#آزمون_و_خطا
#خواهرزاده_شهید - امیرحسین
اهل ورزش بود. از همان نوجوانی با ثبت نام در کلاس کونگ فو ورزش را به طور جدی شروع کرد و ادامه داد. صبحهای جمعه همراه دیگر دوستانش به پارک میرفتند و تمرین میکردند. هادی عاشق کوهنوردی بود؛ کوههای اطراف تهران را مثل کف دستش میشناخت. برای رسیدن به قله، سختترین مسیرها را انتخاب میکرد. مسیرهایی را انتخاب میکرد که تازه بودند و بقیه سراغشان نمیرفتند. میگفت: «زندگی هم مثل کوهنوردی است. مسیرهای مختلف را به دقت بررسی میکنی و بعد از صعود بهترینشان را انتخاب میکنی تا دفعه بعد، با چشمی بازتر راهت را طی کنی. این طور شانس موفقیتت هم بالاتر خواهد بود.»
مرحوم حاج آقا مجتبی تهرانی
#جهادگر_نوجوان
#خواهر_شهید
از همان ابتدا اهل تقوا و جهاد نفس بود. سالها پیش از آنکه در مسیر جهاد اصغر قرار بگیرد، به مبارزه با نفس خود رفته بود و به شکلی دیگر میجنگید و جهاد میکرد. همواره به دنبال بهتر شدن و رسیدن به کمال بود. از همان نوجوانی در جلسات اخلاق حاج آقا مجتبی تهرانی شرکت میکرد و سعی داشت تمام مواعظ ایشان را در زندگی خودش پیاده کند. خیلی زود در مسیر تقوا قرار گرفت و راهش را پیدا کرد. دیگر هر چیزی نمیخورد و با هر کسی معاشرت نمیکرد. کم میگفت و بیشتر ساکت بود. میدانستیم که دائم الوضو است و نماز اول وقت وی در هیچ شرایطی ترک نمیشود. بقیه را با خوشرویی و صبری که داشت مجذوب خود میکرد. هادی جهادش را از همان نوجوانی آغاز کرد.
#مرام_ورزشی
#خواهرزاده_شهید - امیرحسین
مدتی بود همراه هم به باشگاه کونگ فو میرفتیم. یک روز در مسیر برگشت، که حسابی گرسنه شده بودیم، تصمیم گرفتیم به رستورانی در همان اطراف برویم و چیزی بخوریم. غذا را که آوردند، بلافاصله مشغول خوردن شدیم. کمی گذشت و دیدم هادی از خوردن دست کشیده و بیرون را نگاه میکند. بی توجه به چیزی که مشغول تماشای آن بود، گفتم: «چرا نمیخوری؟! هیچ قول نمیدهم که تا ده دقیقه دیگر چیزی برایت باقی بماند.» هادی همچنان بیرون را نگاه میکرد، گفت: «از گلویم پایین نمیرود. پیرمرد رفتگر از آن سمت خیابان ما را نگاه میکند. » غذا از دهنم افتاد. هادی دیگر ننشست، بخشی از غذا را جدا کرد و برای رفتگر به آن سمت خیابان برد. وقتی برگشت، خوشحال از کاری که کرده بود، گفت: «ورزش که فقط دویدن و فعالیت بدنی نیست؛ آدم باید مرامش را هم داشته باشد!»
#خبر_شهادت
#برادر_شهید
خبر شهادت هادی از طریق همکاران ایشان به ما رسید؛ در جریان یک عملیات مستشاری در منطقه ای از حلب که توسط جبهه مقاومت آزادسازی شده بود، یکی از پاهایش بر روی مین می رود و به شهادت می رسد....
خب معرفی شهید هادی هم به پایان رسید..
امروز سالروز شهادت این شهید معزز بود، امیدوارم حق مطلب ادا شده باشه و راضی باشه ایشون.
آقا هادی
برادر گرامی و معزز، قدم به چشم ما گذاشتی و قبول زحمت کردی و محفل ما رو گرم کردی...
امینت ما مدیون تو و همرزمان تو هست...
ممنونیم...
التماس دعا برادر
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج