#خاطره...🌷🕊
🕊🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷🕊
●زمستان سال۶۴درتهران زندگی میکردیم. اسماعیل دقایقی برای گرفتن برنج کوپنی می بایست مسیری راطی کند که جز ماشین های دارای مجوز نمی توانستند از آن محدوده عبور کنند.
●اوازناحیه پاهم ناراحتی داشت وحمل یک کیسه برنج باآن مسافت تقریبا یک کیلومتری برایش زجرآور بود.
ازاوخواستم باخودروسپاه برودکه نپذیرفت،گفتم:حال شما خوب نیست وپاهایت درد دارد!
●گفت:اگرخواستی همینطور پیاده میروم وگرنه نمیروم.
اوکیسه۲۵کیلویی برنج را روی دوشش نهاد و یک نایلون هم پرازچیزهای دیگر در دستش گرفت و به سختی به خانه آورد،اماحاضرنشد برای چند دقیقه از ماشین سپاه استفاده کند...
✍راوی:همسرشهید
#شهید_اسماعیل_دقایقی🌷🕊
#هدیه_به_روح_شهداء_و_شهدای_مدافع_حرم_آل_الله_صلوات💐🕊
🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃
#کُلُّنٰا_قٰاسِمِ_سُلِیْمٰانی🌹🍃
#یازهرا....🌹🍃
#یـــازیــنـــبــــــ....🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
@Yazinb6
---~~ 🌴 #لبیک_یازینب...🌴~~---
#خاطره...🌷🕊
🕊🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷🕊
بعضی وقتها چای یا شکلات تعارفش میکردم، میگفت: میل ندارم،یادم می افتاد که امروز دوشنبہ است یا پنجشنبه، اغلب این دو روز را روزه می گرفت
چشـم هایـش نافـذ و پـرنور بود ،همہ گردان میدانستند محسن اهـل نمـاز و گـریـههای شبـانـه اسـت
#شهید_محسن_حججی🌷🕊
#هدیه_به_روح_شهداء_و_شهدای_مدافع_حرم_آل_الله_صلوات💐🕊
🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃
#کُلُّنٰا_قٰاسِمِ_سُلِیْمٰانی🌹🍃
#یازهرا....🌹🍃
#یـــازیــنـــبــــــ....🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
@Yazinb6
---~~ 🌴 #لبیک_یازینب...🌴~~---
#خاطره...🌷🕊
🕊🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷🕊
قرار بود درجه سر لشکری بگیره اونم از دست مبارک امام خامنه ای گفتیم:
به سلامتی... مبارکه بابا! خندید و گفت:
خوشحالم! اما درجه گرفتن فقط ارتقاء سازمانی نیست ، وقتی آقا درجه رو بذارن روی دوشم ، حس میکنم ازم راضی هستن.
وقتی ایشون راضی باشن ، #امام_زمان (عج) هم ازم راضیه ؛ همین برام بسه.....
#سپهبد_شهیدعلی_صیادشیرازی🌷🕊
📕 صیاد دلها ، ص۴۰
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات 💐
🏴🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🏴
#کُلُّنٰا_قٰاسِمِ_سُلِیْمٰانی🌹🏴
#یازهرا....🌹🏴
#یـــازیــنـــبــــــ....🌹🏴
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
@yazinb6
---~~ 🌴 #لبیک_یازینب...🌴~~---
#خاطره...🌷🕊
بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷🕊
آخر میوه فروشی های بازار یک پیرمرد نحیف میوه میفروخت.
از بساط کوچک و میوه های لک دار ش معلوم بود که خریداری نداره اما پیرمرد یه مشتری ثابت داشت به نام شهید رجایی...
آقای رجایی می گفت: میوه هاش برکت خدا هستن، خوردنش لطفی داره که نگو و نپرس
به دوستانش هم می گفت این پیرمرد چند سر عائله داره از او خرید کنید.
#شهید_محمد_علی_رجایی🌷🕊
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات 💐
🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃
#کُلُّنٰا_قٰاسِمِ_سُلِیْمٰانی🌹🍃
#یازهرا....🌹🍃
#یـــازیــنـــبــــــ....🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
#خاطره
🔹«مرضیه بدیحی»،
همسر شهید مدافع حرم:
«خواب دیدم شهید سید مجتبی علمدار با جوانی دیگر وارد کوچهی ما شدند. وقتی به من رسیدند دست روی شانهی آن جوان زدند و گفتند: این جوان همان کسی است که شما از ما درخواست کردید و متوسل به امام زمان (عج) شدید.»
