#یا_رب_العالمین
#وتَبَتّلالــیهتَبـتیلا ..
و تنها به او دل ببند ..
خدایا!
بندبندِ وجودم را ،
از حبّ خودت لبریز کن...🙃
#یالطیفارحمعبدکالضعیف
رفقا با نفسای گرمتون
برای یه کوچولو دعا کنید
شدیدا نیازمند دعاتون هست
خواهش میکنم برای سلامتیش دعا کنید😔
حالش خوب نیست
با دلای پاکتون برای این کوچولو دعا کنید
اجرتون با مادر سادات😔
" شهدا " تنها به زبان نگفتند«اِنّی حَربٌ لَِمَن حٰاربَکُم...؛»
عاشورا را با تمام وجود درك کردند و مصداق «اَلَذیّنَ بَذَلوُ مُهَجَّهُم دُونَ الحُسین عليه السلام» شدند...
شهادت معطل من و تو نمی ماند،اگر سرباز خدا نشوی، دیگری می شود.
بی ادعا باش و شهدایی زندگی کن
تمام هویت و مرام شهدا خلاصه شده در همین بی ادعایی...
از خودت و دلبستگے های دنیایی ات که بگذری تازه میشی لایق...
" لایق شهادت "
🕊🥀🕊🌻🕊🥀🕊
🍃💚 #زمینه_سازظهورباشیم💚🍃
🍃💐اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ💐🍃
🌹اللهم عجل لولیک الفرج وفرجنابه🌹
🍃🌷 @Yazinb3🌷🍃
🕊🥀🕊🌻🕊🥀🕊
✿✵✨🍃🌸<❈﷽❈>🌸🍃✨✵✿
هـر شــ🌙ــب
🍃🍂داستــــانهـــای
پنـــــدآمــــــوز🍃🍂
┄┅═✼✿✵✿✵✿✼═┅┄
سید نعمت الله جزایری نقل میکند:
که در یک سال قحطی شد
در همان وقت واعظی در مسجد بالای منبر میگفت:
کسی که بخواهد صدقه بدهد
هفتاد شیطان به دستش میچسبند
و نمیگذارند که صدقه بدهد!
مؤمنی این سخن را شنید و با تعجب به دوستانش گفت:
صدقه دادن که این حرفها را ندارد
من اکنون مقداری گندم در خانه دارم
میروم آن را به مسجد آورده
و بین فقرا تقسیم میکنم
با این نیّت از جا حرکت کرد و به منزل خود رفت،
وقتی همسرش از قصد او آگاه شد شروع کرد به سرزنش او که در این سال قحطی رعایت زن و بچه خود را نمیکنی؟
شاید قحطی طولانی شد!
آن وقت ما از گرسنگی بمیریم و...
خلاصه به قدری او را ملامت و وسوسه کرد تا سرانجام مرد مؤمن دست خالی به مسجد برگشت
از او پرسیدند چه شد؟
دیدی هفتاد شیطان به دستت چسبیدند و نگذاشتند!
مرد مؤمن گفت: من شیطانها را ندیدم
ولی مادرشان را دیدم که نگذاشت
این عمل خیر را انجام بدهم
💠🔹پیامبر اکرم ﷺ فرمود:
◽️یا علی آیا میدانی که صدقه از میان
دستهای مؤمن خارج نمیشود
مگر اینکه هفتاد شیطان به طریق مختلف
او را وسوسه میکنند، تا صدقه ندهد!
✍منابع:
📗ابليس نامه صفحه ۶۰
📙انوار نعمانيه ۳/۹۶
📘وسائل الشيعه ۶/۲۵۷
🕊🥀🕊🌻🕊🥀🕊
🍃💚 #زمینه_سازظهورباشیم💚🍃
🍃💐اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ💐🍃
🌹اللهم عجل لولیک الفرج وفرجنابه🌹
🍃🌷 @Yazinb3🌷🍃
🕊🥀🕊🌻🕊🥀🕊
خـدایـا
در این شبهای مـاه مبارک رمضـان
عـطا کن بر مـا هر آنچه ڪه در راه
بنـدگی تـو نیازمندیم
دلهایمان را مـؤمـن
دستانمـان را شکرگزار
و روحمـان را بیـدار قـرار ده
تـا دست پر از میهمانیات بازگردیـم
خــ♡ــدا
بهتـرين نگهـدار اسـت
بـا خـدا بـاش
تـا هیـچ طوفانی نتـوانـد
در مقابلت قـد علـم کنـد
هر شـب پنجرههای ملکوت آسمـان
بسـوی قلبهـا گشودہ میشـود
الهـی در این شـبهای عزیـز
کینـه ﺭﺍ اﺯ قلبهـای مـا ﺑـﺰﺩﺍﯼ
و نــور ایمـانـت را در
قلـبهایــمان جـاری کـن
🌙 #شــــبتوندرپنــاهخــدا🌟
🍃🌹بسم الله الرحمن الرحیم 🌹🍃
#السلام_علیک_یا_فاطمهالزهرا_سلام_الله_علیها🌹🍃
#السَّلام_علیک_یا_زین_العابِدین_علیهالسلام 🌹🍃
#شب_بیست_وپنجم_ماه_مبارک_رمضان...🌹
توی کوچه بود
همش به آسمون نگاه میکرد
سرش رو پایین میانداخت..
بهش گفتم داش ابرام چیزی شده..؟!
گفت:
تا این موقع یکی از بندگان خدا
به ما مراجعه میکرد
و مشکلش رو حل میکردیم..
میترسم کاری کرده باشم که
خدا توفیق خدمت رو ازم گرفته باشه...
#شهید_ابراهیم_هادی🌷🕊
#شهدا_را_یا_کنیم_با_ذکر_صلوات 💐
🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃
#یازینب...
#درد_دل...
🍃🌹بسم الله الرحمن الرحیم 🌹🍃
سلام به آسمانی ها
قهر کرده اید انگار ؟ درست نمیگویم؟
حاجی دیگر نمیخندی ...! چه شده آن لبخندهای دائمت؟
حاجی آنطور درخودت رفته ای دلم غصه اش میشود ...سرت را بالا بگیر...
به چه می اندیشی؟
از چه دلگیری؟ ...
راستی حاجی ! قبلا ها یه عده ای میگفتند شماها رفتید بجنگید که چه بشود؟ خودتان خواستید ،خودتان هم شهید شدید
آن وقتها جبهه میگرفتم و جوابشان را میدادم.
