امروز روز جمعست و نزدیک به اربعینہ
و ماها کسایی هستیم که هنوز تقدیر واسمون مشخص نکرده که اربعین کجاییم و چطوری عرض ارادت میکنیم محضر اربابمون :)
آیا اصلا هستیم ؟ یا .. :)
آیا اگه بودیم ایرانیم یا عراق ؟ .. و ..
[دلشوره ها کم کم تو دلمون داره جوونه میزنه] و چه دلشوره ی قشنگی که قراره رشدمون بده و بزرگمون کنه ! :)
[بزرگ بزرگ و بزرگ ]
اولش بگم که
میدونم میدونم🙌🏻 ،
هممون به یه نحوی بی قراریم و دلتنگیم . .
و دلمون انگار داره کم کم آلارم میده از یه دلتنگی عمیقی که یک سال و نیم و نزدیک به 2 به سال توی دلمون شعله ور شد و فقط با عکسای حرم کمی آرومش کردیم :)))
#ازدلتنگیبگو ..
میدونم بعضی هاتون اسم کربلای اربعین نیمده دلتون لرزید و چشماتون بارونی شد :)
اره میدونم که اسم حرم نیمده چشمتون رفت سمت کوله پشتی هاتون و چفیه های خاک خورده ی یادگار کربلاتون که کنج اتاق دو ساله گوشه نشین شده ،
و اینم میدونم که بعضی هاتون اسم کربلا نیمده پای محفل امشب یه مداحی پخش کردیدو دارید تو دلتون با ارباب صحبت میکنید و اونچه که میگید شرح حال دله تنگتونه و گواه این حالتون اشکیه که داره خبر از سر درونتون میده :)
اما خوش بحال کسی
که امروز کربلاشو توی این محفل از ارباب میگیره :)
چیه؟ چشماتون بارونی شد .. ؟ .. 🙃
هوفـــــــــ .. ؛
بخدا نمیدونم که چی بگم که این حالو بتونه وصف کنه ، سخته اصلا میدونین که چی میگم ؟ :)🙃
ولی رفقا
من که میگم دلخوشم به محالاتش
خدارو چه دیدی یهو اصلا امروز توی همین محفل توی همین ساعت ، ارباب یه قدمی بر سرمون توی همین کانال نهادند و بعد از دیدن حال بی قرار و دلتنگمون یه امضا پای برات کربلای تک تکمون انداختند .. ( امیده دیگه نه؟🙂 )
یهو شاید اشکامونو پشت صفحه ی گوشی همراه با خوندن محفل امروز نظاره کردند و یهو هممونو اربعین کربلایی صدا کردند :)) [ تصورشم قشنگه ، اصلا قابل وصف نیست نه؟ :)) ]