عبارت مقتل عجیبه...می گه وقتی،علی اكبر اومد اجازه ی میدان بگیره،استأذن،بلافاصله آورده: اباعبدالله فأذن،تا گفت:بابا برم،گفت:برو،اما قبلش :
سر راهت دم آن خیمه كمی راه برو
چرا؟
تا كه آرام بگیرند کمی خواهرها😭
پسرم،پسرم
مادرت نیست اگر ،مادر سقا هم نیست
عمه ات هست به جای همه ی مادرها...
امان از دل زینب😭
شهدای مدافع حرم فیض ببرن
یا زینب...
همچین كه زن ها تو حرم فهمیدند علی اكبر می خواد بره میدان، همه از خیمه بیرون اومدند، دورش حلقه زدند،به صورت می زدند...
می گفتند: علی إرحَم غُربَتَنا ، بر غربت ما علی رحم كن. هنوز حسین زنده است،عباس زنده است...
این كه فریاد می زدند: علی به ما رحم كن، معلوم میشه ركن خیمه ها بوده،ستون خیمه ها بوده😭
حضرت مانع شد از زن ها كه دیگه جلوتر نیان، هیچ استقبالی به این قشنگی نبود...
اما زن ها ایستادند مسافر بره، دیدند پشت سر مسافر ابی عبدالله دست برد زیر محاسن شروع كرد آیات قرآن خواندن...
هی دعا می كرد: ای اول مسافر كربلا😭
لذا حضرت اومد وسط میدان، خودش رو معرفی كرد. أَنَا عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِی بْنِ اَبی طالِبْ....
یه عده گفتند: بخدا ما بودیم و دیدیم شكل و شمایل پیغمبر رو، اصلاً مو نمیزنه با پیغمبر، یه عده برگشتند از میدان، گفتند: ما با هركی بجنگیم با پیغمبر دیگه نمی جنگیم، یه عده برگشتند، لشكر به هم خورد، حضرت دید هیچكی جلو نمیاد، حمله كرد، تا قلب لشكر، خودش رو رساند، دور زد، برگشت
یه عده گفتند:این طوری نمیشه، حضرت رو بكشانیم به سمت نخلستان،اِبْنُ مُنْقِذٍ میگه: گناه عرب به گردن من داغ این رو به دل مادرش میذارم.😭
وقتی علیاکبر (علیهالسّلام) و مهارت و شمشیر زدنش را در جنگ دید، در جایی کمین کرد و از پشت، با نیزه به او یورش آورد و دیگر دشمنان هم با شمشیرهایشان به او تاختند .
وقتی علی اکبر به میدان نبرد اومد همه اونها که بغض و کینه از نام امیرالمومنین داشتند٬این کینه را بر سر علی اکبر خالی کردند😭
حضرت در جنگاوری ورزیده بود، اما همینکه سر خون آلود شد، كلاهخود افتاد،سریعاً دست انداخت گردن اسبش، اسب تربیت شده است، تا این كارو میكنه راكبش میفهمه باید از معركه ی جنگ بیرونش بیاره...
اما خون ریخت رو چشمای اسب، اشتباه كرد.علی رو بُرد وسط دشمن، راوی میگه:دیدم شمشیرها بالا میاد پایین میاد، فَقَطَّعوهُ بِسُیوف اَرْبَاً اَرْبَاً...
صدا زد بابا حسین😭
ابی عبدالله خودش رو رساند نزدیكی های بدن، نمیدونم چی شد، با زانو حضرت حركت كرد. هی صدا میزد:وَلَدی علی، وَلَدی...😭
یاحسییییین
صورت رو صورت علی گذاشت ، همه دارن هلهله میکنن .. 😭
حسیییییین..😭
یه مرتبه حس کرد یه دست مهربون رو شونشه یه نگاه کرد دید خواهرش زینبه ...😭
یا زینب...
#فاطمیه
تنها شهیدی که پای ناموسِ حسین وسط میدون باز کرد ، علی اکبر بود .. 😭
یه وقت صدا زد علی جان بلند شو ببین عمه اومده ، نامحرما هم دارن میان .. 😭
حسییییین..😭
#امام_زمان 😭😭
یاد کنیم از سردار عزیز...کهدر صحنه نبرد بارها و بارها علی اکبرهای میدان را در وداع آخر به آغوش پدرانه اش کشید.😭
عمو قاسم روحت شاد 😭