🌴 #یازینب...
#یازینب... @Yazinb3
---~~~🌴 🍃🌺🍃 🌴~~~---
🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷
انقلابی 🌷شهیده محبوبه دانش آشتیانی🌷
فرزنده روحانی شهید واقعه هفتم تیر۱۳۶۰حجت السلام دکترغلامرضادانش آشتیانی
ولادت: ۱۳۴۰/۱۱/۲
محل ولادت : تهران
شهادت : ۱۳۵۷/۶/۱۷
محل شهادت : میدان شهداء ( ژاله سابق ) تهران
محبوبه دانشآشتیانی همیشه در مسائل درسی ممتاز بود و با آنکه ۱۷سال بیشتر نداشت، معارف اسلامی را خوب میشناخت. قرآن،نهجالبلاغه و صحیفه سجادیه را بسیار مطالعه می کرد و با تفاسیر هم آشنا بود.نظم،مهربانی،صداقت،راستگویی، وفای به عهد، وقتشناسی، استقلال فکری و پیگیری مستمر کارهاو ذهن بسیار خلاق از جمله ویژگیهای اخلاقی و شخصیتی او بود.
شرکت مستمر درراهپیمایی ها،پخش اعلامیه ،دیوار نویسی، مطالعه قرآن، نهجالبلاغه و صحیفه سجادیه، آثار دکتر شریعتی، شهید مطهری و رساله امام خمینی (ره) بخشی از این موارد بخش دیگر زندگی او را شامل میشد
روزی همه به طرف خیابان کوکاکولا میرفتند. مردها به محبوبه گفته بودند: «شما برو اینجا نمان.» محبوبه به آنها جواب داده بود:«اگر کار درستی است که زن و مرد ندارد. اگر کار غلطی است که شما هم نباید بروید.» در اوج راهپیمایی یکی از ماموران شاه، او را با گلوله هدف میگیرد و به شهادت میرساند.
نکته قابل توجه در خصوص شهیده محبوبه دانشآشتیانی این است که چند سال بعد نیز نامزد او (شهید حسن اجارهدار) و پدر بزرگوارش (شهید غلام رضا دانش) در حادثه هفتم تیرماه سال ۱۳۶۰ به شهادت رسیدند و با خون خود انقلاب اسلامی را بیمه کردند.
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالْعَنْ أعْداءَهُم أجْمَعِین
🌷کبوتر جانش در جوار ملکوتیان عالم متنعّم باد🌷
هدیه به روح شهداء و شهدای مدافع حرم آل الله صلوات
🍃🌷اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌷🍃
----~~~ 🌴 🍃🌺🍃🌴~~~---
#یـــازیـــــــــنب ...
@Yazinb3
🌷شهیده نغمه باقری رودسری🌷
ولادت : ۱۳۵۱
محل ولادت : تنکابن
شهادت : ۱۳۶۴/۳/۱۳
محل شهادت : تهران
علت شهادت : بمباران هوایی همراه با پدرش محمدعلی باقری رودسری ومادرش رقیه مهدی پور رودسری وخواهرش ندا باقری رودسری به شهادت رسیدند
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالْعَنْ أعْداءَهُم أجْمَعِین
💐کبوتر جانشان در جوار ملکوتیان عالم متنعّم باد💐
🌴 #یازینب...
🌷شهیده نغمه باقری رودسری🌷 ولادت : ۱۳۵۱ محل ولادت : تنکابن شهادت : ۱۳۶۴/۳/۱۳ محل شهادت : تهران علت
---~~~🌴 🍃🌺🍃 🌴~~~---
🕊🌷بسم رب الشهدا والصدیقین🌷🕊
ﻧﺎﻡ: ﻧﻐﻤﻪ
ﻧﺎﻡ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﮔﻲ: ﺑﺎﻗﺮی ﺭﻭﺩﺳﺮی
ﻧﺎﻡ ﭘﺪﺭ: ﻣﺤﻤﺪعلی
ﺷﻤﺎﺭﻩ ﺷﻨﺎﺳﻨﺎﻣﻪ ۹۸۶
ﻣﺤﻞ ﺻﺪﻭﺭ: ﺗﻬﺮﺍﻥ / ﻣﺎﺯﻧﺪﺭﺍﻥ
ﺗﺎﺭﻳﺦ ﺗﻮﻟﺪ: ۱۳۵۱/۰۱/۲۸
ﺗﺎﺭﻳﺦ ﺷﻬﺎﺩﺕ: ۱۳۶۴/۰۳/۱۳
ﻧﻐﻤﻪ ﺳﺎﻝ ۱۳۵۱ ﭼﺸﻢ ﺑﺮ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽﻫﺎﯼ ﺟﻬﺎﻥ ﻫﺴﺘﯽ ﮔﺸﻮﺩ ﺗﺎ ﻧﻐﻤﻪﺍﯼ ﺯﯾﺒﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﭘﺪﺭ ﻭ
ﻣﺎﺩﺭ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﺶ ﺑﺴﺮﺍﯾﺪ.
