eitaa logo
زنده باد یاد شهدا
239 دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
3.7هزار ویدیو
130 فایل
امروز فضیلت زنده نگهداشتن یاد و خاطره شهدا کمتر از شهادت نیست *مقام معظم رهبری* yazeinab14 به یاد شهید مدافع حرم حامد جوانی 🌷⚘🌺 وشهید دفاع مقدس مرتضی طلایی 🌷🌺🌹 @Zendebadyadeh_shohadayeh_golgun
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 🔹ساعت ۲ نصف شب بود . پادگان دوکوهه خیر سرم داشتم میرفتم نماز شب بخونم رفتم سمت دست شویی برای تجدید وضو دیدم صدای خس خس میاد ، ۴ تا دستشویی از حدود ۲۵ تا رو شسته بود رفته بود سراغ پنجمی ...کنجکاو شدم که این آدم مخلص کیه ؟ 🔸پشت دیواری قایم شدم... اومد بیرون چند لحظه ای سرش روگرفت رو به آسمان. نور ماه افتاد رو صورتش ... تعجب کردم . باورم نمیشد ، اسدالله بود ؛فرمانده گردان ... 🔹با یه دست داشت دست شویی هارو می شست...تا سحر درگیر بودم با خودم فرمانده 2 تا گردان با یه دست داشت دست شویی های پادگان دوکوهه رو تمیز میکرد ... 📎فرماندهٔ گردان حمزه ، مسئول‌آموزش و فرمانده محورلشگر ۲۷محمدرسول‌الله 🌷 🌹ولادت : ۱۳۴۳/۲/۲ پاکدشت ، تهران 🌹شهادت : ۱۳۶۴/۱۲/۱۱ فاو ، عملیات والفجر۸
💠یک سال بعد از ازدواج به مشهد مقدس رفتیم وقتی روبروی ضریح مطهر رسیدیم به علی گفتم: پیش امام رضا به من قول بدهید که کاری برای من انجام بدهید. 💠میدانست که اهل مادیات نیستم ولی با شوخطبعی جیبهایش را گشت و گفت اگر پول داشتم چشم، میخرم. گفتم : اگر میشود آن دنیا شفاعت من را پیش خدا بکنید. 💠با روی گشاده و لبخندی گفت شما باید شفاعت ما را بکنید. تمام زحمات زندگی بر دوش شماست. از همه مهمتر بزرگ کردن فرزندانمان است، ولی اگر قسمتم شد و شهید شدم و اجازه داشتم که شفاعت یک نفر را بکنم حتما شفاعت شما را میکنم. ✍به روایت همسربزرگوارشهید 📎فرماندهٔ گردان مقداد لشگر۲۷محمدرسول‌الله (ص) 🌷 ولادت : ۱۳۲۹/۱۰/۳۰ اصفهان شهادت : ۱۳۶۵/۱۲/۱۲ شلمچه ، عملیات کربلای ۵
🔹شب قبل از شهادتش خواب امام حسين (علیه السلام) را ديده بود كه به او گفته بود فردا خودت را براي سفر آماده كن. صبح همان روز خوابش را براي من تعريف كرد. به همين خاطر نزد فرمانده رفتم و به او گفتم: ايشان چنين خوابي را ديده است. بهتر است امروز او را همراه خود به خط نبريم، امكان دارد او به شهادت برسد. 🔸وقتي اين موضوع را مطرح كردم، ايشان گفت: بهتر است برويم با روحاني قرارگاه مشورت كنيم. نزد ايشان رفتيم و ماجرا را برايش تعريف كرديم. روحاني گفت: اگر قرار باشد برایش اتفاقي بيفتد كسي نمي تواند مانع شود. خلاصه به اتفاق ايشان و چند نفر ديگر به خط رفتيم. موقع برگشتن در بين راه يك مجروح را سوار ماشين كرديم. 