eitaa logo
دعا،ذکر،ختم،عبادت،اخلاق،داستان،تاریخ وطبِ تنها مولودکعبه
44 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
402 ویدیو
44 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
☀️الإمامُ الحسينُ: اعتَبِروا أيُّها النَّاسُ بِما وَعَظَ اللّه ُ بِهِ أولِياءَهُ مِن سوءِ ثَنائهِ عَلَى الأحبارِ ؛ 🔆إذ يَقولُ : «لَولا يَنهاهُمُ الرَّبّانِيُّونَ» 🔆 و قالَ : «لُعِنَ الّذينَ كَفَروا مِن بَني إسرائيلَ» و إنّما عابَ اللّه ُ ذلكَ عَلَيهِم لأِنَّهُم كانوا يَرَونَ مِنَ الظَّلَمَةِ الّذينَ بَينَ أظهُرِهِمُ المُنكَرَ و الفَساد َ فلا يَنهَونَهُم عَن ذلكَ ، رَغبَةً فيما كانوا يَنالونَ مِنهُمُ ، و رَهبَةً مِمّا يَحذَرونَ ، 🔆 و اللّه ُ يَقولُ : «فَلا تَخشَوُا النّاسَ وَ اخْشَونِ» ☀️امام حسين (عليه السلام): اى مردم! از پندى كه خداوند، با بدگويى از عالمان يهود، به دوستان خود داده است عبرت گيريد، 🔆آن جا كه مى فرمايد: «چرا علمايشان آنها را نهى نكردند» 🔆و فرمود: «كسانى از بنى اسرائيل كه كافر گشتند لعنت شدند» خداوند بدين سبب بر علماى يهود خُرده گرفته است كه آنان از ستمگران جامعه خود زشت كارى و تبهكارى مى ديدند، اما به طمع بهره‌اى كه از آنان مى بردند، و نيز به سبب ترس از آنچه مى ترسيدند، آنان را از زشت كارى منع نمى كردند حال آن كه 🔆خدا مى فرمايد: «از مردم نترسيد و از من بترسيد». -------------------------- تحف العقول : 237 ☀️
💐 ولادت با سعادت عقیله بنی هاشم حضرت زینب کبری سلام الله علیها مبارک باد ------------------- 🌹وقت نزول رحمت حق از سحاب شد یعنی که جام دیده ما پُر شراب شد 🌹زهراترین ستاره زهرا طلوع کرد نوری دمید و قبلگه آفتاب شد 🌹امشب خدا برای علی حیدر آفرید زیباترین دعای علی مستجاب شد 🌸
👈🏼مرحوم در می‌نویسد: 🔻 در بعض کتب مسطور است که: چون حضرت زینب علیهاالسلام متولد شد، أمیرالمؤمنین علیه‌السلام متوّجه به‌حجرۀ طاهره گردید. درآن وقت حضرت حسین علیه‌السلام به‌استقبال پدر شتافت وعرض کرد: ای پدربزرگوار! هماناخداوندکردگار خواهری بمن عطا فرموده. 🔻 أمیرالمؤمنین علیه‌السلام از شنیدن این سخن بی‌اختیار اشک از دیده‌های مبارکشان به‌رخسار همایونشان جاری گردید. چون حسین علیه‌السّلام این حال را از پدربزرگوار مشاهده نمود افسرده خاطر گشـت، چه آمد پدر را بشارت دهد، بشارت مبدل به‌مصیبت گردید وسبب حزن واندوه پدر شده دل مبارکش به‌درد آمد واشک از دیدۀ مبارکشان بر رخسارش جاری گشت وعرض کرد: «بابا! فدایت شوم مـن شما را بشارت آوردم شما گریه می‌کنید، سبـب چیست و این گریستـن بر کیسـت»؟! 🔻 حضـرت أمیرالمؤمنین حسینش را در بـر گرفت ونوازش نمـود فرمودند: «نور دیده! زودباشد که سرّ این گریستـن آشکار و اثرش نمودار شود». در اینجا اشاره به‌واقعهٔ کربلا می‌فرمایند. 🔆
خودستایی پنهان! من بنده رو سیاه خدا هستم؛ ولی پاک زندگی کرده‌ام! ما که سعی کرده‌ایم تا به حال کسی را ناراضی نکنیم! خیلی‌ها دل من را شکسته‌اند؛ ولی من تا به حال دل کسی را نشکسته‌ام!... جملات بالا یا چیزهایی شبیه به آن را زیاد شنیده‌ایم یا حتی خودمان هم بکار برده‌ایم! خداوند در قرآن میفرماید:«...پس خودستایی مکنید! اوست که پرهیزکاران را می‌شناسد!»(نجم:۳۲). خودستایی، چند ضرر کاملا واضح دارد: اولا: انسان خود‌ستا هیچگاه پیشرفت نمی‌کند؛ چون خود را بالاتر از همه می‌داند! ثانیا: معلوم نیست آینده، چگونه رقم خواهد خورد! چه بسا اگر زمینه فراهم شود ما هم خطای گنهکاران را مرتکب شویم! انسان خودستا انگار متوجه نیست که اگر خداوند متعال، عنایتش را قطع کند، انسانها کارهایی می‌کنند که خودشان هم خود را تحمل نخواهند کرد! ثالثا: کسانی که آنها را مذمت می‌کنیم چه بسا با وجود اینکه معایبی دارند، ویژگی‌های مثبتی داشته باشند که در مجموع، خدا آنها را بیشتر از ما دوست دارد؛ چون روی پیشانی هیچ کسی نوشته نشده:«بد» یا «خوب»!