💕 روزی که عبدالمهدی به خواستگاریاش میآید، مرضیه همان کسی را میبیند که در آن خواب، شهید علمدار به او نشان داده بود. در همان جلسهی اول صحبت با شهید کاظمی متوجه میشود که عبدالمهدی نیز همین چندروز پیش خانهی شهید علمدار بوده و با بچههای بسیجشان به دیدار مادر شهید رفته است.
🔹 عبدالمهدی میگفت:
«من قبل از ازدواج، زمانی که درس طلبگی میخواندم، خواب عجیبی دیدم. رفتم خدمت آیتالله ناصری و خواب را برای ایشان تعریف کردم. ایشان از من خواستند که در محضر آیتالله بهجت حاضر شوم و خواب را برای وی تعریف کنم.
🔹وقتی به حضور آیتالله بهجت رسید ایشان دست روی زانوی او گذاشت و پرسیدند: جوان شغل شما چيست؟
گفت: طلبه هستم.
آیتالله بهجت فرمود: بايد به سپاه ملحق بشوی و لباس سبز مقدس سپاه را بپوشی. ️دوباره پرسیدند: اسم شما چیست؟
گفت: فرهاد
آقا گفت: «حتماً اسمت را عوض كن.
اسمتان را عبدالصالح يا عبدالمهدی بگذار.
✅ شما در شب امامت امام زمان(عج) به شهادت خواهيد رسيد. شما يكی از سربازان امام زمان(عج) هستيد و هنگام ظهور امام زمان(عج) با ايشان رجوع میکنید.»
🌷 شهید عبدالمهدی کاظمی؛ در شب امامت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در ۲۹ آذر ماه ۱۳۹۴ درسوریه به شهادت رسید.
شهید مدافع حرم
#عبدالمهدی_کاظمی🌷🕊
@yazinb3
🕊🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷🕊
#خاطره...🌷🕊
چند بار وضو می گرفت و نقشه ها را به دقت وارسی
میکرد . یک وقت می دیدی همان جا روی نقشه ها خوابش برده.
میگفت: من کیلومتری می خوابم. واقعا همین طور بود. فقط وقتی راحت می خوابید که باماشین می رفتیم.
عملیات خیبر، وقتی کار ضروری داشتند، رو دست نگهش می داشتند. تا رهاش می کردند، بی هوش می شد. این قدر بی خوابی کشیده بود.
#سردار_شهید_ابراهیم_همت🌷🕊
#یــــازیــــنــــبــــــ....🌹🏴
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
@yazinb6
#روبیکا 🏴
https://rubika.ir/Yazinb_69
---~~ 🌴 #لبیک_یازینب...🌴~~--
#خاطره
آمده بود مهمانی سر سفره هم نشسته بود اما دست به غذا نمی زد زن دایی پرسید : محمدعلی! مگر گرسنه نیستی؟
همانطورکه سرش پایین بود جواب داد: میتوانم خواهشی از شما بکنم!؟ میشود چادرتان را سرتان بکنید؟
آن روز یازده و دوازده سال بیشتر نداشت...
#شهید_محمد_علی_رجایی
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات 💐
🏴🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🏴
#یــــازیــــنــــبــــــ....🌹🏴
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
@yazinb6
#روبیکا 🏴
https://rubika.ir/Yazinb_69
---~~ 🌴 #لبیک_یازینب...🌴~~--
#خاطره ...🌷🕊
همیشه پارچه سياه كوچکی بالای جيب لباس سبز پاسداری اش دوخته شده بود؛ دقيقا روي قلبش ، روی پارچه حک شده بود "السلام عليك يا فاطمة الزهرا".
همه میدانستند حاج محسن ارادت دور از تصوری به حضرت زهرا دارد...
هر وقت پارچه سياه كم رنگ ميشد از تبليغات، پارچه نو ميگرفت و به لباسش مي دوخت....
كل محرم را در اوج گرمای جنوب با پيراهن مشكی ميگذراند. در گردان تخريب هم هميشه توی عزاداری و خواندن دعا پيشقدم بود.
حاج محسن بين عزاداريها بارها و بارها دم "يا زهرا(سلام الله علیها)" ميداد و هميشه عزاداريها رو با ذكر حضرت زهرا(سلام الله عليها) به پايان مي برد.
