eitaa logo
دعا،ذکر،ختم،عبادت،اخلاق،داستان،تاریخ وطبِ تنها مولودکعبه
44 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
402 ویدیو
44 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
9⃣ 1⃣ روز مانده تا عید سعید غدیر تا عیدالله الاکبر، هر روز چشم مان را به نور یکی از فضائل مولی الموحدین امیرالمومنین علیه السلام روشنایی بخشیم...
9⃣ 1⃣ روز تا عیدالله الاکبر، عید بزرگ غدیر باقی مانده است.. مَعاشِرَ النّاسِ، اَلا وَ اِنّى رَسولٌ وَ عَلِىٌّ الْاِمامُ وَ الْوَصِىُّ مِنْ بَعْدى، وَ الْاَئِمَّةُ مِنْ بَعْدِهِ وُلْدُهُ. اَلا وَ اِنّى والِدُهُمْ وَ هُمْ یَخْرُجُونَ مِنْ صُلْبِهِ. 📚فرازی از بخش هشتم خطابه غدیر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
📝خطبہ‌غدیر فراز‌شماره:۹۲ ✅ڪاناݪ‌از‌غدیر‌ٺاظهور 🆔@ghadirtazohoor ⃣ڪانال‌ازغدیرتاظهوردرروبیڪا https://rubika.ir/ghghghadir
🔆 جود و کرم گدای تو یا حضرت جواد أحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سَهْلِ بْنِ الْيَسَعِ قَالَ‏ كُنْتُ‏ مُجَاوِراً بِمَكَّةَ فَصِرْتُ إِلَى الْمَدِينَةِ فَدَخَلْتُ عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ الثَّانِي ع وَ أَرَدْتُ أَنْ أَسْأَلَهُ كِسْوَةً يَكْسُونِيهَا فَلَمْ يَقْضِ لِي‏ أَنْ أَسْأَلَهُ حَتَّى وَدَّعْتُهُ وَ أَرَدْتُ الْخُرُوجَ فَقُلْتُ أَكْتُبُ إِلَيْهِ وَ أَسْأَلُهُ. قَالَ فَكَتَبْتُ إِلَيْهِ الْكِتَابَ فَصِرْتُ إِلَى مَسْجِدِ الرَّسُولِ ص عَلَى أَنْ أُصَلِّيَ رَكْعَتَيْنِ وَ أَسْتَخِيرَ اللَّهَ مِائَةَ مَرَّةٍ فَإِنْ وَقَعَ فِي قَلْبِي أَنْ أَبْعَثَ إِلَيْهِ بِالْكِتَابِ بَعَثْتُ بِهِ وَ إِلَّا خَرَقْتُهُ فَفَعَلْتُ فَوَقَعَ فِي قَلْبِي أَنْ لَا أَفْعَلَ. فَخَرَقْتُ الْكِتَابَ وَ خَرَجْتُ مِنَ الْمَدِينَةِ فَبَيْنَمَا أَنَا كَذَلِكَ إِذْ رَأَيْتُ رَسُولًا وَ مَعَهُ ثِيَابٌ فِي مِنْدِيلٍ يَتَخَلَّلُ الْقِطَارَ وَ يَسْأَلُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سَهْلٍ الْقُمِّيِّ حَتَّى انْتَهَى إِلَيَّ فَقَالَ مَوْلَاكَ بَعَثَ إِلَيْكَ بِهَذَا وَ إِذَا مُلَاءَتَانِ‏. قَالَ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ فَقَضَى اللَّهُ أَنِّي غَسَّلْتُهُ حِينَ مَاتَ وَ كَفَّنْتُهُ فِيهِمَا. 📚الخرائج و الجرائح؛ ج‏2؛ ص668 محمّد بن سهل مى‏ گويد: در مكه مجاور شده بودم و به مدينه آمدم و خدمت امام محمّد تقى عليه السّلام رسيدم. و خواستم از او لباسى بخواهم، ولى فرصت نشد تا خواسته‏ ام را عنوان كنم تا اينكه از او خداحافظى كردم. و وقتى كه از شهر بيرون مى ‏رفتم، با خود گفتم: نامه‏ اى براى او مى ‏نويسم و در نامه خواسته‏ ام را از او مى‏خواهم. نامه را نوشتم و به مسجد پيامبر- صلّى اللَّه عليه و آله- رفتم تا اينكه دو ركعت نماز بخوانم و صد بار استخاره (طلب خير) بكنم، اگر در قلبم افتاد كه نامه را بفرستم، و الا آن را بسوزانم. پس استخاره كردم و در قلبم افتاد كه نفرستم. نامه را سوزاندم و از مدينه خارج شدم. در اين حال فرستاده ‏اى را ديدم كه لباسى در بقچه دارد و بين قطار شتران گردش مى‏ كند و از محمّد بن‏ سهل‏ قمى‏ پرسش مى ‏كند، تا اينكه به من رسيد و گفت: مولايت اين را فرستاده، ديدم دو ملافه است. احمد بن محمّد مى‏ گويد: از قضا وقتى كه او مُرد، من غسلش دادم و در آن دو پارچه، او را كفن كردم‏.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا