🕊زیارتنامه ی شهدا🕊
🌹🌱🌹🌱اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم🌹🌱🌹🌱
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
#شادی_روح_شهدا_صلوات
قسم به روح خمینی،قسم به سیدعلی
به امر رهبر و فرمودهای شخص ولی
قسم به عارف جبهه،به مصطفی چمران
به گریه دردل سنگر،تلاوت قرآن
قسم به ترکش وقطع نخاع وجانبازی
قنوت ودست جدای حسین خرازی
قسم به جوخه اعدام وسینه نواب
به عالمان شهید فتاده در محراب
به انتهای افق،سرگذشت حاج احمد
خوراک کوسه شدن درتلاطم اروند
قسم یه پیکربی سر،قسم به حاج همت
به چادر و به حجاب زنان باعفت
به صبح دوکوهه،به دردوصبراز رنج
غروب دشت شلمچه،به کربلای پنج
قسم یه سیدحسن شیرمردحزب الله
به جنگ سی وسه روزه،نبردحزب الله
قسم به حنجرلگدشده حجاج درمکه
به رمل های روان و به مقتل فکه
قسم به باکری وباقری وزین الدین
به غرش نهم دی به فتنه رنگین
قسم به تنگه مرصادوعقده ازصیاد
به غربت اسرا و شکنجه و فریاد
قسم به روح هنر از نگاه آوینی
به جنگ معتقدان ضدرنگ بی دینی
قسم به قدرت خون دربرابر شمشیر
به یک پدرکه نیامدپسر، اوشدپیر
به مادرسه شهیدی که خم نکرد ابرو
به تکه تکه شدن در مصاف رو در رو
به دست خالی رزمنده ای که میجنگید
به آن جنازه که باچشم بازمیخندید
قسم به خون خلیلی شهید راه حیا
به ندبه وبه کمیل و زیارت عاشورا
که تارمق به تنم هست مکتبی هستم
حسینی ام وفدایی سیدعلی هستم
#اللّهم_صلّ_علی_مُحمّد_وعجّل_فَرجهم
@Zendebadyadeh_shohadayeh_golgun
kharazi.MP3
3.71M
#صدای_فرماندهان ۱
🎙صدایِ شهید خرازی
🌸 توصیههای اخلاقی شهید حاج حسین خرازی به رزمندگان ، قبل از عملیات...
✍ رفقا الان هم توی جنگ با دشمن و شیطانی. پس با دقت گوش بده و ببین چطور میشه الان به توصیه های شهید خرازی عمل کرد و آسمونی شد...
هدایت شده از 🇮🇷غواص ها بوی نعنا می ده🇮🇷
پیرو ولایت فقیه باشید؛ قیامت یقه تان را می گیرم اگر ولی فقیه را تنها بگذارید.
#کلام_شهید
💐معرفی #مدافع_حرم #زمینه_ساز_ظهور #شهید_عارف_کایدخورده
🌏 زمینی شدن : ۷۱.۰۵.۲۴، دزفول - بزرگ شده آبادان
💫 آسمانی شدن : ۹۶.۰۸.۲۷، البوکمال سوریه، همزمان با سالروز شهادت حضرت علی بن موسی الرضا (ع)
💠 ارائه : جناب جامانده از شهدا
📆 سه شنبه ۹۸.۰۷.۳۰
⏰ ساعت ۲۱:۰۰
🏴همزمان با #ماه_صفر
#لبیک_یازینب (س)
🕊گروه به یاد شهدا
http://eitaa.com/joinchat/2098397195C755e168b84
مادر شهید «عارف کایدخورده» از پسرش میگوید؛
«عارف» عاشق زندگی بود، مشتاق شهادت
#شهید_عارف_کاید_خورده
آقاعارف از کودکی شلوغ، پر جنب و جوش و پرپتانسیل و در کنار اینها همه همیشه مؤدب بود. او در خانوادهای مذهبی به دنیا آمد و بزرگ شد ولی هیچگونه فشاری برای تحمیل عقیده در خانواده نبود
#شهید_عارف_کاید_خورده
عارف کایدخورده و بابک نوری هریس هر دو از شهیدان دهه هفتادی مدافع حرم هستند. هر دو دانشجو و متولد 1371 بودند و با جمالی زیبا و خوشپوشی مثالزدنی مسیر عاشقی را با هم پیمودند. هر دویشان در راه آزادسازی شهر بوکمال به شهادت رسیدهاند و حالا به یک الگو برای همنسلانشان تبدیل شدهاند. شهید کایدخورده دانشجوی رشته روانشناسی در مازندران بود و با آمادگی جسمانی بالایی رخت رزمندگی به تن کرد. چند ماه بیشتر از شهادت این جوان رشید نمیگذرد که با مادر شهید، حوریه تختایینژاد، همکلام شدیم. مادر شهید در گفتوگو با ما با عشقی وصفناشدنی از دردانهای میگوید که در اوج جوانی، زیبایی و سلامت، پا در مسیری گذاشت که برایش عاقبت بهخیری و سعادت به همراه داشت.
