eitaa logo
دخــتــࢪان ســـ💚ـــیــدعـلے
188 دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
2.3هزار ویدیو
418 فایل
بـسـم رب شــهیـده💔 دخـترانی از تـبـار زهـراس🧕🏻 وسـربازان جنگ نرم ✌️ مادختران ‌نیز پای کار حسین میمانیم💚 رهبرم‌فرمان‌دهد‌جان‌رانثارش میکنم✌️ کپی؟: حلال به‌شرط‌یک‌صلوات‌برای‌ظهور‌آقا💚 @Zhdjdvzk آیدی مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
*😭😭😭توبه رضا* *يه خونه مجردي با رفيقامون درست کرده بوديم، اونجا شده بود خونه گناه و معصيت...دیگه توضیحش با خودتون....* *شب عاشورا بود، هرچي زنگ زدم به رفيقام، هيچ کدوم در دسترس نبودند* *نه نماز، نه هیئت، نه پیراهن مشکی، هيچي.* *مي گفتم اينارو همش آخوندا درآوردند، دو تا عرب با هم دعواشون شده، به ما چه.* *ماشينو برداشتم برم يه سرکي،* *چي بهش ميگن؟ گشتي بزنم.* *تو راه که مي رفتم يه خانمي را* *ديدم، خانم چادري وسنگینی بود* *کنار خیابون منتظر تاکسی بود.* *خلاصه اومدم جلو و سوار ماشينش کردم. یه دفعه یه فکری مثل برق تو ذهنم جرقه زد. بله شیطان خوب بلده کجا وارد بشه. از چندتا خیابون عبور کردم و رسیدم به میدون و رفتم سمت خونه مجردیمون. خانمه که دید مسیری که اون گفته بود نمی رم، گفت نگهدار و منم* *سرعتو بیشتر کردم و هرچی جیغ و داد می زد، توجه نمی کردم. شانس آوردم درهای ماشین قفل مرکزی داشت و گرنه خودشو مینداخت پایین. بردمش توي اون خانه ي مجردي.* *اينم مثل بيد مي لرزيد و گريه مي کرد و مي گفت بابا مگه تو غيرت نداري؟ آخه شب عاشوراست!!!! بيا به خاطر امام حسين حيا کن.* *گفتم برو بابا. امام حسين کيه؟* *اينارو آخوندا درآوردند، اين عرب ها با هم دعواشون شده، به ما ربطي نداره.* *خانومه که دیگه امیدی به نجات* *نداشت، با گريه گفت: خجالت بکش، من اولاد زهرام، به خاطر مادرم فاطمه حيا کن!!! من اين کاره نيستم،* *من داشتم مي رفتم مجلس عزای سید الشهدا، عزیز فاطمه.* *گفتم من فاطمه ی زهرا هم نمي شناسم، من فقط يه چيز مي شناسم: جواني، جواني کردن* *اينارو هم هيچ حاليم نيست. اینقدر غرق تو این کارا شدم مطمئنم جهنم ميرم، پس دیگه آب که از سر گذشت، چه یک وجب چه صد وجب. خانمه که از ترس صداش می لرزید، با همون صدای لرزان گفت:* *تو از خدا و عذاب جهنم نمی ترسی درسته، ولی لات که هستي، غيرت لاتي داري يا نه؟ من شنیدم لاتها اهل لوتی گری ومردونگی هستن.* _ *خودت داري ميگي من زمين تا* *آسمون پر گناهم ، اين همه گناه کردي، بيا امشب رو مردونگي کن، به حرمت مادرم زهرای مظلومه گناه نکن، اگه دستتو مادرم زهرا نگرفت، برو هرکاري دلت ميخواد بکن.* *آقا من که شهوت جلو چشامو گرفته بود، هیچی حالیم نمیشد، اما با شنیدن کلمه زهرای مظلومه که با صدای لرزان وهمراه با گریه اون زن همراه بود، تنم لرزید، یه لحظه بدنم یخ کرد، غيرتي شدم.* *لباسامو پوشيدم و گفتم: يالا چادرو سرت کن، ببينم، امشب ميخوام تو عمرم براي اولين بار به حضرت زهرا اعتماد کنم ببينم اين حضرت زهرا ميخواد چيکار کنه مارو... يالا.* *سوار ماشينش کردم و اومدم نزديک حسينيه اي که مي خواست بره. پياده ش کردم.* *از ماشين که پياده شد داشت گريه مي کرد.* *همينجور که گريه مي کرد درو زد به هم و رفت.