ﻧﻐﻤﻪ ﺩﺭ ﺷﻬﺮ ﺗﻨﮑﺎﺑﻦ ﻣﺘﻮﻟّﺪ ﺷﺪ ﺍﻣﺎ ﭼﻨﺪﯼ ﺑﻌﺪ ﺑﻪ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﻣﻬﺎﺟﺮﺕ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺁﻣﻮﺧﺘﻦ ﻋﻠﻢ
ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ. ۱۳ ﺳﺎﻝ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻧﺪﺍﺷﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﺳﯿﺰﺩﻫﻢ ﺧﺮﺩﺍﺩﻣﺎﻩ ﺳﺎﻝ ۱۳۶۴ ﮐﯿﻨﻪ ﻭ
ﻗﺴﺎﻭﺕ ﺑﻌﺜﯿﺎﻥ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺎﮎ ﻭ ﺧﻮﻥ ﮐﺸﯿﺪ.
ﻧﻐﻤﻪ ﺑﺮ ﺍﺛﺮ ﺑﻤﺒﺎﺭﺍﻥ ﻫﻮﺍﯾﯽ ﺷﻬﺮ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﻣﺎﺩﺭ ﻭ ﺧﻮﺍﻫﺮ ﻭ ﭘﺪﺭﺵ (ﺭﻗﯿﻪ
ﻣﻬﺪﯼﭘﻮﺭﺭﻭﺩﺳﺮﯼ ﻭ ﻧﺪﺍ ﺑﺎﻗﺮﯼﺭﻭﺩﺳﺮﯼ ) ﺑﻪ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺭﺳﯿﺪ. ﻣﺰﺍﺭ ﭘﺎﮐﺶ ﺩﺭ ﮔﻠﺰﺍﺭ ﺷﻬﺪﺍﯼ
ﺗﻨﮑﺎﺑﻦ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺭﺩ.
هدیه به روح شهداء و شهدای مدافع حرم آل الله صلوات
🍃🌷اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌷🍃
----~~~ 🌴 🍃🌺🍃🌴~~~---
#یـــازیـــــــــنب ...
@Yazinb3
💐او #عاشق بود
#شهیدمحمودرضابیضائی🌷
آن هنگام که جمله ای دراوجوشید
و بر دیوار نوشت:
🌺بی #عشق خمینی، نتوان #عاشق مهدی شد🌺
#لبیک_یا_امام_خمینی
#لبیک_یازینب..
http://eitaa.com/joinchat/1496252420
🌴 #یازینب...
#یازینب... @Yazinb3
---~~~🌴 🍃🌺🍃 🌴~~~---
🕊🌷بسم رب الشهدا والصدیقین🌷🕊
نام: رقیه رضایی لایه
ولادت:۱۳۴۴/۰۱/۲۲ قزوین
شهادت :۱۳۶۶/۰۵/۰۹ مکه
بخشی از وصیت نامه شهید :
خداوندا در آن لحظه که چشم دل ما به غیر تو خواهد بنگرد و از جهت محبت تو انحراف گیرد کورش کن تا جز تو کسی را نبیند و جز حلال ت. به چشم اندازی دیگر نگاه تماشا نیفکند.
خاطره ای از شهید :
آن زمان من در سیستان و بلوچستان فعالیت می کردم مثل رقیه در حزب جمهوری بودم و وقتی به ایشان گفتم من در سیستان کار می کنم و باید به آنجا بروم بدون هیچ قید و شرطی پذیرفت گفت تبعیت از همسر بر من واجب است.
هدیه به روح شهداء و شهدای مدافع حرم آل الله صلوات
🍃🌷اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌷🍃
----~~~ 🌴 🍃🌺🍃🌴~~~---
#یـــازیـــــــــنب ...
