eitaa logo
ࡅ࡙ܭ ܫߊ‌ܢܚ݅ܧߊ‌ࡅ߭ܘ ߊ߬ܣܢܚࡅ߳ܘ
1.1هزار دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
1.2هزار ویدیو
12 فایل
فکر کن‌بری گـلزار شهــدا . .! روی قبرا‌رو‌بخونی و‌برسی به یه شهید‌هم‌سنت..(: اونوقته که میخوای سربه تنت‌نباشه.! آره رفیق هم‌سن و سالای ما شهید شدن بعد ما هنوز تو فکر ترک گناهیم!( : ^شرایطمون ' @tablighat1a -
مشاهده در ایتا
دانلود
اعمال‌قبل‌از‌خواب☝️🏻🌸 شبٺون منور به نگاه مادر ساداٺ..🍃 التماس‌دعا✋🏻 @YekAsheghaneAheste
بــسـم ࢪب العـــشق•••
🖇با خودت تکرار کن 🌸آموخته‌ام که وقتی ناامید می‌شوم خداوند با تمام عظمتش ناراحت می‌شود و عاشقانه انتظار می‌کشد که به رحمتش امیدوار شوم. "خدایا سپاسگزارم" @YekAsheghaneAheste 🌸🍃
📔•| ‌بـه‌نیابت‌ازاهل‌بیت‌"علیه‌‌السلام"، همه‌اموات‌،،شھدای‌مدافع‌حرم‌وهمه‌شھدای‌اسلام‌ . 🌿•| بـسمِ اللّٰهِ الرَّحمـٰنِ الرَّحیم الهی عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَفاَّءُ وَانْکَشَفَ الْغِطاَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَیْکَ الْمُشْتَکی وَعَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّهِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِی الاْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَعَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کلمح الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ وَانْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یاصاحِبَ‌الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی السّاعَهَ السّاعَهَ السّاعَهَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمین بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرینَ. . 🌿•| "عجـ" اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن، صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ، فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ، وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً، حَتَّی تُسْکِنَهُ اَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا. @YekAsheghaneAheste
مطالعه این صفحه زیاد وقتت رو نمیگیره... اما عوضش به حرف رهبرت احترام گذاشتی رفیق🖐🏼🌱 @YekAsheghaneAheste
...🕊 از به شما: قرارمون این نبود. بی حجابی نبود. بی غیرتی نبود.😞 قرارشدبعدازماها <راهمان> روادامه بدید اما دارید(راحت) ادامه میدید...😔 چفیه هامون خونی شدتا چادری خاکی نشود😣 عکس ماهارومیبینید عکس ما عمل میکنید😟 ماشهیدنشدیم که مرغ ومیوه ارزان بشه ماشهیدشدیم که بی حیایی ارزان نشود حرف اخر ....این رسمش بود☹️😭 @YekAsheghaneAheste
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ࡅ࡙ܭ ܫߊ‌ܢܚ݅ܧߊ‌ࡅ߭ܘ ߊ߬ܣܢܚࡅ߳ܘ
꧁༒•بخت سفید•༒꧂ #part_78 _پاشید بریم که نماز رو اونجا برسیم بخونیم،باید حرکت کنیم،آقای رسولی چند با
꧁༒•بخت سفید•༒꧂ سفره کوچیکی رو پهن کردم که محمد با صادق یکی از بچه‌های خودمون اومد تو... _بیا داداش خوش اومدی... _قربانت... محمد غذا رو گذاشت رو سفره که از بوش معلوم بود زرشک پلو با مرغ باشه... کفش هاش رو دراوورد و نشست روبروم و گفت _امیر حاجی کار جدید سپرده... ابرویی بالا انداختم که صادق گفت _آقای رسولی گفت بیشتر بچه ها نیومده رفتن حرم... _حرم؟...الان؟ _نه همون موقع که رسیدیم بعده صبحانه رفتن... _خب حالا چیشده؟ _هیچی دیگه تو پخش این رختخواب ها آدم کم داریم... _الان ما باید کمک کنیم؟ محمد درحالی که داشت در ظرف رو باز میکرد گفت _من که میرم...حالا خودت میدونی بیای یا نه... _محمد بیخیال داداش!همین الان رسیدیم _خب چیکار کنیم؟نمیبینی نفرات کمه؟ _ای بابا....هنوز نماز نخوندیم _خب ناهارمون رو میخوریم...