eitaa logo
دعا،ذکر،ختم،عبادت،اخلاق،داستان،تاریخ وطبِ تنها مولودکعبه
44 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
402 ویدیو
44 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🔔هشت توصیه امام رضا علیه السلام برای روزهای آخر شعبان 🌟 اباصلت می‌گوید: در آخرین جمعه شعبان خدمت امام رضا علیه‌السلام رسیدم. فرمود: 🔹 ای اباصلت، بیشترِ ماه شعبان سپری شده و امروز آخرین جمعه شعبان است، پس در روزهای باقیمانده کوتاهی‌های روزهای گذشته را جبران بکن و باید به آنچه برایت مهم است اقدام کنی: 1⃣ زیاد دعا کن 2⃣ زیاد استغفار کن 3⃣ زیاد قرآن تلاوت کن 4⃣ از گناهانت به درگاه خدا توبه کن تا خالصانه به ماه خدا وارد شوی 5⃣ هر امانتی که گردنت هست ادا کن 6⃣ تمام کینه‌هایی که در دلت نسبت به مؤمنان داری، از دل بیرون کن 7⃣ هر گناهی که به آن مبتلا هستی از آن دست بکش و تقوای خدا پیشه کن و در آشکار و پنهان بر خدا توکل کن... 8⃣ و در روزهای باقیمانده این ماه بسیار بگو: 👈 اللَّهُمَّ إِنْ لَمْ تَکُنْ غَفَرْتَ لَنَا فِیمَا مَضَی مِنْ شَعْبَانَ فَاغْفِرْ لَنَا فِیمَا بَقِیَ مِنْهُ 🔹 خداوندا اگر در روزهای گذشته شعبان ما را نیامرزیدی، پس در روزهای باقیمانده بیامرز 📚 عیون اخبار الرضا علیه السلام ج۲ ص۵۱ 📚 بحارالانوار ج ۹۴ ص۷۳
🛑 تو بودی که مادرم را زدی و به فحاشی کردی 🖇 اخر ماه شعبان ایام به واصل شدن مغیره لعنت الله علیه از به خانه حضرت زهرا و از اهل‌بیت و از خاص خلیفه دوم 🌸 صلوات‌الله‌علیه خطاب به مغیره فرمودند: 🔰و امّا تو اى بن شعبه(لعنه الله) تو و رسول خدايی 🔰تو مرتكب شده و مستحق حدّ رجم ( ) مى‌باشى، و بر زنای تو افرادى شهادت دادند، پس رجم تو به تأخير افتاد(عمر بن خطاب برای او بازی کرد و او را نجات داد) و حقّ‌ به باطل دفع و راستى به دروغ و كذب ردّ شدوو اين بخاطر آن است كه خداوند برايت مهيّا فرموده است و در دنيا و رسوايى آخرت بدتر است. 🔰و تو همان هستى كه دخت گرامى رسول خدا صلّى را زدى تا آنجا كه آلود شده و فرزند در شكمش را ‍‌ كرد😭 🔰اين كارت از سر ساختن رسول خدا و با امر او و او بود حال اينكه رسول خدا به فاطمه فرموده بود«تو بانوى زنان بهشتى هستى» و خداوند خود تو را راهى نموده و وبال آنچه بر زبان جارى ساختى متوجه خودت خواهد ساخت 🔰پس به سبب كداميک از اين سه چيز على را و دادى! آيا نقص در او بود؟ يا دورى‌اش از ؟ يا بدى در از او ظاهر شده‌؟ يا در حكمى مرتكب شده‌؟ يا تمايلى به نموده‌؟ اگر بگويى به يكى از اينها؛ گفته‌اى و همه تكذيبت كنند. 📚الاحتجاج ج ۱، ص ۲۶۹
🌷 امیرالمومنین امام علی (علیه‌السلام) : 🖌 چه بد گردنبندی است ، گردنبند گناه برای مؤمن! 📔 کافی ، ج۸ ، ص۱۹ 🤲 «اَسْتَغْفِرُاللَّهَ الَّذى لا اِلهَ اِلاّ هُوَ الْحَىُّ الْقَيُّومُ الرَّحْمنُ الرَّحيمُ بَديعُ السَّمواتِ وَالاَْرْضِ مِنْ جَميعِ ظُلْمىٖ وَ جُرْمىٖ وَ اِسْرافىٖ عَلىٰ نَفْسىٖ وَ اَتُوبُ اِلَيْهِ» ☀️
