eitaa logo
ࡅ࡙ܭ ܫߊ‌ܢܚ݅ܧߊ‌ࡅ߭ܘ ߊ߬ܣܢܚࡅ߳ܘ
1.1هزار دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
1.2هزار ویدیو
12 فایل
فکر کن‌بری گـلزار شهــدا . .! روی قبرا‌رو‌بخونی و‌برسی به یه شهید‌هم‌سنت..(: اونوقته که میخوای سربه تنت‌نباشه.! آره رفیق هم‌سن و سالای ما شهید شدن بعد ما هنوز تو فکر ترک گناهیم!( : ^شرایطمون ' @tablighat1a -
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم‌ربی‌قران‌‌نفیس..🌱
🖇 با خودت تکرار کن 🌸 ﻫﺮ ﭼﯿﺰﯼ ﮐﻪ ﺑﺎﻋﺚ ﺍﯾﺠﺎﺩ ﺣﺴﯽ ﺧﻮﺏ ﺩﺭ ﻣﻦ ﺷﻮﺩ. ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺧﻮﺷﯽ ﺑﯿﺸﺘﺮﯼ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﻣﻦ ﻣﯽ‌ﮐﺸﺎﻧﺪ. "خدایا سپاسگزارم" @YekAsheghaneAheste 🌸🍃
مطالعه این صفحه زیاد وقتت رو نمیگیره... اما عوضش به حرف رهبرت احترام گذاشتی رفیق🖐🏼🌱 @YekAsheghaneAheste
|🌸••🌱••|
آَِهَِسَِتَِهَِ دَِرَِ گَِوَِشَََِِتَِ بَِیَِاَِ چَِیَِزَِیَِ بَِگَِوَِیَِمَِ .َِ .َِ پَِیَِرَِاَِهَِنَِمَِ ؛َِ پَِیَِرَِاَِهَِنَِتَِ رَِاَِ دَِوَِسَِتَِ دَِاَِرَِدَِ (:'♥️ @YekAsheghaneAheste
•♥️🌱• من‌فراموشت‌نکردم! فقط‌گاهی‌ازکثرت‌گناه خجالت‌ میکشم... صدات‌بزنم‌حاجی🙂 🇮🇷 🧕 💔 @YekAsheghaneAheste
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روزی یک ساعت با حضرت(عج) خلوت کنید، متوجه حضرت بشوید زیارت "سلامٌ علی آل یاسین" را بخوانید بعد زیاد بگویید : یا صاحب الزمان أغثني یا صاحب الزمان أدرکني ألمستعان بك یابن الحسن زیاد بگویید توسل بکنید به ایشان، یک خرده یک خرده رفاقت پیدا می‌شود .. • آیت اللّٰه کشمیری(ره) • 🌺🌸 @YekAsheghaneAheste
~|🌿🌸••• 🖇دعای ماه رجب... التماس دعا..🤲🏻 @YekAsheghaneAheste
چون سر ما مطبخ سودای توست بر سر سودای تو باز آمدیم @YekAsheghaneAheste
▫️بی تردید می رسد آن روزی که این دلهای ویران، آمدنت را جشن بگیرند و گذشته های تلخ را در آغوش وصال تو از یاد ببرند...❤ اللّٰھـُـمـ ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجـ❥
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ࡅ࡙ܭ ܫߊ‌ܢܚ݅ܧߊ‌ࡅ߭ܘ ߊ߬ܣܢܚࡅ߳ܘ
꧁༒•بخت سفید•༒꧂ #part_32 کنار قفسه ها ایستادیم و چشم دوختم به کتاب های روبروم. دلارام گوشه آستینم ر
꧁༒•بخت سفید•༒꧂ بعد از رسوندن دلارام،خودم رو به خونه رسوندم... مامان مثل همیشه بیرون بود و بابا هم که گفته بود دیر وقت میاد... شالم رو از سرم کندم و انداختم رو میزم... کتاب های سنگین رو روی تخت چیدم و ایستاده نگاهی به اسم هاشون کردم... از بینشون کتابی با عنوان "عاشورا شناسی" رو برداشتم. کتاب رو ورق زدم و شروع کردم به خوندنش.. "امیر" آقای رسولی مسئول پایگاه همه بچه ها رو صدا کرد. با جواد و محمد رفتیم کتار بقیه وایسادیم و منتظر شدیم تا آقای رسولی شروع کنه... _خب بچه‌ها....ان شالله تا به اینجای کار عزاداری هاتون مقبول سیدالشهدا قرار گرفته باشه.....غرض از اینکه گفتم همتون بیاید اینجا....طبق عادت هر ساله،هفته دوم ماه صفر ،ما برنامه مشهد داریم....امسال به دلیل شلوغی و اینکه متقاضی بیشتر شده،ثبت نام رو هم زودتر شروع میکنیم،که ان شالله مشکلی نباشه...بچه ها آقا سید محمد هماهنگی های امسال رو انجام میده....اسم و مشخصاتتون رو به ایشون تحویل میدید....همه تفهیم شدید؟.....اجماعا صلوات... "اللهم صل علی محمد و آل محمد" نیم نگاهی به محمد انداختم که داشت با شیطنت به جواد نگاه می‌کرد. جواد هم متوجه این نگاه ها شده بود گفت _چیه؟...چرا اینجوری زل زدی به من؟ _بشین تا اسمت رو بنویسم آقا جواد... جواد ابرویی بالا انداخت و گفت _وا....براچی نمینویسی؟ _فکر کردی بعد کاری که دیشب به سرم اووردی به همین راحتی ازت می‌گذرم؟ نگاه پرسش‌گری به هردوتاشون انداختم که محمد گفت _امیر اگه بدونی دیشب چی کشیدم....تمام این مهره های کمرم جابه‌جا شدن،از بس که غَلط خوردم زدم زیره خنده که جواد معترض گفت _ببینم کسی که باید ناراحت باشه منم....بعده عمری اومدیم خونه خالمون باید رو کاناپه بخوابیم‌‌‌... _میخواستی نیای مگه من دعوتت کردم؟ بینشون رفتم و درحالی که سعی می‌کردم جلو خودم رو بگیرم که خیلی نخندم،از هم دورشون کردم... ... کپی ممنوع ⛔ @YekAsheghaneAheste
ࡅ࡙ܭ ܫߊ‌ܢܚ݅ܧߊ‌ࡅ߭ܘ ߊ߬ܣܢܚࡅ߳ܘ
꧁༒•بخت سفید•༒꧂ #part_33 بعد از رسوندن دلارام،خودم رو به خونه رسوندم... مامان مثل همیشه بیرون بود و
꧁༒•بخت سفید•༒꧂ "۲۰ روز بعد..." رفتم تو اتاقی که جواد بود. با تقه ای،در رو باز کردم... _بیا تو امیر...که بیچاره شدم رفت.. با تعجب نگاهی بهش انداختم و رفتم جلوی میزش وایسادم _چیشده؟... _نگاه کن....دو تا شماره شناسنامه رو اشتباه وارد کردم...هرچی میگردم نمیدونم برای کی جابه‌جا شده! ورقه‌های تو دستش رو گرفتم و نگاهی بهشون انداختم _خب الان محمد میاد....ببینه که قشقرق به پا میکنه... _تورو اون خدا صداش رو در نیار! _بیخیال جواد!....زنگ زد گفت داره میاد پایگاه .. خشکش زده بود و از رفتار هاش معلوم بود هول کرده... اومدم حرفی بزنم که در باز شد و محمد،خندون اومد تو... _سلام،بر برادران مهدوی... قیافه هاج‌و‌ واج من و چهره پریشون جواد رو که دید،لبخند رو صورتش ماسید... _یا فاطمه زهرا!....چی شده؟ رفتم سمتش و گفتم _هیچی بابا....بی خود چرا هول میکنی؟ _پس چرا قیافه جواد اینطوری؟ چیزی نگفتم و آروم محمد رو با خودم بردم بیرون و قضیه رو بهش گفتم _چیییی؟....امیر اصلا میفهمی چی میگی؟ جواب آقا رسولی رو چی بدم؟... دست گذاشتم رو شونه هاش و گفتم _خیله خب...کلا دو نفر بیشتر با هم قاطی نشدن...من درستش میکنم نیم نگاهی با تردید بهم انداخت و گفت _درست میکنی؟چجوری اونوقت؟... _میبرم خونه....شده شب بیدار بمونم،میمونم اما درستش میکنم....جون امیر چیزی به جواد نگو....خودش حالش خوب نیست پوفی کشید و دستاش رو برد لای موهاش... باشه ای گفت و رفت از پایگاه بیرون... یه لحظه به حرفی که زدم فکر کردم. الان من چجوری این رو درست کنم؟چرا یه چیزی گفتم که توش موندم؟... ... کپی ممنوع ⛔ @YekAsheghaneAheste
💬پیام‌شہید‌ابراهیم‌هادۍ‌وتمام‌شہدا‌🌱: لطفا‌درمیان‌ نگاه‌هاۍ‌مختلفۍ‌ڪہ بہ‌خود‌جلب‌مۍ‌ڪنید‌ مراقب‌چشمان‌گریان‌ عج‌ و شہدا‌ باشید💔.. چہ‌خانم‌هستید‌وچہ‌آقا پاروۍ‌هواۍ‌نفستان‌ بگذارید‌تنہابراۍ رضاۍ‌خدا‌ ڪارڪنید‌نہ‌براۍ‌جلب‌توجہ‌و معروفیت‌یا‌هرچیز‌دیگرۍ‌ڪہ‌بشہ‌ازش‌‌نام‌برد🥀. دقت‌ڪنید‌رفتارهاوڪردار‌هاۍ‌شما‌زیر ذره‌بین‌امام‌زمان‌عج‌وشہدا‌قرار‌دارد. ان‌شاءالله‌خطا‌و‌اشتباهۍ‌ازشما‌سرنزند‌ڪہ شرمنده‌ۍ‌امام‌زمان‌عج‌وشہدا‌شوید😓.. |💔| @YekAsheghaneAheste
ناخوش او خوش بود در جان من                   جان فدای یار دل رنجان من @YekAsheghaneAheste
🌿نگاه‌کن‌داره‌ثانیہ‌ثانیہ‌عمرت‌میگذره! نذار‌همینجوری‌الکی‌بگذره ... اگرراهی‌نمیرسه‌به‌ذهنت‌برو‌پیش‌ اصل‌وجود❤بروپیش‌خدا:) باهاش‌حرف‌بزن ... @YekAsheghaneAheste
«🎼🖤💙» - - -هرکہ‌رفت‌ازدیده میگویندازدل‌میـرود دلبـَرمـٰا‌از‌نـَظر‌دوراسـت‌ و‌از‌دل‌دور‌نیسـت (:'! @YekAsheghaneAheste
اعمال‌قبل‌از‌خواب☝️🏻🌸 شبٺون منور به نگاه مادر ساداٺ..🍃 التماس‌دعا✋🏻 @YekAsheghaneAheste
به‌نام‌خدایۍ‌که‌مہدے‌را‌براے‌ما‌آفرید♥️(:
🖇 با خودت تکرار کن 🌸 من انسان موفقی هستم، من توانایی های زیادی دارم، من ارزشمند و لایق بهترینها هستم. "خدایا سپاسگزارم" @YekAsheghaneAheste 🌸🍃
مطالعه این صفحه زیاد وقتت رو نمیگیره... اما عوضش به حرف رهبرت احترام گذاشتی رفیق🖐🏼🌱 @YekAsheghaneAheste