@Yazinb3
🌴 #یازینب...
#شهید_حسن_قاسمی_دانا 🌺ولادت : ۶۳/۰۶/۰۲ مشهد 🌷شهادت : ۹۳/۰۲/۲۵ سوریه #لبیک_یازینب... @Yazinb3
---~~~🌴 🍃🌺🍃 🌴~~~---
🕊🌷بسم رب الشهدا والصدیقین🌷🕊
🌷 #لاله_های_زینبی...
بچه ی مشهد ...
فرزند دوم خانواده بود ،
متولد شهریور ٦۳ ...
شوخ و مهربان و ...
در نانوایی پدرش کار میکرد ...
دوستانش میگفتند :
حدود چند ماه تلاش کرده بود تا مسئولان لشکر فاطمیون (که مخصوص رزمندگان افغانی است) قبول کنند و اعزامش کنند ...
همان روزهای اول ،
او را مسئول تک تیراندازها کردند ...
شهید صدرزاده (دوستش) میگفت:
خیلی برای بچه هایش کار میکرد ،
مثل مـادر بود برایشان ،
صبح تا شب خدمت میکرد به بچهها ....
فروردین ۹۳ اعزام شد به سوریه (حلب)
و ۲۲ روز بعد هم ...
داوطلب شدند ساختمان ۳ را که
سقوط کرده بود ، پاکسازی و آزاد کنند...
حسن و مصطفی (شهید صدرزاده)
و ٦ نیروی داوطلب ... شدند ۸ نفر ...
حسن گفت : ۸ نفریم ،
اسم عملیات هم باشد امام رضا (ع) ...
همه با فریاد یاعلیبنموسیالرضا (علیهالسلام) ریختند داخل ساختمان و پاکسازی را شروع کردند
دشمن با زبان عربی میپرسید
شما که هستید ؟؟
حسن فریاد می زد :
نحن شیعه علی بنابی طالب (علیه السلام) ... نحن ابناء فاطمه الزهراء (سلام الله علیها) ...
خیلی شجاعانه جنگید و ...
وقتی رفت تا نارنجکها را بیندازد سمت دشمن ، تیر خورد ...
فردایش هم در بیمارستان پر کشید ...
و زنـده شد ...
وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا
فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا
بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ ...
#شهید_مدافعحرم_حسن_قاسمی_دانا
#سالـروز_شهـادت 🕊🌷
هدیه به روح شهداء و شهدای مدافع حرم آل الله صلوات
🍃🌷اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌷🍃
----~~~ 🌴 🍃🌺🍃🌴~~~---
#یـــازیـــــــــنب ...
@Yazinb3
رفتن به سن نیست
به عشــق است ...
#شهید_محمد_مختاران
غواص خط شکن عملیات کربلای ٤
هدیه به روح شهدا و شهدای مدافع حرم آل الله صلوات
🌷اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌷
#یازینب...
@Yazinb3
🌴 #یازینب...
🌷شهید مدافع حرم حاج منصور عباسی 🌷 #لبیک_یازینب... @Yazinb3
---~~~🌴 🍃🌺🍃 🌴~~~---
🕊🌷بسم رب الشهدا والصدیقین🌷🕊
این رزمنده والامقام در منطقه #البوکمال سوریه و به دست تکتیراندازان تروریست تکفیری به شهادت رسید.
پاسدار #شهید منصور عباسی [جانباز ۲۵ درصد] دوران دفاع مقدس و برادر شهید آیت الله عباسی، اهل شهر هفشجان میباشد.
هفشجان از توابع شهرستان شهرکرد، در فاصله ۱۵ کیلومتری شهرکرد مرکز استان چهارمحال و بختیاری قرار دارد
دختر #شهید_مدافع_حرم_منصور_عباسی :
پدر در فکر رفتن به سوریه نبود؛اما یک خواب باعث شد برود.خواب دیده بود راه سبزی جلویش است که انتهای آن حرم حضرت زینب(س) قرار دارد،و دوستان شهیدش را در خواب دیده بود که گفته بودند:حاج منصور!مراقب باش جانمانی...
قبل از شهادت در عملیاتی حضور داشتند که قرار بود چند جوان پشت لودر بنشینند،چون منطقه خطرناک بود پدر گفته بود:شما جوان هستید اجازه بدهید من پشت لودر بنشینم.
