ـ ـ ـــــ᯽ـــــ ـ ـ
مادربزرگشھیدمغنیھ میگفت؛
مدتِطولانےبعدشھادتشاومدبهخوابم
بھشگفتم:چرادیرڪردۍ!؟منتظرتبودم!
گفت:چونطولڪشیدازبازرسےهاردشدیم
گفتم:چهبازرسے؟!
گفت:بیشترازهمهسرِبازرسے"نماز"وایستادیم..
بیشترازهمهدربارهۍ"نمازصبح"میپرسند!
نذاریمتنبلےمانعسعادتمابشھ:)!♥️
#شهید_جهاد_مغنیه
آمده بودم ڪہ تو را بشناسم...
خودم را یافتم :)
من با تو خُدا را پیدا ڪردم!♥️🍃
#شهید_احمد_مشلب🖇
مَبـٰادٰاغـٰافِلشَویـٖم..؛
وَروزمَـرگۍ،مـٰارٰآاَزحُـضـورِ
تـٰاریخـۍخـویشغـٰافِلڪُنَد..!
-شَھیـدآوینـۍ🌿
#شهیدانہ
@shahadat312
#محمدرضا_قلبم✨
نعمـتآسمـاٰنفقطبـاراننیسـت
گاهۍخُـداٰکسۍرانازلمۍکـند
بہزلالۍباران ...🌱
#شهید_محمدرضا_دهقان❤️
نام رمان : راهیان عشق
mohaddese_f : نویسنده
#164
درستو که ادامه میدی هیچ خودمم حسابی کمکت می کنم
_وای مرسی طاها...راستی من هنوز نمیدونم مدرک و رشته تحصیلی شوهرم
چیه؟؟
_بابا من چقدر باید ریا کنم امشب،اخه اگه من همه چیزمو رو کنم که جلوم
کم میاری بانو...
_کی گفته کم میارم ...موفقیت تو همون موفقیت منه
_اخ که من عاشق همین استدالالتم...بنده ی حقیر فوق لیسانس برق دارم
البته به دلیل خرخونی زیاد در سال های
متوالی دبیرستان و استعداد و هوش سرشار خودم مدرکم رو از دانشگاه
شریف گرفتم...
_نه!!!....
_بله...
_اون وقت شدی فرمانده بسیج؟
_نخیر...فرمانده بسیجی شغل دوممه...
_شغل اولت چیه اون وقت؟
_مدیر یه بخش نسبتا بزرگ توی یه شرکتم،تازه کارم هم مرتبط با رشته امه،و
شغل سومم هم که اداره ی شعبه دوم
طال فروشی بابامه که البته مال خودمه...بگما فقط ماه به ماه میرم به حسابا
رسیدگی می کنم.
_میگم طاها چه ادم سخت کوشی هستی تو...
_شوهرتو دست کم گرفتیا...بذار به اطالع ت برسونم با اینکه وضع مالی پدرم
خیلی خوبه ولی اگه االن به این جا
رسیدم همه اش نتیجه ی زحمات خودمه و یک قرون از پول هامم مال پدرم
نیست...نمیگم به دست اوردن این پول ها
کاراسونی بوده ...نه اتفاقا خیلی هم سختی کشیدم ولی خب به شیرینی
بعدش می ارزید..خب خود خدا هم گفته بعد
از هر سختی اسونیه دیگه...االنم که خدمت شمام،البته واسه به دست اوردن
تو هم سختی زیاد کشیدم ولی تو از همه