eitaa logo
🌴 #یازینب...
2.4هزار دنبال‌کننده
18.3هزار عکس
8.2هزار ویدیو
27 فایل
@Yazinb69armaghan ما سینه زدیم،بی‌صدا باریدند از هر چه که دم زدیم،آنها دیدند مامدعیان صف اول بودیم ازآخر مجلس شهدارا چیدند این زمان زنده نگه داشتن یادشهداکمتر ازشهادت نیست #یازینب‌.. جهت تبادل🌹👇🌹 @ahmadmakiyan14 تبادل بالای ۲k🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
🌴 #یازینب...
امان از دل رباب...😭 لالا لالا ، آروم باش یه ذره عزیز دلم لالا لالا ، نزن لبهایِ خشکتُ رویِ هم
یاحسین...😭 لالا لالا ، خیلی سخته ، برا غربتِ تو نبارم علی لالا لالا ، خیلی سخته ، که چشماتو رو هم بذارم علی لالا لالا ، خیلی سخته ، که تیر از گلوت دربیارم علی خیلی در هم شکستم ، خیلی از پا نشستم با این دستایِ لرزون ، میُفتی از رو دستم روی دستم سر تو ، روی یك دست پیکر تو من چی بدم جواب ، اشکای مادر تو امان از دل رباب...😭 ..😭
🌴 #یازینب...
می دونم تشنه هستی ، چند روز شیر نخوردی رو دوشم سر بذار تا ، جایِ آب تیر نخوردی بچه رو روی دست گ
آقا جانم...😭 بچه رو زیر عبا گذاشت،سلطان عالم حسین، اختیار جن و انس دستشِ، مگه میشه حجت خدا بلاتکلیف بشه؟ مگه میشه امام زمان مضطر بشه؟ مرحوم شوشتری میگه: آره میشه... حسین بچه رو زیر عبا گذاشت، این روضه فقط مال امشبِ،راضی نیستم غیر از امشب جایی خونده بشه،لااله الاالله... چرا هی یه قدم رفت یه قدم برگشت؟ یه نفر بلند شه به من بگه چرا؟ بعضیا میگن یه قدم میرفت مادرشو جلو خیمه میدید برمی گشت... بعضیا میگن یه قدم می رفت زینب و جلو خیمه میدید. نه! نه! راحتت کنم... یا صاحب الزمان! بذار امشب همه مون شب هفتم بمیریم. کجا از مجلس روضه بهتر؟ چرا هی رفت و برگشت امام؟ قدیم یادتونه مرغ کشته نمی فروختن. مثل الان مرغای آماده نمی فروختن. قدیم می بردی مرغ زنده رو می دادی قصاب بهش می گفتی: اینو برای من ذبح کن. یادتونه یا نه؟ الانم تو دهات ها همین کار رو می کنن. مرغ رو ذبح می کرد مینداخت رو خاک میگفت: دست نزن تا جون بده.... پنج دقیقه می ایستادی می دیدی دست و پا زدنش تموم شد... میگفتی خب دیگه جون داد. تا می رفتی دست بزنی مرغه بال و پر می زد... ابی عبدالله بچه رو زیر عبا گذاشت. هی دو قدم می رفت... علی دست و پا میزد. تا میدید بچه داره دست و پا میزنه برمیگشت.... دوباره علی آروم می شد. دوباره میرفت طرف خیمه ها. دوباره بچه دست و پا میزد، داشت تو بغل بابا جون می داد. وای حسین...😭 امان از دل زینب...😭
حلال کنید جمع کنم روضه رو😭 این جمله ی امام باقر علیه السلامِ: دو تا شهید تو کربلا مثل هم کشته شدن. بگم و ناله بزنی، شب هفتم نبود محال بود بگم... یا صاحب الزمان! دو تا شهید داشتن نفس می کشیدن، دو تا شهید زنده زنده سر از بدنشون جدا شد.... لذا این عبارت "ذَبَحَهُ" مال همینه.... ذبح با قتل فرق داره. قتل زمانیِ که کشته میشه با تیری،خنجری...تا جان از بدنش بیرون میره... اما ذبح یعنی چی؟ ذبح بیچاره می کنه... شب هفتمِ... دو تا شهید زنده بودن داشتن نفس می کشیدن. یکیش همین شیرخواره ست. داشت باباشو نگاه میکرد لباشو دور زبون می چرخوند، زبونشو دور لباش می چرخوند، سرشو جدا کردن.... یه شهید دیگه رو هم زنده زنده... داد میزنی بگم؟ نشست رو سینه ی سیدالشهدا.... داشت می گفت "یا غیاث المستغیثین" داشت مناجات میکرد. شمشیر رو گذاشت تو گودی گلو.... 😭 حالا بگو: یاحسین....😭 امان از دل رباب...😭 امان از دل زینب..😭
🌴 #یازینب...