🔹به نزديكي قرارگاه كه رسيديم، با خود گفتم: خدا را شكر تا الان كه هيچ اتفاقي نيفتاده است در همين حين يك دفعه خمپاره اي در كنار ماشين به زمين خورد، وقتي به جلوي ماشين نگاه كردم، ديدم سر آقاي نيكنامي روي شانه هاي مجروح افتاد. پياده شدم به جلو رفتم هر چه ايشان را صدا زدم جواب نداد. 🔸به سرعت خودمان را به قرارگاه رسانديم. در آنجا پزشك او را از ناحيه چشم معاينه كرد اما متوجه نشد كه يكي از چشمانش مصنوعي است به همين خاطر فكر كرد علايم حيات هنوز در وجودش هست. ايشان را بلافاصله به بيمارستان صحرايي انتقال داديم. بعد از معاينه ي دوباره، پزشكان گفتند: ايشان در جبهه به شهادت رسيده است. اما چون يكي از چشمانش مصنوعي بوده پزشك قرارگاه فكر كرده او هنوز زنده است. 🔹به خاطر اينكه شهادت ايشان در بيمارستان مورد تائيد پزشكان قرار گرفته بود روي جواز دفن نوشته بودند نياز به غسل و كفن دارد! موقع تشيع جنازه او را غسل و كفن كرديم. بعد از مدتي كه وصيت نامه اش را پيدا كرديم او خواسته بود وقتي به شهادت رسيد همچون يك فرد عادي غسلش بدهيم و كفن بر تنش كنيم. به لطف و قدرت خدا همانطور شد كه وصيت كرده بود. 📎جانشین گردان یدالله لشگر۵نصر 🌷 ولادت : ۱۳۴۳ مشهد شهادت : ۱۳۶۵/۱۲/۱۳ شلمچه ، عملیات کربلای ۵
‼️وقتي جنازه ي علي را براي طواف به دور ضريح امام رضا(علیه السلام) برديم هنگام طواف هر چه به خدّام گفتیم وصیت کرده که: – «وقتی پیکرم را برای طواف به حرم می‌برند مدت بیشتری پای ضریح نگه دارند.» آنها قبول نکردند؛ به تابوت چهل شهیدی که کنار ضریح قرار داده بودند اشاره کردند و جواب دادند:«مگر جمعیت زائران را نمی‌بینید؟حرم شلوغه و پیکر شهید شما هم مانند بقیه شهدا وارد حرم می‌شه و همراه بقیه خارج می‌شه.» ‼️خداّم متوجه شدند كه از تابوت خون مي چكد. به همين خاطر گفتند: جنازه را در كنار ضريح روي زمين بگذاريد تا پلاستيكي بياوريم و دور تابوت بپيچيم. چون امكان دارد خون در بين راه روي زمين بريزد و همه جا را نجس كند. ‼️تقريباً نيم ساعتي طول كشيد تا پلاستيك آوردند. اما موقعي كه مي خواستند پلاستيك دور تابوت بپيچند ديگر اثري از خون نبود. خلاصه چند روزي از خاك سپاري محمد علي گذشت كه وصيت نامه اش را پيدا كرديم، او وصيت كرده بود وقتي جنازه اش را براي طواف به حرم امام رضا (علیه السلام) برديم. چند دقيقه اي تابوتش را در كنار ضريح بگذاريم. به لطف و قدرت خدا همانطور شد كه وصيت كرده بود. ✍️به روایت خواهربزرگوارشهید 🌷
. 🌷سردار شهید حاج محمد ابراهیم همت: 🔷من زندگی را دوست دارم، ولی نه آنقدر که آلوده اش شوم و خويشتن را گم و فراموش کنم. علی وار زيستن... و علي وار شهيد شدن، حسين وار زيستن... و حسين وار شهيد شدن را دوست می دارم... 🌷شهادت: ۱۷ اسفند ۱۳۶۲ 🌷یاد شهدا گرامی با صلوات 💐الـلَّـهــُمَّ صــَلِّ عَـلَـى مُـحَمَــّـدٍ و آلِ مُـحَـمــَّدٍ و عَـجِّـلْ فَرَجَــهم💐
