eitaa logo
🌴 #یازینب...
2.4هزار دنبال‌کننده
17.9هزار عکس
8هزار ویدیو
27 فایل
@Yazinb69armaghan ما سینه زدیم،بی‌صدا باریدند از هر چه که دم زدیم،آنها دیدند مامدعیان صف اول بودیم ازآخر مجلس شهدارا چیدند این زمان زنده نگه داشتن یادشهداکمتر ازشهادت نیست #یازینب‌.. جهت تبادل🌹👇🌹 @ahmadmakiyan14 تبادل بالای ۲k🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴 خدایا ممنونتیم برای این روضه ها... ممنونیم که حسین رو بهمون دادی...😭 چشمه جوشانی برای زلال کردن روح های آلوده ما... 🏴خدایا ما چطور میتونیم بابت نعمت بی نهایتی به نام مجلس روضه ی حسین علیه السلام از تو تشکر کنیم؟😔 🌷صلی الله علیک یا اباعبدالله الحسین.. ... http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3
🌷 🌴امام صادق علیه ‌السلام 🌴 درباره مقام حضرت أبوالفضل علیه السلام فرمودند: 🌴کان عمّنا العبّاس نافذ البصيرة، صلب الايمان؛ جاهد مع أبی عبد اللَّه، و ابلی بلاء حسناً، و مضی شهيداً. 🌴عموی گرانقدرم عباس، انسانی هوشمند و ژرفنگر و آراسته به ايمانی آگاهانه و استوار و عميق بود؛ به همراه ، دليرانه مبارزه کرد و در سخت زندگی با به جان خريدݧ رنج‌ها و گرفتاری های بسيار در و سربلند سر بر آورد و پس از سترگ و شجاعانه، را در راه خدا هديه کرد.   الاخبار فی فضائل الائمه الأطهار/ جلد ۳/ صفحه۱۸۴ ... http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3
یاحسین... آنگاه زنان و کودکان اهل بيت (ع) را بدون حجاب مناسب بر شتران و چارپايان بدون زين نشاندند و همچون اسراي کفار به سوي کوفه بردند. چون ابن سعد با اسيران نزديک کوفه رسيد مردم شهر براي تماشا جمع شده بودند. زني از اهل کوفه که از بلندي بر اسيران مشرف بود پرسيد: «شما اسيران کدام طايفه ايد» گفتند:«اسيران آل محمد»! آن زن فرود آمد؛ چادر و مقنعه و جامه هايي آورد تا خود را بپوشانند. امان از دل زینب...
یاحسین... اينک، حال امام سجاد (ع) را تصور کنيد؛ از يک سو بيماري بر آن حضرت مستولي است، تب و ضعف بر آن حضرت فشار مي آورد؛ از سوي ديگر غم از دست دادن پدر و برادران و عموها و عموزادگان قلبش را مي فشارد؛ از طرف ديگر سر بريده شهداء را در جلوي چشمانش دارد؛ و از همه سخت تر و دردناک تر اينکه ـ اين مظهر غيرت الهي ـ عمه ها و خواهران خود را مي بيند که با آن وضع در معرض ديد خائنان و دشمنان هستند …
پيش از ورود اسرا به دارالحکومه، رأس مطهر امام حسين (ع) را در مقابل ابن زياد گذاشتند. وی عصايي از چون خيزران به دست گرفته بود و با آن بر لب و دندان امام می زد حسین....
اين جسارت وي، اعتراض بسياري از حاضران را برانگيخت. «زيد بن ارقم» صحابي پيامبر (ص) و از ياران اميرالمؤمنين (ع) در جنگ صفين بود و در آن هنگام پيرمرد شده بود به عبيدالله نهيب زد: «چوب خود را بردار! به خدا سوگند پيغمبر را ديدم که همين جاي چوب تو را مي بوسيد» و سپس شروع به گريستن کرد. ابن زياد گفت:«اگر نه اين بود که پيرمردي خرف و ديوانه شده اي گردن تو را مي زدم». زيد برخاست و در حالي که بيرون مي رفت گفت:«اي عرب! از امروز بنده شديد. پسر فاطمه را کشتيد و پسر مرجانه را امارت داديد. به خدا قسم نيکان شما را خواهد کشت و اشرار را به کار خواهد گرفت». ديگر از کساني که حضور داشت «انس بن مالک» بود که با ديدن سر مطهر امام (ع) و جسارت عبيدالله گريست و گفت:(شبيه ترين مردم است به پيغمبر...)