📚 گرگی استخوانی در گلویش گیر کرده بود، بدنبال کسی میگشت که آن را در آورد تا به لک لک رسید و از او درخواست کرد تا او را نجات دهد و در مقابل گرگ مزدی به لک لک بدهد. لک لک منقارش را داخل دهان گرگ کرد و استخوان را درآورد و طلب پاداش کرد. گرگ به او گفت همین که سرت را سالم از دهانم بیرون آوردی برات کافی است! ❄️🌨❄️❄️❄️🌨❄️❄️❄️
⭕️ نجات از مرگ به عنایت امام زمان علیه‌السّلام! 💠 عالم فاضل، علی بن عیسی اربلی در کشف‌الغمّة می‌فرماید: خبر داد مرا جماعتی از ثقات که در بلاد حلّه شخصی بود که او را اسماعیل‌ بن حسن هرقلی می‌گفتند. - حکایت کرد برای من، پسر او شمس‌‌الدّین، گفت: 🔸در وقت جوانی پدرم، بیرون آمد در ران چپ او چیزی که او را توثه می‌گویند، و در هر فصل بهار می‌ترکید و از آن خون و چرک می‌رفت و این الم [ درد ] او را از همه شغلی باز می‌داشت. 🔹به حلّه آمد و به خدمت رضی‌الدّین علی‌ بن طاووس رفت و از آن، شکوه نمود. سیّد، جرّاحان حلّه را حاضر نموده، و همه گفتند: این توثه بر بالای رگ اکحل برآمده و علاج آن نیست، الّا به بریدن! 🔸و اگر ببرّیم، شاید رگ اکحل بریده شود و آن رگ، هرگاه بریده شد، اسماعیل زنده نمی‌ماند و در این بریدن چون خطر عظیم است، مرتکب آن نمی‌شویم. سیّد به اسماعیل گفت: من به بغداد می‌روم. باش تا تو را همراه ببرم و به اطبّا و جرّاحان بغداد بنمایم، شاید وقوف ایشان بیشتر باشد و علاجی توانند. 🔹به بغداد آمد و اطبّا را طلبید، نیز جمیعاً همان تشخیص کردند و اسماعیل دلگیر شد. سیّد به او گفت: حقّ‌تعالی نماز تو را با وجود این نجاست، قبول می‌کند و صبر کردن در این اَلَم، بی‌اجر نیست. اسماعیل گفت: - پس چون چنین است به زیارت سامرّه می‌روم و استغاثه به ائمّه هدی علیهم‌السّلام می‌برم و متوجّه سامره شد. 🔸صاحب کشف الغمّه می‌گوید: از پسرش شنیدم که می‌گفت: از پدرم شنیدم که گفت: چون به آن مشهد منوّر رسیدم و زیارت امام هادی و امام حسن عسکری علیهماالسّلام کردم، به سرداب رفتم و شب در آن جا به حق‌ّتعالی بسیار نالیدم و به صاحب‌الامر استغاثه بردم. 🔹صبح به طرف دجله رفته، جامه را شستم و غسل زیارت کردم و متوجّه مشهد شدم که یک بار دیگر زیارت کنم. به قلعه نرسیده، چهار سوار دیدم که می‌آیند و چون در حوالی آنجا، جمعی از شُرَفا خانه داشتند، گمان کردم که از ایشان باشند! 🔸چون به من رسیدند، دیدم که دو جوان، شمشیر بسته‌اند. یکی از ایشان خطّش دمیده بود و یکی، پیری بود پاکیزه‌وضع، که نیزه در دست داشت و دیگری شمشیری حمایل کرده و فرجی بر بالای آن پوشیده و تحت‌الحنک بسته و نیزه به دست گرفته... - پس آن پیر در دست راست قرار گرفت و بُنِ نیزه را بر زمین گذاشت و آن دو جوان در طرف چپ ایستادند و صاحب فرجی در میان راه مانده، بر من سلام کردند. جواب سلام دادم. 🔹فرجی پوش گفت: فردا روانه می‌شوی؟ گفتم: بلی؛ گفت: پیش آی تا ببینم چه چیز تو را در آزار دارد! مرا به خاطر رسید که اهل بادیه، احترازی از نجاست نمی‌کنند و تو غسل کرده و جامه‌ات هنوز تر است. اگر دستش به تو نرسد، بهتر باشد! 