🌷 |سردار شهید عبدالحسین برونسی| 🌟 سهم خانواده من ... 📍همسر شهید: يك روز با دوتا از همرزماش آمده بود خانه. آن‌وقت‌ها هنوز كوی طلاب می‌نشستيم. خانه كوچک بود و تا دلت بخواهد گرم. فصل تابستان بود و عرق همين‌طور شُرشُر از سرو رويمان می‌ريخت. رفتم آشپزخانه. يک پارچ آب‌يخ درست كردم و آوردم برايشان. یكی ‌از دوست‌های عبدالحسين گفت:"ببخشيد حاج آقا." اگر جسارت نباشد می‌خواستم بگويم كولری را كه داديد به آن بنده‌خدا، برای خانه خودتان واجب‌تر بود. يكی ديگر به تاييد حرف او گفت: آره بابا، بچه‌های شما اينجا خيلي بيشتر گرما می‌خورند. كنجكاو شدم. با خودم گفتم: پس شوهر ما كولر هم تقسيم می‌كند! منتظر بودم ببينم عبدالحسين چه می‌گويد. خنده‌ای كرد و گفت: اين حرف‌ها چيه شما می‌زنيد؟ رفيقش گفت: جدی می‌گويم حاج آقا. باز خنديد و گفت: شوخی نكن بابا جلوی اين زن‌ها! الان خانم ما باورش می‌شود و فكر می‌كند اجازه تقسيم كولرهای دنيا، دست ماست. انگار فهميدند عبدالحسين دوست ندارد راجع به اين موضوع صحبت شود؛ ديگر چيزی نگفتند. من هم خيال كولر را از سرم بيرون كردم. می‌دانستم كاری كه نبايد بكند، نمی‌كند. از اتاق آمدم بيرون. 🔻 بعد از شهادتش، همان رفيقش می‌گفت: آن روزها وقتی شما از اتاق رفتيد بيرون، حاج آقا گفت: می‌شود آن خانواده‌ای كه شهيد دادند، آن مادر شهيدی كه جگرش داغ دار است، توی گرما باشد و بچه های من زير كولر؟! كولر سهم مادر شهيد است، خانواده من گرما را می‌توانند تحمل كنند. 📚منبع: کتاب خاک‌های نرم کوشک 🌹 🌹
🌷وقتی از کنار مزار شهیدان می‌گذشتیم رو به من کرد و گفت : خدا کند جنازه من به دست شما ها نرسد. گفتم : چرا ؟! گفت : برادران ، به من لطف بسیار دارند و می دانم که وقتی به زیارت مزار شهیدان می‌آیند ، اول به سراغ من خواهند آمد.اما قهرمانان واقعی جنگ شهیدان بسیجی‌اند. دوست ندارم حتی یک وجب از این خاک مقدس را اشغال کنم ، تازه اگر هم جنازه ام به دستتان رسید ، یک تکه سنگ جهت شناسایی خودتان روی مزارم بگذارید و بس.. 🕊 صدای تانکهای دشمن هر لحظه شنیده می شد.تعداد نفرات خودی تنها شش نفر بودند و با خاکریز بعدی حدود پانزده متر فاصله داشتند . تجلایی به سوی خاکریز بعدی رفت.او لحظه‌ای بلند شد تا اطراف را نگاه کند که ناگهان تیری به قلبش اصابت کرد . خیلی آرام و آهسته دراز کشید ،بی آنکه دردی از جراحت بر رخسارش هویدا باشد.با دست اشاره کرد که آن اشارت را درنیافتیم.تجلایی پیش از حرکت به همه گفته بود: « با قمقمه های خالی حرکت کنید چون ما به دیدار کسی می رویم که تشنه لب شهید شده است.» آرام چشمانش را بست و صورتش گلگون شد. 🌹 🌹
: 🔺پشتیبان رهبر و ولی فقیه خود باشید...۸ برای فرج و ظهور امام عصرمان، امام زمان عج دعا کنید... از حیله و مکر دشمن غافل نشوید... امر به معروف و نهی از منکر فراموش نشود. . 🌷 ●تولد: ۱۳۶۸/۱/۸ ،تهران ‌●شهادت:۱۳۹۶/۱/۴ ،حماء ، سوریه
