🌴 #یازینب...
#کتاب_سلام_بر_ابراهیم_یک🌹🍃 #زندگی_نامه_و_خاطرات : 🌷🕊#شهید_ابراهیم_هادی🌷🕊 فصل سوم..(قسمت اول)🌹🍃
#کتاب_سلام_بر_ابراهیم_یک🌹🍃
#زندگی_نامه_و_خاطرات :
🌷🕊#شهید_ابراهیم_هادی🌷🕊
فصل سوم..(قسمت دوم)🌹🍃
🌷🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷🕊🕊
#رسيدگي_به_مردم
بندگان خانواده من هستند پس محبوبترين افراد نزد من کساني هستند که نسبت به آنها مهربانتر و در رفع حوائج آنها بيشتر کوشش کنند. عجيب بود! جمعيت زيادي در ابتداي خيابان شهيد سعيدي جمع شده بودند.با ابراهيم رفتيم جلو، پرسيدم: چي شده!؟گفت: اين پسر عقب مانده ذهني است، هر روز اينجاست. سطل آب کثيفرا از جوي بر ميدارد و به آدمهاي خوش تيپ و قيافه ميپاشد! مردم کم کم متفرق ميشدند. مردي با کت و شلوار آراسته توسط پسرك خيس شــده بود. مرد گفت: نميدانم با اين آدم عقب مانده چه کنم. آن آقا
هم رفت. ما مانديم و آن پسر!ابراهيم به پسرک گفت: چرا مردم رو خيس ميکني؟پســرك خنديد و گفت: خوشــم ميياد. ابراهيم کمي فکر کرد و گفت: کسي به تو ميگه آب بپاشي؟ پسرك گفت: اونها پنج ريال به من ميدن و ميگن به کي آب بپاشم. بعد هم طرف ديگر خيابان را نشان داد. ســه جوان هرزه و بيکار ميخنديدند. ابراهيم ميخواســت به سمت آنها برود، اما ايستاد.کمي فکر کرد و بعد گفت: پسر، خونه شما کجاست؟ پسر راه خانه شان را نشان داد.
1 -حديث قدسي امام صادق ابراهيم گفت: اگه ديگه مردم رو اذيت نکني، من روزي ده ريال بهت ميدم،
باشــه؟ پســرک قبول کرد. وقتي جلوي خانه آنها رسيديم، ابراهيم با مادر آن پسرک صحبت کرد. به اين ترتيب مشکلي را از سر راه مردم بر طرف نمود.در بازرسي تربيت بدني مشغول بوديم. بعد از گرفتن حقوق و پايان ساعت اداري، پرسيد: موتور آوردي؟ گفتم: آره چطور!؟ گفت: اگه کاري نداري بيا با هم بريم فروشگاه.
تقريبًا همه حقوقش را خريد کرد. از برنج و گوشت، تا صابون و... همه چيز خريد. انگار ليستي براي خريد به او داده بودند! بعد با هم رفتيم سمت مجيديه، وارد کوچه شديم. ابراهيم درب خانهاي را زد. پيرزني که حجاب درستي نداشت دم در آمد. ابراهيم همه وسائل را تحويل داد.يك صليب گردن پيرزن بود. خيلي تعجب کردم! در راه برگشــت گفتم:داش ابرام اين خانم ارمني بود؟! گفت: آره چطور مگه!؟آمــدم كنار خيابان. موتور را نگه داشــتم و با عصبانيت گفتم: بابا، اين همه فقير مسلمون هست، تو رفتي سراغ مسيحيا!همينطور كه پشت سرم نشسته بود گفت: مسلمونها رو کسي هست کمک کنه.تازه، کميته امداد هم راه افتاده، کمکشون ميکنه. اما اين بندههاي خدا کسي روندارند. با اين کار، هم مشکالتشان کم ميشه، هم دلشان به امام و انقالب گرم ميشه.۲۶سال از شهادت ابراهيم گذشت. مطالب كتاب جمع آوري و آماده چاپ شد. يكي از نمازگزاران مسجد مرا صدا كرد و گفت: براي مراسم يادمان آقاابراهيم هر كاري داشته باشيد ما در خدمتيم. با تعجب گفتم:شما شهيد هادي رو ميشناختيد!؟ ايشون رو ديده بوديد!؟گفت: نه، من تا پارسال كه مراسم يادواره برگزار شد چيزي از شهيد هادي نميدونستم. اما آقا ابرام حق بزرگي گردن من داره! براي رفتن عجله داشتم، اما نزديكتر آمدم. باتعجب پرسيدم: چه حقي!؟ گفت: در مراســم پارسال جاســوئيچي عكس آقا ابراهيم را توزيع كرديد. من هم گرفتم و به ســوئيچ ماشينم بستم. چند روز قبل، با خانواده از مسافرت برميگشتيم. در راه جلوي يك مهمانپذير توقف كرديم. وقتي خواســتيم سوار شويم باتعجب ديدم كه ســوئيچ را داخل ماشين جا گذاشــتم! درها قفل بود. به خانمم گفتم:كليد يدكي رو داري؟ او هم گفت:نه،كيفم داخل ماشينه!خيلي ناراحت شــدم. هر كاري كردم در باز نشــد. هوا خيلي ســرد بود. باخودم گفتم شيشه بغل را بشكنم. اما هوا سرد بود و راه طولاني.يكدفعه چشــمم به عكس آقا ابراهيم افتاد. انگار از روي جاسوئيچي به مننگاه ميكرد. من هم كمي نگاهش كردم و گفتم:آقا ابرام، من شنيدم تا زنده بودي مشــكل مردم رو حل ميكردي. شــهيد هم كه هميشه زنده است. بعدگفتم: خدايا به آبروي شهيد هادي مشكلم رو حل كن.تــو همين حال يكدفعه دســتم داخل جيب كتم رفت. دســته كليد منزل رابرداشتم! ناخواسته يكي از كليدها را داخل قفل در ماشين كردم. با يك تكان،قفل باز شد.با خوشــحالي وارد ماشين شديم و از خدا تشــكر كردم. بعد به عكس آقاابراهيم خيره شــدم وگفتم: ممنونم، انشاءالله جبران كنم. هنوز حركت نكرده
بودم كه خانمم پرسيد: در ماشين با كدام كليد باز شد؟با تعجب گفتم: راســت ميگي، كدوم كليد بود!؟ پياده شدم و يكي يكي كليدهــا را امتحان كردم. چند بار هم امتحــان كردم، اما هيچكدام از كليدها اصلا وارد قفل نميشد!! همينطوركه ايستاده بودم نَفس عميقي كشيدم. گفتم:آقا ابرام ممنونم، تو بعد از شهادت هم دنبال حل مشكلات مردمي.
#راوی_جمعی_از_دوستان
#ادامه_دارد
#لبیک_یــــــــازیــــــــنــــــــبــــــ....🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
https://eitaa.com/aflakiyanekhaki8899
---~~ 🌴 #لبیک_یازینب...🌴~~---
🌴 #یازینب...
#کتاب_سلام_بر_ابراهیم_یک🌹🍃 #زندگی_نامه_و_خاطرات : 🌷🕊#شهید_ابراهیم_هادی🌷🕊 فصل سوم..(قسمت دوم)🌹🍃
#کتاب_سلام_بر_ابراهیم_یک🌹🍃
#زندگی_نامه_و_خاطرات :
🌷🕊#شهید_ابراهیم_هادی🌷🕊
فصل سوم..(قسمت سوم)🌹🍃
🌷🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷🕊🕊
#کردستان
تابســتان ۱۳۵۸ بود. بعد از نماز ظهر و عصر جلوي مســجد سلمان ايستاده بوديم. داشتم با ابراهيم حرف ميزدم که يکدفعه يکي از دوستان با عجله آمدو گفت: پيام امام رو شنيديد؟!با تعجب پرسيديم: نه، مگه چي شده؟!گفت: امام دستور دادند وگفتند بچه ها و رزمندههاي کردستان را از محاصره خارج کنيد.بلافاصله محمد شاهرودي آمد و گفت: من و قاسم تشکري و ناصرکرمانيعازم کردستان هستيم. ابراهيم گفت: ما هم هستيم. بعد رفتيم تا آماده حرکت شويم.ســاعت چهارعصر بود. يازده نفر با يک ماشــين بليزر به ســمت کردستان حرکت کرديم. يک تيربار ژ۳ ،چهار قبضه اسلحه و چند نارنجک کل وسائل همراه ما بود.بســياري از جاده ها بســته بود. در چند محور مجبور شديم از جاده خاكي عبور كنيم. اما با ياري خدا، فردا ظهر رســيديم به سنندج. از همه جا بي خبر وارد شهر شديم. جلوي يك دکه روزنامه فروشي ايستاديم. ابراهيم پياده شــد که آدرس مقر ســپاه را بپرسد. يكدفعه فرياد زد: بي دين اينها چيه که ميفروشي!؟ با تعجب نگاه کردم. ديدم کنار دکه، چند رديف مشــروبات الکلي چيده شده. ابراهيم بدون مکث اسلحه را مسلح کرد و به سمت بطريها شليک کرد. بطريهاي مشــروب خرد شد و روي زمين ريخت. بعد هم بقيه را شکست و با عصبانيت رفت ســراغ جوان صاحب دکه. جوان خيلي ترسيده بود. گوشه دکه، خودش را مخفي کرد. ابراهيم به چهره او نگاه کرد. با آرامش گفت: پســر جون، مگه تو مسلمون نيســتي. اين نجاستها چيه که ميفروشــي، مگه خدا تو قرآن نميگه: اين کثافتها از طرف شيطانه، از اينها دور بشيد. جوان سرش را به علامت تأييد تكان داد. مرتب ميگفت: غلط کردم، ببخشيد.ابراهيم كمي با او صحبت كرد. بعد با هم بيرون آمدند. جوان مقر ســپاه را نشــان داد. ما هم حرکت کرديم. صداي گلوله هاي ژ۳ سکوت شهر را شکسته بود. همه در خيابان به ما نگاه ميکردند. ما هم بيخبر از همه جا در شهر ميچرخيديم. بالاخره به مقر سپاه سنندج رسيديم.جلوي تمام ديوارهاي ســپاه، گونيهاي پر از خاک چيده شده بود. آنجا به يک دژ نظامي بيشتر شباهت داشت! هيچ چيزي از ساختمان پيدا نبود.هــر چــه در زديم بيفايده بــود. هيچكس در را باز نميكرد. از پشــت در ميگفتند: شهر دست ضد انقلابه، شما هم اينجا نمانيد، برويد فرودگاه! گفتيم:ما آمديم به شما کمک کنيم. الاقل بگوئيد فرودگاه کجاست؟! يکي از بچه هاي ســپاه آمد لب ديوار و گفت: اينجــا امنيت نداره، ممکنه ماشين شما را هم بزنند. سريع از اينطرف از شهر خارج بشيد. کمي که برويدبه فرودگاه ميرسيد. نيروهاي انقلابي آنجا مستقر هستند.ما راه افتاديم و رفتيم فرودگاه. آنجا بود که فهميديم داخل سنندج چه خبر است. به جز مقر سپاه و فرودگاه همه جا دست ضد انقلا ب بود.
#راوی_مهدی_فرویدوند
#ادامه_دارد
#لبیک_یــــــــازیــــــــنــــــــبــــــ....🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
https://eitaa.com/aflakiyanekhaki8899
---~~ 🌴 #لبیک_یازینب...🌴~~---
🌴 #یازینب...
#کتاب_سلام_بر_ابراهیم_یک🌹🍃 #زندگی_نامه_و_خاطرات : 🌷🕊#شهید_ابراهیم_هادی🌷🕊 فصل سوم..(قسمت سوم)🌹🍃
#کتاب_سلام_بر_ابراهیم_یک🌹🍃
#زندگی_نامه_و_خاطرات :
🌷🕊#شهید_ابراهیم_هادی🌷🕊
فصل سوم..(قسمت چهارم)🌹🍃
🌷🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷🕊🕊
#معلم_نمونه
ابراهيم ميگفت: اگر قرار اســت انقلاب پايدار بماند و نسلهاي بعدي هم انقلابي باشند. بايد در مــدارس فعاليت کنيم، چرا كه آينده مملکت به كســاني ســپرده ميشودکه شرايط دوران طاغوت را حس نكرده اند!وقتي ميديد اشــخاصي که اصلا انقلابي نيســتند، به عنوان معلم به مدرسه ميروند خيلي ناراحت ميشد. ميگفــت: بهترين و زبدهترين نيروهاي انقلابي بايد در مدارس و خصوصًا دبيرستانها باشند! براي همين، کاري کم دردسر را رها کرد و به سراغ کاري پر دردسر رفت، با حقوقي کمتر! امــا به تنها چيــزي که فکر نميکرد ماديات بود. ميگفــت: روزي را خداميرساند. برکت پول مهم است.کاري هم که براي خدا باشد برکت دارد.