در نهایت در حالی که به عنوان نیروی ادوات،در جبهه سوریه به دفاع از حریم اهل بیت (ع) میپرداخت،توسط تروریست های تکفیری به همرزمان شهیدش پیوست🌷
هدیه به روح شهداء و شهدای مدافع حرم آل الله صلوات
🍃🌷اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌷🍃
----~~~ 🌴 🍃🌺🍃🌴~~~---
#یـــازیـــــــــنب ...
@Yazinb3
---~~~🌴 🍃🌺🍃 🌴~~~---
🍃🌺 بسم الله الرحمن الرحیم 🌺🍃
🌺 ﻋﺎﺭﻓﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻣﺴﯿﺮ ﻣﺴﺎﻓﺮﺕ، ﻭﺍﺭﺩ ﺷﻬﺮﯼ ﺷﺪ، می ﮔﻮﻳﺪ: ﺩﯾﺪﻡ ﺑﭽﻪﻫﺎﯼ ﺷﻬﺮ، ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺑﺎﺯﯼ ﻫﺴﺘﻨﺪ...
ﺑﺎ ﺧﻮﺩﻡ ﮔﻔﺘﻢ: ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺯﯼِ ﺑﭽﻪﻫﺎ ﺣﮑﻤﺘﯽ ﺩﺍﺭﺩ. ﺗﺎ ﻏﺮﻭﺏ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻡ، ﻏﺮﻭﺏ ﯾﮑﯽﯾﮑﯽ ﺑﭽﻪﻫﺎ ﺭﻓﺘﻨﺪ
🍃 ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺑﭽﻪﻫﺎ ﺧﺎﻧﻪﺷﺎﻥ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﻣﯿﺪﺍﻥ ﺑﻮﺩ، ﺩﺭِ ﺧﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﺯﺩ: ﻣﺎﺩﺭ، ﻣﻨﻢ ﺩﺭ ﺭﺍﺑﺎﺯ ﮐﻦ!
ﻣﺎﺩﺭ: ﺑﺎﺯ ﻧﻤﯽﮐﻨﻢ!
ﭼﺮﺍ ﻣﺎﺩﺭ؟!
ﭼﻮﻥ ﮐﻪ ﻫﺮ ﺷﺐ ﺩﯾﺮ ﻣﯿﺎﯼ ﺧﺎﻧﻪ، ﺑﺎ ﻟﺒﺎﺱﻫﺎﯼ ﮐﺜﯿﻒ ﻭ ﭘﺎﺭﻩ ﮐﻪ ﻫﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺸﻮﺭﻡ ﻭ ﺑﺪﻭﺯﻡ،
ﻣﻦ ﺧﺴﺘﻪ ﺷﺪﻡ
بچه: ﺩﺭ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﻦ، ﺷﺐ ﺍﺳﺖ ﻣﺎﺩﺭ... ﻫﺮ ﭼﯽ ﺍﯾﻦ ﺑﭽﻪ ﺩﺍﺩ ﺯﺩ، ﻓﺎﯾﺪﻩ ﻧﮑﺮﺩ، ﭘﯿﺶ ﺭﻓﺘﻢ، ﺩﺭ ﺭﺍ ﺯﺩﻡ، ﻣﺎﺩﺭ ﺩﺭ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﻨﯿﺪ ﻣﻦ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻋﻠﻤﺎ ﻫﺴﺘﻢ...
ﻣﺎﺩﺭ ﺩﺭ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩ
ﮔﻔﺘﻢ: ﻣﺎﺩﺭ، ﺍﯾﻦ ﺑﭽﻪ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﭼﯽ ﺭﺍﻩ ﻧﻤﯿﺪﯼ؟
ﮔﻔﺖ: ﺁﻗﺎ ﺧﺴﺘﻪﺍﻡ ﮐﺮﺩﻩ! ﺍﺯ ﺑﺲ ﻫﺮ ﺷﺐ ﺩﯾﺮ می آید ﺧﺎﻧﻪ، ﺑﻪ ﺑﭽﻪ ﮔﻔﺘﻢ : ﻗﻮﻝ ﻣﯿﺪﯼ ﺩﻳﮕﻪ ﺷﺐﻫﺎ ﺩﯾﺮ ﻧﯿﺎﯾﯽ ﺧﺎﻧﻪ؟
ﻟﺒﺎﺳَﺖ ﺭﺍ ﺁﻟﻮﺩﻩ ﻧﮑﻨﯽ؟ ﮔﻔﺖ: بله
ﮔﻔﺘﻢ ﺑﺮﻭ ﺧﺎﻧﻪ، ﺑﭽﻪ ﺭﻓﺖ ﺩﺍﺧﻞ ﺧﺎﻧﻪ.