امان از دل زینب... سپس اسرا را بر ابن زياد وارد کردند. وي هنگامي که امام سجاد (ع) را ديد پرسيد:«کيستي؟» فرمود: 🌹علي بن الحسين🌹
آن ملعون گفت:«مگر علي بن الحسين را خدا نکشت؟» امام فرمود:«برادري داشتم علي نام داشت. مردم او را کشتند». ابن زياد گفت:«خدا کشت» امام فرمود:«الله يتوفي الانفس حين موتها» ابن زياد خشمگين شد و گفت: «در پاسخ من دليري مي کني؟ او را ببريد و گردن بزنيد». پس حضرت زينب گفت:«اي پسر زياد! هر چه خون از ما ريختي بس است» و امام را در آغوش گرفت و فرمود:«والله از او جدا نمي شوم. اگر مي خواهي او را بکشي مرا نيز بکش». ابن زياد کمي به آن دو نگريست و گفت:«عجبا که اين زن دوست دارد با برادرزاده اش کشته شود! او را رها کنيد که با اين بيماري که دارد خواهد مرد»… امام سجاد (ع) سپس رنج سفر به شام و غم اسيري و عذاب در دربار يزيد را تحمل کرد… و تا پايان عمر شريفش، همواره در اندوه مصيبت کربلا بود یاحسین...
روايت کرده اند که مردي بطّال و دلقک در مدينه زندگي مي کرد که به هزل و مزاح خود مردم مدينه را مي خنداند. وي روزي گفت: «علي بن الحسين مرا مانده و عاجز گردانده است؛ چرا که هر چه تلاش کردم هيچ نتوانستم وي را به خنده افکنم.😔
امام سجاد (ع) در محرم سال ۹۴ يا ۹۵) هجري، هنگامي که ۵۷سال داشت، با زهر يکي از فرزندان «عبدالملک مروان» مسموم شد و در بستر احتضار افتاد. حضرت در اين ايام، تمامي فرزندان خود را جمع کرد و فرزند بزرگوارش «محمد بن علي عليه السلام» - که او نيز در مصيبت کربلا حضور داشت و در آن زمان کودکي ۴ ساله بود – را وصي خود قرار داد و وي را «باقر» ناميد و امر ساير فرزندان خود را به آن جناب واگذار کرد و به آنان موعظه و وصيت نمود
یازینب... سپس امام باقر را به سينه چسباند و فرمود:«تو را وصيت مي کنم به آنچه وصيت کرد مرا پدرم در هنگام شهادت خود و گفت که پدرش او را وصيت کرده بود به اين وصيت در هنگام وفات خود که: زنهار ستم مکن بر کسي که ياوري بر تو غير از خداوند ندارد». آورده اند که چون حضرت (ع) وفات کرد، تمامي مدينه در ماتمش عزادار گشت و مرد و زن و سياه و سفيد و صغير و کبير در مصيبتش نالان شدند و از زمين و آسمان آثار اندوه نمايان بود. الا لعنة الله علي القوم الظالمين و سيعلم الذين ظلموا أي منقلب ينقلبون.
الهی یا حَمیدُ بِحَقِّ مُحَمَد یا عالیُ بِحَقِّ علی یا فاطِرُ بِحَقِّ فاطمه یا مُحْسِنُ بِحَقِّ الحسن یا قدیمَ الاِحسان بِحَقِّ الحُسَیْن عجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجَ صاحبَ العصرِ والزَّمان😔 امان از دل زینب.. التماس دعا یاعلی ان شاءالله اربعین کربلا
🕊🌹🔹 🌹 🔹 🌷 مدافع حرم طلبه شهید احمد مکیان🌷 🍃🌺 : سند گمنامی🌺🍃 دوم...(قسمت هشتم ) 🕊🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷🕊 🌺 برادر من فرشته نبود اینکه بخواهم بگویم هیچ عیب و نقصی نداشت نه ولی سعی می کرد به مرور زمان خودش را خوب کند به نظرم چیزی که احمد را به مقام شهادت رساند اراده قوی و محکمی بود که از خودش نشان می داد بارها شده بود کاری را با هم شروع می کردیم ولی به خاطر مسائلی وسط کار خسته می شدیم ولی احمد تا آخر کارش را ادامه می داد. مثل همین حفظ قرآن. من و محمد حسن تا جز ۱۰ حفظ کردیم ولی احمد تقریبا حفظش را کامل کرد. راوی: 🌷🕊 🍃🌺محمد حسین مکیان🌺🍃 ...‌ 🌹 🔹🌹 🌹🕊🌹 🕊🔹🌹🕊🔹🌹🕊🔹 ... http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3
🌴 #یازینب...
🕊🌹🔹 🌹 🔹 #زندگینامه 🌷 مدافع حرم طلبه شهید احمد مکیان🌷 🍃🌺 #کتاب : سند گمنامی🌺🍃 #فصل دوم...(قسمت
🕊🌹🔹 🌹 🔹 🌷 مدافع حرم طلبه شهید احمد مکیان🌷 🍃🌺 : سند گمنامی🌺🍃 دوم...(قسمت نهم ) 🕊🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷🕊 🌺 دوران اول دبیرستان ما خیلی خوش گذشت دوست های خیلی خوبی بودیم از یک طرف درس خوان بودیم از طرف دیگر شیطنت های خودمان را داشتیم حتی بعضی وقت ها زنگ آخر از مدرسه جیم می زدیم. البته شیطنت ها و بازی گوشی هایمان طوری نبود که به درس و بحثمان لطمه بزند. 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 ...(قسمت دهم) 🌷 رشته تحصیلی دبیرستانمان برق بود. تابستان ها که وقت داشتیم می رفتیم برای برق کشی ساختمان غیر از تابستان هم کارهای متفرقه انجام می دادیم ولی خیلی مقطعی وکم. دوست نداشتیم درسمان تحت الشعاع قرار بگیرد. اولین کاری که درست و حسابی انجام دادیم رنگ کاری نمای ساختمان بود کاری که اول برادرهایش پیدا کرده بودند بعد من و احمد وارد کار شدیم چهارتایی می رفتیم سرکار ولی پیمانکار پروژه از بین ما احمد را به عنوان مسول تیم انتخاب کرد ‌ با اینکه محمد حسن و محمد حسین اول وارد کار شده ولی صاحب کار احمد را به عنوان سرگروه انتخاب کرد. بخشی از این انتخاب به خاطر زرنگی و تلاشی بود که احمد داشت و بخشی دیگر به خاطر نظرات و ایده هایی بود که در حین کار می داد. یعنی اینطور نبود که فقط همان کاری که صاحب کار می گوید انجام بدهد و خلاص. روی کار فکر می کرد پیشنهاد می داد پیشنهاداتی که به درد صاحب کار می خورد. مثلا در مورد همین رنگ نمای ساختمان پیشنهاد داده بود که کمی درصد چسب را اضافه کنیم تا ماندگاری بیشتری داشته باشد یا به جای نمای معمولی نمای آجری کار کنیم. صاحب کارمان انقدر از کار احمد خوششان امده بودکه پیشنهاد یک پروژه پیمانکاری در مشهد را به او داد ولی به دلایلی آن پروژه را قبول نکردیم. آخرین جایی که قبل از رفتن به سوریه کار میکرد یک فروشگاه زنجیره ای در قم بود اول در بخش انبار کار می کرد بعدها آمد داخل سالن فروش کالا. راوی: 🌷🕊 ...‌ 🌹 🔹🌹 🌹🕊🌹 🕊🔹🌹🕊🔹🌹🕊🔹 ... http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3
🌴 #یازینب...