حالا خودمانیم حاجی، بینی و بین الله رفتی که چه بشود؟
رفتی که آزادی داشته باشیم؟
رفتی که عده ای مانتوهایشان روز به روز تنگ تر و روسری هایشان روز به روز کوچکتر شود؟
رفتی که ماه محرمی هم پارتی بگیرند و جشن های آنچنانی؟
رفتی که عده ای دختر و پسر به هم که میرسند دست بدهند و اگر ندهند به هم بگویند عقب مانده ؟
حاجی جان ؛ جای پلاکت را این روزها زنجیرهای قطور گرفته !
جای شلوار خاکی ات را شلوارهای پاره پوره و چاک چاک گرفته (که به زور پایشان نگهش میدارند)!
جای پیراهن ساده ی "مردانه ات" را تی شرت های مارک دار گرفته(بعضا آب رفته اند) !
پسرانمان زیر ابرو بر میدارند ! دخترمان ابرو تیغ میزنند !
اوضاعی شده دیدنی ... پارکها ، سینماها ، پاساژها شده اند سالن مد ! و البته دوست یابی!
حاجی تو رفتی که خودت را پیدا کنی و خدایت را
اینها مانده اند و دارند خودشان را گم میکنند !
حاجی ؛ گلوله دست شما را زخم انداخت و بعدها برد ، اینجا خودشان بر سر و صورت و دست و بازویشان زخم و نقش می اندازند که زیبا شوند ... !!!
اینجا به کسی بگویی : خواهرم ... هنوز بقیه حرف را نگفته شاکی میشود که چرا شما بسیجی ها نمیگذارید راحت باشیم؟ما آزادی میخواهیم ...چرا شماها نمیفهمید؟
اینجا اگر ماه رمضان به بعضیها گفتی ماه رمضان است،حرمت نگه دارید.تو را میکشند...به همین سادگی
اگر گفتی آقا مزاحم ناموس مردم نشو ،تو را میکشند و کمترینش اینست که چشمت را کور کنند...به همین سادگی
داغ بر دلم مانده ...
و من مات و مبهوت از این همه شجاعت که تو لا اقل از ما انتظارش را داری و نداریمش !
اینجا پسری با تیپ آنچنانی هرچقدر هم که بی احترامی کند به غیر و سر وصدا کند ،همه میخندند و میگویند چه بانمک !
اما پسری مذهبی که با صدای بلند صلوات بفرستد بعد از نماز جماعت : بعضیها میگویند: زهرمار ! داد نزن سرمون رفت !!!
دختری با مانتوی کوتاه و تنگ و آستینهای بالا زده شده با قر و غمیش راه برود همه میگویند چه باکلاس!
اما دختری چادری که بخواهد از کنارشان رد شود میگویند : صلواااااات : اللهم صل علی محمد و آل محمد
اینجا به خیلی چیزهایی که اعتقاد تو بود میخندند ! به ریش میخندند ...به چادر میخندند ... به لباس پیغمبر میخندند ...
راستی فرمانده ... این کتاب صورت هم عالمی دارد ! #فیس_بوک ، #اینستاگرام و... را میگویم
شرف و ناموس و اعتقاد بعضا پر ! عکسهایی در این #فیس_بوک و #اینستاگرام و...از خود و خانوادشان میگذارند که آدم شرمش میشود نگاه کند
شما میگفتی #یاعلی.. و زندگی میساختی
اینها عکس میگذارند ...خاطر خواه میشوند ... زندگی شروع میشود آن هم با یک "لایک" ... فردا هم طلاق!عجب پروسه ای!!!
این هم به نام آزادی !!! ...
این نظام را اعتقاد نگاه داشته... به تو میگویند آزادی نداری ... راحت باش ... زندگی کن!!! که دست از اعتقادت برداری
ما میگوییم بندگی کن و خوب زندگی کن ... آنها میگویند زندگی کن ،آزاد باش ...(هرزه بودن هنر است !)
خلاصه حاجی
جای ارزشها عوض شده ...دعایمان کن.
به خودم میگویم: به دلم :
بسوز ...آتش بگیر...
آتش بگیر تا که بفهمی چه میکشم
رنگ ها عوض شده ... حاجی دریاب ...
یا صاحب الزمان :
دلت خون است آقا ...
خدا صبرت بدهد...😭
#یازینب...
#السَّلام_علیک_یا_زین_العابِدین_علیهالسلام 🌹🍃
#شب_بیست_وپنجم_ماه_مبارک_رمضان...🌹
آقا جان از وصال بگو
دیگر دلتنگی هایمان مخصوص شب های جمعه نیست. روزبه روز و لحظه به لحظه دلتنگ آمدنت هستیم. آقاجان تنها امید ادامه زندگیمان تپش های قلب شماست. گویی بی قراری دلهای ما از شوق دیدار شماست. آقا بگو كه آمدنت نزدیك است!
آقاجان دیگر از انتظار نگو از وصال بگو. از پایان جمعه های بی تو بگو! آقاجان بگو كه به زودی هدهد صبا خبر از آمدنتان را نوید می دهد. بگو كه می آیی و مرهم دل های شكسته و خسته ی ما می شوی.
بگو كه دیگر غریب نیستیم.
آقاجان، مولای من، بگو كه روزی با تو به زیارت خانه خدا می روم و تنها نیستم. بگو كه با هم به زیارت جدتان حسین بن علی(علیهالسلام ) می رویم و یك دل سیر برای مظلومی حسین(علیهالسلام ) می گرییم. بگو كه به دیدار مولایمان در كوفه می رویم و ایشان را نوید می دهیم كه دیگر جولان دهی ظالمان تمام شد. به دیدار خانوم فاطمه زهرا(سلام الله علیها) می رویم و شما مزار غریب بی بی را نشانمان می دهی. ما هم یك دل سیر با مادرمان درد و دل می كنیم. آقاجان خیلی كارها داریم كه بعد از آمدنت انجام دهیم. فقط به شوق دیدار شما، سختی ها را تحمل می كنیم. بگو كه میایی و اشك های شبانه و غریبانه ی ما را پایان می دهی. الهی به امید ظهور آقای خوبان....
#یامهدی...🌹🍃
🍃🌹اللهم عجل لولیک الفرج بحق حضرت زینب سلام الله علیها🌹🍃
#کُلُّنٰا_قٰاسِمِ_سُلِیْمٰانی...🌹🍃
#یازهرا...🌹🍃
#لبیک_یــــــــازیــــــــنــــــــبــــــــ..🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
@Yazinb2
#السَّلام_علیک_یا_زین_العابِدین_علیهالسلام 🌹🍃
#شب_بیست_وپنجم_ماه_مبارک_رمضان....🌹🍃
#ماجرای_جوانی_که_به_وصال_محبوبش_رسید
🌹بسم الله الرحمن الرحیم 🌹
#مرحوم_آیت_الله_تولایی_خراسانی
در سخنرانی خود در مسجد جمعه اصفهان، در سال ۱۳۹۲قمری می فرمود:
يك ماه رمضاني، در مشهد مقدس، بنده تصميم گرفتم راجع به امام زمان علیه السلام صحبت كنم،سنه بيست و دو يا بيست وسه یا بیست و چهار بود، يادم نيست.ده الی پانزده سال، ماه مبارك ها، من مشهد، درمسجد گوهرشاد، منبر مي رفتم. يك ماه رمضاني تصميم گرفتم كه سر تا پاي ماه رابه استثناي سه شب احياء، راجع به امام زمان علیه السلام صحبت كنم.در ضمن هم مراقب بودم كي چرتي است؟ كي حرف مي زند؟
كي خوب گوش مي دهد؟
كه مستمعين نخبه خود را بیابم. ديدم يك جواني هست، اين جوان، شب هاي اوّل دور دست بود،امّا شب های بعد، نزديك شدبه منبر، تا آن ها پاي منبر ما بود وزودتر از همه هم مي آمد، شايد نيم ساعت يك ساعت به وقت منبر بنده، مي آمد که جا بگيرد و مي نشست آنجا و ما هم منبر مي رفتيم. اين همين طوري محو و مات ما بود. ما از حضرت صحبت مي كرديم، البته قدري شب هاي اوّل، بحثمان علمي بود، يواش يواش از علمي به ذوقي رفت، از مقال، افتاد توي دنده حال. هم چین، يكي دو كلمه با حال كه من گفتم، ديدم اين جوان منقلب شد، انقلابي كه نسبت به جمعيتي كه جلو بودند، ممتاز بود. يك حال هاي عجيبي، یک يا صاحب الزمان هایی مي گفت و اشك مي ريخت. گاهي هم خودش را مي پيچاند و معلوم بود كه در يك جذبه مختصري افتاده است. جذبه او در من تاثير مي كرد، در من كه تاثير مي كرد، حال من بيشتر مي شد، ما هم مي انداختيم پشتش و ديگر حالا شعرها و كلمات پرسوز از دهانمان در مي آمد، مجلس منقلب مي شد. اين حال دائم اشتداد پيدا كرد و اشتداد پيدا كرد، تا آن شب هاي آخر كه در مورد وظايف شيعه و راجع به محبّت به حضرت صحبت مي كرديم كه بايد او را دوست بداريم، چه بايد بكنيم. اين جوان، دائم به خودش مي پيچيد و نعره هاي سوزنده و گدازنده اي از دلش بيرون مي آمد و می گفت: يا صاحب الزمان! يا صاحب الزمان! و ما هم منقلب مي شديم. خاطرم مي آيد، يك شب اين شعرها را مي خواندم:
دارنده جهان مولاي انس و جان يا صاحب الزمان الغوث و الامان
اين ها را که مي خواندم، مثل مار به خودش مي پيچيد، مثل باران اشك مي ريخت، مثل زن جوان مرده، داد مي زد. از اختیار خارج می شد، مي سوخت و اشك مي ريخت و يا صاحب الزمان مي گفت، و واقعا به حال ضعف مي افتاد. بنده را هم سخت منقلب مي كرد، انقلاب من هم جمعيت را منقلب مي كرد. جمعيت اگر از اينكه الان اينجا هست، بيشتر نبود، كمتر نبود. مسجد گوهرشاد، «غَاصٌّ بِأَهْلِه»، با چهار تا ايوانش، پر از جمعيت مي شد، چهار هزار، پنج هزار تا، كمتر يا بيشتر، به اندازه همين جمعيت. انقلاب من، مردم را منقلب مي كرد، يك وقت مي ديدم، دو هزار ناله بلند است، از اين گوشه يا صاحب الزمان، از آن گوشه يا صاحب الزمان، یک جور عجيبي می شد. خوب، ماه رمضان گذشت. منبر تمام شد، ما در فكر افتاديم اين جوان را پيدا كنيم. قدري من به او دل بستم، من شيفته آن كسي هستم و فريفته آن كسي هستم و عاشق دل سوخته آن کسی هستم كه دنبال امام زمان علیه السلام برود، اين را بدانيد. اصلا عاشق عاشق امام زمانم علیه السلام، عاشق محبّ امام زمان هستم. ما دنبال سرش رفتيم، ببينيم اين جوان كيست؟ كجاست؟ از دور و بريها پرسيديم، بالاخره معلوم شد كه ايشان يك نيم باب دكان عطاري، در فلان محله مشهد دارد. خيلي خوب، رفتيم به سراغ اين جوان، دم آن دكان. دكان بسته است، از همسايهها پرسيديم اسمش چيست، اسمش را گفتند. گفتم كجاست؟ گفتند: او بعد از ماه رمضان، دو، سه روز آمد، دكان را باز كرد وليكن حالش يك جور ديگري شده بود، بسته است، يك هفته رفته و پيدايش نيست، نمي دانيم كجاست؟ خيلي خوب، گذشت. بعد از ده، بيست، سی روز، يك روز توي خيابان تهران مشهد، دور فلكه، يك خياباني كشيده اند، به نام خيابان تهران، منزل من هم در آن جا بود. از منزل بيرون آمدم بروم توي خيابان تهران، بين خيابان و در منزل، توي كوچه، آن جوان به من رسيد، امّا چي، لاغر شده، زرد و زار شده، گونه هايش فرو رفته، يك پوست و استخواني شده بود. به من كه از دور رسيد، اشكش جاري شد، دويد آمد جلو، و گفت: خدا بابايت را بيامرزد، خدا به تو طول عمر دهد، هي گريه مي كرد و صورت و چانه مرا مي بوسید، دست مرا گرفته بود و مي خواست ببوسد. گفتم: چي شده بابا جان؟ چيست؟ گفت: خدا پدرت را بيامرزد، خدا به تو طول عمر بدهد، خدا تو را همچنين كند، دائم دعا کرد و می گفت: راه را به من نماياندي، من را به راه انداختي، الحمد لله و المنّه به منزل رسيدم، به مقصد رسيدم، خدا بابايت را بيامرزد. آن وقت بنا كرد قصه اش را نقل كردن. و حالا گريه مي کرد مثل ابر بهار..
