نام رمان : راهیان عشق
mohaddese_f : نویسنده
#پارت_48
خاک بر سرت که فقط هم به فکر شب عروسی
هستی!!!
کم کم سر و کله ی بچه ها هم پیدا شد
ترنم:ا...یسنا تو اینجایی؟ما گفتیم پیچوندی با طاها رفتی خوش گذرونی...
پوزخندی زدم و گفتم:خجسته ایا!می رفتیم جایی که عبادت طاها خان دیر
میشد
_حاال شام خوردی یا نه؟
_مگه وقت شامه؟
_معلومه زیادی تو فکر بودیا!اره دیگه. پاشو بریم پایین
_من میل ندارم
_پاشو لوس نکن خودتو
ودستمو گرفت کشید.از تخت پریدم پایین و دنبال ترنم راه افتادم
بعصیا تو محوطه نشسته بودند و مشغول خوردن،بعضیاهم هنوز نیومده
بودند.
ترنم:بیا بریم از اون جا غذامون رو بگیریم.
به جایی که با دست اشاره کرده بود نگاه کردم،اووووف طاها مشغول دادن
غذا بود ،عمرا اگه من برم غذا بگیرم
_ترنم تو برو برا منم بگیر من حوصله این یارو رو ندارم
ترنم هم که دید خیلی جدیم به حرفم گوش داد و رفت غذا بگیره
نتونستم زیاد بخورم،حرص هایی که از دست طاها خورده بودم ظرفیتم رو
تکمیل کرده بود
برگشتیم تو خوابگاهمون،انگار همه فهمیده بودند یه چیزیم شده
سبا:می بینم که فرماندمون بدجور زده تو پوزت یسنا خانوم
ترنم:برو بابا،کاش زده بود تو پوزش،اینی که من اینجا میبینم کامل قهوه ای
شده رفته...
_اه...ساکت شید دیگه فقط دنبال سوژه اید
「میـگفت :
مـناونکسـۍروکھگفـت؛
دخٺـرهـاشھیـدنمـ📞ـۍشنـد رو
حـلالنمیـکنم ... '!」
Ali Akbar GhelichAli Akbar Ghelich - Entekhab.mp3
زمان:
حجم:
15.01M
راهـۍاستراهعشـ♥️ـق . . .
کھهیچشکنـارهنیست !
4.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📲 #استوری |
جونه جونه جونه زینب💐
نم نم بارونه زینب💐
#میلاد_حضرت_زینب(س)💫💞
#روز_پرستار💫💞
#تبریڪ_و_تهنیٺ_باد💫💞
338.2K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#استوری✨
#ولادت_حضرت_زینب💗
سالروز ولادت حضرت زینب♥️
و روز پرستاران عزیز؛🌱
بر همگان مبارک🥳