🕊🌹🔹 🌹 🔹 #زندگینامه 🌷 مدافع حرم طلبه شهید احمد مکیان🌷 🍃🌺 #کتاب : سند گمنامی🌺🍃 #فصل دوم...(قسمت
🕊🌹🔹 🌹 🔹 🌷 مدافع حرم طلبه شهید احمد مکیان🌷 🍃🌺 : سند گمنامی🌺🍃 دوم...(قسمت یازدهم ) 🕊🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷🕊 🌺 توی ورزش کردن هم اراده و پشت کارش بیشتر از ما بود. یک مدتی با هم می رفتیم بدنسازی. ما بعد از مدتی که رفتیم خسته شدیم و رها کردیم ولی احمد مصمم و با اراده تا آخر ادامه داد‌ هم روی خوارکش وقت گذاشت و هم روی ورزش. به همین خاطر خاطر هم رشد کرد و از نظر جسمانی از ما خیلی بزرگتر و قوی تر شد. 🌷🍃🌷🍃🏴🍃🌷🍃🌷 ..(قسمت دوازدهم ) .. مدتی بود که وارد یک هیت عزاداری شده بودیم. با بچه های هیت هم خیلی رفیق بودیم. تا اینکه یکی از دوستان برای ما صحبتی کرد به این مضمون که روشی که در این هیت برای عزاداری انتخاب شده اشتباه است و شما دارید اشتباه عمل می کنید. ما هم شور جوانی داشتیم و قبول نمی کردیم که کسی بگوید کار شما اشتباه است. حتی به او برگشتیم که چرا این حرف ها را می زنی. ولی احمد وقتی حرف های این بنده خدا را شنید و دید حرف حق می زند حرفش را قبول کرد. بچه های هیت از رفقای صمیمی ما و احمد بودند و سخت بود این حرف ها را به آنها بزنیم ولی ولی احمد اینکار را کرد و اشتباهات بچه ها را تذکر داد. حتی وقتی دید حاضر نیستند از کارهای اشتباهشان دست بردارند دور همه شان را خط کشید و قطع رابطه کرد. راوی: 🌷🕊 🍃🌺محمد حسین مکیان🌺🍃 ...‌ 🌹 🔹🌹 🌹🕊🌹 🕊🔹🌹🕊🔹🌹🕊🔹 ... http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3
🕊🌹🔹 🌹 🔹 🌷 مدافع حرم طلبه شهید احمد مکیان🌷 🍃🌺 : سند گمنامی🌺🍃 دوم...(قسمت چهاردهم ) 🕊🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷🕊 🌺 زمانی که توی مراسمات هیت های مختلف شرکت می کرد بعضی مجالس و هیت ها بودند که یک سری شبهات و سوالات برایش مطرح می کردند بعضی انحرافات عقیدتی داشتند حتی یک سری سوالات و شبهات در مورد مقام معظم رهبری بود آن زمان شانزده سالش بود تحت تاثیر این شبهات قرار گرفته بود و می آمد سوال می پرسید به حدی که من می ترسیدم نظرش در مورد رهبری عوض بشه. تا اینکه سفر رهبری به قم پیش آمد ما همه آماده شده بودیم برویم برای استقبال از آقا. خواستیم از خانه برویم بیرون که دیدیم احمد نشسته و قصد آمدن ندارد خیلی ناراحت شدم مادرش هم اصرار کرد که با ما بیاید ولی قبول نکرد به هر حال از خانه به طرف حرم راه افتادیم من وقتی از دور گنبد طلایی حرم حضرت معصومه سلام الله علیها را دیدم به گریه افتادم و گفتم: یا حضرت معصومه من پسرم رو از شما می خوام ‌ کاری کنید که احمد من خدایی نکرده منحرف نشه. چند ساعتی طول کشید تا آقا آمدند و ما بعد از استقبال و اتمام مراسم برگشتیم خانه. وقتی وارد خانه شدم دیدم کسی خانه نیست ‌ وقتی نشستم دیدم در باز شد و احمد آمد داخل خانه. ولی اینقدر خوشحال و خندان آمد داخل. طوری که احساس کردم که می خواهد خبر مهمی بدهد گفت: بابا نمی دونی چی شده. گفتم: چی شده. گفت: ما بچه ها رفتیم استقبال آقا دیدیم خیلی شلوغه. جمعیت رو دور زدیم و رفتیم جلوی جمعیت. از جاده خاکی داشتیم می رفتیم که یک مرتبه دیدیم یک ماشین شاسی بلند آمد نگاه کردم دیدم آقا دارند به ما سلام می کنند دست و پایم را گم کردم و با بچه دویدیم دنبال ماشین آقا. کمی دنبال ماشین دویدیم تا اینکه ماشین وسط جمعیت از ما دور شد. از همان یک دیدار چند لحظه ای احمد صد و هشتاد درجه برگشت نه تنها سوالات و شبهاتی که قبلا درباره رهبر می گفت تکرار نمی کرد بلکه اگر کسی آنها را به او می گفت احمد جواب می داد. این مسله به عنایت حضرت معصومه سلام الله علیها تا زمان شهادتش هم برقرار بود ‌حتی در وصیت نامه اش هم به رهبر توصیه و سفارش کرده بود‌ . راوی: 🌷🕊 🍃🌺حجت الاسلام و المسلمین مجید مکیان🌺🍃 ...‌ 🌹 🔹🌹 🌹🕊🌹 🕊🔹🌹🕊🔹🌹🕊🔹 ... http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3
