eitaa logo
زنده باد یاد شهدا
240 دنبال‌کننده
8.9هزار عکس
3.7هزار ویدیو
130 فایل
امروز فضیلت زنده نگهداشتن یاد و خاطره شهدا کمتر از شهادت نیست *مقام معظم رهبری* yazeinab14 به یاد شهید مدافع حرم حامد جوانی 🌷⚘🌺 وشهید دفاع مقدس مرتضی طلایی 🌷🌺🌹 @Zendebadyadeh_shohadayeh_golgun
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹 شهید از کودکی عاشق رهبرش بود بطوریکه سر کلاس با معلمش بحث میکنه و از رهبرش دفاع میکنه. تا جاییکه میتوانست به دیگران کمک میکرد بخصوص تو پول غرض دادن. رسول دوستان زیادی داشت بچه های بسیج، بچه های هیئت، همکاراش. 💠 وقتی شهید شد نصف جمعیتی که برای تشییع آمده بودن از دوستانش بودن. 📸 پدر شهید و اتاق رسول
شهید رسول خلیلی در کودکی در کنار پدر و مادرش پدر، رزمنده ی جبهه های عشق خمینی بود و مادرمدافع #حجاب زهرایی میعاد گاهشان هم گلزار #شهدا بود. مگر میشود رسول راهی جز شهادت در پیش گیرد؟!
🔷 وقتی یک مشکلی برای دوستانش پیش می آمد عجیب به فکر فرو می رفت، روحیه اش حسابی بهم می ریخت و گاهی حتی از غذا خوردن می افتاد. و من از این تغییر احوالاتش می فهمیدم و می گفتم مشکلی برای دوستت پیش آمده؟ مثلا یک دوستی داشت که خیلی با او صمیمی بود از مشکلاتش با خبر بود. ✅ یک بار به رسول گفتم، این دوستت اگر این قدر مشکلاتش تو را بهم می ریزد ارتباط خودت را با او قطع کن می گفت این چه حرفی است؟ هر طور شده باید مشکلاتش را حل کنم.و همیشه احساس مسئولیت می کرد. 💐 برای عروسی دوستانش که دعوت می شد محال بود که دست خالی برود ، مقید بود حتما هدیه ای تهیه کند و دوستان دیگرش را هم مجاب می کرد که با هم یا سکه طلا بخرند یا پاکت پولی را هدیه بدهند. شما حساب کن دو سال پیش (سال 90) یا سکه طلا می برد یا کمتر از 100000 تومان هدیه نمی داد می گفت اول زندگی شان هست باید کمک شان کنیم.
🔸 از بچگی به شهدا علاقه داشت و زمان او با شهدای حزب الله لبنان مصادف شده بود و مرتب اخبار مربوط به آنها را دنبال می کرد. یک آلبومی هم از شهدای دفاع مقدس برای خودش تهیه کرده بود و دلنوشته های خودش را هم لابلای آنها می نوشت. 🔹 من زندگی را دوست دارم، ولی نه آنقدر که آلوده اش شوم و خویشتن را گم و فراموش کنم. نوشته ها و گفته های شهید آوینی را مطالعه می کرد. عکس شهید همت همیشه همراهش بود. به شهید حاج محسن دین شعاری که مربی تخریب بود علاقه مند بود و خوش هم در نهایت مربی تخریب شد. 🔶 رنگ تهیه می کرد و به سراغ مزار شهدای گمنام یا شهدایی می رفت که خانواده ای ندارند تا سنگ قبرشان را عوض کند و با قلمو و رنگ، سنگ هایشان را رنگ می زد. 🔷 هر هفته شب های جمعه با دوستانش به گلزار شهدای بهشت زهرا می رفت و بعد هم زیارت شاه عبدالعظیم حسنی(ع) و دعای کمیل را در آنجا می خواند و گاهی نماز صبحش را خانه بود و گاهی در حرم شاه عبدالعظیم می خواند و برمی گشت.
پر انرژی بود و انرژی اش را در جاهای مثبت مصرف می کرد. واقعا به این ایمان رسیده بودم که عمر دست خداست. در آیه قرآن هم خداوند می فرماید : 👥 ای کسانی که از جنگ گریزانید، در خانه هایتان مرگ به سراغتان نمی آید؟ اگر به سراغتان بیاید همه جاست نه فقط در میدان جنگ و جهاد. ✅ روی این حساب من اصلا نگرانی و دلهره نداشتم. تنها نگرانی من این بود که مبادا اسیر شود. یا جراحیت سختی پیدا کند و خودش اذیت می شود چون خیلی فعال بود، خیلی پرانرژی بود و انرژی اش را در جاهای مثبت مصرف می کرد. البته اهل تفریح و ورزش بود و با دوستانش سفرهای تفریحی زیادی می رفت و کوهنوردی هم می کرد. 💠 در در دوران راهنمایی مسابقه شعر در مدرسه شان برگزار شد و نشست چند بیت شعر نوشت و نفر دوم شد. زمینه نقاشی و خطاطی استعداد داشت، ولی هیچکدام را به صورت حرفه ای ادامه نداد، می گفت از محیط های آموزشی اش خوشم نمی آید. ☺️ احساس می کنم که در تمام زمینه ها استعداد داشت ولی من فکر می کنم در هر زمینه ای می رفت ارضایش نمی کرد مثل اینکه دنبال یک هدف یک گمشده ای باشد که به آن برسد. انگشترهایی که برای خودش تهیه می کرد، معمولا انگشترهایی با رکاب های خوب بود اما 1-2 ماه بیشتر در انگشتش نمی دیدی.
