#تلنگرانه🌿
ڪسۍروازرو؎ظاهرقضاوتنڪن !
خیابونهمقشنگہولیزیرشفاضلابہ...
اتفاقاجعبہطلاهمدوتیڪهچوبہولیداخلش
چیزیهستڪهبشربخاطرشسرودست
میشڪونہ...‼️
#امام_زمان
• @YekAsheghaneAheste •
#ترجمه آيه ۱۹ سوره محمد
باز هم بدان که هیچ خدایی جز خدای یکتا نیست و تو بر گناه خود [منظور از گناه آن حضرت نافرمانی خدا نیست، زیرا پیامبر (ص) معصوم است به تفاسیر مراجعه شود. (م)] و برای مردان و زنان با ایمان آمرزش طلب، و خدا منازل انتقال شما به عالم آخرت و مسکن همیشگی شما همه را میداند.
#امام_زمان
@YekAsheghaneAheste
ࡅ࡙ܭ ܫߊܢܚ݅ܧߊࡅ߭ܘ ߊ߬ܣܢܚࡅ߳ܘ
#ترجمه آيه ۱۹ سوره محمد باز هم بدان که هیچ خدایی جز خدای یکتا نیست و تو بر گناه خود [منظور از گناه آ
#نکته آيه ۱۹ سوره محمد
در آيه 55 سوره غافر نيز همين جمله «وَ اسْتَغْفِرْ لِذَنْبِكَ» آمده است كه با توجّه به اينكه همه انبيا معصوم و به دور از گناه مىباشند، اين استغفار و طلب بخشش، براى يكى از اين چند امر است:
الف) استغفار يك عبادت است، گرچه گناهى در كار نباشد.
ب) استغفار از ترك اولى، يعنى كارهايى كه گناه نبوده، ولى بهتر بود كه شخصى همچون پيامبر انجام نمىداد.
ج) براى آنكه استغفار از گناه، براى مردم يك سنّت و روش شود.
د) استغفار، سبب علوّ درجات پيامبر مىشود.
ه) مراد، استغفار براى گناهانى است كه مردم نسبت به پيامبر مرتكب شدهاند.
و) استغفار هميشه از تقصير نيست، بلكه گاهى از قصور است. بنده وقتى عزّت و عظمت خداوند و حقارت و ذلّت خود را مىبيند، استغفار و طلب بخشش مىكند.
بعضى از مفسّران گفتهاند كه «ذنب» هميشه به معناى عصيان و گناه نيست، بلكه به معناى «ذَنَب فعل» و تبعات افعال و رفتار نيز مىباشد. بنا بر اين معنا، «ذنبِ» پيامبر، همان تبعات دعوت پيامبر به سوى خداوند است كه رسيدن بدى و شر از جانب مخالفان است، مانند هتك حرمت، قتل و آزار و اذيّت. هرچه دعوت الهى سنگينتر باشد، ذنب و تبعات آن نيز مشكلتر خواهد بود و استغفار بيشترى را مىطلبد و استغفار از آن به اين معنا است كه از خداى متعال بخواهيم ما را از شرّ مخالفان حفظ كند.
#امام_زمان
@YekAsheghaneAheste
🔴 تمثال زیبای رهبر از کنار هم گذاشتن عکس سه هزار شهید...🌷
🔹 یعنی حواست باشه پشتیبان ولایت فقیه باشید، تا آسیبی به مملکت نرسدو این را از شهدا یاد بگیریم!
🔹 شهدا اعتقاد داشتند ولایت فقیه امتداد راه انبیاست.
🇮🇷#هفته_دفاع_مقدس
#امام_زمان
@YekAsheghaneAheste
مگر عشق را جز در هجران و
فرقت و غربت میتوان آموخت؟
-شهیدآوینی -
#امام_زمان
˹ @YekAsheghaneAheste ˼
ࡅ࡙ܭ ܫߊܢܚ݅ܧߊࡅ߭ܘ ߊ߬ܣܢܚࡅ߳ܘ
꧁༒•²بخت سفید•༒꧂ #part_8 داخل حیاط مادرجون که شدم شلنگ رو انداخت توی باغچه و اومد سمتم _ سلام قشنگ
꧁༒•²بخت سفید•༒꧂
#part_9
با اومدن مریم و مامان شیرین رفتیم سروقت کشیدن و ظرف کردن شله زرد
_چیزی شده ریحانه؟
_ نه چطور؟
_ مامان میگفت ریحانه خیلی تو خودشه!
_ نه بابا خوبم
_ محمد چند روزه که رفته؟
_ نمیدونم! فکر کنم سه روز شده
_ برای همین ناراحتی دیگه...
_ من عادت دارم به اینطور رفتن های محمد
_ اوو پس باید بگم مامان یه گوشمالی حسابی بهش بده!
_ چرا؟
_ تا اون باشه زنش و اینجوری چند روز چند روز ول نکنه بره
_ تازه جواب تلفنامو هم نمیده
_ آره منم ظهری زنگ زدم برنداشت! اگر روستایی جایی باشه طبیعیه آنتن نده ولی آخه مگه چقدر یه جا میمونه...!؟
از اینکه مریم هم دقیق نمیدونست محمد چیکار میکنه و کجاها میره تعجب کردم ولی خب چیزی به روی خودم نیووردم
_ راستی مهناز خانم چرا اینقدر بدجور زل زده به نغمه؟
با سؤالش به خودم اومدم و چشم دوختم به مامان...
نفس عمیقی کشیدم
_ هیچی باز دوباره توَهُم زده
_ توهُم؟واسه چی؟
_ همش میگه عمه معصومه میخواد به یه نحو و یه شکلی نغمه رو بندازه به امیر
_ ولی خاک تو سرم این چه حرفیه؟
_چمیدونم چرا اینطور فکر میکنه
_ معصومه خانم اصلا همچین خانمی نیست
_ آره بابا میدونم ولی میگه تو خانواده پدریت رو نمیشناسی نمیدونی چه آدمایی هستن!
_ امروز چیزی دیده که برای یادآوری شده؟
ملاقه رو از دستش گرفتم و کاسه ها رو پر میکردم
_ مجتبی داشت اذیت میکرد، امیر گرفتتش و نغمه هم اومد که مجتبی رو ببره لباساشو عوض کنه، همونجا اینارو دید
پوزخندی زد
_ قاب سه تایی!
_ هیسس! هیچی نگو
_ خب آخه آدم برای دیدن اینچیزها اینجوری حرف میزنه؟؟
_ دیگه مامان منم یه مدلشه...
عمه مهدیه با ظرف دارچینی اومد طرفمون
_ دخترا... هرکی پنج تا کاسه رو میتونه نام نویسی کنه با هر نیتی که خواست
_ تکلیف من که اقامون نیست چیه؟
_ شما براش کنار بزار خودش انجام بده
_ چشم
بعده پر کردن و سرد شدن هرکی یه مشت دارچین ریخت توی دستش و سره میز وایسادن...
مامان گفت که به این چیزا اعتقاد نداره و بابا گفت که سهمش رو منو و امیر انجام بدیم
"یا حسین"
"یا علی"
"یا ابوالفضل"
"یا فاطمه"
"یا زینب"
از دور به نوشته هام نگاه کردم و دستی به شونهام نشست
_ میخوای ببرمت کانون خطاطی؟
_ برو خودتو مسخره کن امیر
_ جدی میگم اگه خواستی بگو صحبت کنم برات
_ بیا برو بچه پررو
با شیطنت خندهای کرد و از کنارم رد شد
تو حال و هوای خودم بودم که صدای زنگ در اومد و مریم گفت
_ فک کنم محمد رسید....
....
کپی ممنوع ⛔️
@YekAsheghaneAheste
ࡅ࡙ܭ ܫߊܢܚ݅ܧߊࡅ߭ܘ ߊ߬ܣܢܚࡅ߳ܘ
꧁༒•²بخت سفید•༒꧂ #part_9 با اومدن مریم و مامان شیرین رفتیم سروقت کشیدن و ظرف کردن شله زرد _چیزی ش
꧁༒•²بخت سفید•༒꧂
#part_10
با خوشروئی با همه سلام علیک کرد و وقتی رسید به من
_ سلام خانم خانما
_ علیک سلام آقا... چه عجب چشممون به جمالتون روشن شد
_ بیشتر از این شرمندهام نکن
لبخندی زدم که معنی و مفهومش رو فقط خوش میدونست..
