايَةَ رَغْبَتِنَا أَسْأَلُكَ يَا اَللَّهُ أَنْ لاَ تُشَوِّهَ خَلْقِي بِالنَّارِ.🌺
📚عدة الداعي.
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
رفع گرفتاری در شغل ❌❌
بعد از نماز صبح در آخر دعایت
ده مرتبه بگو :
«سُبحانَ اللهِ العَظیمِ وَ بِحَمدِهِ ،أَستَغفِرُ
🌺
اللهَ وَ أَتُوبُ إِلَیهِ وَ أَسأَلُهُ مِن فَضلِهِ».🌺
منابع: صحیفیه کاظمیه.ص41📚
🔅 𝓳𝓸𝓲𝓷↷
┏ • • - • - • - • - • - ┓
@Yavaaashakii ͎ ͎‹🦋͜͡🍃›
┗┳┳• - • - • - • ┳┳┛
🌸🍃
🍃
✨ذکرهای ناب آرامش دهنده✨
💟برای هر ترسی :
«لا إله إلا الله»
💟 برای هر غم واندوهی :
«ماشاء الله»
💟 برای هرنعمتی :
«الحمد لله »
💟 برای هرآسایشی:
« الشکر لله »
💟 برای هرچیزشگفت آوری :
«سبحان الله »
💟 برای هرگناهی :
«أستغفر الله »
💟 برای هرمصیبتی:
«إنا للہ و إنا إلیه راجعون»
💟 برای هرسختی ودشواری :
«حسبی الله »
💟 برای هرقضا وقدر :
«توکلت علی الله »
💟 برای هرطاعت وگناهی(آمرزش گناهان،وسوسه شیطان و..:
«لاحول ولا قوه إلا باللہ العلیالعظیم»
اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْ
🔅 𝓳𝓸𝓲𝓷↷
┏ • • - • - • - • - • - ┓
@Yavaaashakii ͎ ͎‹🦋͜͡🍃›
┗┳┳• - • - • - • ┳┳┛
🫂 یواشکی های زندگی💍🔞
#داستان_زندگی 🌸🍃 امشب برای خداحافظی با دوستام و چند تا از همسایه هامون به خونه مامانم رفته بودم،
#داستان_زندگی 🌸🍃
داخل مسجد النبی شدم، حالم خیلی خراب بود! کل قسمت های مسجد رو دیدم و در جای جای آن به نیت همه نماز خوندم! خیلی حس قشنگی بود، تو جایی که پیغمبر قدم گذاشته، منم قدم بگذارم!
از مسجد خارج شدیم، دوباره نگاهم به بقیع افتاد و بغض گلوم رو گرفت! شب زود خوابیدیم که برای نماز شب بیاییم مسجد النبی!
ساعت گوشیم زنگ خورد.
_عباس،عباس جان بلندشو بریم.
عباس: چشم همسری! تو اصلا خواب و خوراک نداریا!
_نه واقعا هم ندارم😔 حالم یه جوریه، یه جور خاص! چرا من نمیتونم بیام توی قبرستان بقیع😭. عباس دارم دیوونه میشم! کاش میشد منم بیام😭😭😭
عباس: آخی، منم دوس داشتم با هم میرفتیم! اما چه میشه کرد! من هر دفعه دو بار میرم و برمیگردم! یه یار به نیت تو، یه بارم خودم!
_مرسی، اما دل من راضی نمیشه😔
باهم به سمت مسجد النبی حرکت کردیم، چون هتل مون انتهای بقیع بود، از تو خیابون که به سمت مسجد حرکت میکردیم، چند باری می ایستادم و داخل قبرستان رو نگاه میکردم! اما خب مزار ائمه یه جای بلند تری بود و از بیرون معلوم نبود😭.
خیابون خلوت بود و هنوز تا اذان یه ساعتی مونده بود، احساس ضعف میکردم! دست عباس رو گرفتم و یکم آرامش گرفتم.