مادری که روزگاری دوشادوش همسرش به دفاع پرداخت اما چون روزگاران عوض شد دید این بار باید دوشادوش پسرش به دفاع بپردازد اما این دوشادوشی عاقبتش شهادت شد، چه زیبا امه وهب شدید... سلام بر غیرتت پدر شهید گرچه جنگ شما تمام شد و شما اجر و دین خود را به اسلام و انقلاب پرداخت کردید اما انگار این ارثیه با ارزش را به پسرتان بخشیدید که راهتان را در پیش گیرد و اجر دو شهید را ببرد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 کلا جو خانه ما طوری بود که آمادگی شهادت را داشتم. من سال 60 یکی از شروط ازدواجم در زمان خواستگاری این بود که خواستگارم نسبت به جنگ نباید بی تفاوت باشد. ✅ باید برای دفاع آماده نبرد باشد. اینکه نسبت به دفاع از کشورش بی تفاوت باشد برایم قابل قبول نبود. ☺️ خدا را شکر همسرم و انقلابی است. کلا عقیده من این بود و خودم را برای شهادت همسرم آماده کرده بودم. و به این باورم افتخار می کردم و هیچ وقت با رفتنش مخالفت نمی کردم. در 8 سال دفاع مقدس همسرم نزدیک به 70 ماه سابقه حضور در جبهه های جنگ را دارد.
🌷 رسول در دانشگاه امام حسین (ع) در دوره افسری پذیرفته شده بود و دوره کاردانی را گذرانده بود و مشغول خواندن دوره کارشناسی بود. ✅ بعد از شهادتش که به محل کارش رفتیم مسئول قسمتی که رسول کار می کرد به ما توضیح داد که شهید چه تحقیقات گسترده ای را درباره ابزار تخریب در دست اقدام داشته است. و او می گفت که هنوز نتوانسته اند مثل شهید خلیلی را برای این کار پیدا کنند. بالای کمدش عکس مقام معظم رهبری، سمت راست عکس شهید همت و سمت چپ عکس شهید دین شعاری را نصب کرده بود. زیرش هم این جمله را نوشته بود : "ما زبالاییم و بالا می رویم ما زدریاییم و دریا می رویم و .... " ☺️ او شهدا را برای خود الگو قرار داده بود و ادامه دهند راه آنان هم شد. یکی از دوستانش نقل می کند که رسول اصلا استراحت نمی کرد. رسول عاشق کارش بود و در مواقع بیکاری هم به تحقیقات در زمینه کارش می پرداخت. 🔹من معتقدم سیدالشهداء(ع) از این شهید که از حرم خواهرش خالصانه دفاع کرده است تقدیر کرده است. ضریح جدیدی که ایران برای حرم امام حسین(ع) ساخت را داخل حرم نصب کردند و داخل حرم سنگ کاری اش عوض شد. یکی از آن سنگ های سبز شیشه ای روزی شهید شد و سنگ قبرش هدیه ای از جانب سیدالشهداء (ع)است که از حرم امام حسین (ع) آوردند و به صورت 6 ضلعی در آوردیم و نصب کردیم. من معتقدم که شهدا درجاتی دارند و سیدالشهداء (ع) از این شهید که از حرم خواهرش خالصانه دفاع کرده است تقدیر کرده است.
🔷 در قضیه فتنه 88 شهید خلیلی یک هفته خانه نیامد و در میدان بود و از حریم ولایت دفاع کرد. و در قضیه سوریه هم او به تأسی از سیدالشهداء (ع) که از مبدا حرکت کرد و منزل به منزل رفت تا به کربلا رسید تا از اسلام دفاع کند. 🔶 مدافعین حرم هم از وطن هجرت کردند برای اینکه از حریم اسلام و ولایت دفاع کنند یعنی ما برای دفاع از اسلام مرزی قائل نیستیم و هر کجا اسلام و لایت به خطر باشد وظیفه داریم که دفاع کنیم. یک روز شاهد باشیم که در کنار کاخ اوباما از اسلام دفاع کنیم.
🌹 رسول قبل از اینکه در سپاه مشغول بکار بشه دو بار رفته بود کربلا بعد از مشغول شدن بکار نمی تونست بره این اواخر خیلی هوایی شده بود قرار بود با هیئت ریحانه برن کربلا ولی رفته بود سوریه وقتی برگشت دید دوستاش رفتن ناراحت شد. گفت هر جور شده باید یه سفری بره. ✅ دوباره رفت سوریه ولی دیگه برنگشت نتونست بره کربلا، ولی درعوض آقا امام حسین بدیدنش امد وبا خودش برد...
کودکی رسول ☺️😊