eitaa logo
زنده باد یاد شهدا
240 دنبال‌کننده
8.9هزار عکس
3.7هزار ویدیو
130 فایل
امروز فضیلت زنده نگهداشتن یاد و خاطره شهدا کمتر از شهادت نیست *مقام معظم رهبری* yazeinab14 به یاد شهید مدافع حرم حامد جوانی 🌷⚘🌺 وشهید دفاع مقدس مرتضی طلایی 🌷🌺🌹 @Zendebadyadeh_shohadayeh_golgun
مشاهده در ایتا
دانلود
از افرادی بود که خدمت سربازی را در زمان پهلوی به فرمان امام رها کرد. پس از انقلاب خدمت را ادامه داد و به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در آمد. او از پنج نفری بود که از سقوط پادگان سقز جلوگیری کرد. در نهایت هم در عملیات فتح المبین به جمع ناظرین وجه الله پیوست. همرزمش میگفت آخرین حرفی که موقع شهادت به زبان آورد ذکر مقدس (یا زهرا) بود. روحش شاد و راهش پر رهرو باد.
بسم الله الرحمن الرحیم ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون.((قرآن کریم)) شهادت یک انتخاب است نه یک اجبار و خون شهید تزریقی است بر پیکر اجتماع که ملت را به حرکت می اندازد و شهید شمع تاریخ است به طوری که در تاریکی می سوزد و دیگران را هدایت می کند و جان خود را می دهد تا دیگران در آسایش باشند و هر انقلابی دو چهره دارد "خون" و "پیام" که باید انتخاب کردن خون را و یا پیام را و یا به عبارت دیگر باید انتخاب کرد یا "حسین" بودن را و یا "زینب" بودن را.چهارده قرن است که از اسلام میگذرد و ما همیشه در دعا هایمان می گفتیم ای کاش ما در رکاب امام حسین بودیم و در جوار او می جنگیدیم و اکنون حسین زمان نائب به حق امام زمان امام خمینی ملت را بسیج کرده علیه جنگ حق بر باطل تا همه آزمایش شویم که کدامیک راستگو هستیم.خدایا به حق امام زمان ما را از این امتحان روسفید بیرون بیاور.و اما حرکت انقلاب اسلامی ما به حدی سریع است که چهره درونی و پشت پرده همه ما را از کارگر تا روحانی و خصوصا ملیون (ملی گرا ها) که ادعای سیاست کرده و منافقین که ادعای انقلابی بودن می کردند و خلاصه همه افراد ملت و همچنین کشور هایی که خود را به عنوان دوست جا زده،آشکار کرده و دوست را از دشمن مشخص کرده و این انقلاب علارقم تمام تلاشهای ابر قدرت ها مرز ها را شکسته و به کشور ها صادر شده و عنقریب است که ملت ها علیه حکومت های جور خود قیام کرده و ان شاء الله حکومت اسلامی بزودی زود در آنها پیاده می شود.و اما نکات مهمی که باید برادران دقیقا متوجه آن باشند عبارت است از: 1-نعمت وجود رهبری:که بعد از حکومت اسلامی حضرت علی تنها رهبری است که توانسته حکومت پیاده کند و چون انسان طبیعتا وقتی که غرق در نعمت شد قدر آن نعمت آن را نمی داند واما اکنون نمی توانیم نعمت وجود رهبری را درک کنیم بنابر این سعی کنیم همیشه سخنان او را دقیق گوش کنیم و گوش بفرمان او باشیم و خلاصه پیرو خط او باشیم. 2-دومین مسئله اتحاد ملت است که یکی از عوامل پیروزی انقلاب بوده و هست و اگر خدای نکرده این مسئله از بین برود آن موقع است که شکست این انقلاب حتمی است بنابراین این ملت باید به این مسئله حیاتی خیلی توجه کنند.