نغمه اشاره زد که بریم برای چیدن سفره شام
چند نفری رفتیم سمت اشپزخونه
_ بیا ریحانه سالاد با تو
_ باشه چشم
خیار و پوست کندم و حلقه حلقه میکردم و قدم هایی سمتم حس کردم
_ روز به روز خانم تر میشیا
برگشتم و با دیدن محمد که لبخندی دندون نما زده بود مواجه شدم
_بله دیگه از اونجایی که سعادت دیدار شما رو نداریم نمیتونیم هنر هامون رو نشون بدیم
_ فدای هنر های شما بانو
_ نگو اینجوری زشته
تک خندهای زد و آستینش رو بالا زد
_ چیکار میکنی؟
_ میخوام کمکت کنم دیگه
_ نمیخواد بابا یه سالاده
_ باشه برو اونور تر کاهوهارو خورد میکنم
منتظر نشد حرفی بزنم چاقو کنارمو برداشت و مشغول شد...
_ یه مرد خوب باید بلد باشه در هر زمانی به خانمش کمک کنه
از لحن صحبت کردنش داشت خندهام میگرفت که همون موقع زن عمو راحله سر رسید
_ گول نخوریا! اینا سالای اول زندگیه
_ دست شما درد نکنه راحله خانم با ما هم؟
_ والا همه مردا اینجورین
مامان شیرین ظرف خورشت و داد دست ابوالفضل و در حالی که مخاطبش زن عمو بود گفت
_ نه راحله جان خیالت راحت پسرم ماشاءالله آقایی واسه خودش
_ اقا که هست ولی خب یه سری فنون بین آقایون مرسومه
نگاهی به محمد انداختم
_ خداروشکر ما که اهل گول خوردن نیستیم
_ دست شما درد نکنه ریحانه خانم
همه زدیم زیره خنده و با اومدن مامان جو لحظهای ساکت شد
_ گول خوردی که به اینجاها رسیدی
_ یعنی چی مهناز جون؟
_ هیچی منظور خاصی نداشتم فقط خواستم یادآوری کنم فکر نکنه خیلی زرنگه!
محمد چاقو رو گذاشت روی میز و سرشو انداخت پایین
دلم نمیخواست هیچ وقت محمد نیش و کنایه های مامانم رو بشنوه و توی هر شرایطی جلوی این اتفاق رو میگرفتم
ولی اینبار... جلوی همه...
ظرف سالاد و از بینمون برداشت و رفت
_ محمد...
_ بده من سریع تر پوست میکنم
حرفی نزدم و گوجه رو گرفتم سمتش...
بقیه هم کاره خودشون رو کردن و دیگه کسی تا سره سفره شام حرفی نزد...
...
کپی ممنوع ⛔️
@YekAsheghaneAheste
ملتی که مستحق جانی
همچون جان امام است؛
جان من، جان حسین بادپا
جان جمالی، جان اللّٰهدادی
و جان همهی شهیدان ما
ارزش فدا شدن در راه این ملت را دارد..
• شهید سپهبد قاسم سلیمانی🕊•
#جانفدا #امام_زمان
#شهیدانه
🌾 @YekAsheghaneAheste
این عکس منو یاد این بیت انداخت :
ما برای آن که ایران خانهی خوبان شود
رنج دوران بردهایم رنج دوران بردهایم
#دفاع_مقدس #لبیک_یا_خامنه_ای
#امام_زمان
@YekAsheghaneAheste
◖💛🫀◗
کربلا؟! . .
همان جاییست که عاشقان ؛
ندیده عاشقش شدند . . . )!
‹ 💛⇢ #کربلا ›
@YekAsheghaneAheste
اَزحرپرسیدم #امام_حسین
چِطورمولاییه!؟
گفت:امامحُسینتفسیرآیه
لاتَقنطوامِنرحمةاللّٰهست♥️!
@YekAsheghaneAheste