به هر حال براي تدريس در دو مدرســه مشــغول به کار شــد. دبير ورزشدبيرســتان ابوريحان منطقه۱۴ ومعلــم عربي در يکي از مــدارس راهنمائي محروم منطقه ۱۵ تهران.تدريس عربي ابراهيم زياد طوالني نشد. از اواسط همان سال ديگر به مدرسه راهنمائي نرفت! حتي نميگفت که چرا به آن مدرسه نميرود! يک روز مدير مدرسه راهنمائي پيش من آمد. با من صحبت کرد و گفت:تو رو خدا، شما که برادرآقاي هادي هستيد با ايشان صحبت کنيد که برگرددمدرسه! گفتم: مگه چي شده؟!کمي مکث کرد و گفت: حقيقتش، آقا ابراهيم از جيب خودش پول ميدادبه يکي از شاگردها تا هر روز زنگ اول براي کالس نان و پنير بگيرد!آقاي هادي نظرش اين بود که اينها بچه هاي منطقه محروم هســتند. اکثرًا سر کلاس گرسنه هستند. بچه گرسنه هم درس را نميفهمد.مدير ادامه داد: من با آقاي هادي برخورد کردم. گفتم: نظم مدرسه ما را بههم ريختي، در صورتي که هيچ مشکلي براي نظم مدرسه پيش نيامده بود. بعدهم سر ايشان داد زدم و گفتم: ديگه حق نداري اينجا از اين کارها را بکني.آقاي هادي از پيش ما رفت. بقيه ساعتهايش را در مدرسه ديگري پرکرد.حالا همه بچها و اوليا از من خواستند که ايشان را برگردانم.همه از اخلاق و تدريس ايشان تعريف ميکنند. ايشان در همين مدت كم،براي بسياري از دانش آموزان بيبضاعت و يتيم مدرسه، وسائل تهيه کرده بودکه حتي من هم خبر نداشتم.با ابراهيم صحبت کردم. حرفهاي مدير مدرسه را به او گفتم. اما فايدهاي نداشت. وقتش را جاي ديگري پر کرده بود.ابراهيم در دبيرستان ابوريحان، نه تنها معلم ورزش، بلکه معلمي براي اخلاقو رفتار بچه ها بود.دانش آموزان هم که از پهلوانيها و قهرمانيهاي معلم خودشان شنيده بودندشيفته او بودند.درآن زمان كه اكثر بچه هاي انقلابي به ظاهرشان اهميت نميدادند ابراهيم با ظاهري آراسته وكت وشلوار به مدرسه ميآمد. چهره زيبا و نوراني، کلامي گيرا و رفتاري صحيح، از او معلمي کامل ساخته بود. در کلاســداري بســيار قوي بود، به موقع مي َ خنديد. به موقع ج َذبه داشت.زنگهاي تفريح را به حياط مدرسه ميآمد.اکثر بچه ها در كنارآقاي هادي جمع ميشدند. اولين نفر به مدرسه ميآمد و آخرين نفر خارج ميشد و هميشه در اطرافش پر از دانش آموز بود.در آن زمان که جريانات سياســي فعال شده بودند، ابراهيم بهترين محل را براي خدمت به انقلاب انتخاب کرد.فرامــوش نميكنم، تعــدادي از بچه ها تحت تاثير گروههاي سياســي قرار گرفته بودند. يك شب آنها را به مسجد دعوت كرد.با حضور چند تن از دوســتان انقلابي و مســلط به مســائل، جلسه پرسش وپاســخ راه انداخت. آن شب همه سؤالات بچه ها جواب داده شد. وقتي جلسه آن شب به پايان رسيد ساعت دو نيمه شب بود! ســال تحصيلي ۵۸_۵۹ آقــاي هادي به عنوان دبير نمونه انتخاب شــد. هر چندکه سال اول و آخر تدريس او بود. اول مهر ۵۹حكم اســتخدامي ابراهيم برای منطقــه ۱۲ آموزش و پرورش تهران صادر شد، اما به خاطر شرايط جنگ ديگر نتوانست به سر كلاس برود.درآن سال مشغوليتهاي ابراهيم بسيار زياد بود؛ تدريس در مدرسه، فعاليتدر کميته، ورزش باســتاني وكشتي، مســجد و مداحي در هيئت و حضور در بســياري از برنامه هاي انقلابی و...که براي انجام هر كدام از آنها به چند نفر احتياج است!