#شهید_محسن_دین_شعاری🌷🕊
معاون تخریبب لشگر ۲۷ محمدرسول الله(صلی الله علیه و آله و سلّم)
#یــــازیــــنــــبــــــ....🌹🏴
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
@yazinb6
#روبیکا 🏴
https://rubika.ir/Yazinb_69
---~~ 🌴 #لبیک_یازینب...🌴~~--
#خاطره...🌷🕊
مشكلات مالی او را ناراحت نمیکرد؛ حتی زمانی که در زندگی دچار مشکلات مالی میشد، ناراحت نمیشد و اگر من گاهی ناراحت میشدم، علی میگفت مال من حلال است، اگر جایی ضرر کنم، خدا از محل دیگری جبران میکند.
واقعاً در طی زندگی و همراه شهید به این جملهاش رسیدم، ایمان و توکل به خدا رمز آرامش او بود؛ آرامشی که همیشه میتوانستم در چهرهاش ببینم.
#شهید_علی_یزدانی🌷🕊
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات 💐
🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃
#یــــازیــــنــــبــــــ....🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
@yazinb6
#روبیکا 🌹🍃
https://rubika.ir/Yazinb_69
---~~ 🌴 #لبیک_یازینب...🌴~~--
#خاطره 📜
یکی از همسنگرهایش در سوریه میگفت:
من بستنِ کمربند ایمنی را در سوریه
از محمودرضا یاد گرفتم
تا مینشست پشتِ فرمان کمربندش را میبست
یکبار به او گفتم:👇🏻
اینجا دیگر چرا میبندی..؟!
اینجا که پلیس نیست
گفت:
میدانیچقدرزحمتکشیدهام
باتصادفنمیرم..؟!
#شهید_محمود_رضا_بیضائی🌷🕊
#یـــازیــنــــبــــــ....🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
@Yazinb6
https://rubika.ir/Yazinb_69
---~~ 🌴 #لبیک_یازینب...🌴~~---
#خاطره 🌷🕊
💠 با رفقا به کوه رفته بودند و بعد از نماز مغرب و عشاء، هنگام خواندن دعای توسل، وقتی نام مبارک #امام_زمان عجلاللهتعالیفرجهالشریف را برد، صدای هقهق گریهاش به آسمان بلند شد. کافی بود اسمش را بشنود؛ هم اشک در چشمش حلقه میزد و هم اشک همه را در میآورد و با سوز خاصی میخواند:
بیا بیا که سوختم ز هجر روی ماه تو
بهشت را فروختم به نیمی از نگاه تو
اگر که نیست باورت بیا که رو به رو کنم
بدان امید زندهام که باشم از سپاه تو
📚وصال، خاطرات #شهید_حجتالاسلام_جلال_افشار
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات 💐
🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃
#یـــازیــنــــبــــــ....🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
@yazinb6
روبیکا 👇👇👇
https://rubika.ir/Yazinb_69
---~~ 🌴 #لبیک_یازینب...🌴~~---
#خاطره🌷🕊
#شهیدی_که_شب_شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها_به_شهادت_رسید🌷🕊
آقاحجت در دوران کودکی ویژگی های زیادی داشت ولی چند ویژگی در درون وی بسیار بارزتر بود.
به یاد دارم از دوران کودکی زحمتی برای کسی نداشت، برای خود کار میکرد چراکه هیچ گاه علاقه ای به سربار بودن نداشت و همیشه سعی میکرد کارهای خود را به تنهایی و البته با مشورت انجام بدهد.
پس بنابراین مناعت طبع و فعال بودن را می توان مهم ترین ویژگی آقاحجت در دوران کودکی به حساب آورد.
ویژگی دیگر آقا حجت دست پاک داشتن و اعتقاد به حلال و حرام بود چراکه در روزگاری و در یکی از تابستان ها که در یک شیرینی فروشی کار می کرد داستانی را برای من تعریف کرد که نظرم را به اعتقاد او به بحث حلال و حرام جلب کرد.