گفت: تو، در آن شبهاي ماه رمضان، آتش دادي دل ما را، دل ما از جا كنده شد، راستي عشق پيدا كردم به امام زمان علیه السلام، ديدم همانطوري بوده كه تو مي گفتي، دل من اصلاً متوجّه نبود و اين درست نيست. کم کم دل من تكان خورد، تکان خورد، علاقه پيدا كردم او را ببينم، بعد در گمشدن و نديدن او، التهاب قلبي و اشتعال سينه اي براي من پيدا شد، به طوري كه شب هاي آخر، يا صاحب الزمان كه مي گفتم، بدنم مي لرزيد، دلم نمي خواست بخوابم، دلم نمي خواست چيزي بخورم، همه اش دلم مي خواست بگويم: يا صاحب الزمان و بروم دنبالش، پيدايش كنم. ماه رمضان تمام شد، آمدم دكان را باز كنم، ديدم دل به كسب و كار ندارم، ديدم دلم به يك نقطه توجّه دارد و از غير او منصرف است، و دلم مي خواهد دلدار را ببينم. با كسب و كار، كاري ندارم، دلم مي خواهد محبوبم را ببينم، به زندگي علاقه ندارم، به خوراك و پوشاك علاقه ندارم، ديگر دلم نمي آید با مشتري حرف بزنم، ديگر دلم نمي آيد در دكان بنشينم، دلم مي خواهد اين در و آن در بروم تا به محبوب برسم. دست برداشتم، دكانم را بستم، رفتم كنار كوه، كوه سنگي. روزها تو آفتاب، شبها تو مهتاب، هي داد مي زدم محبوبم كجائي؟ عزيز دلم كجائي؟ آقاي مهربانم كجائي؟ می گفت: گريه كردم، سوختم، داد زدم، خدا بابايت را بيامرزد، عاقبت روي آتش دلم آب وصال ريختند، عاقبت گل عذار را ديدم، عاقبت سر به پايش نهادم. آن وقت شروع کرد به گفتن، يك چيزهایی گفت كه نميتوانم بگويم و نبايد هم بگويم. بعد هم گفت: آقای حاج شيخ علي اكبر نهاوندي ،خدا رحمتش كند، همسايه ماست، او مختصر بویی برده است، از من پرسيد، من گفتم: به شما مراجعه كند، هرچه باشد به او بگویید. تو خودت مي داني، هر چقدر مي خواهی به آقاي نهاوندي بگو، نمي خواهي بگویي هم نگو.
وقتي گريه هايش تمام شد، ديدم صورت من را بوسيد. گفت: خداحافظ، خداحافظ، من يك هفته ديگر بيشتر زنده نيستم، چرا؟ چرا؟ گفت: به مطلبم رسيدم، به مقصودم رسيدم، صورتم به پاي يار و دلدارم نهاده شد، ترسيدم، اگر در دنيا بمانم، اين قلب روشن من باز تاريك شود، اين روح پاك، آلوده شود، درخواست مرگ كردم، پذيرفتند، خداحافظ، ما رفتيم. دعا كرد، و بعد از شش، هفت روز هم آن جوان از دنيا رفت.
(سخنرانی های مسجد جمعه اصفهان، سال ۱۳۹۲ قمری، مجلس یازدهم)
#یامهدی...🌹🍃
🍃🌹اللهم عجل لولیک الفرج بحق حضرت زینب سلام الله علیها🌹🍃
#کُلُّنٰا_قٰاسِمِ_سُلِیْمٰانی...🌹🍃
#یازهرا...🌹🍃
#لبیک_یــــــــازیــــــــنــــــــبــــــــ..🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
@Yazinb2
#السَّلام_علیک_یا_زین_العابِدین_علیهالسلام 🌹🍃
#شب_بیست_وپنجم_ماه_مبارک_رمضان...🌹
#مناجات... #با_شهدا..🌷🕊
#زندگینامه...
#شهید_سیدروحاله_عمادی🌷🕊
🕊🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷🕊
#سیدروحاله_عمادی، از شهدای مدافع حرم نخستین روز از شهریور ماه سال ۱۳۵۹ در روستای پاشاکلای زیراب در یک خانواده مذهبی و متدین چشم به جهان گشود. دوران ابتدایی و راهنمایی را در روستا گذراند و سپس برای ادامه تحصیل در هنرستان فنی به شهر زیراب رفت و در رشته ساخت وتولید فارغ التحصیل شد. به دلیل علاقه شدید به انقلاب و نظام و دلدادگی به رهبر معظم انقلاب و اسلام راستین محمدی به دانشگاه امام حسین(علیهالسلام ) رفت و به خدمت مقدس پاسداری نائل گشت. وی با نگاه عمیق به دین اسلام و شریعت ناب محمدی کم کم به رشد معنوی زایدالوصفی رسید که عشق به شهادت از آرزوهای دیرین او بوده است. لبخند زیبای او همیشه و در همه حال نشان از صفا و صمیمیت درونی وی داشت و سعی در اصلاح امور بین دوستان و خویشاوندان خصلت ذاتی او بوده است. زندگی مشترک شهید با همسری مهربان و فداکار همراه با زیارت خانه خدا آغاز شد. او که همه جا با نیروی قوی چه در راه عمل و توکل به خدا کارش را ادامه می داد توانست با اخذ مدرک فوق لیسانس و یادگیری علوم و فنون پروازی به درجه استاد خلبانی برسد. ایشان در حراست و پاسداری از مرزهای شرقی و غربی کشور و مبارزه با پژاک تلاش های وافری داشت. این دلیرمرد سوادکوهی در سومین اعزامش به سوریه، برای دفاع از حرم حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) و حضرت رقیه (سلام الله علیها) در روز جمعه اول آبان ماه سال ۱۳۹۴ مصادف با تاسوعای حسینی سال ۱۴۳۷ هجری قمری و طی «عملیات محرم» در درگیری با «مزدورانِ سعودی» و «پیروان اسلام آمریکایی» در شهر حلب خلعت شهادت پوشید.
#السَّلام_علیک_یا_زین_العابِدین_علیهالسلام 🌹🍃
#شب_بیست_وپنجم_ماه_مبارک_رمضان...🌹
#مناجات... #با_شهدا..🌷🕊
#وصیتنامه...
#شهید_سیدروحاله_عمادی🌷🕊
🕊🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷🕊
سلام ودرود به خاتم انبیاء حضرت محمد مصطفی(ص) و ذریه تابناکش و سلام و درودبه منجی عالم بشریت مهدی موعود(عج) و سلام و درود به روح بلند و ملکوتی حضرت امام(ره) و باسلام و درود بیکران برارواح پاک وطیبه ومطهر سرخ جامگان که با ایثار خون و هدیه جان سرودی به قامت کلمه حق سرودند و پیامآور خبر آزادی وحریت کشتند و سلام ودرود به رهبر عزیزم.
خدایا بیپناهم ز تو جز تو نخواهم
اگر عشقت گناه است ببین غرق گناهم
دو دست دعا فرا بردهام به سوی آسمانها
که تا پرکشم زبال فلک رها درکهکشانها
خدایا چگونه وصیت نامه بنویسم در حالی که سراپا گناه و معصیت، سراپا تقصیر و نافرمانیام. گرچه از رحمت و بخشش توناامید نیستم ولی ترسم از این است که نیامرزیده از دنیا بروم، میترسم رفتنم خالص نباشد و پذیرفته درگاهت نشوم یارب العفو.
