🌸💗🌸💗🌸💗🌸💗🌸
💗🌸💗🌸💗🌸💗🌸💗
🌸💗🌸💗🌸💗🌸💗
💗🌸💗🌸💗🌸💗
🌸💗🌸💗🌸💗
💗🌸💗🌸💗
🌸💗🌸💗
💗🌸💗
🌸💗
💗
🌸#مذهبی_میمانم
📗#پارت 31
روز اول محرم بود که با فاطمه کوثر رفتیم پایگاه برای مراسم و اونجا خبر عقد فاطمه کوثر همه جا پیچید و همه داشتن بهش تبریک میگفتن و یه عالمه خوشحال شده بودن . اون شب توی هیئت ایمان مبین رو دیدم ، فاطمه کوثر زد رو شونه ام و گفت:
-شاید وقتشه توهم دست به کار شی و روز عقدمون نزدیک هم باشه ؟
. لازم نکرده . نکنه دنبال شریک جرم میگردی؟
- خودت میدونی ولی فکر کنم بهتره به فکرش باشی.
. به فکر کی؟
- ایمان مبین
. چرا اونوقت؟
- چون شاید تو سرت تو زندگیت گرم باشه و اون ازدواج کنه و تو بمونی و خودت
در حالی که تنها فردی که توی زندگی واقعا ازش خوشت اومده دیگه مال یکی دیگه است
. من ازش خوشم نمیاد
- به من نمیتونی دروغ بگی خانم دکتر
. مطمئنی؟
- اوهوم
حرف فاطمه کوثر زیادی رفته بود رو ذهنم که یه چیزی اومد به ذهنم .
یادم اومد که حاجی به اقای مبین گفته بود پسرم .
تصمیم گرفتم برم از خانم نهری بپرسم
و ته توی این قضیه رو در بیارم.
رفتم پیش خانم نهری و سلام کردم
بعد با لبخند گفت:
- شنیدم رفیقت رو عروس خونواده ی خودت کردی . کار خودت بوده؟
خندیدم و گفتم ؛
. نه بخدا کار خدا بود . باهم چند سال بود همسایه بودن و زنعموم از فاطمه کوثر خوشش اومده بود .
بعد حرف اصلیم یادم اومد و گفتم؛
. خانم یه چیزی بپرسم میشه پیش خودمون بمونه؟
- حتما زینب جان بپرس.
. مرسی ، اقای ایمان مبین رو که میشناسین.
-اره . چطور؟
🌸💗🌸💗🌸💗🌸💗🌸
💗🌸💗🌸💗🌸💗🌸💗
🌸💗🌸💗🌸💗🌸💗
💗🌸💗🌸💗🌸💗
🌸💗🌸💗🌸💗
💗🌸💗🌸💗
🌸💗🌸💗
💗🌸💗
🌸💗
🌸#مذهبی_میمانم
📗#پارت32
. اونروز شنیدم حاجی پسرم صداش زد . نسبتشون چیه؟
- پسر همکار بابامه و بابام چون با همکارش خیلی صمیمی ان با خونواده اشون شدیم دوست خانوادگی.
. اهان . چه جالب ، ممنون
- خواهش میکنم. چرا پرسیدی؟
. هیچی فقط یه لحظه یادم اومد و با خودم گفتم شاید فامیلی چیزی هستین
لبخند زد و گفت :
- اهان ، انصافا اقای مبین هم خیلی ادم خوش اخلاق و تحصیل کرده ای هستن
بی تفاوت گفتم ؛
. خدا برای پدر و مادرشون نگهشون دارن .
بعد خانم نهری خندید و دور شد .
نمیدونستم در مورد ایمان مبین چی فکر کنم و خیلی سردرگم بودم و دیدنش باعث گیج شدنم میشد و نمیدونستم اسم این حس رو چی بذارم.
چند روزی از محرم گذشته بود
و در کمال تعجب دو روز بود که میدیدم داداش امیر علی هم زود به زود داره میاد پایگاه
ولی نمیدونستم دلیلش چیه چون خیلی وقت بود نمیومد هیئت های پایگاه ولی انگار راه افتاده بود
و با رفیقاش زیاد اونجا پیداش میشد .
باهم میومدیم ولی داخل اونجا اصلا باهم حرف نمیزدیم
چون داداش پیش دوستاش معذب بود
و شاید هم غیرتش اجازه نمیداد
رفیقاش نمیدونستن که من خواهرشم
ولی من چند باری دوستاشو دیده بودم .
روز هشتم محرم بود
و باید کارای نذری عاشورا و تاسوعا رو شروع میکردیم .
متاسفانه اقای مبین خیلی فعال بودن و هر روز و میومدن هیئت .
13.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مرا عهدیست با جانان...❣
اول هر صبح قرار دعای #عهد❤️
قرار عاشقی❣
『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___
@Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
مرا عهدیست با جانان...❣
اول هر صبح قرار دعای #عهد❤️
قرار عاشقی❣
『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___
@Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
#سلام_امام_زمانم✋🏻
🌸سلام بر آخرین آغاز هستی
خدا داند فقط آقا که هستی
بیا آقا که در این باغ زیبا
بروید واژه یکتا پرستی
دلم در حسرت دیدار رویت
به سوی جمکرانت پرمی گشاید🕊🌸
#اَلسَـّـلاٰمُعَليكَاَيُـّهَـاالاِمامُالْمُنتَظَـر
#اللهمعجللولیکالفرج
『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___
@Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️مردی که برای همسر و خانواده سهل میگیره حساب روز قیامتش آسان میشه
🎤دکتر علی #غلامی
『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___
@Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♥️ امام سجاد علیه السلام در تعامل با مسلمین
🔸 برگرفته از جلسات "کدام حسین علیه السلام؟ کدام کربلا؟"
『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___
@Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•