#نقل_از_مادر_شهید
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات 💐
🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃
#یـــازیــنــــبــــــ....🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
@yazinb6
روبیکا 👇👇👇
https://rubika.ir/Yazinb_69
---~~ 🌴 #لبیک_یازینب...🌴~~---
#خاطره...🌷🕊
مرخصی که میآمد، اول میرفت دیدن امام(ره). خانه هم که میآمد، من از او زیاد چیزی نمیپرسیدم، غلامعلی هم خیلی چیزی نمیگفت. البته یک وقتهایی از غلامعلی سؤال میکردم؛
موقع فلان حمله، سنگرتان کجا بود؟ میگفت: «سنگر ما زیر آسمان خداست.»
شهید #غلامعلی_پیچک🌷🕊
به روایت مادر
#یـــازیــنــــبــــــ....🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
@yazinb6
روبیکا 👇👇👇
https://rubika.ir/Yazinb_69
---~~ 🌴 #لبیک_یازینب...🌴~~---
#خاطره 🌷🕊
زمان هایی که با شهید حسناوی بودم، گاهی اوقات می دیدم کسی دست نیاز به سمتش دراز می کنه، دست خالی برنمی گشت.
یکبار در بازار کربلا داشتیم غذا میخوردیم که شخصی آمد و گفت من گرسنه هستم، جواد هم همه ی آنچه برای خودمان سفارش داده بود، بدون کم و کاستی برای آن شخص نیز سفارش داد!
بهش گفتم آخه تو از کجا می دونی که فیلم بازی نمی کنه؟!
جواد گفت: من به فیلمش کاری ندارم، مگه وقتی ما از خدا چیزی می خواهیم، او نگاه می کنه که ما لیاقتش را داریم یا نه؟!
خدا کریمه و به کرَمش می بخشه، نه لیاقت ما
من در اون لحظه، تمام محاسباتم از دنیا به هم ریخت...
#شهید_جواد_علی_حسناوی🕊🌷
#هدیه_به_روح_شهداء_و_شهدای_مدافع_حرم_آل_الله_صلوات💐🕊
🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃
#یـــازیــنــــبــــــ....🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
@yazinb6
روبیکا 👇👇👇
https://rubika.ir/Yazinb_69
---~~ 🌴 #لبیک_یازینب...🌴~~---
#خاطره...🌷🕊
🕊🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷🕊
لباس فرم معلمهای زن کتهای بلند با شلوار بود. زنگهای تفریح کتهاشون را در میآوردند و با بلوز آستین کوتاه وسط حیاط والیبال می کردند . مهدی کلاس چهارم بود. با دیدن این صحنه خیلی ناراحت شد. گفت: " چرا باید این قدر راحت مسائل اسلام را زیر پا بگذارند. میخوام ادبشان کنم...
جواد دوید جلو و گفت: میخوای چی کار کنی نکنه دردسر بشه ! خندید و گفت : نه ، فقط میخوام مجبورشون کنم با چادر برند خونه... "
مهدی چادرهای نماز خانه را برداشت؛ رفت بالای پشت بام. آهسته پرید توی حیات. کتهای معلم ها را بدون این که متوجه شوند برداشت و جای آنها چادر گذشت...
بعضی معلمها که نمیتوانستند با این وضع جلوی روستائیان از مدرسه بیرون روند مجبور شدند چادر ها را سر کنند و به خانه روند .
#شهید_مهدی_کازرونی🌷🕊
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات 💐
🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃
#یـــازیــنــــبــــــ....🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
@yazinb6
روبیکا 👇👇👇
https://rubika.ir/Yazinb_69
---~~ 🌴 #لبیک_یازینب...🌴~~---
🕊🌷#خاطره...
🕊🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷🕊
همسرداری اش خاص بود؛ وقتی می خواستیم با هم بیرون برویم، لباس هایش را می چید واز من می خواست تا انتخاب کنم
توجه خاصی به مادرش داشت. هیچ وقت چیزی را بالاتر از مادرش نمی دید،
تعادل را رعایت میکرد به خاطر دل همسرش ، دل مادرش را نمی شکست و یا به خاطر مادرش به همسرش بی احترامی نمیکرد.
#همسر_شهید_مهدی_نوروزی
#هدیه_به_روح_شهداء_و_شهدای_مدافع_حرم_آل_الله_صلوات💐🕊
🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃
#یـــازیــنــــبــــــ....🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
@yazinb6
روبیکا 👇👇👇
https://rubika.ir/Yazinb_69
---~~ 🌴 #لبیک_یازینب...🌴~~---
#خاطره
برادر شهید:
✅یہاخلاقیکہداشتازهیچکسهیچانتظاری نداشت...