نماز هم می‌خونیم...بعد میریم... نفسم رو با شدت بیرون دادم و خودم رو مشغول غذا کردم... حس میکردم واقعا جونی تو بدنم نمونده ولی خب دیگه چیکار میتونستم بکنم؟ بعده خوردن غذا رفتیم وضو گرفتیم... محمد رفت و جواد رو هم بیدار کرد که بعد از کلی غر زدن از جا بلند شد و اومد کنار ما برای خوندن نماز... _خدایی من نمیام! خیلی خسته‌ام _جواد جان کسی هم که اصرار نکرد...نیا!بشین غذات رو بخور و بگیر بخواب خب.. _الان من نیام میرید چغلی من رو به حاجی میکنید... محمد پوزخندی زد و گفت _کی به تو کار داره اخه؟ _دیدم دفعه قبلی چقدر جلو دهنت رو گرفتی و چیزی نگفتی... _اولا که اون موقع خودت سوتی دادی!دوما که نمیخوای بیای بهونه گیری نکن... جواد شونه‌ای بالا انداخت و شروع کرد زیره لب چیزی گفتن که نمیشنیدم.. بعد از تموم شدن نماز صادق زودتر رفت و من و محمد هم از اتاق اومدیم بیرون... _جواد رو اینجوری نگاه نکنا!جدیدا تنبل شده... _میدونم بابا...قبلا تیز تر از ما بود... _میدونی چرا اینقدر داره انرژی جمع میکنه؟ _نه...چرا؟ _ایشون یه لیست بلند تهیه کرده میخواد بره اونارو بخره... _وا...خب ما هم میریم خرید _اره ولی این میخواد چشم بازار رو کور کنه... خنده‌ای کردم که محمد هم باهام همراهی کرد... ... کپی ممنوع⛔ @YekAsheghaneAheste
ࡅ࡙ܭ ܫߊ‌ܢܚ݅ܧߊ‌ࡅ߭ܘ ߊ߬ܣܢܚࡅ߳ܘ
꧁༒•بخت سفید•༒꧂ #part_79 سفره کوچیکی رو پهن کردم که محمد با صادق یکی از بچه‌های خودمون اومد تو..
꧁༒•بخت سفید•༒꧂ رفتیم جایی که صادق و آقای رسولی و چند تا از بچه های دیگه هم اونجا بودن... _یاالله... _الله یارتون پسرا....بیاید که کلی کار داریم با محمد جلوتر رفتیم که آقای رسولی اشاره‌ای به وسایل کرد و گفت _خداروشکر بچه ها اول رفتن طبقات بالا رو سرویس دادن....میمونه این طبقه و دو طبقه بالاییش... _الان ما چیکار کنیم دقیقا؟ _امیر جان شما برو طبقه سوم....آسد محمد شما هم زحمت طبقه دوم رو بکش... _چشم حاجی... چند تا بسته برداشتم و رفتم سمت آسانسور... دکمه طبقه سوم رو زدم و طولی نکشید که در باز شد.. وسایل رو گذاشتم تو راهرو و چند تاش رو برداشتم و تقه‌ای به اولین اتاق روبروی آسانسور زدم... **** "ریحانه" با زهرا نشسته بودیم و دلم لک زده بود برای یه چشم رو هم گذاشتن... چند باری چشم هام بی اختیار بسته شد که سریع بازشون میکردم... _ریحانه هستی من برم دستشویی و بیام؟ _اره...مگه کجا میرم؟ _نه اخه دارم میبینم داری چرت میزنی،یه وقت میان جلو در برا دادن وسایل میگم حواست باشه... _حله برو... _ممنون.. چادرش رو سرش کرد و بعد از پوشوندن کفش هاش رفت بیرون.. نفس عمیقی کشیدم و یه نگاه گذری به دوروبرم انداختم... کلافه رفتم سراغ چمدونم و زیپش رو باز کردم... به ذهنم رسید حداقل یه دوش بگیرم و بعد بخوابم که تقه‌ای به در خورد... با این فکر که زهرا باشه رفتم و در رو باز کردم... با دیدن چهره‌اش یاد اتفاق امروز صبح افتادم و عصبی بهش خیره شدم... اما اون دریغ از اینکه حتی سرش رو بالا بیاره... _جسارتا چند نفر هستید من براتون بسته ها رو بیارم؟ _همراه بسته‌هاتون پاور بانک هم میدید؟ با گفتم این جمله اروم سرش رو بالا اوورد و با نیم نگاهی چشم هاش گرد شد... ... کپی ممنوع ⛔ @YekAsheghaneAheste
شھیدشدن‌دل‌میخواهد.. دلۍڪہ‌آنقدرقو؎باشدو بتواندبریده‌شود‌ازهمہ‌؎تعلقات..! دلۍڪہ‌آرام،لِہ‌شودزیرپایت‌🖐🏽 وشھدادلداربۍدل‌بودند..💔 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
گفتم که روی خوبت از من چرا نهان است گفتا تو خود حجابی ورنه رخم عیان است گفتم که از که پرسم جانا نشان کویت گفتا نشان چه پرسی آن کوی بی نشان است @YekAsheghaneAheste
اعمال‌قبل‌از‌خواب☝️🏻🌸 شبٺون منور به نگاه مادر ساداٺ..🍃 التماس‌دعا✋🏻 @YekAsheghaneAheste