اگر کنجی به دست آرم دگر بار
منم زین نوبت و تنها نشستن
ولیکن صبر تنهایی محال است
که نتوان در به روی دوست بستن
همی گویم بگریم در غمت زار
دگر گویم بخندی بر گرستن
🌱
#سعدی
دیدار یار غایب دانی چه ذوق دارد؟
ابری که در بیابان بر تشنهای ببارد
🇮🇷
#سعدی
هرآنکه مِهر یکی در دلش قرار گرفت
روا بوَد که تحمّل کند جفای هزار
🇮🇷
#سعدی
گر بگویم که مرا با تو سر و کاری نیست
در و دیوار گواهی بدهد کاری هست
🌱
#سعدی
تو خود از کدام شهری
که ز دوستان نپرسی؟
مگر اندر آن ولایت که تویی
وفا نباشد؟
🌱
#سعدی
☁️
اگر کنجی به دست آرم دگر بار
منم زین نوبت و تنها نشستن
ولیکن صبر تنهایی محال است
که نتوان در به روی دوست بستن
همی گویم بگریم در غمت زار
دگر گویم بخندی بر گرستن
🌱
#سعدی