خدایا نمیرم در حالیکه از من راضی نباشی ای وای که سیه روز خواهم بود. خدایا چقدر دوست داشتنی و پرستیدنی هستی، هیهات که نفهمیدم. خدایا قبولم کن. یااباعبدالله شفاعت، شنیدم سیدالشهداء دم جان دادن میآید، آقاجان از همین جا سلام میدهم السلام علیک یا اباعبدالله.
روز مرگم وعده دیدار بده
وآنکه تا به لحد خرم و دلشاد ببر
خدایا قبولم کن، در تاریخ اسلام چیزی که امام حسن(علیه السلام ) را شکست داد نبودن تحلیل سیاسی و بصیرت در مردم بود چیزی که فتنه خوارج را به وجود آورد و امیرالمومنین(علیه السلام ) مظلوم را آن طور زیر فشار قرار داد و قدرتمندترین آدم تاریخ را آنگونه مظلوم کرد، و الّا همه مردم بی دین نبودند.
عزیزانم اگر شبانه روز شکرگزار خدا باشیم که نعمت اسلام و امام و ولایت را به ما عنایت فرموده باز کم است. آگاه باشیم که سرباز راستین و صادق این نعمت شویم و خطر وسوسههای درونی و دنیا فریبی را شناخته و برحذر باشیم و خلوص در عمل تنها چاره ساز است.
ای عاشقان اباعبدالله بایستی شهادت را در آغوش گرفت، بایستی محتوای فرامین امام(ره) و رهبر عزیزمان را درک و عمل نماییم. بصیرت داشته باشیم تا بلکه قدری از تکلیف خود رااز شکرگزاری بجا آورده باشیم. بیطرفی در دعوای حق و باطل معنا ندارد. باید مقابل باطل ایستاد اگر شاعری، هنرمندی و یا هرکس دیگری در حق و باطل بیطرف باشد تضییع نعمت خداوند است و اگر طرف باطل بود خیانت است و جنایت است، در اسلام تماشاچی نداریم.
گاهی شهید شدن آسانتر از زنده ماندن است این نکته را اهل معنا و دقت خوب درک میکند، گاهی زنده ماندن و تلاش کردن درک محیط و بصیرت داشتن به مراتب مشکلتر از شهید شدن و به لقای الهی پیوستن است. دعا کنید شهید باشیم نه اینکه فقط شهید شویم. اصلا تا شهید نباشیم شهید نمیشویم.
#سخنی_چند_با_دوستانم:
دوستان و همرزمان عزیزم برای دفاع از اسلام و ولایت و ایران عزیز راسخ باشید. چرا که پیروزی از آن شماست. هجمه دشمن (فرهنگی، سیاسی و اجتماعی و ...) بسیار سنگین و خصمانه است و راه مقابله با این هجمه به فرموده حضرت امام خمینی(ره) پشتیبانی از ولایت فقیه است. نیتها را خالص کنید و پشت سر ولایت حرکت کنید و نتیجهاش را به خدا بسپارید چرا که خودش وعده نصرت و پیروزی داده است.
تهاجمی که به قشر مذهبی و خصوصا ما بسیجیان و سبزپوشان حریم ولایت میشود بیانگر قدرت روز افزون و ضعف و ناتوانی دشمن است، خودسازی کنید، تعلیم و تربیت و ورزش سه شاخصه شماها باشد. همدیگر را دوست داشته باشید و با علم و عمل به پیش بروید و منتظر تقدیر و تشکر کسی نباشید. اجرتان عندالله.
و اگر بدی از بنده حقیر دیدید به بزرگی خودتان حلال کنید.
#سخنی_با_پدر_و_مادرم:🌹🍃
پدر و مادر عزیزم سلام، چه بگویم که زبانم قاصر است و چه بنویسم که دستهایم لرزان. زندگی کردن در شرایط سخت روستا و کمبود امکانات موجب میشود که شما بیشتر تلاش کنید تا زمینه آسایش ما فراهم شود و هیچ وقت زحمات بیدریغ شما را فراموش نخواهیم کرد، کارهای سخت و طاقتفرسا موجب شده که بدنتان رنجور شود و خستگی بر تنتان نمایان گردد و این برایم سخت و عذابآور بود، حال زمانی فرا رسیده است که ما کمک حال شما باشیم ولی متاسفانه پی زندگی و کار خود رفتیم و با دور ماندن از شما بخاطر شرایط شغلیام نتوانستهام آنچه شایسته شماست خدمت کنم.
پدر و مادر عزیزم بهترین لحظات زندگیم موقعی بود که به شما کمک میکردم و رضایت مندی را در چهرهتان میدیدم ولی چه سود که لایق نبودم تا بیشتر خادمتان باشم. پدر بزرگوارم قدت خمید تا ما راست شویم و بدنت خسته شد تا ما حرکت داشته باشیم، کوه رنج بودی و من غافل، حلالم کن.
#ادامه_دارد..👇🌷👇
🌴 #یازینب...
#السَّلام_علیک_یا_زین_العابِدین_علیهالسلام 🌹🍃 #شب_بیست_وپنجم_ماه_مبارک_رمضان...🌹 #مناجات... #با_شه
#مادر_عزیزم، فدای محبت مادرانهات، فدای موهای سفیدت، حلالم کن که جز زحمت چیزی نداشتم، مادرم مواظب عمادم باش.
سلام بر حاجی ننه و همه همس
ایهها و هم روستاییها، حلالم کنید.
🍃🌹🍃🌺🍃🌹🍃
#درد_دلی_با_همسرم🌺🍃
#همسر_گرامیام_فاطمه_خانم،
#سلام.🌺🍃
گرچه عمر باهم بودنمان کوتاه بود، چه آرزوها و برنامههایی برای زندگی مشترکمان داشتیم، قسمت این بود که چند صباحی در کنار هم باشیم، البته شرمندهام که نتوانستم زندگی شایسته برای شما فراهم کنم، شرمندهام به خاطر شرایط شغلیام که اکثر مواقع ماموریت بودم، این بار سنگین زندگی و تربیت فرزند به دوش شما بوده است.
شرمندهام که همیشه تحملم کردی و نگذاشتی از این اهدافم فاصله بگیرم، شرمندهام از اینکه سختی زیادی کشیدی تا من و عماد راحت باشیم. شرمندهام از اینکه با مریضی عمادم کنار آمدی و یکبار گلایه نکردی و شرمندهام از اینکه کنارم بودی و نتوانستم خوشبختت کنم. خانم مهربانم مثل همیشه نمازت را اول وقت بخوان و برایم دعا کن، پسرمان را مکتبی و ولایتی تربیت کن، برای سربازی امام زمان (عج)...