3-سومین مسئله که باید اول مطرح می شد سعی کنیم در همه کارهایمان به خدا توجه داشته باشیم و توکلمان فقط به او باشد و توجه داشته باشیم که اوست که ما را تا بحال پیروز کرده و می کند و بقول امام انقلاب ما معجزه بوده و ملت ما معجزه آسای قرن است و باید بدانیم تا وقتی توجهمان به خدا باشد تمام ابرقدرتها در برابر این ملت به زانو در می آیند.برادران و خواهران گرامی سعی کنید همیشه نمازهایتان را اول وقت و با جماعت بخوانید و نماز جمعه این سنگر با شکوه اسلامی را ترک نکنید و دعا زیاد بخوانید مخصوصا دعای کمیل در شبهای جمعه و روحانیت را فراموش نکنید که امام در رابطه با روحانیت گفتند کشور بدون روحانیت مانند کشور بدون طبیب است.و اما مادر و همسر عزیزم:اگر من شهید شدم برای من گریه نکنید و بدانید که من به آرزوی خود رسیده ام  و شهادت را مقامی است که همه کس لایق آن نیست البته می دانم ناراحت می شوید ولی صبر داشته باشید که خدا یار صابرین است.و بجای گریه برای من برای امام حسین و اهل بیتش گریه کنید که چقدر زجر و ظلم دیدند و بدانید مردن برای همه است و پیامبران و ائمه ما همه یا مردند یا شهید شدند و همه ماها امانتی هستیم از طرف خداوند نزد خانواده ها،خدا کند بتوانیم این امانت را سالم به صاحبش برگردانیم و مرگ یک امر طبیعی است پس چه بهتر که در شهادت باشد.از همه شما التماس دعا دارم و امیدوارم مرا حلال کنید. مرتضی طلایی
✌ ❤ شهـادت، بـال نمـی خـواهـد! حـال مـی خـواهـد... بـال را پـس از شهـادت میدهنـد نـه پیـش از آن... 💐 معرفی شهید 🌏 زمینی شدن : ۷۰.۰۷.۱۵، تبریز 💫 آسمانی شدن : ۹۶.۰۸.۱۴، سوریه 💠 ارائه : خانم یازینب 📆 سه شنبه ۹۸.۰۵.۲۲ ⏰ ساعت ۲۱ 🕊گروه به یاد شهدا http://eitaa.com/joinchat/2098397195C755e168b84 ❤️گروه مدافعان حرم✌️ http://eitaa.com/joinchat/410386450C8b9bf08181 گروه عاشقان اهل بیت http://eitaa.com/joinchat/2131755019C64f2e5adce
☀️☀️☀️ ✍ ۵۳ (قسمت ۱۵) 🔰11 -روش برخورد با دشمن هرگز پيشنهاد صلح از طرف دشمن را كه خشنودى خدا در آن است رد مكن، كه آسايش رزمندگان، و آرامش فكرى تو، و امنيّت كشور در صلح تأمين مى گردد . لكن زنهار از دشمن خود پس از آشتى كردن، زيرا گاهى دشمن نزديك مى شود تا غافلگير كند، پس دور انديش باش، و خوشبينى خود را متّهم كن. حال اگر پيمانى بين تو و دشمن منعقد گرديد، يا در پناه خود او را امان دادى، به عهد خويش وفا دار باش، و بر آنچه بر عهده گرفتى امانت دار باش، و جان خود را سپر پيمان خود گردان، زيرا هيچ يك از واجبات الهى همانند وفاى به عهد نيست. كه همه مردم جهان با تمام اختلافاتى كه در افكار و تمايلات دارند، در آن اتّفاق نظر داشته باشند. تا آنجا كه مشركين زمان جاهليّت به عهد و پيمانى كه با مسلمانان داشتند وفادار بودند، زيرا كه آينده ناگوار پيمان شكنى را آزمودند. پس هرگز پيمان شكن مباش، و در عهد خود خيانت مكن، و دشمن را فريب مده، زيرا كسى جز نادان بدكار، بر خدا گستاخى روا نمى دارد، خداوند عهد و پيمانى كه با نام او شكل مى گيرد با رحمت خود مايه آسايش بندگان، و پناهگاه امنى براى پناه آورندگان قرار داده است، تا همگان به حريم أمن آن روى بياورند. پس فساد، خيانت، فريب، در عهد و پيمان راه ندارد. مبادا قراردادى را امضاء كنى كه در آن براى دغلكارى و فريب راه هايى وجود دارد، و پس از محكم كارى و دقّت در قرار داد نامه، دست از بهانه جويى بردار، مبادا مشكلات پيمانى كه بر عهده ات قرار گرفته، و خدا آن را بر گردنت نهاده، تو را به پيمان شكنى وا دارد، زيرا شكيبايى تو در مشكلات پيمان ها كه اميد پيروزى در آينده را به همراه دارد، بهتر از پيمان شكنى است كه از كيفر آن مى ترسى، و در دنيا و آخرت نمى توانى پاسخ گوى پيمان شكنى باشى. 🌴🌴🌴