🕊🌹🔹 🌹 🔹 🌷 مدافع حرم طلبه شهید احمد مکیان🌷 🍃🌺 : سند گمنامی🌺🍃 دوم...(قسمت شانزدهم ) 🕊🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷🕊 🌺 ..🌹 یکبار به خاطر شوخی هایی که می کردیم بینمان شکر آب شده بود همان موقع من نیاز شدید به پول پیدا کردم با اینکه بینمان کدورت بود و رابطه خوبی نداشتیم ولی طوری که من نفهمم پول را به من رساند. اول هم متوجه نشدم ولی بعدها فهمیدم کار احمد بوده است. 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 ....(قسمت هفدهم) ...🌹 من به خاطر سفرهای تفریحی و زیارتی که می رفتم زیاد بدهکار می شدم توی خانواده به این مسله معروف شده بودم از طرفی خوشم نمی آمد که کسی با حالت ترحم و کمک کردن به من پول بدهد. احمد که از بدهی ها و روحیاتم خبر داشت می رفت روی فاز شوخی و می گفت حسن من نذر کردم اگر فلان مشکلم حل بشه بدهی های تو رو بدهم. اینجوری هم به من کمک می کرد هم موجب ناراحتی و سرشکستگی من نمی شد. راوی: 🌷🕊 🍃🌺 محمدحسن مکیان🌺🍃 ...‌ 🌹 🔹🌹 🌹🕊🌹 🕊🔹🌹🕊🔹🌹🕊🔹 ... http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3
🌹بسم الله الرحمن الرحیم 🌹 (ره) به جوانان تأکید داشتند که: بشوند نه هیئتی! زیرا اگر گرم هیئت بشوید حسینتان را آنگونه که خود دوست دارید و باب میلتان است میسازید و هرکس با میل شمامخالف باشد میگویید باحسین(ع) مخالف است؛ ولی اگر حسینی باشید هیئت و رفتارتان را برمبنای حسین میسازید! هیئتی شدن کاری ندارد کافیست ریش بگذارید و با پیراهن مشکی ازاین هیئت به آن هیئت بروید! شدن است که مشکل است.🌹 ... http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3
🕊🌹🔹 🌹 🔹 🌷 مدافع حرم طلبه شهید احمد مکیان🌷 🍃🌺 : سند گمنامی🌺🍃 دوم...(قسمت نوزدهم ) 🕊🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷🕊 🌺 ... هیتی که توی خانه راه انداخته بودیم طوری بود که همه بچه ها می توانستند مداحی کنند فقط باید قبل از مراسم یک بار پشت بلند گو تمرین می کردند تا بقیه تایید کنند و اگر مشکلی هست قبل از مراسم رفع شود. یک بار که مداح و روضه خوانمان شهر هایشان تمام شده بود و دیگر چیزی برای خواندن نداشتند من از فرصت استفاده کردم و رفتم پشت بلندگو شعری که از قبل آماده کرده بودم را خواندم و یک اشتباه خنده دار کردم جایی از مداحی باید می گفتم بی بی زینب و چند بار این جمله را تکرار می کردم ولی من با صدای بلند می گفتم بی بی حیدر حیدر با همین اشتباه بچه ها ریختند به خنده و مجلس عزاداری تبدیل به مجلس خنده شد سینه زنی به هم ریخت و مجلس همانجا تمام شد بعد از جلسه همه مرا سرزنش می کردند ولی احمد از من دفاع کرد و گفت تقصیر خودمان بود که قبل از مراسم نگذاشتیم تمرین کند همین حمایت احمد باعث شد تا بعد از آن هم دوباره مجالی برای مداحی کردنم فراهم شود. راوی: 🌷🕊 🍃🌺 محمدحسن مکیان🌺🍃 ...‌ 🌹 🔹🌹 🌹🕊🌹 🕊🔹🌹🕊🔹🌹🕊🔹 ... http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3
🌴 #یازینب...
