ای کاش قصه مادر انقدر داغ نبود
ای کاش قصه کوچه... ای کاش یاس کبود😔
کسی مثل حسن نمیدونه
که چرا مادرش پریشونه😭
که چه دردی کشیده تو کوچه
که چه جوری رسیده تا خونه
به کسی قصه درد یه عزیزو نمیشه گفت
اگه مادر بشه بیمار همه چیزو نمیشه گفت
غم دیوار نمیشه گفت
غم مسمار نمیشه گفت
غم سیلی نمیشه گفت
روی نیلی نمیشه گفت...
وای مادرم زهرا...😭
در همه جای عالم نمی شود اسم حسین
علیه السّلام را بیاوری، اما اسم زینب سلام الله علیها را نیاوری.
از آن طرف هیچ جایی نمی شود اسم امام حسن علیه السّلام را بیاوری، اما اسم مادر را نیاوری...
یا زهرا...
مگر نبود که حضرت به خواب فردی روضه خوان آمدند.
فرمودند: چرا روضه ی ما را نمی خوانی؟
گفت: آقاجان مگر روضه ی شهادت
شما در ماه صفر نیست؟ روضه جگر پاره و طشت نیست😭
من همیشه می خوانم.
فرموده باشند:
این روضه ی ما هست، ولی روضه ی اصلی ما آن موقع بود که دستم در دست مادرم
در کوچه های مدینه می رفتیم، نانجیب سر راه ما را گرفت...
واااای مادرم ...
یا #امام_زمان حلالم کن
چرا به امام حسن علیه السلام میگویند غریب مدینه ؟
یک وجه میتواند این باشد که قبر شریف آن حضرت در بقیع ؛ گنبد و بارگاه و ظاهری ندارد .
یک وجه غربت آن حضرت این است که سرداران لشکر امام حسن به او خیانت کردند و حتی برخی دوستانش 😭
اینها همه درست است...
اما یک وجه هم این است که امام حسن تنها پسری بود که در آن کوچه همراه مادرش ،حضرت زهرا سلام الله علیها حاضر بود😭
تنها فرزندی بود که دید مادرش در آن کوچه سیلی خورد و نقش زمین شد .
یازهرا...
بعد آن جریان هم نمیتوانست به کسی حرفی بزند ...😭
همه ی این ها بغض شده بود . باید هم بعدها به صورت پاره های جگر درون طشت بریزد ؛ لذا
از تاب رفت و طشت طلب کرد و ناله کرد
و آن طشت را از خون جگر باغ و لاله کرد
خونی که خورده بود همه عمر از گلو ریخت
دل را تهی ز خون دل چند ساله کرد...
مظلوم حسن جانم...
رفقا بخدا خیلی امام حسن علیه السلام مظلومه.. خیلی آقا غریبه... مظلومانه زندگی کرد
در صلوات خاصه آقا می خونیم:
اَشْهَدُ اَنََّکَ عِشْتُ مَظْلوما
ائمه همه مظلومانه به شهادت رسیدند😭
اما آقا امام حسن،
نه توی خونه آرامش داشت و نه بیرون خونه، مرد رو بیرون خونه اذیتش کنند
میگه میرم توی خونه حداقل شریک زندگیم یارمه..😭
...می رفت توی خونه اذیتش می کردند، می اومد توی کوچه و بازار...😭
سادات ببخشند 😭
حضرت می اومد توی کوچه و بازار، می دید قاتلان مادرش زهرا سلام الله علیها جلوی چشمانش دارن راه می رن، نمی تونست حرفی بزنه...😭
می رفت توی مسجد نماز بخونه،
می دید بالای منبر دارن به باباش ناسزا
می گن😭
چه کار کنه، به کی دلش رو خوش کنه، به یار دلش رو خوش کنه، کدوم یار؟
یار می خوای برو کربلا...
حتی اون پیرمرد جلوی امام حسین علیه السلام ایستاد ، گفت: حسین جان،اگر هزار تیکه مون کنن ، هر تیکه مون می گه یا حسین...😭
ولی امام حسن مجتبی علیه السلام دلش رو به چی خوش کنه، که حتی یارش قاتلش شد😭
دل آدم آتش میگیره 😭
یکی میشه اون زن نانجیب😭
یه همسر هم می شه خانم حضرت رباب سلام الله علیها، می گن خانم تا آخر عمرش تو آفتاب رفت، هیچ وقت ندیدن رباب تو سایه بره..
گفتن داری از بین می ری،دیگه بسه ،فرمود: خودم دیدم بدن حسین من زیر آفتاب داغ کربلا...
یا حسییییین…😭