🔸در این فکر بودم که خم شده، مرا به طرف خود کشید و دست بر آن جراحت نهاده، فشرد. چنان که به درد آمد. مقارن آن حال، آن شیخ گفت: افلحتَ یا اسماعیل! من گفتم: افلحتم! و در تعجّب افتادم که نام مرا چه می‌داند! 🔹باز همان شیخ که با من گفت خلاص شدی! گفت: امام است، امام؛ من دویده، ران و رکابش بوسیدم. امام علیه‌السّلام راهی شد و من در رکابش می‌رفتم و جزع می‌کردم. به من گفت: برگرد! من گفتم: از تو هرگز جدا نشوم. باز فرمود: برگرد که مصلحت تو در برگشتن است. - من همان حرف را اعاده کردم. آن شیخ گفت: ای اسماعیل! شرم نداری که امام دوبار فرمود برگرد و خلاف قول او می‌کنی. 🔸این حرف در من اثر کرد. پس ایستادم. چون قدمی چند دور شدند باز به من ملتفت شده، فرمود: به فرزند ما رضی بگو که چیزی در باب تو، به علی‌ بن عوض بنویسد که من به او سفارش می‌کنم که هر چه تو خواهی، بدهد. - من همان جا ایستاده بودم تا از نظر من غایب شدند و من تأسّف بسیار خوردم. ساعتی همان جا نشستم و بعد از آن به مشهد برگشتم. 🔹اهل مشهد چون مرا دیدند، گفتند: حالتت متغیّر است، آزاری داری؟ گفتم: نه! گفتند: با کسی جنگی و نزاعی کرده‌ای؟ گفتم: نه، امّا بگویید که این سواران را که از این جا گذشتند، دیدید؟ 🔸گفتند: ایشان از شرفا باشند. گفتم: نه، نبودند. بلکه یکی از ایشان امام بود. پرسیدند: آن شیخ یا صاحب فرجی؟ گفتم: صاحب فرجی. گفتند: زخمت را به آن نمودی؟ گفتم: بلی، آن را فشرد و درد کرد. پس، ران مرا باز کردند، اثری از آن جراحت نبود و من خود هم از دهشت به شک افتادم و ران دیگر را گشودم، اثری ندیدم... 👈🏻 و در این جا خلق بر من هجوم و پیراهن مرا پاره‌پاره کردند و اگر اهل مشهد مرا خلاص نمی‌کردند، زیر دست و پا رفته بودم. اللّهم عجّل لولیک الفرج اللهم العن الجبت و الطاغوت و ابنتیهما ✨
آیت الله ضیاءآبادی ما خدا را از صميم قلب و عمق جان شاكريم كه مغناطيس روح و جان ما را با جاذبه‌ي ولايت علي(ع) متناسب ساخته است و هم اكنون خودمان را مي ‌بينيم كه مجذوب وليّ خدا هستيم محبّتش را در سُوِيداي قلب خود مي‌يابيم از شنيدن نام و سخنانش لذّت مي ‌بريم به سوي قبر شريفش شتابان مي‌رويم در مجالسي كه براي ذكر فضائل و مناقبش تشكيل مي‌ شود با شور و عشق تمام شركت مي ‌كنيم. آن نكته‌اي كه هيچگاه نبايد از آن غافل باشيم اين است كه لازمه‌ي محبّت به معناي واقعي‌اش اين است كه محبّ پيوسته مي ‌كوشد كه خود را در تمام حالات و شئون زندگي‌اش به رنگ محبوب خود درآورد و هرگز راضي نمي ‌شود سخني يا كاري كه سبب آرزدگي دل محبوبش شود از او صادر گردد. آيا ما نسبت به محبوب قلبمان علي(ع) چه وضعي داريم خود را تا چه حدّ در زندگي به رنگ او درآورده‌ايم آيا هيچگاه از ما گفتاري يا كرداري كه ناپسند و گناه و دل‌آزار مولا باشد صادر نمي ‌شود؟ اين مطلب بايد در همه جا و در همه حال مورد توجّه و تذكّر ما مدّعيان حبّ‌ علي(ع) باشد و جدّاً از ارتكاب گناه و مخالفت با دستورات دين بپرهيزيم. واجبات و محرمات را رعايت كنيم تا مشمول لطف مولا علي(ع) باشيم