#راوی_عباس_هادی
#ادامه_دارد
#لبیک_یــــــــازیــــــــنــــــــبــــــ....🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
https://eitaa.com/aflakiyanekhaki8899
---~~ 🌴 #لبیک_یازینب...🌴~~---
هدایت شده از 🌴 #یازینب...
#ساعت ۸ به وقت امام هشتم...🌹🍃
غیر از شه خراسان
از ما کسی رضا نیست
پر میزنم به مشهد
هر روز ساعت بیست
#سلام_آقا...🌹🍃
🍃🌹بسم الله الرحمن الرحیم 🌹🍃
🍃🌹اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى
الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ
وَحُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ
وَمَنْ تَحْتَ الثَّرى
الصِّدّیقِ الشَّهیدِ
صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً
مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً
کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَد مِنْ اَوْلِیائِک..َ🌹🍃
🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌹🍃
🍃🌹اللهم عجل لولیک الفرج بحق حضرت زینب سلام الله علیها🌹🍃
#کُلُّنٰا_قٰاسِمِ_سُلِیْمٰانی🌹🍃
#یازهرا....🌹🍃
#لبیک_یــــــــازیــــــــنــــــــبــــــ...🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
@Yazinb6
---~~ 🌴 #لبیک_یازینب...🌴~~---
با دقت وصیت نامه #شهید را بخوانید:
شناخت دشمن کافی نیست باید روشهای تهاجم دشمن را شناخت.....
#مدافع_حرم_شهید_عباس_دانشگر🌷🕊
#صلواتوسلام🌹🍃
#صبحتون_شهدایی 💐🕊
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات 💐
🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃
#کُلُّنٰا_قٰاسِمِ_سُلِیْمٰانی🌹🍃
#یازهرا....🌹🍃
#یـــازیــنـــبــــــ....🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
@Yazinb6
---~~ 🌴 #لبیک_یازینب...🌴~~---
#صبحتبخیرمولایمن
🏝افتاده در زمان شما
زندگی ما
یک آخر الزمانیام و
عشق می کنم🏝
⚘اللَّهُمَّ إِنَّا نَشْکُو إِلَیْکَ فَقْدَ نَبِیِّنَا وَ غَیْبَهَ وَلِیِّنَا وَ شِدَّهَ الزَّمَانِ عَلَیْنَا وَ وُقُوعَ الْفِتَنِ بِنَا وَ تَظَاهُرَ الْأَعْدَاءِ عَلَینا وَ کَثْرَهَ عَدُوِّنَا وَ قِلَّهَ عَدَدِنَا.
بار خدایا، بهدرگاه تو شکوه میآوریم از فقدانِ پیامبرمان، و غیبتِ اماممان، و سختی روزگارمان و گرفتارشدنمان به فتنهها، و همدستیِ دشمنان علیه ما، و فراوانیِ دشمن و
اندکبودن تعدادمان!⚘
📚مفاتیح الجنان،دعای عصر غیبت
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
#کُلُّنٰا_قٰاسِمِ_سُلِیْمٰانی🌹🍃
#یازهرا....🌹🍃
#یـــازیــنــــبــــــ....🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
@Yazinb6
---~~ 🌴 #لبیک_یازینب...🌴~~---
🍃🌹بسم الله الرحمن الرحیم
🗓 تقویم شیعه
☀️ امروز:
شمسی: پنجشنبه - ۰۳ تیر ۱۴۰۰
قمری: الخميس، ۱۳ ذو القعدة ۱۴۴۲
🍃🌹 امروز متعلق است به:
🔸حضرت حسن بن علي العسكري عليهما السّلام🌹🍃
💠 اذکار روز:
- لا اِلهَ اِلّا اللهُ الْمَلِكُ الْحَقُّ الْمُبین (۱۰۰ مرتبه)
- یا غفور یا رحیم (۱۰۰۰ مرتبه)
- یا رزاق (۳۰۸ مرتبه) برای وسعت رزق
🗞 وقایع مهم شیعه:
🔹امروز مناسبتی نداریم
📆 روزشمار:
🏴۱۶ روز تا شهادت امام جواد علیه السلام
🏴۲۳ روز تا شهادت امام محمد باقر علیه السلام
🍃🌹۲۵ روز تا روز عرفه
🍃🌹۲۶ روز تا عید سعید قربان
🍃🌹 ۳۱روز تا ولادت امام هادی علیه السلام
#کُلُّنٰا_قٰاسِمِ_سُلِیْمٰانی🌹🍃
#یازهرا....🌹🍃
#یـــازیــنــــبــــــ....🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
@Yazinb6
---~~ 🌴 #لبیک_یازینب...🌴~~---
9.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
زاکانی رفته بین مردم ، ببینید مردم چی میگن 😁😁😁😂😂😂
مردم غوغا کردن ...
