💠@yazeynb💠
🍃اَُِلَُِلَُِهَُِمَُِ َُِعَُِجَُِلَُِ َُِلَُِوَُِلَُِیَُِکَُِ َُِاَُِلَُِفَُِرَُِجَُ🍃
نانهایی که با شعلههای درب خانه حضرت #فاطمه سلام الله علیها پخته میشد...
عمر بن قدام گوید:
همسایه های خانه #فاطمه سلام الله علیها تا سی روز با هیزم هایی که #ابی_بکرو #عمر حرامزاده برای آتش زدن خانه وحی آورده بودند ، نان می پختند. همان هیزم هایی که عمر لعنت الله علیه قصد داشت، همه اهل بیت را بیکباره با آن به آتش زند و از دست آنها راحت شود.😭
📚الهجوم علی بیت فاطمه، ص296
آه و واویلتاه مگر چه قدر هیزم بر درب خانه ی مولا آورده بودند ....؟؟؟😭😭
#مصائب_فاطمیه_سخت_تر_از_عاشوراست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠@yazeynb💠
🍃اَُِلَُِلَُِهَُِمَُِ َُِعَُِجَُِلَُِ َُِلَُِوَُِلَُِیَُِکَُِ َُِاَُِلَُِفَُِرَُِجَُ🍃
برخورد موشک «گنبد آهنین» به حومه تلآویو
تصاویر منتشرشده از تلآویو نشان میدهد که یک فروند موشک گنبد آهنین ضمن ناتوانی در رهگیری، دچار اشتباه شده و به خانههای غصبی صهیونیستها در محله «غوشدان» برخورد کرد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠@yazeynb💠
🍃اَُِلَُِلَُِهَُِمَُِ َُِعَُِجَُِلَُِ َُِلَُِوَُِلَُِیَُِکَُِ َُِاَُِلَُِفَُِرَُِجَُ🍃
عبدالحمید پس از تضعیف نماز و جهاد ، به سراغ اصل نهی از منکر رفته است
سلطان تناقض در سخنرانی در سالهای گذشته دین یهود و مسیحیت را خدایی نمیدانست!
💠@yazeynb💠
🍃اَُِلَُِلَُِهَُِمَُِ َُِعَُِجَُِلَُِ َُِلَُِوَُِلَُِیَُِکَُِ َُِاَُِلَُِفَُِرَُِجَُ🍃
فرزندانم شما را به #نماز و شما را به اقامه نماز سفارش ميكنم همان سفارشي كه لقمان به فرزندش كرد كه نماز را به پا داريد و امر به معروف و نهي از منكر كنيد.
شهید#عبدالحسین_برونسی 🕊
نماز اول وقت لیبک یا حسین...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠@yazeynb💠
🍃اَُِلَُِلَُِهَُِمَُِ َُِعَُِجَُِلَُِ َُِلَُِوَُِلَُِیَُِکَُِ َُِاَُِلَُِفَُِرَُِجَُ🍃
#شروع_تازه
فکر خوب،
روحمونو آروم آروم بزرگ میکنه
و فکر بد، تاریک و تنگش میکنه.
• مراقب فکرامون باشیم!
.💠@yazeynb💠
🍃اَُِلَُِلَُِهَُِمَُِ َُِعَُِجَُِلَُِ َُِلَُِوَُِلَُِیَُِکَُِ َُِاَُِلَُِفَُِرَُِجَُ🍃
✍ مرجع عالیقدر مرحوم آیت الله معظم سید شهاب الدین مرعشی نجفی:
وقتی مادرم مرا می فرستاد تا پدرم را برای خوردن غذا صدا کنم ، بعضی وقت ها می دیدم پدر به خاطر خستگی ، در حال مطالعه خوابش برده است . دلم نمی آمد ایشان را بیدار کنم .
همان طور که پایش دراز بود ، صورتم را کف پای پدر می مالیدم تا از خواب بیدار شود . در این حال که بیدار می شد ، برایم دعا می کرد و طلب عاقبت به خیری می نمود . من خیلی از توفیقاتم را از دعای پدر و مادر دارم .