پنج سالم بود رفتیم جمکران. خوردم زمین و سرم شکستمراسم دعای
کمیل بود. پدرم دلواپس بود گریه کنم و مردم رو از حال دعا خارج کنم 😰
اما هیچی نگفتم 🙂بعد بردنم درمانگاه و پانسمان شدم اومدیم بیرون گفتم:بابا خوشت اومد؟!😊
گفت: دستت درد نکنه، جلوی مردم خوب استقامت کردی و گریه نکردی☺️
روحیم جوری بود که از بچگی شرایط رو درک میکردم ☺
بارها میشد که مادرم سفره🍽 می انداخت میگفتم: مامان جون بذار من برم مسجد نماز بخونم بعد بیام نهار🍝 بخوریم ، تو کارهای منزل هم خیلی
کمک میکردم☺️
از بچه هايی بودم كه در مسجد و جلسه ی قرآن و ... بزرگ شدم بعد
افتادم توی مسير امام حسین (ع) و هيئت🏴 ده سال در هيئت ابوتراب
فعاليت میکردم
بزرگتر که شدم اعتکاف را خیلی دوست داشتم فرصت که میکردم میرفتم😊مدتی هم جزء خادمان اعتکاف بودم هم عبادتم رو داشت
راوی مادر عزیزم 😍:
دوران راهنمايی من رو خواستند مدرسه. رفتم دیدم 😳مادر یکی از بچه ها میگه: محمد پسرش رو زندانی کرده!😳
اون مادر میگفت: آخه محمد چی کارست که پسرم رو دو ساعت نگه
داشته😡!؟ اون هم برای يك CD💿 تازه فهميدم جريان چيه.
ُ گفتم: خب احساس مسئولیت میکنه که جوانتون منحرف نشه!😊
قدرت اطلاعاتی بالایی داشت. یک مدت مسئول اطلاعات پایگاه بسیج بود☺️
در پایگاه شهدای تفحص و شهدای تخریب فعالیت میکرد. نقشه ی 🗺منطقه ی اطراف پایگاه را میآورد و بررسی میکرد👀تفکرات و نظرات جالبی داشت. گاهی اوقات برنامه ی ایست و بازرسی
داشتیم🚧خیلی تأکید داشت که با مردم خوب برخورد کنید🙂 حتی پیشنهاد داد که شکلات🍬 و گل 🌹بگیریم و از مردم پذیرايی بکنیم. میگفت: این بهترین روش امر به معروف است 😊
ماشین عروس که می اومد میرفت جلو گُل میداد 🌷و تبریک میگفت!
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
اعتقاد داشتم که با این رفتارها باید دیدگاه مردم رو نسبت به انقلاب و بسیج مثبت کنیم☺️
اگه جوانی رو میدیدم که به سمت اعتیاد🚬 و کارهای انحرافی کشیده شده،
میرفتم و با او طرح رفاقت میریختم!
تا میتوانستم برای نجات اونها تلاش میکردم🌹
چند تا از این افراد رو عکسها و مدارک🔖 اونها رو گرفتم برای
ثبت نام بسیج... با کلی تلاش سرانجام آنها را تغییر دادم😊
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
راوی خواهر عزیزم 😍
ده سال از من بزرگتر بود☺️ هر وظیفه ای که به او سپرده میشد خیلی خوب
انجام میداد. احساس مسئولیت میکرد🌹 در تربیت من خیلی زحمت کشید. خیلی با من حرف میزد و من را راهنمایی میکرد. حجاب😊 هم برای من و هم برای محمد اهمیت داشت. همیشه میگفت:
شما در حین اینکه حجاب رو رعایت میکنید باید منظم و مرتب🙂 باشید. که هر کسی شما رو دید بگه این خانم مسلمان چقدر مرتب بود☺️
محمد روی مطالعه 📚خیلی تأکید میکرد. میگفت ما شیعه هستیم. پس باید
در مسائل دینی📖 اطلاعاتمون از بقیه بیشتر باشه. تأکید میکرد که نهج البلاغه و صحیفه ی سجادیه📗 را مطالعه کنیم.
چون به مطالعه 📚علاقه داشتم، بیشترین هدیه که محمد به من میداد کتاب بود📘از اونجايی هم که به شهدا علاقه ی زیادی داشت کتاب "دا" که اون موقع پرفروشترین کتاب دفاع مقدس📙 بود را برای من آورد. جالب بود آخرین کتابی 📖که برایم آورد اسرار عالم برزخ بود😔محمد شغل خودش را عبادت میدانست. عشق به رهبری و عشق به شهدا 😍 تو وجودش موج میزد
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