حلال کنید جمع کنم روضه رو😭 این جمله ی امام باقر علیه السلامِ: دو تا شهید تو کربلا مثل هم کشته شدن
امام زمانم حلالم کن😭 🏴🌹اللهم عجل لولیک الفرج بحق حضرت زینب سلام الله علیها🌹🏴 السلام علیک یا باب الحوائج یا علی بن الحسین یا علی اصغر(علیه‌السلام) التماس دعا یاعلی ان شاءالله اربعین کربلا...😭 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم یازینب مددی😭 ‫
دل به نگاه اولین گشت شکار چشم تــو زخم دگـر چه می زنی صید ِبه خـون‌ تپیده را... 🌷🕊 🌹🏴 💐🕊 🌹🏴 🌹🏴 هدیه به روح شهدا و شهدای مدافع حرم آل الله صلوات💐 🌷اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌷 .... ...🌷🕊 ..🌷🕊 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6
هدایت شده از 🌴 #یازینب...
🏴🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹🏴 سلام مولای من ! سلام بر بلندای رشادتت.. سلام بر زينب... سلام........... اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَباعَبْدِاللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَّلاٰمُ عَلَيْكَ يَا بْنَ اَميرِالْمُؤْمِنين ، وَ ابْنَ سَيِّدِ الْوَصِيّينَ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا بْنَ فاطِمَةَ سَيِّدَةِ نِسٰاءِ الْعٰالَمينَ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا ثارَاللهِ وَابْنَ ثارِەِ ، وَالْوِتْرَ الْمَوْتُورَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداًما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهار ُوَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ  اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْن وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ  🏴🌹اللهم صل علي محمد و ال محمد و عجل فرجهم🌹🏴 🌹🏴 🌹🏴 ....🌹🏴 ....🌹🏴 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
هدایت شده از 🌴 #یازینب...
🏴🌹 السَّلامُ عَلَیْکِ یا سَیِّدَتی یا زَیْنَبُ، یا بِنْتَ رَسُولِ اللهِ،یا بِنْتَ فَاطِمَةَ الزَّهرَاءِ اَلسَّلامُ عَلَى مَنْ تَهَيَّجَ قَلْبُها لِلْحُسَيْنِ..🌹🏴 🏴🌹سلام بر تو ای سیده زینب دختر پاک رسول خدا و حضرت فاطمه زهرا و سلام بر بانويى كه قلبش از جاى كنده شدبراى حسين...🌹🏴 ...🌹🏴 ..🇮🇷🏴 _••🏴🌹 ...🌹🏴••_ ..🥀 ....🥀 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6
السلام علیک یا اباصالح المهـدے بخیر مولای من سلام ما به محرم به غصه و غم مهدی به چشم کاسه خون و به شال ماتم مهدی سلام ما به محرم به شور وحال عیانش سلام ما به حسین و به اشک سینه زنانش أللَّھُمَ عـجِـلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج مهدوی ...🌹🏴 ..🇮🇷🏴 _••🏴🌹 ...🌹🏴••_ ..🥀 ....🥀 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6