🕊🌹🔹 🌹 🔹 #زندگینامه 🌷 مدافع حرم طلبه شهید احمد مکیان🌷 🍃🌺 #کتاب : سند گمنامی🌺🍃 #فصل دوم...(قسمت
🕊🌹🔹 🌹 🔹 🌷 مدافع حرم طلبه شهید احمد مکیان🌷 🍃🌺 : سند گمنامی🌺🍃 دوم...(قسمت بیستم ) 🕊🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷🕊 🌺 ...💐 من و برادر دو قلویم با احمد و دوستش برای خودمان یک گروه بودیم گروهی که بیشتر جاها با هم بودند بین ما احمد قدرت مدیریت بیشتری داشت به همین خاطر نقش سرگروه را برایمان بازی می کرد نه اینکه بخواهد نظرش را به ما تحمیل کند ولی طوری بود که ما از احمد حرف شنوی داشتیم. مثلا اگر بحث می شد برای تفریح کدام کوه برویم و هر کس نظری می داد حرف احمد ختم کلام بود طوری بود که دیگر روی حرفش حرف نمی زدیم. دیگران هم که ما را می دیدند همین حس را داشتند احمد را بزرگ ما حساب می کردند نمونه اش بحث رنگ کاری ساختمان بود اول از همه من کار را پیدا کردم بعد بچه ها آمدند و کارمان گروهی شد ولی صاحب کارمان وقتی می خواست کاری را به گروه محول کند کار را به احمد می داد. راوی: 🌷🕊 🍃🌺 محمدحسن مکیان🌺🍃 ...‌ 🌹 🔹🌹 🌹🕊🌹 🕊🔹🌹🕊🔹🌹🕊🔹 ... http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3
... 🌹بسم الله الرحمن الرحیم 🌹 در مقابله با مسائل زندگی ، آرام و صبور باشید به خداوند شكایت نكنید نگران آینده نباشید به خدا اعتماد كنید و همه چیز را به بزرگی و عشق او بسپارید خداوند از همه مسائل ما بزرگ‌تر است خدا راه حل مسائل ما را بهتر می‌داند خدا از درون ما باخبر است ... مشكلات را از تخت پادشاهی پایین بكشید و به خود بگویید ، "خدا از همه چیز بزرگتر است" "خدا بر همه چیز تواناست" "خدا از همه چیز آگاه است" پس رها كنید و رها شوید ... خداوند، با همه عظمت و شكوهش با همه بخشش و مهربانی‌اش با همه بزرگی و عشق خدایی‌اش ، همراه و یار و یاور ماست ... خود گفته است " فَإنِّی قَریبٌ أُجیب" او به ما بسیار نزدیک است و ما را اجابت می‌كند ... ... http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3
🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷 🌷 گفت: اگه جایی بمانی که دست احدی بهت نرسه، کسی تو رو نشناسه، خودت باشی و آقا مولا هم بیاد سرتو روی دامن بگیره، این خوشگلترین شهـادته... به‌ یاد‌ شهید‌ گمنام‌ کانال‌ کمیل... دست‌ ما رو هم‌ بگیر تو پلاکت را دادی که گمنام شوی من دویدم که نامدار شوم حالا من مانده ام زیر خروارها فراموشی و نام تو در دل تمام انسان‌ها 🌷 ... http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3
💐 🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷 بود, با دست یه کشید کنار قبر پسرعمو شهیدش,بعد به خودش اشاره کرد! . گفتیم تو کجا, کجا. کربلای ۸ شهید شد. تو اش نوشته بود: یک عمر هر چی میخواستم به مردم کنم فکر کردند من آدم نیستم و مسخره ام کردند😔 یک عمر هر چی گفتم شوخی گرفتند یک عمر کسی رو نداشتم باهاش حرف بزنم... اما بدانید با من حرف زد... 🌷شهید عبدالمطلب اکبری🌷 هدیه به روح شهدا و شهدای حرم آل الله صلوات 💐 🌷اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌷 ... http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3
🌹سردار حاج قاسم سلیمانی 🌹 🌷اگر امروز کسی را دیدید که بوی شهید از کلام ، رفتار و اخلاق او استشمام شد بدانید؛ او شهید خواهد شد و تمام شهدا این مشخصه را داشتند. ان شاءالله شهادت ... التماس دعا یاعلی ان شاءالله اربعین کربلا🌹 ... http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3
🕊🌹🔹 🌹 🔹 🌷 مدافع حرم طلبه شهید احمد مکیان🌷 🍃🌺 : سند گمنامی🌺🍃 دوم...(قسمت بیست و دوم ) 🕊🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷🕊 🌺 ...💐 بخشی از کارهای کانون امام حسین علیه السلام دست ما بود احمد خیلی بحث هیئت و عزاداری را پیگیر بود مداحی هم میکرد خیلی روی صدایش کار نکرده بود ولی به اندازه ای بلد بود که بخواهد سینه زنی بخواند. یک ماشین اسباب بازی شارژ ی خریده بودیم بچه های محل را سوار می کردیم و بابت هر دور بازی پانصد تومان می گرفتیم پول هایی که از این راه جمع می کردیم خرج کارهای کانون می شد. راوی: 🌷🕊 🍃🌺حجت الاسلام و المسلمین مجید مکیان🌺🍃 ...‌ 🌹 🔹🌹 🌹🕊🌹 🕊🔹🌹🕊🔹🌹🕊🔹 ... http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3