و چیزی جز زحمت برایتان نبودم، از اینکه همیشه تحملم کردید از همه شما سپاسگزارم. وجود پدر و مادر
مانند سفره ایست که فقط یکبار پهن میشود. قدر این فرصت را بدانید و به پدر و مادر خوب و شایسته خدمت کنید. همدیگر را دوست داشته باشید و پشتیبان هم باشید. بزرگوارانم در نزد خداوند بالاترین عمل که از شهادت در راه خدا و اسلام نیز افضلتر میباشد این است که همیشه و در همه حال به یاد خدا باشید و پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به مملکت و کشورتان آسیبی وارد نشود.
یک درخواست دارم مواظب محمدعمادم باشید. راستی آقا رمضان و آقا محمدطاهر خیلی دوست داشتم در جشن عروسی شما باشم. عزیزان من برایم دعا کنید و حلالم کنید. ای حیات! با تو وداع میکنم با همه ظاهر زیبنده و با هیئت، ای روح من، به فرمان مشتاقانه به سوی شهادت حرکت کنید. و ای بدنم که سالها به من خدمت کردید در لحظات آخر عمر آبروی مرا حفظ کنید.
ای قلب من این لحظات آخر را تحمل کن. به شما قول میدهم که در یک استراحت عمیق و ابدی آرام گیرید.
خدایا چنان کن سرانجام کار
تو خشنود باشی و ما رستگار..
هدیه به روح شهدا و شهدای مدافع حرم آل الله صلوات💐
🌷اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌷
#کُلُّنٰا_قٰاسِمِ_سُلِیْمٰانی....
#یازهرا...🌷🕊
#لبیک_یــــــــازیــــــــنــــــــبــــــــ..🌷🕊
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
@Yazinb2
هدایت شده از 🌴 #یازینب...
رفقا با نفسای گرمتون
برای یه کوچولو دعا کنید
شدیدا نیازمند دعاتون هست
خواهش میکنم برای سلامتیش دعا کنید😔
حالش خوب نیست
با دلای پاکتون برای این کوچولو دعا کنید
اجرتون با مادر سادات😔
🌴 #یازینب...
🍃🌹بسم الله الرحمن الرحیم 🌹🍃 #السلام_علیک_یا_فاطمهالزهرا_سلام_الله_علیها🌹🍃 #السَّلام_علیک_یا_زین_
🍃🌹بسم الله الرحمن الرحیم 🌹🍃
🍃🌹اللهم عجل لولیک الفرج بحق حضرت زینب سلام الله علیها🌹🍃
اللهم شافی کل مریض بحق مریض کربلا...😔
الهی آمین
یاعلی....
#دلنوشته_رمضان_سحر_بیست_و_پنجم...
🍃🌹بسم الله الرحمن الرحیم 🌹🍃
✍ هفته آخر رمضان است.....
و غریبی ات.... هزار سال است که به غریبی علی اضافه شده...است...
و ما.....
همچنان هزار سال است که آواره دردهای ناتمام شماییم... یوسف
اما..
این آوارگی را به هزار عافیت دیگر نمی دهیم!!
#فرزند شما بودن.... هزینه میخواهد...
و ما ...
برای چنین عظمتی... هر هزینه ای را به جان می خریم....
#تمام عزت مان این است که، ... شریک درد شماییم...
اینکه؛ ما را در جامه مشکی تان شریک میکنید...
اینکه ؛ جرعه ای از دردتان را به جانمان میندازید...
اینکه؛ از غربتتان،، به ما نیز سهمی داده اید...
اینکه؛ بی شما زیستن برایمان محااال است.....
اینکه؛ بی شما مردن برایمان محااااال است...
اینکه ؛
وقتی دستمان از لابلای انگشتانتان رها میشود... دیگر اثری از شادی در رخسارمان نمی ماند!!!!
#اینکه؛
درد خانواده شما، جانمان را به آتش کشیده است!
و این؛
شرح حال یک درد مبارک است...
*درد عااااااشقی*
#هزاااار الحمدلله... که عاشقمان کرده اید!!!!
هزار الحمدلله که در دل سیاهمان تجلی کرده اید!!!
و اینگونه بود که ما قیمت گرفته ام!!!
و اینگونه بود که ما عزت گرفته ایم..
#الحمدلله که چشمان ما را برای چشم انتظاری ،، برگزیده اید...
الحمدلله که دل ما را، برای خون جگری، انتخاب کرده اید...
الحمدلله که دستان ما را، برای التماس حضورت، فراخوان کرده اید...
الحمدلله یوسف... که هنوز زلیخا نشده... ازدردتان به ما خورانده اید...
#هزااار سال دیگر هم که طول بکشد....
ما منتظرت میمانیم....
اصلا...کار دیگری در زمین نداریم،، یوسف....
منتظر ملاقات چشمان دلبرت میمانیم...
منتظر لمس حرارت آغوشت...
منتظر شنیدن صدای عاشق کش ات...
#ماااااا.... منتظرت میمانیم!
جامانده
التماس دعای فرج و شهادت..
#سید_پیمان_موسوی_طباطبایی
#یامهدی...🌹🍃
🍃🌹اللهم عجل لولیک الفرج بحق حضرت زینب سلام الله علیها🌹🍃
#کُلُّنٰا_قٰاسِمِ_سُلِیْمٰانی...🌹🍃
#یازهرا...🌹🍃
#لبیک_یــــــــازیــــــــنــــــــبــــــــ..🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
@Yazinb2
____~••°° #یازبنب...°°••~_____
🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷
🍃🌹 #روز_شمار_شهدا.. 🌹🍃
امروز #سه_شنبه_۳۰_اردیبهشت،۱۳۹۹ هجری شمسی ...
