eitaa logo
🌴 #یازینب...
2.4هزار دنبال‌کننده
17.9هزار عکس
8هزار ویدیو
27 فایل
@Yazinb69armaghan ما سینه زدیم،بی‌صدا باریدند از هر چه که دم زدیم،آنها دیدند مامدعیان صف اول بودیم ازآخر مجلس شهدارا چیدند این زمان زنده نگه داشتن یادشهداکمتر ازشهادت نیست #یازینب‌.. جهت تبادل🌹👇🌹 @ahmadmakiyan14 تبادل بالای ۲k🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
🌴 #یازینب...
🌷🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷🕊 🌷🕊#زندگینامه_شهید_عبدالمهدی_غفوری🌷🕊 شهید عبدالمهدي مغفوری در سال ۱۳۳۵
🌷🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷🕊 🌷🕊🌷🕊 در سال ۱۳۳۹ش در شهرستان ماهشهر کودکی چشم به جهان هستی گشود که خداوند نوری از محبت و معنویت خویش را در چهره او متبلور نمود که در آینده این نور الهی تا قله کمال انسانیت یعنی شهادت فی سبیل الله امتداد یافت. این ودیعه الهی را نورالله نام نهادند: شهید نورالله امینی. 👇👇
🌴 #یازینب...
🌷🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷🕊 🌷🕊#زندگینامه_شهید_نور_الله_امینی🌷🕊 در سال ۱۳۳۹ش در شهرستان ماهشهر کود
دوران کودکی و نوجوانی این شهید در فضایی معنویی گذشت و شهید نوجوان به اعتراف خانواده، فردی متین و باوقار و در همه زمینه‌های زندگی بسیار پرکار و فعال بود. نورالله در نوجوانی و جوانی با عشق به روحانیت و به‏ویژه امام امت (ره) به صفوف انقلابیون پیوست و شبانه‏روز خویش را وقف تداوم قیام علیه رژیم سفاک ستم‏شاهی نمود. برادر شهید نقل می‌کند: «شهید اکثر اوقات بیرون بود، شب‌ها دیروقت به منزل می‌آمد و شبانه ‏روز در حال فعالیت‏های انقلابی بود... یک شب من و نورالله و شهید شریفی در یکی از تظاهرات (ایام محرم) با مأمورین ساواک، درگیر شدیم که در آن شب شهید شریفی به شهادت رسید.» پدر شهید به نقل از هم‏رزمانش می‌گوید: «وقتی قاسمیه را تصرف کردند، او به ‏همراه عده‌ای از رزمندگان در حال رفتن به آبادان بودند که بر اثر حملات خمپاره‌ای دشمن، نورالله به ‏شدت مجروح و پس از انتقال به سینما که آن زمان پذیرای مجروحان بود، به ‏علت شدت جراحات در تاریخ ششم بهمن‏ ماه سال ۱۳۵۹ هجری شمسی در سن بیست سالگی به شهادت می‏ رسد.» از نکات برجسته زندگانی شهید می‌توان به مواردی که در ادامه می ‏آیند، اشاره نمود... فعالیت شهید در زمینه‌های سیاسی، نظامی و ورزشی توامان در حد اعلی بود و شهید در این سه بعد بسیار پرکار و فعال بوده است. به نقل از دوستان شهید: «ما در تیم فوتبال با شهید هم‏بازی بودیم، ایشان فردی مؤدب و متین بودند و هرگز در حین بازی خشونتی از وی دیده نشد و همه او را دوست داشتند. نکته بسیار مهم این است که علی‏رغم همه این فعالیت‌ها و به ‏ویژه فعالیت‏های انقلابی و جهادی، اخلاق و متانت شهید همه اهل خانواده را مجذوب احساس مسئولیت او در قبال انقلاب و نظام اسلامی می‏ کرد، به‏ طوری‏ که بنا به گفته خانواده ‏اش: «در مرخصی‌هایش که فقط برای دلگرمی ما می‌آمد، فقط به اندازه یک ناهار یا شام نزد ما می‌ماند و به‏سرعت به جبهه می‌رفت...» 🍃🌹هدیه به روح شهدا و شهدای مدافع حرم آل الله صلوات🌹🍃 🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌹🍃 .... ...🌷🕊 ..🌷🕊 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6
از بس که حُسن نام تو شد مشق جوهرم عطر بقیع می‌وزد از باغ دفترم شوق بهشت سهم بقیه، ز من مخواه از گندم مزار شما ساده بگذرم .... ...🌹🍃 ..🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6
🌴 #یازینب...
