🌴 #یازینب...
🕊🌷بسم رب الشهدا والصدیقین🌷🕊 #رفقا... مثلا بری گلزار شهدا یه شهید ببینی همسن خودت..! چه حسی پیدا م
#شهید یعنی باران...
حُسن باران این است که
زمینیست ولی آسمانی شده است
و به امداد زمین میآید..!
شهدا را یاد کنیم باذکر صلوات💐
🏴🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🏴
یازینب...🏴
حمید گفت:
راستی یک چیزهایی آمده، خانمها زیر
چادرشان سر میکنند. جلوش بسته است و
تا روی بازوها را میگیرد... فاطمه گفت:
مقنعه را میگویی؟
حمید دستهایش را که با حرارت در فضا
حرکت میکردند، انداخت پایین و آمد کنار او
نشست. گفت: نمیدانم اسمش چیست،
ولی چیز خوبی است؛ چون بچه بغل میگیری
راحتتری..
از آن موقع با چادر، مقنعه پوشیدم و هیچوقت
در نیاوردم. برایم جالب بود و لذت بخش که
او به ریزترین کارهای من دقت میکند؛
به لباس پوشیدنم، غذا خوردنم، کتاب خواندنم..!
#همسر_شهید🌹🍃
#سردار_شهید_حمید_باکری🌷🕊
#یازینب...🌹🏴
🏴🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹🏴
امشب شب رحلت ام المومنین حضرت خدیجه سلام الله علیها است 🏴
حضرت خدیجه سلام الله علیها در سن ۶۵ سالگى در ماه رمضان سال دهم بعثت جان به جان آفرین تسلیم کرد. رحلت حضرت خدیجه سلام الله علیها براى پیغمبر(ص) مصیبتى بزرگ بود ; زیرا حضرت خدیجه سلام الله علیها یاور پیغمبر خدا (ص) بود بسیار به حضرت محمد(ص) احترام مىگذاشتند. بعد از رحلت ام المومنین حضرت خدیجه ، پیغمبر خدا (ص) بدن همسرش را غسل داد، با پارچهاى که جبرئیل از طرف خداوند عزوجل براى حضرت خدیجه آورده بود، کفن کرد. رسول خدا (ص) را در مکه شخصا درون قبر رفت، سپس خدیجه را در خاک نهاد و آنگاه سنگ لحد قرار داد. رسول الله(ص) بر حضرت خدیجه اشک مى ریخت، دعا مى کرد و برایش آمرزش مى طلبید.
#یازینب..🌹🏴
🌴 #یازینب...
🏴🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹🏴 امشب شب رحلت ام المومنین حضرت خدیجه سلام الله علیها است 🏴 حضرت خدیجه سل
#رفقا...
امشب شب روضه است،فقط اجازه بدید یه اشاره بکنم،ببرمت در خونه خانم حضرت خدیجه سلام الله علیها،راوی خود این خانمه،در مجالس المتقین آورده این حدیث رو، خانم حضرت خدیجه سئوال کرد از آقا رسول الله یا رسول الله میشه برا من از قیامت و از حساب و کتاب روز قیامت بگید،یه وقت دید آقا رسول الله شروع کرد گریه کردن،این بی بی طاقت گریه پیامبر رحمتُ لِلعالمین رو نداره،عرضه داشت آقا جان مگه من حرف بدی زدم چرا دارید گریه می کنید ،فرمود:نه خدیجه جان،تو منو یاد دریای رحمت پروردگار انداختی ،حالا که سئوال کردی برات میگم،روز قیامت بنده رو میارن،میخوان محاسبه کنن اعمالش رو،یک به یک یاداوری میکنن،یادته فلان روز فلان ساعت فلان کار رو انجام دادی،جایی نیست اونجا کسی بخواد بگه،نه،من نبودم،این حرفها مال این دنیاست،عرضه میدارد آن بنده،بله خدای من یادمه،فلان کار رو یادته بله یادمه،هی یک به یک میرسه،تا یه جاهایی میرسه که این بنده وقتی ازش سئوال میکنن،سرش رو پایین میندازه،شرم میکنه«امام صادق علیه السلام فرمود:برا این شرم و خجالت،که شاید از اون عذابه خیلی دردناک تر باشه،اگه انسان تو این دنیا سر به کوه و بیابان بذاره،جا داره،»سر به زیر میندازه،ندا میرسه چیه ؟