@Yazinb3
#شهادت_شهید_طاهر_اقدامی_گل_افزانی🌷
(استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۶۱ ه.ش)
#شهادت شهید مهدی میرزا باقری🌷
(استان گیلان، شهرستان لنگرود) (۱۳۶۱ ه.ش)
#شهادت شهید محمد طوقانی 🌷
(استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۶۲ ه.ش)
#شهادت شهید محمدعلی پریمی🌷
(استان سمنان، شهرستان دامغان) (۱۳۶۳ ه.ش)
#شهادت شهید غلامحسین سلیمانی🌷
(استان قزوین، شهرستان قزوین) (۱۳۶۳ ه.ش)
#شهادت شهید زیدعلی عودی🌷
(استان لرستان، شهرستان خرمآباد، شهر سپیددشت) (۱۳۶۳ ه.ش)
#شهادت شهید حسین نقوی مقدم🌷
(استان خراسان رضوی، شهرستان گناباد) (۱۳۶۳ ه.ش)
#شهادت شهید غلامرضا خراسانی🌷
(استان مرکزی، شهرستان محلات) (۱۳۶۴ ه.ش)
#شهادت شهید ناصر نظمینیا 🌷
(استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۶۴ ه.ش)
#شهادت شهید محمد دلکش🌷
(استان گیلان، شهرستان فومن) (۱۳۶۴ ه.ش)
#شهادت شهید غلامرضا دری🌷
(استان گلستان، شهرستان گالیکش) (۱۳۶۴ ه.ش)
#شهادت شهید علیاکبر منجزی🌷
(استان خوزستان، شهرستان شوشتر) (۱۳۶۵ ه.ش)
#شهادت شهید اسماعیل محمدی کارمزدی🌷
(استان مازندران، شهرستان سوادکوه) (۱۳۶۵ ه.ش)
#شهادت شهید لطف علی اسماعیلی🌷
(استان مازندران، شهرستان قائمشهر) (۱۳۶۵ ه.ش)
#شهادت شهید علیاکبر اصغری ترکانی🌷
(استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۶۵ ه.ش)
#شهادت شهید سیدعلی محسنی🌷
(استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۶۵ ه.ش)
#شهادت شهید محمد پورمحمد🌷
(استان آذربایجان غربی، شهرستان ماکو، روستای سیه چشمه) (۱۳۶۵ ه.ش)
#شهادت شهید محمدمهدی بادی 🌷
(استان خراسان جنوبی، شهرستان بیرجند) (۱۳۶۵ ه.ش)
#شهادت شهید قاسم رضایی بورنگ🌷
(استان خراسان جنوبی، شهرستان بیرجند) (۱۳۶۵ ه.ش)
#شهادت شهید علی رضا یداللهی🌷
(استان مازندران، شهرستان محمودآباد) (۱۳۶۵ ه.ش)
#شهادت شهید مرزبان سلیمی قادیکلایی🌷
(استان مازندران، شهرستان قائمشهر) (۱۳۶۶ ه.ش)
#شهادت شهید اسماعیل عامری🌷
(استان سمنان، روستای کهنآباد) (۱۳۶۷ ه.ش)
#شهادت شهید رضا قلیزاده مقدم🌷
(استان گلستان، شهرستان گالیکش) (۱۳۶۷ ه.ش)
#شهادت شهید محمدعلی حاجیان برنجستانکی🌷
(استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۷۰ ه.ش)
#شهادت شهید ابوالفضل کجائی بیدگلی🌷
(استان اصفهان، شهرستان آران و بیدگل) (۱۳۸۰ ه.ش)
#شهادت شهید مدافع حرم رضوان قاسمالعطار 🌷
(حزبالله) (۱۳۹۲ ه.ش)
#شهادت شهید مدافع حرم علی قاسمالعطار 🌷
(حزبالله) (۱۳۹۲ ه.ش)
#شهادت شهید مدافع حرم علیاصغر شیردل🌷
(استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۹۴ ه.ش)
#شهادت شهید صادق یوسفی🌷
(استان کردستان، شهرستان قروه) (۱۳۹۴ ه.ش)
#شهادت جانباز شهید حاج امیر چلویی🌷
(استان همدان) (۱۳۹۷ ه.ش)
#یازهرا....🌹🍃
هدیه به روح شهدا و شهدای مدافع حرم آل الله صلوات💐
🕊🌷اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌷🕊
____~°°•• #یازینب...••°°~_____
#کُلُّنٰا_قٰاسِمِ_سُلِیْمٰانی...🌹🍃
#یــــــــازیــــــــنــــــــبــــــــ...🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
🍃🌹 @yazinb2 🌹🍃
#پر_گشودنم_آرزوست🦋
خواستیم با حرفهایمان ، راه #شهدا را ادامه دهیم؛
اما دیدیم راه شهدا،
"رفتنی" ست!
نه گفتنی!!😔
این زندان دنیا،
این گناهان بی شمارمان،
آخر لنگ می کند پای رفتن را...😭
پـــ🕊ـــر گشودنم آرزوست!
حمله سایبری ناموفق رژیم صهیونیستی به بندر شهید رجایی
🔹یک مقام مسئول در بندر شهید رجایی ضمن رد ادعای حمله موفق به تاسیسات این بندر گفت: در هفته گذشته برخی اختلالها در سامانههای رایانهای بندر به وقوع پیوست که میتواند ناشی از حمله سایبری باشد.
🔹روزنامه واشنگتن پست چاپ آمریکا در گزارشی که روز دوشنبه ۲۹ اردیبهشت منتشر کرد به نقل از یک مقام دولت آمریکا و مقامات رسمی «یک دولت خارجی» مدعی شد که رژیم صهیونیستی علیه تاسیسات «بندر شهید رجایی ایران» حمله سایبری داشته است.
🔹مسئولین ذیربط در بندر شهید رجایی تاکید کردهاند که با توجه به آمادگی کامل واحدهای پدافند غیرعامل در تاسیسات بندر شهید رجایی و مقابله به موقع و موثر با اشکالات به وجود آمده، هیچگونه اخلالی در روند فعالیتهای جاری ایجاد نشد.
🔹واشنگتن پست مدعی شده این حمله در واکنش به عملیات سایبری صورت گرفته از سوی ایران در ماه آوریل به «تاسیسات آبی روستایی اسرائیل» انجام شده است./نورنیوز
🕊🥀🕊🌻🕊🥀🕊
🍃💚 #زمینه_سازظهورباشیم💚🍃
🍃💐اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ💐🍃
🌹اللهم عجل لولیک الفرج وفرجنابه🌹
🍃🌷 @Yazinb3🌷🍃
🕊🥀🕊🌻🕊🥀🕊
یا مهدی عج...
وسط #جاذبہ ے ایـن همہ رنگ
نوکرت♥️ تا بہ ابد رنگ شماست
بے خیال همہ ے مـردم شــهر
دلم آقا بہ خدا تنگ #شماسـت
#اَلّلهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّڪَ_الفَرج🌸🍃
#به_وقت_عاشقی
👇👇👇
🕊🥀🕊
✿✵✨🍃🌸<❈﷽❈>🌸🍃✨✵✿
هـر شــ🌙ــب
🍃🍂داستــــانهـــای
پنـــــدآمــــــوز🍃🍂
┄┅═✼✿✵✿✵✿✼═┅┄
در سالهای دور در شهر كوچكی عابدی زندگی میكرد كه بسيار وارسته بود و تمام ذهن و فكرش کمک به مردم و رفع مشكلات و گرفتاریهای آنان بود
او آنقدر بين مردم محبوب بود كه مردم تمام مسائل خود را با او در ميان میگذاشتند
یک شب عابد خواب بسيار عجیبی ديد!