* *اومدم خونه. ضد حال خورده بودم و حالم خوب نبود. داشتم حرف های خانومه رو که مثل پتک* *تو سرم می خورد رو تو ذهنم مرور می کردم.* *تو راه که داشتم مي بردمش تا دم* *حسينيه، هي گريه مي کرد و با* *خودش حرف مي زد، منم مي شنيدم* چي ميگه* *اما داشت به من مي گفت.* *مي گفت: اين گناه که مي کني سيلي به صورت مهدي مي زني، آخه چرا اينقدر حضرت مهدي رو کتک مي زني، مگه نميدوني ما شيعه ايم، امام زمان دلش از دست ما مي گيره، اينارو مي گفت.* *منم رانندگي مي کردم.... واردخونه شدم.* *ديدم مادرم، پدرم، خواهرام، داداشام اينا همه رفتند هیئت.* *تو خانواده مون فقط من لات بودم.* *تلويزيونو که روشن کردم ديدم به صورت آنلاين کربلا را نشون ميده.* *صفحه ي تلويزيون دو تکه شده، تکه ي راستش خود بين الحرمين و گاهي ضريحو نشون ميده، تکه دومش، قسمت دوم صفحه ي تلويزيون يه تعزيه و شبيه خوني نشون ميداد، چند عرب با لباس عربي، خشن، با چفیه هاي قرمز، و بچه با لباس عربي سبز، اينارو با تازيانه مي زدند و رو خاک ها مي کشوندند.* *من که تو عمرم گريه نکرده بودم، ياد حرف اين دختره افتادم. گفتم وااااااي يه عمره دارم تازيانه به مهدي مي زنم.* *پاي تلويزيون دلم شکست، گفتم* *یازهرای مظلومه؛ دستمو بگير.* *یازهرا؛ يه عمره دارم گناه مي کنم،* *دستمو بگير.* *مي تونستم گناه کنم، اما به تو اعتماد کردم.* *کسي تو خونه نبود، ديگه هرچي دوست داشتم گريه کردم* *تو سروصورت خودم می زدم.* *گريه هاي چند ساله که بغض شده بود، گريه مي کردم، داد مي زدم، عربده مي کشيدم. یه حس عجیبی بم دست داده بود که توی همه عمرم تجربه نکرده بودم. احساس می کردم سبک شدم. احساس می کردم تازه متولد شدم....* *نیمه شب بود، با صدای باز شدن قفل در، از خواب بیدار شدم. همون پای تلویزیون خوابم برده بود. پدر و مادرم از حسينيه آمدند.* *تا مادرم درو باز کرد، وارد شد تو خونه، تا نگاه به من کرد (اسمم رضاست)، يه نگاه به من کرد، گفت:* *رضا جان حالت خوبه؟چرا چشمات قرمزه؟ چرا صورتت قرمز شده؟ گفتم چیزی نیست. گفت صدات چرا گرفته؟ همه نگران بودن. دورمو گرفته بودن.*
6.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
「🖤」 بی سر و سامونتم بیا به من سامون بده...::)!
10.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
「🥀」 آقای امام حسین...♡ عاشقات دارن میان؛ مثل همیشه زیر سایت جون بگیرن؛ ازت قوت بگیرن؛ کنارت قلبشون آروم بگیره؛ میخوان بیان که بغلشون کنی!:)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
᎒༄📖✨⸙ ''مـٰایـٰارِتۅایم‌اَهـلِ‌تۅایم‌اَهل‌بِھِشتیم هَرڪس‌بہ‌هۅاۍتۅنَبـٰاشَدبہ‌جَھَنَم.!''
میگن؛ آدماۍ‌خوب‌رو‌ ازچھرشوݩ‌میشہ‌شناخټ‌ آخہ‌بس‌کہ‌ چھرشون‌نورانیہ مثݪ‌ماھ میدرخشݩ…🥺🧡 •°
.. ھرچہ زمان میگذرد مردم افسرده‌تر میشوند؛ این خاصیت دل بستن بہ زمانہ است!!! خوشا بہ حال آنکھ بہ جای زمان، به صاحب زمان دل میبندد.
○✨ خودتُ برا کی می‌کُشی؟! قیمتت همونه! بعضیا خودشونُ برایِ امام زمان و امام حسین می‌کُشن بهاشون خودِ آقاست، چون اونقدر گرون میشن که هر کسی نمیتونه خریدارشون بشه، گرون بشید ✋👌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حالـم‌بہ‌جزنگـاهِ‌تـو بهترنمےشود يڪ‌روزبدون‌ذڪرِحسين‌ سرنمےشود مےگریَم‌ازبراےحرم‌رفتنم‌حُسين خیلی فرق داری با بقیه😔