🍃ﺻﺒﺢ ﮐﻪ ﺁﻣﺪﻡ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﻣﯿﺪﺍﻥ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺷﺪﻡ، ﺩﯾﺪﻡ ﺩﺭِ ﺁﻥ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﺎﺯ ﺷﺪ، ﺑﭽﻪ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺁﻣﺪ، ﭼﯿﺰﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﺭﻓﺖ ﺑﺎ ﺭﻓﯿﻖﻫﺎﯾﺶ ﺑﺎﺯﻯ!
ﯾﺎﺩﺵ ﺭﻓﺖ ﺩﯾﺸﺐ ﺷﻔﺎﻋﺖ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ!
ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺗﺎ ﻏﺮﻭﺏ ﺑﺎﺯﯼ ﮐﺮﺩ
ﻏﺮﻭﺏ ﺑﻪ ﺭﻓﯿﻘﺶ ﻣﺤﻤﺪ ﮔﻔﺖ: ﻣﻦ ﺍﻣﺸﺐ ﺑﯿﺎﯾﻢ ﺧﺎﻧﻪﺗﺎﻥ؟ ﺩﻭﺳﺘﺶ ﮔﻔﺖ: ﻧﻪ ﺭﻓﯿﻖ، ﭘﺪﺭﻡ ﺭﺍﻫﺖ ﻧﻤﯿﺪﻩ، ﺧﻮﺩﻡ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺯﻭﺭ ﺭﺍﻩ ﻣﯿﺪﻩ!
ﺑﻪ ﺁﻥ ﯾﮑﯽ ﮔﻔﺖ: ﺣﺴﯿﻦ ﺍﻣﺸﺐ ﻣﻦ ﺑﯿﺎﯾﻢ ﺧﺎﻧﻪﺗﺎﻥ؟ﮔﻔﺖ: ﻧﻪ! ﻧﮑﻨﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﻣﻨﻮ ﺑﮑﺸﻪ؟!
🍂ﻫﯿﭻﮐﺲ ﺑﭽﻪﯼ ﺁﻟﻮﺩﻩ ﺭﺍ ﻧﺒﺮﺩ ﺧﺎﻧﻪﺍﺵ!
ﺑﺎ ﻏﺼﻪ ﻭ ﺗﺮﺱ ﯾﮏ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩ ﺑﻪ ﺩﺭِ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﺎﺩﺭﺵ...ﺭﻓﺖ ﻃﺮﻑ ﺧﺎﻧﻪ... ﭼﯿﮑﺎﺭ ﮐﻨﺪ؟ ﺭﺍﻫﯽ ﺩﯾﮕﺭ ﻧﺪﺍﺭﻩ! ﻫﺮ ﭼﯽ ﺩﺭ ﺯﺩ، ﻣﺎﺩﺭ ﺍﺻﻼً ﭘﺸﺖ ﺩﺭ ﻧﯿﺎﻣﺪ!
ﺍﯾﻦ ﺻﺤﻨﻪ، ﻣﻦ ﺭﺍ ﺁﺗﺶ ﺯﺩ...😔
ﺩﯾﺪﻡ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﺎﻻ ﭘﺸﺖ ﺑﺎﻡ، ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﺎﻻ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯽﮐﻨﺪ!! ﺑﭽﻪ ﺩﺭ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯿﮑﻨﻪ!!
ﻣﺎﺩﺭ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﭽﻪ، ﺑﭽﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﺎﻧﻪ!!!
ﺑﭽﻪ ﻧﻤﯽﺩﺍﻧﺪ ﻣﺎﺩﺭ ﭼﻘﺪﺭ ﺩﻭﺳﺶ ﺩﺍﺭﻩ!
ﭼﯿﮑﺎﺭﺵ ﻛﻨﻪ؟ ﺑﺎﻷﺧﺮﻩ ﻭﻗﺘﻰ ﺁﺩﻡ ﻧﻤﻴﺸﻪ؟!!