#شهید_عارف_کاید_خورده
دوران کودکی شهید چگونه رقم خورد، چطور بچهای بود و شما و پدرشان برای تربیتشان چه کارهایی انجام دادید؟
آقاعارف از کودکی شلوغ، پر جنب و جوش و پرپتانسیل و در کنار اینها همه همیشه مؤدب بود. او در خانوادهای مذهبی به دنیا آمد و بزرگ شد ولی هیچگونه فشاری برای تحمیل عقیده در خانواده نبود. هر خصلتی که ایشان از ما بردند به صورت غیرمستقیم بود. هیچگونه فشار و تحمیل نظری نبود. خانواده متوسطی هستیم و آقاعارف بسیار آزادانه و آزاداندیش از کودکی بزرگ شد. البته ناگفته نماند که از همان زمان کودکی ما برای عارف کتاب داستانهایی با محتوای مذهبی برایش میخریدیم یا داستانهای مذهبی برایش تعریف میکردیم. خودم کتاب مذهبی میخواندم و خلاصهاش را برای آقاعارف تعریف میکردم. شور و شوق زیادی برای شنیدن داستان اهل بیت و شهدا داشت. کمی که بزرگتر شد در دوران راهنمایی، یک بار از من پرسید که آیا پذیرفتن دین اسلام برای ما اجبار است؟ یا میگفت شیعه بودن اجباری است؟ میگفتم نه اجبار نیست و خودمان دینمان را دوست داریم، به خاطر اینکه اسلام دین کاملتری است خودمان اسلام را انتخاب کردیم و مذهب هم همینطور است. بعد از این صحبتها کتاب انجیل و تورات را گرفت و مطالعه کرد. کتابها را با دقت کامل میخواند. بسیار اهل هدیه گرفتن و هدیه دادن بود. اگر میخواستیم برایش هدیه بگیریم بیشتر اوقات میگفت هدیهام کتاب باشد. کتابهای قطور را با لذت فراوانی میخواند. از زمانی که پسرم به دنیا آمد و تا روزی که شهید شد هیچوقت یادم نمیرود حرف بدی زده باشد. از همان کودکی بسیار مهربان و خوشزبان بود. خیلی سر و زبان داشت.
#شهید_عارف_کاید_خورده
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قطعه فیلمی که حدود سه سال قبل (روز ۱۲ بهمن ۹۴ شمسی) در «سوریه» و در هنگامه ی عملیات آزادسازی مناطق «نبل» و «الزهرا» به ثبت رسیده است.
📹 در این فیلم، چند تن از شهدای #مدافع_حرم بانوی مقاومت «حضرت زینب کبری (س)» دیده می شوند. ضمن این که تصویربردارِ این دقایق (عارف کاید خورده) نیز به شهادت رسید.
«رضا عادلی» و «حبیب رحیمی منش» یک یا دو روز پس از ثبت این فیلم، خلعت شهادت پوشیدند، اما #شهید_نوید_صفری_طلابری و #شهید_عارف_کاید_خورده دو سال بعد به رفقایشان ملحق شدند.
🌹 #شهید_عارف_کاید_خورده (دزفول)
شهادت : ۲۸ آبان ۹۶
🌹 #شهید_نوید_صفری_طلابری (رودبار)
شهادت : ۱۸ آبان ۹۶ (به اسارت درآمد و مثل ارباب بی کفن، سرش را هم فدا کرد)
🌹 #شهید_سعید_علیزاده (دامغان)
شهادت : ۱۲ بهمن ۹۴
🌹 #شهید_رضا_عادلی (اهواز)
شهادت : ۱۴ بهمن ۹۴
🌹 #شهید_حبیب_رحیمی_منش (اندیمشک)
شهادت : ۱۳ بهمن ۹۴
🌷 روحشان شاد
❤️ هدیه به ارواح بلندپروازشان فاتحه مع صلوات
🌹 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌹
شما غیر از آقاعارف چند فرزند دارید؟
آقاعارف یک خواهر دارد که دو سال از خودش کوچکتر است. خیلی به هم وابسته بودند و رفاقت زیادی با هم داشتند.