#کتاب_حر_انقلاب_اسلامی🌹🍃 #زندگی_نامه_و_خاطرات : #سردار_شهید_شاهرخ_ضرغام 🌷🕊 فصل پنجم..( قسمت دوم)🌹
🌹🍃 : 🌷🕊 فصل پنجم..( قسمت سوم )🌹🍃 🌷🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷🕊 سید مجتبی هاشمی فرماندهی بسیار خوش برخورد بود بسیاری از کسانی که از مراکز دیگر رانده شده بودند، جذب سید می شدند سید هم از میان آن ها رزمندگانی شجاع تربیت می کرد سید با شناختی که از شاهرخ داشت بیشتر این افراد را به گروه اون یعنی آدم خوارها می فرستاد و از هر کس به میزان توانایی او استفاده می کرد. پدر و پسری با هم به جبهه آمده بودند هر دو قبل از انقلاب مشروب فروشی داشتند روزهای اول هیچ کس آن ها را قبول نداشت آن ها هم هر کاری می خواستند می کردند سید آن ها را به شاهرخ معرفی کرد بعد از مدتی آن ها به رزمندگان شجاعی تبدیل شدند الگو گرفتن از شاهرخ باعث شد که آن ها اهل نماز و ... شوند. در آبادان شخص بود که به مجید گاوی مشهور بود می گفتند گنده لات اینجا بوده همه بدنش چاقو و شکستگی بود هر جا می رفت یک کیف سامسونت پر از انواع کارد و چاقو همراهش بود. می خواست با عراقی ها بجنگد اما هیچ کدام از واحدهای نظامی او را نپذیرفتند تا اینکه سید او را تحویل شاهرخ داد شاهرخ هم در مقابل این افراد مثل خودشان رفتار می کرد ابتدا کمی به چهره مجید نگاه کرد بعد با همان زبان عامیانه گفت: ببینم، می گن یه روز گنده لات آبادان بودی می گن خیلی هم جگر داری درسته؟! بعد مکثی کرد و گفت: اما امشب معلوم میشه با هم می ریم جلو ببینیم چه کاره ای شب از مواضع نیروهای خوذی عبور کردیم به سنگرهای عراقی نزدیک شدیم شاهرخ مجید را صدا کرد و گفت: می ری تو سنگراشون یه افسر عراقی رو می کشی اسلحه اش رو میاری اگر دیدم دل و جرات داری می یارمت تو گروه خودم مجید یه چاقو از تو کیفش برداشت و حرکت کرد دو ساعت گذشت و خبری از مجید نشد به شاهرخ گفتم این پسر دفعه اولش بود نباید می فرستادیش جلو. هنوز حرفم تمام نشده بود که در تاریکی شب احساس کردم کسی به سمت ما می آید اسلحه ام را برداشتم یک دفعه مجید داد زد: نزن منم مجید پرید داخل سنگر و گفت: بفرمایید این هم اسلحه شاهرخ نگاهش کرد و با حالت تمسخر گفت: بچه اینو از کجا دزدیدی ؟! مجید یک دفعه دستش رو برد داخل کوله پشتی و چیزی شبیه توپ را آورد جلو در تاریکی شب سرم را جلو آوردم یک دفعه داد زدم وای. با دست جلوی دهانم را گرفتم سر بریده یک عراقی در دستان مجید بود شاهرخ که خیلی عادی به مجید نگاه می کرد گفت: سر کدوم سرباز بدبخت رو بریدی؟! مجید که عصبانی شده بود گفت: به خدا سرباز نبود بیا این هم درجه هاش. از رو دوشش کندم بعد هم تکه پارچه ای که نشانه درجه بود را به ما داد. شاهرخ سری به علامت تایید تکان داد و گفت: حالا شد تو دیگه نیروی ما هستی. مجید فردا به آبادان رفت و چند نفر دیگر از رفقایش را آورد مصطفی ریش، حسن کره ای ، علی تریاکی و ... هر کدامشان ماجراهایی داشتند اما جالب بود که همه این نیروها مدیریت شاهرخ را قبول کرده بودند و روی حرف او حرفی نمی زدند مثلا علی تریاکی اصالتاً همدانی بود قبل از انقلاب هم دانشجو بود و به زبان انگلیسی مسلط بود. با توافق سید یکی از اتاق های هتل را داروخانه کردیم و علی مسئول آنجا شد شاهرخ هم اسمش را گذاشت؛ علی دکتر! علی بعدها مواد را ترک کرد و به یکی از رزمندگان خوب و شجاع تبدیل شد علی در عملیات کربلای ۵به شهادت رسید. شخص دیگری بود که برای دزدی از خانه های مردم راهی خرمشهر شده بود او بعد از مدتی با سید آشنا می شود و چون مکانی برای تامین غذا نداشت به سراغ سیذ می آید رفاقت او با سید به جایی رسید که همه کارهای گذشته را کنار گذاشت او به یکی از رزمنده های خوب گروه شاهرخ تبدیل شد. در گروه پنجاه نفر ما همه تیپ آدمی حضور داشتند از بچه های لات تهران و آبادان و... افراد تحصیل کرده ای مثل اصغر شعله ور که فارغ التحصیل از آمریکا بود. از افراد بی نماز که در همان گروه نماز خوان شدند تا افراد نماز شب خوان. اکثر نیروهایی هم که جذب گروه فدائیان اسلام می شدند علاقه مند به پیوستن به گروه شاهرخ بودند وقتی شاهرخ در مقر بود و برای نماز جماعت می رفت همه بچه ها به دنبالش بودند. آن ایام سید مجتبی امام جماعت ما بود دعای توسل و دعای کمیل را از حفظ برای ما می خواند و حال معنوی خوبی داشت در شرایطی که کسی به معنویت نیروها اهمیت نمی داد سید به دنبال این فعالیت ها بود و خوب نتیجه می گرفت. 🌹 🔹🌹 🌹🕊🌹 🕊🔹🌹🕊🔹🌹🕊🔹 🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
✍ من دنیا را طلاق دادم! خدای بزرگ مرا در آتش عشق سوزاند ... مقیاسها و معیارهای جدید بر دلم گذاشت و خواسته های عادی ، مادی و شخصی در نظرم حذف شد و روزگاری گذشت کہ دنیا ومافیها را سه طلاقه کردم و از همه چیز خود گذشتم. ازهمہ چیز گذشتم و با آغوش باز به استقبال مرگ رفتم واین شاید مهمترین و اساسی ترین پایه پیروزی من دراین امتحان سخت باشد.. 🌷 .... ...🌹🍃 ..🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6
یاد دیالوگ سیدمرتضی‌ی اخراجی‌ها بخیر که میگـفت.. مردونگی به این ادا اطوارها و دستمال یزدی و غیره نیست..! امروزم باید بگیم مردونگی به عکس تو منطقه‌های جنگی و ریش‌ گذاشتن و لباس فیک نظامی پوشیدن و انگشترای رنگ به رنگ و خودنمایی نیست.. تعریفات واژه‌ها رو برای خودمون عوض نکنیم, مردای واقعی اِ دِ عا ندارن..! به ریش که نیست : .. 🌹🍃 ....🌹 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
استخدام نیروی حفاظت فیزیکی در سازمان آب تهران لطفا به دوستان اطلاع رسانی شود. https://www.tpww.ir/fa/estekhdaam حقوق و مزایا خوب هست لینک رو بزنید شرایط آزمون توش نوشته شده.
شهید ابراهیم هادی مدتی در جنوبِ شهـر معلـم بود؛ مدیـر مدرسه ‌اش می‌گفت آقا ابراهیم از جیب‌خودش پول می‌داد به یکی از شاگـردها تا هر روز زنگ اول برای کلاس نان‌و پنیر بگیرد! آقاهادی نظرش این بود که این‌ها بچـه ‌های منطقـہ محـروم هستند. اکثراً سر کلاس گـرسنـہ هستنــد. بچـه گـرسنـه هـم درس نمی‌فهمد. ابـراهیـم هادی نـہ تنهـا معلــم ورزش، بلکه معلمـی بــرای اخـلاق و رفتار بچـہ‌ها بود. دانش آموزان هـم که از پهلـوانـی‌ها و قهرمانی‌های معلم خودشان شنیده بودند شیفتـه او بودند. .... ...🌹🍃 ..🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6
4_425111907293200856.mp3
6.55M
...😭 به سرم شور کربلا دارم به لبم اللهم الرزقنا دارم 🎤 : حاج امیر کرمانشاهی بی تــو من دردم..دریغم..حسرتم..‌‌ 🌹🍃 ....🌹 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
هدایت شده از 🌴 #یازینب...