مثل_شهدا_باشیم_در_عمل_نه_در_حرف  ♥♥♥♥♥♥♥♥ «ابوالفضل اسدی» به سال 1344 در اراک متولد شد و در هفتم شهریورماه 1366 در منطقه   پنجه بر بام عرش گرفت و بر بام آسمان منزل گرفت. او را به نام «دایی ابوالفضل» می شناختند  آن چه خواهید خواند برشی است از حیات طیبه ی آن شهید عزیز زمان جنگ در هر مرخصی که به شهر می‌آمدیم ، هر روز بعدازظهر بچه‌های جبهه در میدان مرکزی شهر اراک جمع می‌شدیم. یک روز دم‌دمای غروب و  اذان مغرب، دایی ابوالفضل به من گفت: بیا می‌خوام ببرمت یک‌جا کیف کنیم. من اول فکر کردم می‌خواهیم برویم نماز جماعت. دنبالش راه افتادم بدون این‌که معنی حرفش را بفهمم . به یک مغازة کبابی رفت و پنج شش سیخ کباب خرید. باز هم بدون این که حرفی بزنم دنبالش راه افتادم. به یکی از محله‌های فقیرنشین شهر رفتیم و در خانة محقری را زد. پیرمردی در را باز کرد. از احوال‌پرسی او مشخص بود که دایی ابوالفضل را می‌شناسد. با تعارف آن مرد وارد خانه که تمامش تشکیل شده بود از یک اتاق، شدیم . پیرزنی در گوشه اتاق، و دو بچه حدود هفت و نه ساله عقب‌افتاده ذهنی هم در کناری بودند که با دیدن دایی به شور و شعف آمدند. بعد از این‌که کلی با آن بچه‌ها بازی کرد، دایی با دست خودش لقمه از نان و کباب درست می‌کرد و در دهان آن بچه‌ها می‌گذاشت و هی با کلمات شوخ آن ها را می‌خنداند.  خلاصه، غذا دادن به بچه‌ها تمام شد و دایی از مادر بچه‌ها خواست لباس تمیز بدهد تا لباس بچه‌ها را عوض کند. بعد از عوض کردن، لباس‌های چرک را شست و بعد از آن با دادن مبلغی پول از اندک حقوقی که بابت جبهه بود(یعنی همان دو هزار تومان در ماه که همان روزگار هم از نصف حقوق یک کارگر که در شهر خود روزی هشت ساعت کار می‌کرد هم کم‌تر بود) به آن خانواده داد و از آن محل خارج شدیم و در تمام مدت که ما در آن مکان حضور داشتیم از زبان آن پیرمرد و پیرزن که انگار از غم و غصه دو فرزند عقب‌مانده‌شان به پیری زودرس مبتلا شده بودند به جز دعا در حق ایشان چیزی نشنیدم. بعد از خروج از آن جا گفتم دایی چه‌کار کردى؟ گفت: به این می‌گن عشق‌بازی با خدا.  🕊🕊🕊🕊 @Zendebadyadeh_shohadayeh_golgun 🍃🌹🍃🌹
باشیم با گذاشتن پروفایل من غدیری ام سهم کوچکی در تبلیغ غدیر داشته باشیم. ✨پیشاپیش عید غدیر بر شما مبارک 💥 🕊🕊🕊🕊 @Zendebadyadeh_shohadayeh_golgun 🍃🌹🍃🌹
💠گروه 🌹بخش ششم 🌹 چشم هایمان به در کتری بود که مثل اسپند روی آتش ور می جهید بالا و بخار آب را در خودش می پیچاند. من که تمام هوش و حواسم پیش آن عده بود واینکه آخری اش افتاد به من و اینکه چرا من؟! کریم هم ساکت بود. علی منطقی هم. اما صدای قُل قُل نگذاشت. بی حوصله تراز همه مان علی بود که نیم خیز شد و فتیلهٔ چراغ را کشید پایین وگفت:این بیچاره که خودش را هلاک کرد از بس زد تو سرو کلهٔ خودش. بلند شد وگفت:قربان غریبی ات بروم عزیزم.الان خودم فدایت می شوم. یک شیشه مربا پیدا کرد. آمد کتری را کج کرد ویک چایی آلبالویی برای خودش ریخت و حظ کرد وگفت: جانمی هی! به این می گویند مردافکن. به کریم گفت: بدهم خدمتت؟ کریم ساکت بود. علی چایی را تعارف کرد طرفش وگفت: از دستت می‌رود ها. گفته باشم.کریم گفت:شروع کردی بازهم! علی گفت:ببین چه له لهی می‌زند بیچاره. می گوید من از آن کهنه دم های تازه جوشم که جان می دهد برای... کریم گفت آخر کی توی این گرما چایی می خورد که من بخورم؟ علی گفت:من. کریم گفت:تواگر باحال بودی، اگر معرفت داشتی، اگر شهردارخوبی بودی یک لیوان آب می دادی دست بچه ها تا هم رعایت کنند، هم بگویند بابا این علی هم زیاد سیم هایش قاتی نیست، از خودمان است. علی گفت:تو جان بخواه کریم جان، آب چیه. کیست که بدهد!کریم گفت: می بینی؟ شانه بالا انداختم، لبخند هم زدم. علی گفت:اصلا ًیک لیوان آب چیه بگو یک پارچ. کیست که بدهد! کریم گفت:رویت را بروم بچه. برو کم بلبلی کن! علی گفت:شوخی کردم بابا آن لیوان را بده بروم برایت آب بیارم. کریم گفت از کجا؟ علی گفت:چه حرف ها می زند. خب معلم است دیگر. از همین بغل، ازرود خانه. کریم تا شنید علی چی گفته چوبی را که پشت پتو قائم کرده بود، برداشت وپرت کرد طرف علی وعلی مثل فرفره از چادور زد بیرون. کریم غرغر کرد وسرتکان داد و به من گفت:می بینی؟ بلند گفت:مگردستم بهت نرسد. سرعلی از کنج چادر آمد تو و گفت:با ارض پوزش مجدد. آقایان محترم فرماندهی اگر اذن دخول بفرمایید، می خواهم جدول برنامه را به استحضارتان معرفی بدارم. وبی اجازهٔ ما وخیلی جدی آمد تو وطوماری خیالی را در دست گرفت وابرو درهم گره زد و سرفه کرد و برنامه را فهرست وار وبا ذکر عنوان خواند. همه چیز را از صبح علی الطلوع درجه‌بندی کرده بود با ذکر دقیق ساعت. صرف ناهاربا ذکر بعضی وقت ها کباب وتمرین غواصی توی آب وگپ بدون غیبت ونخودنخود هرکی رود خانهٔ خود وآزادباش در اختیار منورها. خوشم آمد بیشتر به خاطر ظرافتی که در انتخاب آنها به خرج داده بود. اما کریم مثل من نبود. اخمی کرده بود دیدنی که علی را ترساند. عقب عقب رفت احترام گذاشت وبا همان لحن جدی گفت:خیالتان راحت باشد برنامه آن قدر دقیق است که هرجهودی را ظرف مدت یک روز مسلمان می کند. کریم ازکوه دررفت چوبش را برداشت افتاد دنبال علی. ادامه دارد .....‌‌‌ 🌹🌹🌹🌹🌹🌹 http://eitaa.com/joinchat/2098397195C755e168b84
✅گروه #به_یاد_شهدا غواص شهید امیر طلایی ازآن هفتاد و دونفر
✅گروه #به_یاد_شهدا غواص شهید علی منطقی ازآن هفتاد و دونفر
قیامت بی حسین غوغا ندارد”شفاعت بی حسین معنا ندارد”حسینی باش که در محشر نگویند”چرا پرونده ات امضاء ندارد… #اللهم_الرزقنا_شفاعت_الحسین #به_نیابت_از_جمیع_شهدا 🕊اَلسَّلٰامُ عَلَیْکَ یٰا اَبٰا عَبْدِ اللهِ ، وَعَلَى الْاَرْوٰاحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنٰائِکَ ، عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَبَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهٰارُ ، وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیٰارَتِکُمْ ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ ، وَعَلٰى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ، وَعَلىٰ اَوْلادِ الْحُسَیْنِ ، وَعَلىٰ اَصْحٰابِ الْحُسَیْن✨🌸
💠گروه 🌹بخش هفتم 🌹 دسته ای از مرغان روی آب حرکت میکردند، آرام ولی صدا، درست مثل ستون هفتاد ودو نفری،ما که باید حرکت در زیر آب را با اشنوگل یا نی غواصی تمرین میکردیم. وقتی پاهایم به ماسه های نرم ساحل رسید، تا گردن نشستم توی آب و اشاره کردم به ستون که تک تک برای ساحل کشی آماده بشوند شدند نفر آخر، که تا گردن خزید تو آب وگل،مرغان وحشی بلند شدند تو آسمان وما با نگاهمان تا ابرها تا انتهای افق دنبالشان کردیم. گفتم "این را برای همیشه تو گوشتون فرو کنید فقط وقتی فین زدن شما رو قبول دارم که اینها نفهمند شما اینجا هستید و این طور نگذارید بروند خانه فک و فامیلهاش" صدای کی بود نفهمیدم، فقط شنیدم که گفت "حاج محسن !این ساحل کشی که گفتید یعنی چه؟"صدایم را جوری بلند کردم تا آخر ستون همه بفهمد چه می‌گویم. گفتم "وقتی به ساحل یا مانع دشمن نزدیک می‌شوید حرکت اصلی شما رو دست وپاست،اون هم هماهنگ ولی صدا، فقط چشمهایتان باید از آب بیرون باشد، آنجا شاید مجبور باشید ساعتها کنار موانع نزدیک سنگرها دشمن بی حرکت بمانید باید دقیق بشوید که هیچ حرفی نباید زده بشودمگر با اشاره سر یا نگاه ودر صورت اجبار با شکل قراردادی با زبان یا آواز حیوان های همان منطقه ادامه دارد....... 🌹🌹🌹🌹🌹🌹 http://eitaa.com/joinchat/2098397195C755e168b84