#شهید_عارف_کاید_خورده
من میدانستم آقاعارف آدم بزرگی میشود. چون خیلی اهل تحقیق و مطالعه بود. بهترینها را انتخاب میکرد و میپسندید. همیشه در هر موقعیتی بهترین بود. خیلی فعال بود. خیلی جاها فعالیت داشت ولی جایی را قبول میکرد که میدانست به بهترین شکل میتواند کارش را انجام دهد. من یادم نیست آقاعارف زمان مدرسه در بسیج بوده باشد. فکر میکنم بعد از سربازی و برای مدافع حرم شدن به بسیج رفت. همیشه میخواست بهترین تیپ و پوشش را داشته باشد. به شهادتش فکر نمیکردم ولی قطعاً میدانستم انسان بزرگی میشود.
#شهید_عارف_کاید_خورده
خودشان درباره شهادت با شما صحبت میکردند؟
آقاعارف عموی شهیدش را خیلی دوست داشت. کتابهای زیادی از دفاع مقدس و تاریخ ایران و جهان را مطالعه کرده بود. چند سال پیش وقتی از سربازی برگشت فهمیده بود شهادت بهترین سرنوشت برای آدمهاست. فهمیده بود عاقبت بهخیری آدمها در این راه است اما میگفت هر کسی که شهید نمیشود و همین جوری انتخاب نمیشود و «باید که جمله جان شوی تا لایق جانان شوی». در حقیقت باید چیزی که خدا میخواهد، باشی و مردمی و اهل بیت باشی تا پذیرفته بشوی. اواخر عمرش شوق زیادی برای شهادت داشت. خیلی جالب است که بدانید بهترین برنامهریزیها را برای زندگی از آقاعارف میدیدم و با وجود این شوق شهادت طوری زندگی میکرد که انگار 150 سال عمر خواهد کرد.
#شهید_عارف_کاید_خورده
شهید «عارف کایدخورده»
پس قطعاً شهادتشات برایتان ناگهانی بود؟
من فکر نمیکردم پسرم یک روز شهید شود. زمانی که به سوریه میرفت نگران و دلتنگ میشدم ولی اصلاً به شهادتش فکر نمیکردم.
#شهید_عارف_کاید_خورده
آقاعارف چند بار به عنوان رزمنده مدافع حرم به سوریه اعزام شدند؟
آقاعارف سه بار اعزام شد. دو بار در سال 94 و بار سوم هم همین چند ماه پیش بود. اوایل من مخالفت میکردم و آگاهی زیادی از اصل ماجرا نداشتم. قبل رفتنش خیلی برایم توضیح میداد که باید برای امنیت کشور باید برویم. من مخالفت میکردم و میگفت کسی که مسلمان و محب اهل بیت باشد اینطور مخالفت نمیکند. برایم توضیح میداد اگر اعتقاد و عشق نباشد هیچ کس وارد این راه نمیشود. میگفتم آنجا چه کاری میخواهی انجام دهی؟ میگفت بروم ببینم چه کاری میتوانم بکنم. بدنش آماده بود و دورههای لازم را دیده بود و من اطلاع نداشتم.
#شهید_عارف_کاید_خورده
گفت میروم کفش رزمندگان را واکس بزنم. من میگفتم اگر میروی کفشهای رزمندگان حرم بیبیزینب(س) را واکس بزنی پس برو عزیزم. مرا با معرفتش آشنا کرد و من قبول کردم که برود. بار اول که رفت خیلی برایم سخت بود. هر دویمان عاطفی بودیم و زمانی که رفت خیلی اذیت شدم. هنگام رفتن، قرآن، آب، آیینه و اسفند را آماده کردم و گفتم دلم میخواهد باز هم ببینمت. از زیر قرآن رد شد و برگشت گفت: «گر نگهدار من آن است که من میدانم/ شیشه را در بغل سنگ نگه میدارد». این جملهاش هر روز در ذهنم میپیچید. هر روز برایش صلوات میفرستادم و آیتالکرسی میخواندم. با اینکه همیشه بانشاط و روحیه بود ولی وقتی برگشت آنقدر نشاط روحی پیدا کرده بود که تا بهحال او را اینگونه ندیده بودم.