۸ به وقت امام هشتم...🌹🍃 غیر از شه خراسان از ما کسی رضا نیست پر میزنم به مشهد هر روز ساعت بیست ...🌹🍃 🍃🌹بسم الله الرحمن الرحیم 🌹🍃 🍃🌹اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَحُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ وَمَنْ تَحْتَ الثَّرى الصِّدّیقِ الشَّهیدِ صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَد مِنْ اَوْلِیائِک..َ🌹🍃 🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌹🍃 🍃🌹اللهم عجل لولیک الفرج بحق حضرت زینب سلام الله علیها🌹🍃 🌹🍃 ....🌹🍃 ...🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
هدایت شده از 🌴 #یازینب...
🍃🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹🍃 سلام مولای من ! سلام بر بلندای رشادتت.. سلام بر زينب... سلام........... اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَباعَبْدِاللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَّلاٰمُ عَلَيْكَ يَا بْنَ اَميرِالْمُؤْمِنين ، وَ ابْنَ سَيِّدِ الْوَصِيّينَ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا بْنَ فاطِمَةَ سَيِّدَةِ نِسٰاءِ الْعٰالَمينَ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا ثارَاللهِ وَابْنَ ثارِەِ ، وَالْوِتْرَ الْمَوْتُورَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداًما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهار ُوَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ  اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْن وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ  🍃🌹اللهم صل علي محمد و ال محمد و عجل فرجهم🌹🍃 🌹🍃 🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
نام شما را هر روز بر زبان جاری می سازم برای آغازِ با خودت السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْعَلَمُ الْمَنْصُوبُ وَ الْعِلْمُ الْمَصْبُوبُ وَ الْغَوْثُ وَ الرَّحْمَةُ الْوَاسِعَةُ وَعْدا غَيْرَ مَكْذُوبٍ ...🌹🍃 ..🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6
سلام ...🌹🍃 بنام آفریدگار مهربانی 🌹🍃 امروز : سه شنبه ۱۳۹۹/۱۱/۰۷ 🌹🍃 گاهی اوقات برای اینکه رشد کنی باید بعضی از تنشهارابه جان بخری! همون قانونی که میگه برای به دست آوردن قطعا از دست دادنی هم هست این از دست دادن میتوانه آرامش ، انرژی ، پول یا..... باشه! اما بایدی هست این مسیرباید طی بشه چه بخواهی وچه نخواهی! اوقاتی رابیرون از دایره امن زندگیت باید بگذرانی خیلی شیفته این قلعه امن درونی باشی نمیتوانی ومیترسی تغییرخیلی سخت تر شود بایدترسهایت را تجربه کنی واین قلعه رابزرگ تر کنی‌... : با رشد ودانشت آرامش رابساز 🌹🍃 🌹🍃 ....🌹 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
🌴 #یازینب...
🌷🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷🕊 🌷🕊#زندگینامه_شهید_نور_الله_امینی🌷🕊 در سال ۱۳۳۹ش در شهرستان ماهشهر کود
🌷🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷🕊 🌷🕊🌷🕊 شهید مرتضي جاويدي در تيرماه سال ۱۳۳۷در روستاي جليان فسا دريک خانواده متدين و مذهبي ديده به جهان گشود و درحال و هواي صميمي روستا پرورش يافت . همزمان با تحصيل به کارهاي مختلفي چون دامپروري و کشاورزي مشغول گرديد تا بدينوسيله علاوه بر تأمين هزينه تحصيل به امرار معاش خانواده کمک نمايد. وي تحصيلات خود را در سال ۱۳۵۶ با مدرک ديپلم تجربي با موفقيت به پايان رساند. شهيد جاويدي که برحسب دستور امام خميني(ره) مبني بر ترک پادگان ها از خدمت سربازي در رژيم ستم شاهي امتناع ورزيد ،پس از پيروزي انقلاب با انگيزه اي متعالي به جمع آفتابي پاسداران پيوست و به عضويت اين نهاد مردمي در آمد. 👇👇