انگار رفتن جمع شدن هر طور شده خستگی رو از تنِ زاکانی به زور در بیارن ...
میگه : اینجایِ شعرم تموم شد همه با هم بگید : اوه اوه اوه (کنایه زاکانی در مناظره) 😁😁😂😂
#سَلَامٌ_عَلَىٰ_إِبْرَاهِيمَ🍃🌹🇮🇷🌹🍃
#کُلُّنٰا_قٰاسِمِ_سُلِیْمٰانی🌹🍃
#یازهرا....🌹🍃
#یـــازیــنــــبــــــ....🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
@Yazinb6
---~~ 🌴 #لبیک_یازینب...🌴~~---
#پنجشنبه است و ياد درگذشتگان😔
🌹 اَللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الصَّلَوَات
🌸روزپنجشنبه اموات چشم به راهند🌸
زیارت اهل قبور
✨بسم اللهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ✨
السَّلامُ عَلي اَهْلِ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ مِنْ اَهْلِ لا اِلهَ اِلَّا
اللهُ يا اَهْلَ لا اِلهَ اللهُ بِحَقَّ لااِلهَ اِلَّا اللهُ كَيْفَ وَجَدْتُمْ
قَوْلَ لا اِلهَ الَّا اللهُ مِنْ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ يا لااِلهَ اِلَّا الله
بِحَقَّ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ اِغْفِرْلِمَنْ قالَ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ
وَاحْشُرْنا في زُمْرَهِ منَ قالَ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ مُحَمَّدا
رَسُولُ اللهِ عَليٌّ وَلِيُّ الله.🌟
نثار اروح مطهراهل البیت(علیهم السلام)
اولیاءالله،رجال الغیب،مراجع تقلید
بخوانیم الفاتحه مع الاخلاص والصلوات🕯🌹
#کُلُّنٰا_قٰاسِمِ_سُلِیْمٰانی🌹🍃
#یازهرا....🌹🍃
#یـــازیــنــــبــــــ....🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
@Yazinb6
---~~ 🌴 #لبیک_یازینب...🌴~~---
#شهیدگمنامسلام
🏝تو پلاکت را دادی
که گمنام شوی
من دویدم که
نامدار شوم ..
حالا من مانده ام
زیر خروارها فراموشی
و نام تـــو
در دل تمام انسانها ...
#پنجشنبههایدلتنگی
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات 💐
🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃
#کُلُّنٰا_قٰاسِمِ_سُلِیْمٰانی🌹🍃
#یازهرا....🌹🍃
#یـــازیــنــــبــــــ....🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
@Yazinb6
---~~ 🌴 #لبیک_یازینب...🌴~~---
#تلنگــر
🌱آیت الله جاودان می فرمـودنـد:
اگه کسی در جنگ شهید بشه
یکبار شهید شده 🌿
اماکسی اگه
با هوای نفس خودش بجنگه
هرروز شهیدمیشه🥀🕊
#کُلُّنٰا_قٰاسِمِ_سُلِیْمٰانی🌹🍃
#یازهرا....🌹🍃
#یـــازیــنــــبــــــ....🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
@Yazinb6
---~~ 🌴 #لبیک_یازینب...🌴~~---
8.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به تو از دور سلام!
صلی الله علیک یا اباعبدالله
صلی الله علیک یا اباعبدالله
صلی الله علیک یا اباعبدالله
#کُلُّنٰا_قٰاسِمِ_سُلِیْمٰانی🌹🍃
#یازهرا....🌹🍃
#یـــازیــنــــبــــــ....🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
@Yazinb6
---~~ 🌴 #لبیک_یازینب...🌴~~---