#شهید_عارف_کاید_خورده
دست و پاهایش تاول و پینه بسته بود ولی روحیه عجیبی پیدا کرده بود. شوق زیادی برای دوباره رفتن داشت. میگفتم تو که یک بار رفتهای و دیگر نیاز به رفتن نیست، در جوابم میگفت اگر خانم زینب(س) دوباره مرا قبول کند باید کلاهم را هوا بندازم. من هم میخواستم ببینم چقدر پای کار است و میدیدم خیلی شور و شوق دارد. دوباره راهی شد و باز آن شعر را خواند. من هم گفتم دلم تنگ میشود و دوست دارم دوباره ببینمت. دو شهر شیعهنشین نبل و الزهرا چهار سال در محاصره بود و یکی از آرزوهای آقاعارف و دوستانش آزادسازی این دو شهر بود. آزادی این دو شهر خیلی برایش مهم بود. داعشیها و تکفیریها عمداً روی شهرهای شیعهنشین دست میگذاشتند.
#شهید_عارف_کاید_خورده
آن فیلم معروف رجزخواندنشان برای حاجقاسم مربوط به چه زمانی است؟
وقتی برگشت خاطره جالبی تعریف کرد. وقتی مدافعان حرم به حرم حضرت زینب(س) میروند هیچکس را نمیبینند و تنها زائران بیبی آنجا بودهاند. قبل از اعزام قرار بود عملیات انجام دهند ولی زمانی که میروند حاجقاسم عملیات را ملغی میکند. میگویند به صلاح نیست این عملیات انجام شود و رزمندگان و آقاعارف خیلی ناراحت میشوند. حاجقاسم قبول نمیکند و رزمندگان از طرفی ناراحت بودند چرا حرم حضرت زینب(س) خلوت است و اگر شهرهای شیعهنشین آزاد بودند الان حرم آنقدر خلوت نبود. شب میخوابند و یکی از بچهها با لب خندان میگوید ما عملیات میکنیم و پیروز میشویم. گروهی با حاجقاسم صحبت میکنند و میگویند به یاری خدا اگر شما رخصت بدهید ما عملیات میکنیم و پیروز میشویم.
موفق نمیشوند رضایت بگیرند. جلسات متعدد با حاجی میگذارند و در یکی از جلسات آقاعارف رجزخوانی میکند. از طرفی مردم این دو شهر شیعهنشین خبردار شده بودند که قرار است سربازان گمنام امام زمان شما را آزاد کنند و چشمانتظار بودند. در آخر با اصرار فراوان، حاجقاسم راضی میشود. صبح عملیات انجام میشود و دو شهر را آزاد میکنند. همان شب آقاعارف به ما زنگ زد و از ما تشکر کرد. خیلی از ما تشکر کرد که این موقعیت را به وجود آوردیم تا او این کار را بکند. قبل رفتن میگفت مامان الان در شرایطی هستیم که بهترین موقعیت گیرم آمده و اگر اجازه ندهی بروم بهترین فرصت را از من گرفتهای. من همیشه عارف را خوشحال و خندان میدیدم ولی آن شب عارف از همیشه خوشحالتر بود. از شور و شعف میخواست پرواز کند.
#شهید_عارف_کاید_خورده
آخرین بار چگونه اعزام شدند؟
بار سوم هر کاری کرد او را نبردند. میگفتند شما یک بار مجروح شدی و تک پسر هستی، پدرت ناراحتی قلبی دارد و دلایل زیادی برای نبردنش داشتند. روحیه و اشتیاقش برای رفتن خیلی زیاد بود. از میان چندین تکاور از نظر آمادگی جسمانی و سؤالات نفر اول بود و آمادگی بسیار بالایی داشت. آبادان، اهواز، دزفول، بهبهان و تهران عارف را نبردند. از محل تحصیلش در مازندران هم نتوانست برود و در نهایت با لشکر 16 قدس گیلان اعزام شد و بدون خبر من راهی شد.
#شهید_عارف_کاید_خورده
به همسرم میگفتم چه امتحانی بود که آنقدر مهم بود و شما را تنها گذاشت و رفت. گفت امتحانش خیلی مهم بود و ممکن است طول بکشد. پدرش به آبادان برگشت و من نمیدانستم از دست عارف ناراحت باشم یا نه. بعد از چند روز که دوباره پرسیدم عارف کجاست، گفت که دوره رفته است و تلفنش باید خاموش باشد. یک روز صبح زود که بلند شدیم نماز بخوانیم فکرم خیلی مشغول شد. به پدر عارف گفتم از تو چیزی میپرسم، تو را خدا راستش را بگو. گفتم عارف کجاست و با اصرار من گفت به سوریه رفته است. گفتم یا حضرت زینب(س) و شنیدن این جواب برایم سخت بود. سکوت سهمگینی آن روزها جانم را گرفته بود. از روزی که عارف را ندیدم حس عجیبی داشتم. تمام اینها تمام شد و چند روز بعد برای مهمانی به دزفول رفتیم. بعد از صرف شام گوشیام را باز کردم و در فضای مجازی خبر شهادت عارف را خواندم.