ﺩﯾﺪﻡ، ﺑﭽﻪ ﺭﻭﯼ ﺷﮑﻤﺶ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪ، ﺻﻮﺭﺗﺶ ﺭﺍ ﺭﻭﯼ ﺧﺎﮎ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ!
ﺍﻭﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ ﺑﻪ ﻧﺎﻟﻪ ﺯﺩن...!
ﻣﺎﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺻﺤﻨﻪ ﺭﺍ ﺩﯾﺪ، ﻧﺘﻮﺍﻧﺴﺖ ﺗﺤﻤﻞ ﮐﻨﺪ...
ﺩﻭﯾﺪ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﺩﺭ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩ!
ﺑﭽﻪ ﺭﺍ ﺑﻐﻞ ﮐﺮﺩ...
ﺍﯾﻦ ﺧﺎﮎﻫﺎ ﻭﮔِﻞﻫﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺻﻮﺭﺗﺶ ﭘﺎﮎ ﮐﺮﺩ...
ﺑﭽﻪ ﮐﻪ ﮐﻤﯽ ﺁﺭﺍﻡ ﺷﺪ،
ﮔﻔﺖ: ﻣﺎﺩﺭ؟ ﮔﻔﺖ: ﺟﺎﻧﻢ...
ﮔﻔﺖ: ﻣﺎﺩﺭ، ﻣﻦ ﺍﻣﺸﺐ ﭼﯿﺰﯼ ﺭﺍ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﺗﺎ ﺣﺎﻻ ﻧﻤﯽﻓﻬﻤﯿﺪﻡ...
ﮔﻔﺖ: ﻣﺎﺩﺭ، ﭼﯽ ﺭﺍ ﻓﻬﻤﯿﺪﯼ؟!
ﮔﻔﺖ:ﻣﺎﺩﺭ ﺟﺎﻥ، ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﺩﯾﺮ ﺁﻣﺪﻡ ﺧﺎﻧﻪ، ﻏﺬﺍ ﻧﺪﻩ، ﺷﻼﻗﻢ ﺑﺰﻥ، ﺍﺯ ﻏﺬﺍ ﻣﺤﺮﻭﻣﻢ ﮐﻦ، ﺍﻣﺎ ﻣﺎﺩﺭ، ﺩﯾﮕﻪ ﺩﺭ ﺭﺍ ﺑﺮﻭﯾﻢ ﻧﺒﻨﺪ...!
😔ﺍﻣﺸﺐ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﺟﺰ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺧﺎﻧﻪ؛ ﺧﺎﻧﻪﺍﯼ ﻧﺪﺍﺭﻡ!
🌸خدایا، ﺩﺭِ ﺧﺎﻧﻪ ﯼ ﻟﻄﻒ ﻭ ﻣﺤﺒﺘﺖ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﻣﺎﻧﺒﻧﺪ! ﺑﺨﺸﯿﺪﻩ ﺷﺪﯾﻢ، ﭘﺎﮎ ﺷﺪﯾﻢ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺻﺒﺢ ﺭﻓﺘﯿﻢ ﺑﻪ ﺧﺎﮐﯽ ﺑﺎﺯﯼ ﻭﮐﺜﺎﻓﺖ ﮐﺎﺭﯼ!
🌺”ﺍﻟﻬﯽ ﻓﻬﻢ ﺍﯾﻦ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﺎ ﻋﻄﺎ ﮐﻦ...
ﮐﻪ ﺟﺰ ﺩﺭِ ﺧﺎﻧﻪ ﺗﻮ ﺧﺎﻧﻪﺍﯼ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ...
🌺ﺍﻟﻬﯽ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺟﺰ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﺕ ﻣﺤﺘﺎﺝ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﻧﮑﻦ!
🌺ﻧﮕﺬﺍﺭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﺮﮒ ﺍﻳﻦ ﺭﺍ ﺑﻔﻬﻤﻴﻢ!
🌺ﺍﻟﻬی ﺩﺭِ ﺭﺣﻤﺘﺖ ﺑﻪ ﺭﻭﻳﻤﺎﻥ ﻣﺒﻨﺪ.
----~~~ 🌴 🍃🌺🍃🌴~~~---
#یـــازیـــــــــنب ...
@Yazinb3