🌼زاده ی نرجس علیهما السلام... ای دلِ شیدای ما گرمِ تمنّای تو کی شود آخر پدید ، طلعتِ زیبای تو گر چه نهانی ز چشم ، دل نبود نا امید میرسد آخر به هم چشمِ من و پای تو زاده ی نرگس توئی ، دیده چو نرگس به ره مانده که بیند مگر لاله ی حمرای تو صنعتِ مغرب شکست ، رونقِ بازار دین باز شکستش دهد رونقِ کالای تو تیره بماند جهان نور نتابد ز شرق تا ندهد روشنی روی دل آرای تو این همه نو دولتان ، غرّه به جاه و جلال کاش کند جلوه‌ای غرّه ی غرّای تو باش که فرعونیان غرقِ ستم ناگهان خیره شود چشمشان از یَدِ بیضای تو از بشرِ بت پرست ، جدّ تو بت ها شکست بت شکنِ آخر است همّتِ والای تو گوشِ بشر پُر شده است از خبر این و آن بار خدایا به گوش کی رسد آوای تو؟ سوخت ضعیف از ستم ، پای بِنه در میان تا بکشد انتقام دستِ توانای تو نورِ خدایی ، چرا روی نهان میکنی؟ کس نکند جز خدا حلّ معمّای تو بد صفتان را کنون تصفیه ای در خور است وین نکند جز به حق ، طبعِ مصفّای تو ظلمِ جفا گستران ، چون به نهایت رسید بیخ ستم بر کَنَد عدلِ هویدای تو ظلم به شرق و به غرب چون به نهایت رسد عدل پدید آورد ، منطقِ شیوای تو گو همه دجّال باش روی زمین کز فَلک هم قدمِ موکبت ، هست مسیحای تو دفترِ ایّام را معنی و لفظی نبود هر ورقش گر نداشت پرتوِ امضای تو نیمه ی شعبان بوَد روزِ امیدِ بشر شادی امروزِ ما ، نهضتِ فردای تو 🤲اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج والنصر و العافیه
☀قال الإمام أمیرالمؤمنین (عليه‌السلام) : عَجِبْتُ لِلْبَخِيلِ يَسْتَعْجِلُ الْفَقْرَ الَّذِي مِنْهُ هَرَبَ وَ يَفُوتُهُ الْغِنَي الَّذِي إِيَّاهُ طَلَبَ ، فَيَعِيشُ فِي الدُّنْيَا عَيْشَ الْفُقَرَاءِ وَ يُحَاسَبُ فِي اﻵْخِرَهِ حِسَابَ الأَْغْنِيَاءِ ، وَ عَجِبْتُ لِلْمُتَكَبِّرِ الَّذِي كَانَ بِالأَْمْسِ نُطْفَهً وَ يَكُونُ غَداً جِيفَهً ، وَ عَجِبْتُ لِمَنْ نَسِيَ الْمَوْتَ وَ هُوَ يَرَي الْمَوْتَي ، وَ عَجِبْتُ لِعَامِرٍ دَارَ الْفَنَاءِ وَ تَارِكٍ دَارَ البقاء . ☀ علیه‌السلام فرمودند: از انسان بخيلی در عجبم که به سمت فقری می‌شتابد كه از آن گریزان است و ثروتی را از دست می‌دهد كه به دنبال آن است. پس در اين جهان همانند فقیران زندگی می‌کند و در آخرت نیز چون توانگران حساب پس می‌دهد. و در شگفتم از انسان متکبری كه ديروز نطفه‌ای [بی‌ارزش] بوده و فردا مردار [گندیده‌ای] است. در شگفتم از کسی كه مردن را از ياد برده است، در حالی که مردگان را می‌بیند (شاهد مرگ دیگران است). و در شگفتم از آن كه خانه‌ی فانی و از بین‌رفتنی را آباد می‌کند، اما جایگاه جاودان و پایدار را رها کرده است. 📜 نهج‌البلاغه، سید رضی رضوان‌الله‌علیه، حکمت ۱۲۶ . 🔸 ☀
صلی الله علیک یا قمر بنی‌هاشم ☀امام حسین علیه السلام فرمودند: «إِنّ شِيعَتَنَا مَنْ سَلِمَتْ قُلُوبُهمْ مِنْ كُلّ غِشّ وَغَلّ وَدَغَلٍ» «شيعه ما كسى است كه دلش از هرگونه خيانت و نيرنگ و مكرى پاك است». بحار الانوار، ج ۶۵ ص ۱۵۶ ح۱۰ اللّهم عجّل لولیک الفرج اللهم العن الجبت و الطاغوت و ابنتیهما ✨