چرا سرت رو پایین انداختی؟میگه:خدایا حیا میکنم،خطاب میرسه تو که لعین و پستی از من حیا میکنی،من با این کرامتم از تو حیا نکنم،خطاب میرسه،این گناهای بنده ی من رو،بین دو حیای ندامت و کرامت بپوشونید،دستور میده میگه بنده ی من رو ببرید.پیغمبر گریه میکرد،اما یه گریه هم مثل فردا آقا رسول الله،بالا سر بستر خانمی که همه ی عمرش رو صرف دین خدا کرده،پیغمبر گریه میکرد،بعضی وقت ها مادرها با دخترها بیشتر و راحت ترند،رفیق ترند،راحت میتونه حرفاشو بزنه،لذا خانم خدیجه حیا کرد بخواد به پیغمبر بگه،فرمود:فاطمه جان تو به بابات بگو،من دیگه هیچی ندارم از مال دنیا،یه کفنم ندارم،بگو پیغمبر اون جامه ای که،بر تن میکرد،وحی بر او نازل میشد،با اون جامه ای که عبادت خدا رو میکرد،من رو با همون دفن کنه ،کفنم کنه،وقتی خانم حضرت زهرا پیغام مادر رو آورد،پیغمبر خیلی گریه کرد،خیلی اشک ریخت...😔
#یازینب...🌹🏴
🌴 #یازینب...
#رفقا... امشب شب روضه است،فقط اجازه بدید یه اشاره بکنم،ببرمت در خونه خانم حضرت خدیجه سلام الله علیها
پاکی ، زلالی ، مثل دریایی ، خدیجه
تاج سر زنهای دنیایی خدیجه
تو همسر محبوب من بودی و هستی
همخانه ام در عرش اعلایی خدیجه
من بارها با دیدن تو جان گرفتم
از بسکه آرام و شکیبایی خدیجه
تو هستی خود را برایم خرج کردی
در آسمان عشق یکتایی خدیجه
شایسته تر از تو زنی بین عرب نیست
تو مادر اُم ابیهایی خدیجه...😭
#یازینب...🌹🏴
🌴 #یازینب...
پاکی ، زلالی ، مثل دریایی ، خدیجه تاج سر زنهای دنیایی خدیجه تو همسر محبوب من بودی و هستی همخانه ام د
خیلی خواهش از تو کردم خانمم،اما این دم آخر یه خواهش بیشتر ازت ندارم.
یک بار دیگر باز کن آغوش خود را
در بر بگیر این دختر خاموش خود را
#یازینب...🌹🏴
🌴 #یازینب...
خیلی خواهش از تو کردم خانمم،اما این دم آخر یه خواهش بیشتر ازت ندارم. یک بار دیگر باز کن آغوش خود را
حالا از اینجا آقا رسول الله میخواد براتون روضه ها بخونه..😭
ای در میان موج غمها غمگسارم
بعد از تو غیر از فاطمه یاری ندارم
حس می کنم وقتی که جای خالیت را
بر روی پای کوچکش سر می گذارم
شعب ابیطالب تو را از من گرفته
همراه زهرا در عزایت سوگوارم
آرام می گرید که من آرام گیرم
آرام می گرید که من طاقت بیارم
طاقت ندارم اشک زهرا را ببینم
از گریه هایش عاقبت جان می سپارم
پیغمبر چه آرزویی کرده
ای کاش عالم قدر زهرا را بداند
ای کاش صدها سال بعد از من بماند
#یازینب...🌹🏴
🌴 #یازینب...
حالا از اینجا آقا رسول الله میخواد براتون روضه ها بخونه..😭 ای در میان موج غمها غمگسارم بعد از تو غی
یا رسول الله قدرش رو دونستند،تو برا پیغمبر نگی چه خبر شده،خود پیغمبر خبر داره،میخواد به تو خبر بده،به دخترش هم خبر داد،به همسرش هم خبر داد،حالا داره برا خدیجه روضه ی دختر میخونه،😭
قلبم ز چشمان ترش آتش گرفته
بر حال و روز مضطرش آتش گرفته
می آید آن روزی که یاسم در گلستان
حالا اونهایی که تا حالا گریه نکردن
گلبرگهای پرپرش آتش گرفته..😭
#یازهرا...🌹🏴
#یازینب...🌹🏴
🌴 #یازینب...
یا رسول الله قدرش رو دونستند،تو برا پیغمبر نگی چه خبر شده،خود پیغمبر خبر داره،میخواد به تو خبر بده،ب
🌴 #یازینب...
کسی نگه امشب نخونم ،امشب شبه بی مادر شدن فاطمه است..😭 قرآن ناطق بین کوچه دست بسته است در صحن خانه ک
🌴 #یازینب...
این یه خط رو میخونم رد میشم،اگه فاطمیه زنده نبودیم،همین یه خط رو از ما بذارن بسمونه...😭 زینب به چشم
#وای_مادرم...😭
وقتی دل نگران بود،هی نگاه به فاطمه اش میکرد،اشک میریخت،هر مادری دوست داره عروس شدن بچه اش رو ببینه،مادر خیلی کمک حاله اون لحظه برا دخترش،اسماء قول داد،گفت: من هستم،تا آخر هستم،وقتی پیغمبر شبی که دست امیرالمؤمنین علیه السلام و فاطمه سلام الله علیها رو در دست هم داد،فرمود:اسماء تو هم میخوای بری برو،خدا خیرت بده،عرضه داشت یا رسول الله،من به خدیجه قول دادم،کجا برم،قول دادم براش مادری کنم،پیغمبر فرمود:خدا دنیا و آخرت خیرت بده اسماء،یه جای دیگه هم شنیدید اسماء بوده، بین درو دیوار،این اون جایی بود که مادر برای وضع حمل بچه،برا نوه اش،یه مادر بزرگ میاد کمک میکنه،اما اینجا دیگه هیچ مادری نمی آد،اینجا دیگه از هیچ مادری نمی خواد،یه جای دیگه اسماء بود،اون ساعتی که امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمود:اسماء آب بریز رو بدن فاطمه ام.آب بریز اما آروم آروم،هنوز علی از چیزی خبر نداره،میگه آروم آب بریز،اسماء میگه یه مرتبه دیدم دست از غسل دادن کشید،سر به دیوار گذاشت،هی داره بلند بلند ناله میزنه،گفتم چی شده آقا؟ مگه خودت بچه ها رو آروم نکردی،مگه نمی گفتی آروم گریه کنن،فرمود:اسماء دست از دلم بردار،ببین پهلوش شکسته،ببین صورتش کبوده،مادر مادر مادر،این اشکارو کف دست بگیر بالا بیار،بگید خدا به حق این روضه هایی که خونده شد،به حق این اشک هایی که ریخته شد،دیگه فرج آقامون رو برسون،تا کی مدینه بریم سرگردون باشیم..😭
#یازهرا...😭
#یازینب...😭
🌴 #یازینب...
#وای_مادرم...😭 وقتی دل نگران بود،هی نگاه به فاطمه اش میکرد،اشک میریخت،هر مادری دوست داره عروس شدن
تمام کنیم روضه امشب را بریم دمشق...، بعد کربلا😭
حضرت زهرا علیها السلام هم خیلى بى تابى مى کرد و بى قرار بود. دور پدر مى چرخید و مى پرسید: “یا اَبه اَینَ اُمى؟” پدر جان! مادرم کجاست؟ دلم براى مادرم تنگ شده، مادرم کجاست؟…
فرشتگان الهى براى تسلّى و آرامش فاطمه از جایگاه حضرت خدیجه براى حضرت زهراعلیها السلام خبر آوردند و او را تسلّى دادند…😭
حضرت رقیه هم بى تاب و بى قرار باباست. دائم مىپرسد: عمه جان! بابایم کجاست؟
عمه، بابات رفته سفر.
عمّه! این چه سفرى است که پایانى ندارد؟
دلم براى بابام تنگ شده؛ پس کى بر مى گردد؟…
گوشه ى خرابه زانوى غم بغل زده، بهانه ى بابا را گرفته بود و گریه مى کرد:
با یاد آن یگانه نالم میان ویران
غوغاشده شبانه از این نواى هجران
دادم نشان بابا، چون خون پاى خود را
دیدم سرشک خونین آید ز چشم جانان😭
#یازهرا...😭
#یازینب...😭