🏴🌹بسمه تعالی 📖 تقویم شیعه امروز: شمسی: دوشنبه - ۲۵ مرداد ۱۴۰۰ قمری: الإثنين، ۷ محرم ۱۴۴۳ 🏴🌹 امروز متعلق است به: 🔸سبط النبي حضرت امام حسن مجتبی علیه السّلام🌹🏴 🏴🌹🔸سیدالشهدا و سفينة النجاة حضرت امام حسین علیهما السّلام🌹🏴 💠 اذکار روز: - یا قاضِیَ الْحاجات (۱۰۰ مرتبه) - سبحان الله و الحمدلله (۱۰۰۰مرتبه) - یا لطیف (۱۲۹ مرتبه) برای کثرت مال ❇️ وقایع مهم شیعه: ا دعوت حبیب بن مظاهر، بنی اسد را به یاری امام حسین علیه السلام، ۶۱ه-ق 🔹تجمع لشکر یزید ملعون در کربلا، ۶۱ ه-ق 📆 روزشمار: 🏴۳ روز تا عاشورای حسینی 🏴۱۸روز تا شهادت امام سجاد علیه السلام 🏴 ۲۷روز تا شهادت حضرت رقیه خاتون سلام الله علیها 🏴۴۲روز تا اربعین حسینی 🏴 ۵۰روز تا شهادت حضرت رسول و امام حسن علیهما السلام ...🌹🏴 ..🇮🇷🏴 _••🏴🌹 ...🌹🏴••_ ..🥀 ....🥀 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6
عزاداری و اهتزاز پرچم حسینی در نیویورک مسلمانان نیویورک روز یکشنبه به وقت محلی با برگزاری آیین "روز حسین" در یکی از خیابان های منهتن برای سرور و سالار شهیدان کربلا و یارانش سینه‌زنی کردند. ...🌹🏴 ..🇮🇷🏴 _••🏴🌹 ...🌹🏴••_ ..🥀 ....🥀 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
🌴 #یازینب...
#کتاب_آقای_شهردار🌹🍃 #زندگی_نامه_و_خاطرات : 🌷🕊#سردار_شهید_مهدی_باکری 🌷🕊 فصل دوم..(قسمت چهارم)🌹🍃
🌹🍃 : 🌷🕊 🌷🕊 فصل دوم..(قسمت پنجم)🌹🍃 🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین مهدي، خشاب سلاحش را عوض كرد. نوراالله به آرامي سربلند كرد و از فـراز تپـه به روبه رو نگريست. ناگهان صداي چند شليك بلند شد و گلوله هايي به تخته سنگي كه مهدي و نوراالله پشت آن پناه گرفته بودند، خورد و تكـه هـاي سـنگ بـه اطـراف پاشيد. مهدي، دست نوراالله را كشـيد. نـوراالله بـر زمـين غلتيـد. باريكـهاي خـون از پيشاني اش ميجوشيد. ـ چي شد، نوراالله؟ نوراالله، دست به پيشاني گرفت و گفت: چيزي نيست. فكر كنم تكه اي سنگ به پيشاني ام خورده. مهدي، پايين پيراهنش را كند و پيشاني نوراالله را بست. صداي احمد از بالا بلنـد شد. ـ دارند فرار ميكنند، آقا مهدي! مهدي سريع بلند شد. رگباري به سوي افراد ضـد انقـلاب شـليك كـرد و فريـاد كشيد: نگذاريد فرار كنند. بزنيدشان». بار ديگر صداي شليك گلوله ها، كوهستان را پر كرد. مهدي و نوراالله گربـه وار بـه پايين سرازير شدند. پشت سرشان، احمد و هاشم ميآمدند. صبح زود بود كه به مهدي خبر رسيد. تعدادي از نيروهاي ضد انقلاب بـه يكـي از روستاهاي اطراف اروميه آمدهاند. مهدي، نيروهايش را آماده كرده و سوار بر جيپ بـه سوي روستا رفته بودند؛ اما زماني به روستا رسيدند كه ضد انقلاب گريخته بود. چنـد زن بر گرد سه نعش شيون ميكردنـد و چنـگ بـه صورتشـان مـيزدنـد. آن سـه، از بسيجيان روستا بودند كه مسئوليت حفاظت از روستا را داشتند. در كنار جـادة نيمـه تمامي كه به سوي روستا ميآمد، پنج نفـر از بچـه هـاي