تسلی خاطر پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله به همسر و فرزندان جعفر علیه السلام وقتی که پیامبر صلی الله علیه و اله خبر قتل جعفر را شنیدند ، آمدند به منزل جعفر . زوجه او ، اسماء ، فرمودند : کجا هستند اولاد جعفر ؟ آن ها را حاضر کرد . پس پیغمبر صلی الله علیه و اله آن ها را بوئیدند و از چشم های نازنینشان اشک جاری شد . اسماء عرض کرد : یا رسول الله مگر خبری از جعفر علیه السلام رسیده ؟ فرمودند : بلی . پس اسماء مشغول صیحه و ناله شد ؛ بعد پیغمبر صلی الله علیه و اله آمدند به منزل فاطمه زهرا سلام الله علیها آن مخدره هم خبر مرگ جعفر را شنیدند؛ فریاد زدند : واعماه پیغمبر فرمودند : علی مثل جعفر فلتبک البواکی بر فردی چون جعفر باید گریه کنندگاه بگریند و امر کردند که از برای اولاد جعفر طعامی مهیا نمایند ؛ چون آن ها مشغول عزاداری هستند و فکر غذایی برای خود نیستند ------------- 📙ابن ابی شیبه ، المصنف : ج 3 ص 550 📗بحار الانور : ج 21 ص 63 🔸برگرفته از کتاب منتخب التواریخ ، ملاهاشم خراسانی ، تحقیق و تصحیح موسسه جهانی سبطین علیهماالسلام : ج 1 ص 265
🌷 از امیرالمومنین امام علی (علیه السلام) سوال کردند : ❓سنگین‌تر از آسمان چیست؟ 🖋 فرمود : تهمت به انسان بیگناه. ❓از زمین پهناورتر چیست؟ 🖋 فرمود : دامنه حق که خدا همه جا هست و بر همه چیز مسلط است. ❓از دریا پهناورتر چیست؟ 🖋 فرمود : قلب انسان قانع. ❓از سنگ سخت‌تر چیست؟ 🖋 فرمود : قلب مردم منافق. ❓از آتش سوزان‌تر چیست؟ 🖋 فرمود : رؤسای ستمکاری که ملت را به خود وامے گذارند و هیچ فکر تربیت آنها نیستند. ❓از زمهریر سردتر چیست؟ 🖋 فرمود : حاجت بردن پیش مردم بخیل. ❓از زهر تلخ‌تر چیست؟ 🖋 فرمود : صبر در برابر نادان‌ها. 📚 ارشاد القلوب ، ج۲ ، ص۲۷۰ ☀️
هی ماه و هفته می‌گذرد از مدار عمر        بنگر چه زود می‌گذرد روزگار عمر                        عمر است همچو شهری و دشمن بگرد وی        هی رخنه می‌رسد ز نَفَس بر حصار عمر حافظ چه خوش سرود که بنشین کنار جوی     آب روان ببین و نظر کن گذار عمر نی ‌نی نسیم صبح بگردش نمی‌رسد         بس با شتاب می‌گذرد شهسوار عمر                           ما در پی اقامت و او در پی رحیل          در دست دیگری است عزیزان مَهارعمر
یکی از تبریزی هادر مشهد هتل داره و عجیب اهل ولایت.... ایشون نقل می کردند: من چهل سال پیش در تبریز مشکلی برایم پیش اومد نتونستم بمونم با دست خالی پناه آوردم به امام رضا علیه السلام.... آمدم چند روزی اینور اون ور سر کردم با یک آقایی صحبت کردم که در گوشه مغازه اش تسبیح و مهر و جانماز بفروشم.... شبا هم در یک مسافرخانه ای می ماندم.... روزی خبردار شدم که پدرم میخواد بیاد مشهد و اوضاع و احوال مرا ببیند... بالاخره روزی که پدرم اومد بردمش همون مسافر خانه... و عجیب احترام میذاشتم بهش مثل همیشه؛ دستش رو می بوسیدم ووو..... بعد چند روز که پدرم برگشت به تبریز یه آقایی اومد پیش من، گفت چیکاره ای از کجا اومدی.؟! سرگذشتم رو بهش تعریف کردم گفتم ما کاسب بودیم خرید و فروش داشتیم بنا به اتفاقی هر چی بود از دستمان رفت منم پناه آوردم به امام هشتم... گفت اون آقا کی بود که دستش رو میبوسیدی کفشش رو تمییز می کردی!!!!؟ گفتم پدرم بود.... گفت من طلا فروش بغل مسافر خونه ای هستم که تو اونجا میمونی!!!چند وقتی است تورو زیر نظر دارم.... بیا ۵ کیلو بهت طلا میدم برو خرید و فروش کن دو سال بعد همون ۵کیلو طلای منو بیار.... 🤔🤔 گفتم من چک ندارم پول ندارم.... گفت هیچی نمیخواد!!! کسی که دست پدرشو می بوسد و خم میشه کفش پدرش رو تمییز میکند، حرام نمیخورد.... به دلم افتاده که دستت را بگیرم ادامه دارد........
میگفت: پنج شش سال خوب کار کردم وضعم خیلی خوب شد... هر چی هم سود میکردم اول سهمی برای پدرم می فرستادم.... خیلیا سفارش کردن برگردم تبریز ولی بی انصافی میدیدم جدا شدن از خدمت امام رضا علیه السلام را..... روزی یکی از دوستانم پیشنهاد دادن نزدیک حرم هتلی بسازم و درخدمت زائران حضرت باشم.... با یکی از علمای مشهد مشورت کردم گفتن: به چهار گوشه جایی که میخوای بسازی تربت کربلا بریز و بعد پی ریزی کن!! بالاخره هتل را ساختیم و همین که بخش هایی از هتل تکمیل شد زائر پذیرفتیم.... احساس میکردم برخی از هتل دارها سنگ اندازی می کنند گویی نوعی حسادت می ورزند... روزی دم ظهر خونه بودم پسرم از هتل زنگ زد که یکی از مسافرها از پله افتاده و فوت کرده! 😢 سریع رفتم هتل، دیدم هم از اماکن اومدن هم پلیس اومده کلی هم مردم جمع شدن اعم از همسایه ها و دیگران.... جنازه اون مسافر هم روشو کشیدن گذاشتن گوشه.... همسر متوفی مدام میگفت روضه بخونین توسل کنین همسر من اینطوری شد ما چه خاکی به سر کنیم.... یکی از مسافران گفت کمک کنید جنازه رو رو به حرم کنیم و همگی سلامی به حضرت بدیم😢😢 همین کارو کردن! از عنایت حضرت اورژانسی گفت آقا این نفس داره نمرده کمک کنین ببریم بیمارستان و از قضا آن شخص نمُرد.... ممکن بود چون یکی مرد اینجا مردم دیگه نیان هتل اتفاقا برعکس شد همه جا پیچید که از عنایت امام رضا علیه السلام در فلان هتل مرده ای زنده شده.... و بعد آن قضیه مشتری ما بیشتر هم شد و بالاخره هتل را گسترش دادیم..... حکایت_داستان
■عیب وغیب! داستانی از گلستان ●یکی از بزرگان گفت پارسائی را: چه گویی در حق فلان عابد که دیگران در حق وی به طعنه، سخن‌ها گفته اند؟ . گفت: «بر ظاهرش، عیب نمی بینم و در باطنش، غیب نمی دانم! ». هر که را جامه پارسا بینی ، پارسا دان و نیکمرد انگار ، ور ندانی که در نهادش چیست. محتسب (۱)را درون خانه چه کار؟ (۲). (۱): پاسبان. (۲): گلستان / باب دوم، حکایت ۱.
بگین یا الله! یه زمانی برای ورود به خونه ها «یا الله» می گفتیم الان بعضا لازم میشه برای عبور از کوچه و خیابون هم «یاالله» بگیم‼️.. ------------------------- مهم اینه که «» رو بگیم و خدا نکنه از یک «یاالله» گفتن برای خدا هم کم بذاریم....