eitaa logo
کانال مدافع حرم خانم زینب حاج قاسم سلیمانی
1.7هزار دنبال‌کننده
39.6هزار عکس
30.3هزار ویدیو
144 فایل
#شهادت_سردار_سپهبد_قاسم_سلیمانی 😢😢😢😢😢 آهنگ: (یاران چه غریبانه رفتند از این خانه) سر لشڪرِ ایرانی سردارِ سلیمانی هم عاشق قرآن و هم ڪشته قرآنی رفتی و وقارم رفت بر عشق عیارم رفت هم یار ولایت هم سردار دیارم رفت ای یار خداحافظ سردار خداحافظ😢😢😢😢
مشاهده در ایتا
دانلود
درود و سلام خدا بر شما که به خاک @yazeynb افتادید،تا ما به خاک نیفتیم...! 👌
اول بِه تمامیِ شهیدان صلوات @yazeynb دوم به خمینیِ جماران صلوات @yazeynb سوم بفرست گر تو عمار رهی... بر خامنه ای رهبر خوبان صلوات🙏
@yazeynb ✍ کسی آمد محضر آیت الله میلانی در مشهد در اطراف حرم امام رضا علیه السلام مغازه داشت. عرض کرد: مغازه دارم در اطراف حرم، در ایامی که شهر شلوغ است و زائر زیاد، قیمت اجناس را مقداری بالا میبرم و بیشتر از نرخ متعارف میفروشم. حکم این کار من چیست؟ آیت الله میلانی فرمود: این کار "بی‌انصافی" است. مغازه‌دار خوشحال از این پاسخ و اینکه آقا نفرمود حرام است، کفش‌هایش را زیر بغل گذاشت و دست بر سینه عقب عقب خارج میشد. آقای میلانی با دست اشاره کرد به او که برگرد! برگشت! @yazeynb آقا دهانش را گذاشت کنار گوش مغازه‌دار و گفت: داستان کربلا را شنیده‌ای؟ گفت: بله! گفت: میدانی سیدالشهدا علیه السلام تشنه بود و تقاضای آب کرد و عمر سعد آب را از او دریغ کرد؟گفت: بله آقا، شنیده‌ام. آقای میلانی فرمود: آن کار عمر سعد هم "بی‌انصافی" بود! @yazeynb ⛔️ بی‌انصاف نباشیم...
345.9K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
【♥️】 @yazeynb کمی طراوت باران کمی نسیم حرم سلام صبح من و فیض مستقیم حرم أَلسلامُ عَلى المدفونین بِلا أَکفان سلام بر آن دفن شدگان بدون کفن @yazeynb السلام عليک يااباعبدالله الحسین【ع】
5.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍀🌸🌹💜 @yazeynb 🦋🍃ذکرروز دوشنبه صد مرتبه🍃🦋 💚 🍃 یـا قـاضـی الحـاجــات 🍃 💚 @yazeynb 💖🍃ای بـرآورنـده حـاجت هـا🍃💖 💟🍃بنام آنـکه الله است نـامـش ❇️🍃بود از هر سخن برتر کلامش 💟🍃بنام آنكه رحمان ورحيم است ❇️🍃 بنام آنكه خلّاق كريم است‏ @yazeynb 💟🍃بنام آنكه او پــروردگار است ❇️🍃زمين وآسمان راازاو قراراست‏ 💟🍃بنام آنكه حمـد او را سزايـد ❇️🍃جزاو را اهل دانش كى ستايد
. دهم ماه صفر بنابر مشهور اسراء آل الله به همراه سرمطهر سیدالشهداء علیه السلام و دیگر رؤوس از شام به طرف کربلا راه افتادند. @yazeynb بنابر اقوال مختلف تعدادی از رؤوس مطهر دردمشق مدفون گردید. وبدستور یزید بعضی ازسرها به مصر ومدینه وایران و مناطق دیگری چرخانده شده وبعصی دفن گشت. ودرمکانِ اختلاف است. بعدازمجالس متعدد، اهلبیت راچند روز درخرابه ای جای دادکه نداشت. روزها ازشدت گرما پوست آنان سوخته وپاره شده بود وشبها ازسرما پناه نداشتند. دیوارش شکافهای بزرگی داشت که ازکوچه داخل پیدابود واهلبیت ازترس خراب شدن دیوارها درامان نبودند. این خرابه معبر عبور ومرور مردم بود واسراء درگوشه ای ازآن جای داشتند. بادستور یزید سرمطهر سیدالشهداء راشبی به دروازه شام وگاهی ازمناره مسجد میکردند. گاهی دستورمیداد رابه کاخ اوببرند وشرابخواری میکرد وگاهی ازدرب کاخ وگاهی درمقابل خرابه آویزان میکردند. وبقیه سرهارا ازدربهای مختلف مساجدشهر آویزان کردند. صورت مطهرسیدالشهداء راسیاه کرده بودند ولی بازمثل میدرخشید. آل الله نیز دراین چند روز درخرابه عزاداری میکردند. چون درراه هرگاه صدا گریه بلندمیشد باتازیانه وکعب نیزه برسرشان میکوبیدند. در نیزاهل حرم مثل روزعاشورا بیتاب شدند وصدای وگریه بلندشد. بالاخره یزید وقتی جامعه برضد خود دید برای ظاهرسازی به علیه السلام گفت: "اذکر حاجتک الثلاث"سه چیز بخواهید تاانجام دهم. @yazeynb حضرت فرمودند سرمطهر پدرم رابه من بدهید. دوم "أن تردّ علینا ماأخذ منّا" آنچه ازما کردید برگردانید. یزید گفت بهتر ازآن میدهم. فرمودند نمیخواهیم خودت باد. آنچه که بردند لباسهای جده ام فاطمه، مقنعه ها، وپیراهنهای حضرت بود که غارت کردند. وسوم مارا به حرم جدمان برگردان. ما به سوی کربلا رفته وازآنجا به مدینه برمیگردیم. ریاض القدس ج۲ص۳۳۰ @yazeynb یزید خبیث برای اذیت بیشتر دستورداد وشترانی آماده کنند وطلا و واموال زیاد ولباسهای فاخری رادرمحامل گذاشتند. پس یزیدگفت این راعوض خون حسین بردارید. صدای ناله بلندشد حضرت ام کلثوم علیهاالسلام فرمودند چه ای @yazeynb ملعون، تمام دنیا برابر یک موی برادرانم نمیشود وسرمبارک خود راچنان بر کوبیدند که سرحضرت وخون تازه برکجاوه جاری شد واهل حرم آن اموال رابیرون ریخته وحرکت کردند. 📚عین الدموع ص۹۷ 📚بحارالانوار ج۴۵ص۱۹۷
تبریک به تو که در میان شعله های آتش، پیام آور ایستادن و سرخ زیستن هستی روزت مبارکــــــــَ 🌹🍃 @yazeynb ۷ مهر روز آتشنشان ، تجلی ایمان ، ایثار، شجاعت، عشق و علاقه گرامی باد...🌹🍃 @yazeynb
3.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 وقتی حاج قاسم برنامه ۳۰ ساله نیروی قدس را نوشت @yazeynb 🔹 روایت حبیب، سطرهای ناخوانده دوران دفاع مقدس حاج قاسم سلیمانی @yazeynb
3.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹روایت دستیار نظامی فرمانده کل قوا @yazeynb از محتوای جلسه‌ی حاج قاسم سلیمانی با پوتین و اقامه نماز وی در کاخ کرملین! @yazeynb
✍حسین امیرعبداللهیان در بخشی از گفت‌وگوی خود در میز فرامتن برنامه اینترنتی نگار با اشاره به نقش شهیدسپهبدسلیمانی در پیروزی‌های محور مقاومت بر دشمن صهیونیستی اظهار کرد: @yazeynb دسترسی‌های سردار سلیمانی و تیم ایشان و نیروهای مقاومت در داخل سرزمین‌های اشغالی تا داخل اتاق خواب مقامات ارشد رژیم صهیونیستی بود و این موضوعی نیست که بعد از شهادت سردار سلیمانی متوقف شده باشد یعنی جانشینان ایشان و افراد دیگری در حوزه مقاومت که برای امنیت منطقه و امنیت جمهوری اسلامی و آرامش در جهان @yazeynb اسلام دغدغه‌ جدی دارند، همین رویه را دنبال می‌کنند.
امام على عليه السلام: @yazeynb قدرت، خردمند را به افراط كارى نمى كشاند @yazeynb و ناتوانى او را از پاى نمى نشاند
🔴نوجوانی که می خواست حاج قاسم سلیمانی را فریب دهد! @yazeynb ✍بخشی از کتاب "آن بیست و سه نفر"؛ کتابی که مورد تمجید رهبر انقلاب قرار گرفت و خواندن آن را توصیه کردند. روز اعزام رسیده بود و قاسم سلیمانی که جوانی جذاب بود و فرماندهی تیپ ثارالله را به عهده داشت، دستور داده بود همه نیروها روی زمین فوتبال جمع شوند... قاسم میان نیروها قدم میزد و یک به یک آنها را برانداز می کرد. او آمده بود نیروها را غربال کند. کوچکترها از غربال او فرو می افتادند. @yazeynb فرمانده تیپ نزدیک و نزدیک تر می شد و اضطراب در من بالاتر می رفت. زور بود که از صف بیرونم کند و حسرت شرکت در عملیات را بر دلم بگذارد. در آن لحظه چقدر از حاج قاسم متنفر بودم. این کیست که به جای من تصمیم می گیرد که بجنگم یا نجنگم؟ دلم میخواست حاج قاسم می فهمید من فقط کمی قدّم کوتاه است؛ وگرنه شانزده سال سنّ کمی نیست! دلم می خواست جرئت داشتم بایستم جلویش و بگویم: "آقای محترم! شما اصلا می دونید من دو ماه جبهه دارم؟.." اما جرئت نداشتم. @yazeynb با خودم فکر می کردم کاش ریش داشتم. به کنار دستی ام که هم ریش داشت و هم سبیل غبطه می خوردم! لعنت بر نوجوانی! که یقه مرا در آن هیری بیری @yazeynb گرفته بود. هیچ مویی روی صورتم نبود... باید صورت لعنتی ام را به سمتی دیگر می چرخاندم که حاج قاسم نبیندش. اما قدّم چه؟ یک سر و گردن پایین تر بودم؛ درست مثل دندانه شکسته شانه ای میان صفی از دندانه های سالم. باید برای آن دندانه شکستی فکری می @yazeynb کردم... از کوله پشتی ام برای رسیدن به مطلوب، که فریب حاج قاسم بود، کمک گرفتم...