سعیمیکردکارخودشروخودشانجامبده
اعتقاد داشتچونانتظارندارم
ازدستکسیهمناراحتنمیشم.. :)
#شهید_بابک_نوری🌷🕊
#یـــازیــنـــبــــــ....🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
#روبیکا👇🌹👇
https://rubika.ir/Yazinb_69
--- 🌴 #لبیک_یازینب...🌴---
#خاطره...🌷🕊
مشكلات مالی او را ناراحت نمیکرد؛ حتی زمانی که در زندگی دچار مشکلات مالی میشد، ناراحت نمیشد و اگر من گاهی ناراحت میشدم، علی میگفت مال من حلال است، اگر جایی ضرر کنم، خدا از محل دیگری جبران میکند.
واقعاً در طی زندگی و همراه شهید به این جملهاش رسیدم، ایمان و توکل به خدا رمز آرامش او بود؛ آرامشی که همیشه میتوانستم در چهرهاش ببینم.
#شهید_علی_یزدانی🌷🕊
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات 💐
🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃
#یـــازیــنـــبــــــ....🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
#روبیکا👇🌹👇
https://rubika.ir/Yazinb_69
--- 🌴 #لبیک_یازینب...🌴---
#خاطره 🌷🕊
💠 با رفقا به کوه رفته بودند و بعد از نماز مغرب و عشاء، هنگام خواندن دعای توسل، وقتی نام مبارک #امام_زمان عجلاللهتعالیفرجهالشریف را برد، صدای هقهق گریهاش به آسمان بلند شد. کافی بود اسمش را بشنود؛ هم اشک در چشمش حلقه میزد و هم اشک همه را در میآورد و با سوز خاصی میخواند:
بیا بیا که سوختم ز هجر روی ماه تو
بهشت را فروختم به نیمی از نگاه تو
اگر که نیست باورت بیا که رو به رو کنم
بدان امید زندهام که باشم از سپاه تو
📚وصال، خاطرات #شهید_حجتالاسلام_جلال_افشار
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات 💐
🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃
#یـــازیــنـــبــــــ....🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
#روبیکا👇🌹👇
https://rubika.ir/Yazinb_69
--- 🌴 #لبیک_یازینب...🌴---
#خاطره ...🌷🕊
همیشه پارچه سياه كوچکی بالای جيب لباس سبز پاسداری اش دوخته شده بود؛ دقيقا روي قلبش ، روی پارچه حک شده بود "السلام عليك يا فاطمة الزهرا".
همه میدانستند حاج محسن ارادت دور از تصوری به حضرت زهرا دارد...
هر وقت پارچه سياه كم رنگ ميشد از تبليغات، پارچه نو ميگرفت و به لباسش مي دوخت....
كل محرم را در اوج گرمای جنوب با پيراهن مشكی ميگذراند. در گردان تخريب هم هميشه توی عزاداری و خواندن دعا پيشقدم بود.
حاج محسن بين عزاداريها بارها و بارها دم "يا زهرا(سلام الله علیها)" ميداد و هميشه عزاداريها رو با ذكر حضرت زهرا(سلام الله عليها) به پايان مي برد.
#شهید_محسن_دین_شعاری🌷🕊
معاون تخریبب لشگر ۲۷ محمدرسول الله(صلی الله علیه و آله و سلّم)
#یـــازیــنــــبــــــ....🌹🏴
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
https://rubika.ir/Yazinb_69
--- 🌴 #لبیک_یازینب...🌴---
🕊🌷 #خاطره...🌷🕊
لباسش پاره شده بود. سوزن را نخ کرد و نشست به وصله زدن. گفتم بابا ناسلامتی تو رئیس ستاد لشکری، این طرف و اون طرف جلسه میری، خوب نیست لباست وصله پینه ای باشه. سرش را تکان داد و گفت بزرگان دینمون وقتی که لباسشون پاره میشد، وصله میکردند و میپوشیدن، یعنی شما میگی من از اون بزرگوارها بالاترم؟!
🕊🌷#شهید_اسماعیل_صادقی🌷🕊
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات 💐
🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃
#یــــازیــــنــــبــــــ....🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
#روبیکا 👇🌹👇
https://rubika.ir/Yazinb_69
---~~ 🌴 #لبیک_یازینب...🌴~~---
#خاطره...🌷🕊
مرخصی که میآمد، اول میرفت دیدن امام(ره). خانه هم که میآمد، من از او زیاد چیزی نمیپرسیدم، غلامعلی هم خیلی چیزی نمیگفت. البته یک وقتهایی از غلامعلی سؤال میکردم؛
موقع فلان حمله، سنگرتان کجا بود؟ میگفت: «سنگر ما زیر آسمان خداست.»
شهید #غلامعلی_پیچک🌷🕊
به روایت مادر
#یــــازیــــنــــبــــــ....🌹
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
#روبیکا 👇🌹👇
https://rubika.ir/Yazinb_69
---~~ 🌴 #لبیک_یازینب...🌴~~---
#خاطره...🌷🕊
🕊🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷🕊
لباس فرم معلمهای زن کتهای بلند با شلوار بود. زنگهای تفریح کتهاشون را در میآوردند و با بلوز آستین کوتاه وسط حیاط والیبال می کردند . مهدی کلاس چهارم بود. با دیدن این صحنه خیلی ناراحت شد. گفت: " چرا باید این قدر راحت مسائل اسلام را زیر پا بگذارند. میخوام ادبشان کنم...
جواد دوید جلو و گفت: میخوای چی کار کنی نکنه دردسر بشه ! خندید و گفت : نه ، فقط میخوام مجبورشون کنم با چادر برند خونه... "
مهدی چادرهای نماز خانه را برداشت؛ رفت بالای پشت بام. آهسته پرید توی حیات. کتهای معلم ها را بدون این که متوجه شوند برداشت و جای آنها چادر گذشت...
بعضی معلمها که نمیتوانستند با این وضع جلوی روستائیان از مدرسه بیرون روند مجبور شدند چادر ها را سر کنند و به خانه روند .
#شهید_مهدی_کازرونی🌷🕊
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات 💐
🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃
#یــــازیــــنــــبــــــ....🌹
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
#روبیکا 👇🌹👇
https://rubika.ir/Yazinb_69
---~~ 🌴 #لبیک_یازینب...🌴~~---
#خاطره 🌷🕊
💠 با رفقا به کوه رفته بودند و بعد از نماز مغرب و عشاء، هنگام خواندن دعای توسل، وقتی نام مبارک #امام_زمان عجلاللهتعالیفرجهالشریف را برد، صدای هقهق گریهاش به آسمان بلند شد. کافی بود اسمش را بشنود؛ هم اشک در چشمش حلقه میزد و هم اشک همه را در میآورد و با سوز خاصی میخواند:
بیا بیا که سوختم ز هجر روی ماه تو
بهشت را فروختم به نیمی از نگاه تو
اگر که نیست باورت بیا که رو به رو کنم
بدان امید زندهام که باشم از سپاه تو
📚وصال، خاطرات #شهید_حجتالاسلام_جلال_افشار
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات 💐
🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃
#یـــازیــنــــبــــــ....🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
روبیکا 👇👇👇
https://rubika.ir/Yazinb_69
---~~ 🌴 #لبیک_یازینب...🌴~~---
#خاطره🌷🕊
#شهیدی_که_شب_شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها_به_شهادت_رسید🌷🕊
آقاحجت در دوران کودکی ویژگی های زیادی داشت ولی چند ویژگی در درون وی بسیار بارزتر بود.
به یاد دارم از دوران کودکی زحمتی برای کسی نداشت، برای خود کار میکرد چراکه هیچ گاه علاقه ای به سربار بودن نداشت و همیشه سعی میکرد کارهای خود را به تنهایی و البته با مشورت انجام بدهد.
پس بنابراین مناعت طبع و فعال بودن را می توان مهم ترین ویژگی آقاحجت در دوران کودکی به حساب آورد.
ویژگی دیگر آقا حجت دست پاک داشتن و اعتقاد به حلال و حرام بود چراکه در روزگاری و در یکی از تابستان ها که در یک شیرینی فروشی کار می کرد داستانی را برای من تعریف کرد که نظرم را به اعتقاد او به بحث حلال و حرام جلب کرد.
#نقل_از_مادر_شهید
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات 💐
🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃
#یـــازیــنــــبــــــ....🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
روبیکا 👇👇👇
https://rubika.ir/Yazinb_69
---~~ 🌴 #لبیک_یازینب...🌴~~---