وارد مسجد شدم و نماز شب خوندم! بعدش هم نماز صبح!!! وای چقد نماز صبح امام جماعت طولانی بود.
بعد نماز اومدم تو حیاط، دیدم عباس یه جا نشسته و داره یه شعری رو برای خودش زمزمه میکنه!
"کریم کاری به جز جود و کرم نداره ، آقام تو مدینه است ولی حرم نداره"
_قبول باشه آقا
عباس: قبول حق! بریم!؟ من رفتم این بغل رو نگاه کردم خانومها از این پشت ائمه رو از دور و از پشت پنجره ها زیارت میکنن! شما بشین اینجا من میرم داخل!
_چشم. خیلی دعا کنیا😔 خوشبحالت
رفتم اونجا چند تا خانم ایستاده بودن، به نظر من بقیع قطعه ای بهشته! بهشت بقیع! برای خودم زمزمه میکردم یا امام حسن خیلی دوست داشتم بیام داخل، اما خب نمیشه! زیارت من رو از دور بپذیر😭😭😭! بعد شروع کردم به خوندن زیارت جامعه کبیره، تصمیم داشتم روزی یه جامعه کبیره بخونم و به ائمه بقیع هدیه کنم! آخرای جامعه کبیره بودم که عباس اومد! چشماش قرمز بود، معلوم بود خیلی گریه کرده بود!!😭😭😭😭
_عباس میشه برام بخونی؟! میدونم نمیزارن اینجا بخونی، اما آروم فقط برای خودم بخون!
عباس: چی بخونم بانو؟
_همون شعری که همیشه دوستش دارم! ایشالا میسازیم حرمی.😔😔😔
عباس: باشه.😭
عباس شروع کردن به خوندن! منم سیل اشکام جاری شد.
انشاالله میسازیم حرمی، با عقیق سرخ یمنی،
آستانه ی قدس حسنی، آستانه ی قدس حسنی،
میسازیم ایوون طلا روی ستاره ی زمین،
میسازیم سقاخونه رو تربت ام البنین،
چه حرم باصفایی میشه، چه ضریح دلگشایی میشه،
روبروی گنبد نبوی، چه محشر محشرایی میشه
آقام حسن بن علی آقام حسن بن علی
آرزوم برآوردنیه، حرم آقا دیدنیه،
ضریحش چه بوسیدنیه،
یعنی میشه بخونیم تو حرمش اذن دخول،
فاطمه به ما بگه زیارتت باشه قبول،
آرزومونه یه روزی بشیم جاروکش بارگاه حسن
آقام حسن بن علی، آقام حسن بن علی
حاضری برای صحن و سراش بدی همه زندگیتو به پاش،
می زاریم روی درای حرمش یکی یکی اسم گل پسراش
عباس: عاطفه بسه دیگه، انقد گریه کردی داره جگرم کباب میشه.
_چکار کنم دست خودم نیست، از وقتی یادم میاد آرزوی همچین روزهایی رو داشتم.
عباس: خدا رو شکر که اومدیم! عاطفه دستتو بده به من، میخوام با هم از خدا بخواییم که بحق امام حسن(ع) و ائمه بقیع بهمون اولاد صالح بده.
دستمو گذاشتم تو دست عباس.
عباس: خدایا اگر بهم دختر بدی، به نیت سرور زنان عالم اسمشو یکی از القاب حضرت زهرا.س. میزارم.
_خدایا اگر بهم پسر بدی اسمشو میزارم مجتبی. تا آخر عمر خادم امام حسن .ع. باشه.
عباس: خدایا حالا نمیشه دوتاشو باهم بهمون بدی و دل هر دومون خوش بشه☺️☺️
_پررو نمیشی اونوقت😁😁😁😁
عباس: خب چی میشه مگه🤔😌
_چی بگم، هر چی خدا بخواد.
عباس: بریم هتل؟
_بریم، هر چند که دوست دارم همین جا بمونم.😔
#اللهم_الرزقنا_مدینه
ادامه دارد...