#شهید_عارف_کاید_خورده
آن لحظه چه حالی به شما دست داد؟
هم باورم میشد و هم باورم نمیشد. سرم سنگین شد. لطف خدا و حضرت زینب(س) از همان جا شامل حالم شد. همان لحظه که خبر را دیدم چشمانم سیاهی رفت و فقط حضرت زینب(س) را صدا میزدم. همه میگفتند برای عارف اتفاقی افتاده و من فقط بیبی را صدا میزدم.
#شهید_عارف_کاید_خورده
اگر میدانستید آقاعارف یک روز شهید میشود اجازه میدادید به سوریه برود؟
اگر میدانستم یک روز این اتفاق برای دردانهام میافتد هیچوقت مانعش نمیشدم ولی هرطور شده قبل از رفتن میدیدمش. نبودن و ندیدن عارف خیلی برایم سخت است. آن هم عارفی که این همه مهربان بود.
#شهید_عارف_کاید_خورده
آنچه باعث آرامش شماست و سختی نبودن و ندیدن آقاعارف را برایتان کم میکند و بهتان قوت قلب میدهد چه چیزی است؟
چند مورد هست که وقتی کنار هم میگذارم به من قوت قلب میدهد. آقاعارف شهید شده و این خیلی مهم است. وقتی که یاد مصایب حضرت زینب(س) میافتم و میخواهم از خانم زهرا و خانم زینب(س) الگوپذیری داشته باشم تحمل این درد و سختی خیلی برایم ارزش پیدا میکند. دیگر اینکه وقتی میبینم خیلی از جوانها ادامهدهنده راه آقاعارف هستند و میبینم که به شهدا عشق و ارادت دارند خرسندم میشوم. خیلی از نوجوانان و جوانانی که خیلی با شهادت آشنایی نداشتند به خاطر حبی که به آقاعارف داشتند خیلی تحت تأثیر قرار گرفتند و مؤثر بود. برایم ارزشمند است که در مجالس و یادوارههای شهدا با شوق و ذوق شرکت میکنند. ما چهلم آقاعارف را در دزفول گرفتیم و مردم محبت زیادی داشتند.
#شهید_عارف_کاید_خورده
مردم استقبال زیادی نشان دادند ولی متأسفانه مسئولان بسیار کملطفی کردند. پسر دردانه و حاصل زندگی و تنها داراییام را برای کشورم فرستادم، ولی مسئولی را ندیدم در مراسمش شرکت کند و من آنجا خیلی ناراحت شدم. دانشجویانی از اروپا و امریکا به خانهمان آمدند و تبریک و تسلیت گفتند و غم ما را سبکتر کردند ولی خیلی از مسئولان بیتفاوت از کنار این موضوع گذشتند. آنها نه تنها بیتفاوت از کنار آقاعارف بلکه بیتفاوت از کنار جوانانمان رد میشوند و قدرشان را نمیدانند.
#شهید_عارف_کاید_خورده
شهید عارف کایدخورده از جمله شهدای مدافع حرم اهل استان خوزستان است که به دلیل مخالفت لشگر خوزستان با اعزام وی از طریق لشگر گیلان به مناطق عملیاتی مبارزه با تکفیری ها اعزام شد.
#شهید_عارف_کاید_خورده
این جانب عارف کایدخورده فرزند حاجیعلی:
پیرو ولایت فقیه باشید؛ قیامت یقه تان را می گیرم اگر ولی فقیه را تنها بگذارید. ۱۹/۴/۹۶
#وصیت_نامه
#شهید_عارف_کاید_خورده
با حضور پرشور و گسترده مردم خوزستانی پیکر پاک شهید عارف کایدخورده از شهدای مدافع حرم خوزستان در دزفول تشییع شد
#شهید_عارف_کاید_خورده
شهید عارف کایدخورده از استان خوزستان روز یکشنبه 28 آبان ماه همزمان با 30 صفر المظفر سال 1439 هجری قمری و سالروز شهادت حضرت علی بن موسی الرضا(ع) در مقابله با تروریستهای تکفیری در شهر آلبوکمال استان دیرالزور سوریه به شهادت رسید و عند ربهم یرزقون شد.
#شهید_عارف_کاید_خورده