او در خواب دید كه یکی از فرشتگان مقرب خداوند به منزل او آمد
بعد از سلام و احوالپرسی به درویش گفت:
تو نزد خداوند و ما خیلی عزیز هستی
خداوند قرار است سیل عظیمی را به اين شهر روانه سازد، اما از آنجا كه تو نزد خداوند مرتبه ویژهای داری، لذا به تو اين بشارت را میدهیم كه اول به مردمان شهر خبر بدهی كه بتوانند پناهگاهی پیدا كنند و دوم اینكه خداوند با امداد غیبی خود حافظ جان تو خواهد بود
عابد از خواب بیدار شد و حال عجیبی داشت، اول دو ركعت نماز شكر خواند
و بعد از راز و نياز با خداوند به ميدان شهر رفت و اعلام كرد كه تمام مردم جمع شوند كه كار بسيار مهمی با آنان دارد
مردم هم تا فهمیدند كه عابد با آنها كار مهمی دارد، هر چه سریعتر همدیگر را خبر كردن و بعد از مدتی اكثر مردمان شهر در میدان جمع شدن و همه منتظر صحبتهای مرد خدا
عابد بعد از حمد و سپاس خداوند
قضيه خواب عجيب خود را تعریف كرد
مردم شهر كه از اين خبر بهت زده شده بودن، اول از همه خدا را شكر كردند بخاطر وجود عابد در شهرشان و بعد بزرگهای شهر تصميم گرفتن هر چه سريعتر به جایی ديگر نقل مكان كنند تا از گزند سيل در امان باشند
مردم سريع دست به كار شدن و اول از همه به نزد عابد رفتن تا او را با خود ببرند
اما عابد مخالفت كرد و گفت شماها به فكر خودتان باشيد و اصلاً نگران من نباشيد
چند روزی گذشت و دیگر شهر تقریباً خالی شده بود كه آسمان ابری شد و باران شروع شد
یک باران عجيب و غريب كه تا آن روز هيچكس نديده بود، عدهای از جوانان شهر كه هنوز نرفته بودن، خودشان را به در خانه عابد رساندن و به او گفتن كه با آنها بيايد
اما باز هم او مخالفت كرد!!
باران زود تبديل به سيل عظیمی شد
كه همه جای شهر رو فرا گرفت
عابد با آرامش خاصی در خانه خود نشسته بود و به عبادت مشغول بود و البته در ذهن خود آن پيغام فرشته خداوند را هم مرور میكرد
خداوند با امداد غیبی خود حافظ جان تو خواهد بود
آب تا زير پنجره خانه عابد رسيده بود
ناگهان صدای ضربه خوردن به شیشه پنجره را شنيد، ديد چند تا از مردم شهر با قايق و به سختی خود را به زير پنجره خانه درويش رسانده بودند به او گفتن زودتر تا آب همه خانهاش رو فرا نگرفته به قایق آنها بیاید
اما عابد باز هم مخالفت كرد
و به آنها گفت به فكر خود باشند
آب كم كم به داخل خانه عابد نفوذ كرد
عابد همچنان به عبادت مشغول بود
آب تا زیر زانوهای عابد رسیده بود
از دور دست صدای مردم را میشنید كه نام او را فرياد میزدند و از او میخواستند كه از خانه بيرون بیاید و آنها با طناب او را نجات دهند
اما عابد اعتنایی نكرد!!
آب تا زير گردن عابد رسيده بود
كم كم آب به بالای دهان و بینی عابد رسیده بود و تنفس را برای عابد دشوار كرده بود
آب بيشتر و بيشتر شد عابد در آب غرق شد!
عابد چشمانش را باز كرد
همان فرشتهای كه با او صحبت كرده بود را ديد!
عابد برآشفت به فرشته گفت:
وای بر من كه یک عمر عبادت كردم
پس كو آن امداد غیبی كه میگفتی؟
پس كو آن مرحمت خداوند!؟
فرشته لبخندی زد و گفت: دوباره ماجرا را مرور كن، خداوند چند بار توسط بندههایش موقعيت نجات تو را فراهم كرد
کمک آن جوانان كه با قايق به زير پنجرهٔ خانهات آمدن را چرا رد كردی؟
صدای آن مردمی كه میگفتند از خانه بیرون بيا تا با طناب تو را نجات دهیم را شنیدی
اما اعتنایی نكردی!
مردمی كه همان ابتدا میخواستند
تو را با خود ببرند اما توجهی نكردی!!
خداوند ديگر چگونه میتوانست تو را نجات دهد؟؟
تمام اينها امداد غیبی بودند كه تو توجهی نكردی!
هر یک از ما آدمها و ماجراهای اطراف زندگیمان، یک جورهایی شبیه همین عابد و تصورش از امداد غیبیست
امداد غیبی همين فرصتهایی هست كه در زندگی روزمره همهٔ ما به وجود میآید
گاهی اوقات خودمان فرصتهائی را كه داريم استفاده نمیكنیم و انتظار داریم يه اتفاق ماوراء طبیعی برایمان بیفتد.
🕊🥀🕊🌻🕊🥀🕊
🍃💚 #زمینه_سازظهورباشیم💚🍃
🍃💐اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ💐🍃
🌹اللهم عجل لولیک الفرج وفرجنابه🌹
🍃🌷 @Yazinb3🌷🍃
🕊🥀🕊🌻🕊🥀🕊
الهـی
در واپسیـن شـبهـای
مـاه مبـارک رمضـان
جویبـار محبتت را همیشـه
بر روح و جانمـان جاری کن
و نـور ایمـانت را بر قلبمـان بتابـان
و بخششت را چون کوهی محکـم
تکیـه گاهمـان کن
خــ♡ـدایـا
دفتـــر امـــروز را بستیـم
شبـی دیگر از عمـرمـان فـرا رسیـد
در این شـب از تـو درخواست میکنم
ڪه خواب راحـت را بہ همه
دوستـان و عزیزانمـان عـطا کن
و آرامـش را در وجودشان آکنـده ساز
🌙شبتـون پـر از آرامـش خـدایی🌟
🍃🌹بسم الله الرحمن الرحیم 🌹🍃
#السلام_علیک_یا_فاطمهالزهرا_سلام_الله_علیها🌹🍃
#صلی_الله_علیک_یا_ابا_عبدالله_الحسین_علیه_السلام...🌹🍃
#شب_بیست_و_ششم_ماه_مبارک_رمضان...🌹🍃