جهادسـازندگي اعـدام شـده بودند. مهدي فرصت را از دست نداد و به همراه نيروهـايش بـه تعقيـب اشـرار رفـت. ساعتي بعد، در نزديكي رودخانهاي به آنها رسيدند و نبردي سخت آغاز شد. مهدي دريافت كه اشرار ميخواهند از رودخانة كف آلـود و پرخـروش بگذرنـد. رو به هاشم كه راكت انداز بر دوش داشت، فرياد زد: هاشم، بزن! هاشم كه نفس نفس ميزد، چند نفس عميق كشـيد، لـرزش دسـتان خسـتهاش را گرفت و آر،پي، جي را رو به آنها نشانه رفت. ـ يا مهدي... موشك باردي سفيد به سوي اشرار به پرواز درآمد و لحظه اي بعد در نزديكي آنها منفجر شد و باران سنگ و ماسه را بر سر آنها باراند. چنـد نفـر بـر زمـين غلتيدنـد. مهدي پا تند كرد. يكي از اشرار كه مجروح شده بود، برگشت؛ اما گلوله هـاي مهـدي سينهاش را دراند و او به پشت در رودخانه پرت شـد. دو نفـر ديگـر بـه آب زدنـد و همراه جريان شديد آب رفتند. نيروهاي مهدي به سويشان شليك كردنـد؛ امـا آنهـا ديگر از تيررس گذشته بودند. مهدي به جنازهها رسـيد. سـه نفـر بودنـد؛ خـونين و بيجان. صداي آذرخش در كوهستان پيچيد. مهدي به آسمان نگاه كـرد. بـاران آغـاز شد. رودخانة پر صدا و خروشان در زير بارش قطرات باران قوت گرفت. مهدي با دل نگراني گفت: رودخانه خيلي پرزور شده. آن شب تا صبح باران باريد. مهدي، سلام نماز صبح را داد؛ اما باران هنـوز قطـع نشده بود. قطرات باران به شيشة پنجره مـيخـورد و صـدا مـيكـرد. مهـدي رو بـه همسرش كه پشت سرش نشسته بود و ذكر ميگفت، كرد و گفت: قبول باشد. مـن امروز زودتر به شهرداري ميروم.همسرش، چادر سپيد نمازش را برداشت و گفت: تو خسته اي آقـا مهـدي. يـك كم استراحت كن. مهدي بلند شد. لباس عوض كرد و گفت: «استراحت بماند براي بعد. سرم خيلي شلوغ است. سماور جوشيد... لااقل يك تكه نان بخور، بد برو. مهدي لبخندي زد و نشست. اران تازه قطع شده بود. مهدي از پنجرة اتاقش به خيابان نگاه مـيكـرد. جوي هـا لبريز شده و آب در خيابان و كوچه هاي مجاور سرازير شده بود. مهـدي پشـت ميـز نشست. پروندهاي را كه مطالعه ميكرد، بست. درِ اتاق به صـدا درآمـد و نـوراالله وارد اتاق شد. هول كرده بود. مهدي بلند شد و گفت: چه شده، نوراالله؟ نوراالله پيشاني اش را پانسمان كرده بود. بـا هـول و ولا گفـت: «سـيل آمـده، آقـا مهدي... سيل.مهدي سريع گوشي تلفن را برداشت. ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 https://eitaa.com/aflakiyanekhaki8899 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
، فرماندار شهرستان کنت، اسیر طالبان شد😔 از معدود مقامات دولتی بود که تا آخرین لحظات زیر بار تجاوز طالبان نرفت و خود برای دفاع از کشورش سلاح به دست گرفت. او متولد سال ۵۹ در تهران و دانش آموخته جامعه شناسی . ...🌹🏴 ..🇮🇷🏴 _••🏴🌹 ...🌹🏴••_ ..🥀 ....🥀 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---