💠@yazeynb💠
🍃اَُِلَُِلَُِهَُِمَُِ َُِعَُِجَُِلَُِ َُِلَُِوَُِلَُِیَُِکَُِ َُِاَُِلَُِفَُِرَُِجَُ🍃
حضرتآقاتوۍخونہیڪۍاز
شھدابودنڪہیڪۍمیگہ:
"هدفهمۂبچہهاشھادتاست!"
حضرتآقاهمفرمود:
هدفتانشھادتنباشد؛هدفتان
انجامتڪالیففورۍوفوتۍباشد…
گاهۍاوقاتهستڪہاینجورتڪلیفۍ
منجربہشھادتمیشود؛گاهۍهم
بہشھادتمنتھۍنمیشود… : )
#امام_زمان
#لحظه_طلایی
💠@yazeynb💠
🍃اَُِلَُِلَُِهَُِمَُِ َُِعَُِجَُِلَُِ َُِلَُِوَُِلَُِیَُِکَُِ َُِاَُِلَُِفَُِرَُِجَُ🍃
زمین لرزه در مشهد
زمین لرزه ای به بزرگی ۳و یک دهم ریشتر در عمق ۱۰ کیلومتری زمین بخش رضویه مشهد را تکان داد
6.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
برای #امام_زمان صحرانشینمان...
📣لحظه سال تحویل باید همه قلبهایمان را متوجه او کنیم؛ بلکه فرجی شود...
#لحظه_طلایی
💠@yazeynb💠
🍃اَُِلَُِلَُِهَُِمَُِ َُِعَُِجَُِلَُِ َُِلَُِوَُِلَُِیَُِکَُِ َُِاَُِلَُِفَُِرَُِجَُ🍃
🌹سلام_امام_زمانم🌹
📖 السَّلامُ عَلی الْمُدَّخَرِ لِکَرامَةِ اَوْلِیآءِ اللَّهِ وَ بَوارِ اَعْدآئِهِ...
سلام بر مولایی که با آمدنش دوستان خدا سربلند می شوند و دشمنان خدا سر به نیست.
سلام بر او و بر روزی که خدا در انتظار آن است.
📚 بحار الأنوار، ج99، ص 117.
#امام_زمان
7.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠@yazeynb💠
🍃اَُِلَُِلَُِهَُِمَُِ َُِعَُِجَُِلَُِ َُِلَُِوَُِلَُِیَُِکَُِ َُِاَُِلَُِفَُِرَُِجَُ🍃
کلیپ #مهدوی
🎙استاد رائفی پور
عبارتی عجیب در دعای عهد!!
لحظه تحویل سال همه دعای فرج (الهی عظم البلاء) را به نیت تعجیل در فرج و رفع گرفتاری از مردم قرائت میکنیم.
#امام_زمان
#لحظه_طلایی
💠@yazeynb💠
🍃اَُِلَُِلَُِهَُِمَُِ َُِعَُِجَُِلَُِ َُِلَُِوَُِلَُِیَُِکَُِ َُِاَُِلَُِفَُِرَُِجَُ🍃
امام علی علیه السلام: هرکه به ما چنگ زند به ساحل نجات رسد و هر که رهایمان کند غرق شود
مَن تَمَسَّکَ بِنا لَحِقَ، مَن تَخَلَّفَ عَنّا غَرِقَ
📖 تحف العقول ص۱۱۶
💠@yazeynb💠
🍃اَُِلَُِلَُِهَُِمَُِ َُِعَُِجَُِلَُِ َُِلَُِوَُِلَُِیَُِکَُِ َُِاَُِلَُِفَُِرَُِجَُ🍃
نسیه داده میشود، حتی به شما !
مرحوم میرزا احمد نهاوندی معروف به مرشد چلویی که چلوکبابی داشت در کنار بازار جامع تهران ، از خوبان تهران در این سالهای اخیر بود . دیوان شعری به نام سوخته دارد . مرشد چلویی همان است که این بیت معروف را گفته است: من غم و مهر حسین با شیر از مادر گرفتم / روز اول کامدم دستور تا آخر گرفتم
روزی مرحوم مرشد چلویی معروف خدمت جناب شیخ رجبعلی خیاط رسید و از کسادی بازارش گله کرد و گفت: داداش! این چه وضعی است که ما گرفتار آن شدیم؟ دیر زمانی وضع ما خیلی خوب بود روزی سه چهار دیگ چلو می فروختیم و مشتریها فراوان بودند، اما یکباره اوضاع زیر و رو شده مشتریها یکی یکی پس رفتند، کارها از سکه افتاده، و اکنون روزی یک دیگ هم مصرف نمیشود ...؟
شیخ تأملی کرد و فرمود: «تقصیر خودت است که مشتریها را رد میکنی»! مرشد گفت: من کسی را رد نکردم، حتی از بچهها هم پذیرایی می کنم و نصف کباب به آنها میدهم. شیخ فرمود: «آن سیّد چه کسی بود که سه روز غذای نسیه خورده بود؛ بار آخر او را هُل دادی و از در مغازه بیرون کردی؟!»
مرشد سراسیمه از نزد شیخ بیرون آمد و شتابان در پی آن سیّد راه افتاد، او را یافت و از او پوزش خواست( و دلجویی کرد) ، و پس از آن تابلویی بر در مغازهاش نصب کرد و روی آن نوشت: «نسیه داده میشود، حتی به شما، وجه دستی به اندازه وسعمان پرداخت میشود »!!
[ مسعود عالی ، قیامت و حشر ، صص 127 و 128 ]