زنده باد یاد شهدا
🌹۹ فروردین سالروز شهادت سردار شهید حسین املاکی گرامی باد. 🕊شادی روحش صلوات
🔹در یکی از عملیات ها وقتی کالیبر به صورتش خورده بود تیر کالیبر صورتش را سوراخ و آسیب جدی رسانده بود در بیمارستان فک بالا و پائین را سیم پیچی کرده بودند و برای استراحت به خانه فرستاده بودند . 🔸از منزلش با من تماس گرفتند و گفتند حسین آقا با شما کار دارد. وقتی ایشان را دیدم خیلی تأسف خوردم ، ایشان فقط می توانست با نی شیر یا مایعات بنوشد . گفتم حسین جان بالاخره حسابی لاغر می شوی ... 🔹گفت : بار گناهانم کمتر می شود ، صحبت شد که ایشان را برای ادامه معالجه چندین بار به پورسینا ببریم ، خلاصه با تلاش زیاد موفق شدم از آمبولانس سپاه لنگرود استفاده کنم . وقتی با آمبولانس طبق قرار به خانه ایشان رفتم بهم گفت :دکتر با ماشین عمومی می رفتیم ، گفتم چرا ؟ جواب داد : شاید مجروح مهمتری در راه باشد که آمبولانس مورد نیاز ایشان باشد من که الحمد لله دست و پایم سالم است فقط دشمن دهنم را دوخته است . این مطلب در ذهنم ماند تا موقعی که ماسک شیمیایی خودش را به بسیجی که بیسیم‌چی وی بود داد تا او زنده بماند ولی خودش به شهادت برسد . این بود رمز موفقیت شهید املاکی ! 🔹پيام مقام معظم رهبري: شهيد املاكي ، كه توي ميدان جنگ شيميايي زدند، و خودش هم آنجا در معرض شيميايي بود، بسيجي بغل دستش ماسك نداشت، شهيد املاكي ماسك خودش را برداشت بست به صورت بسيجي همراهش! قهرمان يعني اين! 📎قائم‌مقام لشگر۱۶ قدس گیلان 🌷 ●ولادت : ۱۳۴۰/۲/۲۲ لنگرود ، گیلان ●شهادت : ۱۳۶۷/۱/۹ ارتفاعات ‌بانی‌بنوک ،خورمال عراق ، عملیات والفجر۱۰
علی صدای خوبی داشت، دعا ها و مداحی هایی که بلد بود را بلند می خواند و ما هم کیف می کردیم، یکی از شعرهایی که می خواند: می دونم با نگاه تو روسفید میشم ایشالله آخرش یه روز شهید میشم 🔹منم به شوخی بهش گفتم مگه شهادت الکیه که نصیب هر کسی بشه، ولی دوباره بیت دوم شعر را خواند” ایشاالله آخرش یه روز شهید میشم” ✍به روایت خواهر بزرگوارشهید 🌷 ●ولادت : ۱۳۷۰/۵/۱۵ باخرز ، خراسان‌رضوی ●شهادت : ۱۳۹۴/۱/۱۷ کمین اشرار ، نوارمرزی ایران و پاکستان
ایام نوروز ۹۵ بود من و ابوذر (شهید ابوالفضل) تو منطقه بودیم، درگیری زیادی داشتم و هر روز و شب احتمال غافلگیری داشتیم و نبرد های سختی با دشمن داشتیم، یه روز بعد از درگیری سنگین با داعش و موفقیت تو اون عملیات شهید راه چمنی به گفت خدا کنه تا ۱۳ بدر شهید نشیم، گفتم: حالا چرا تا ۱۳ بدر؟ گفت: آخه خانواده، اقوام و دوستان در مسافرت هستند و دوست ندارم به خاطر من ایام نوروزشان بهم بخوره، گفت: اگر خداوند لیاقت شهادت را به من داد دوست دارم بعد از ۱۳ بدر شهید شم، گذشت و در صبح روز ۱۸ فروردین ۹۵ نزدیکی اذان صبح به شهادت رسید. 🌷شهید ابوالفضل راه‌چمنی🌷 🕊 راوی: همرزم شهید
✒️ 🔹برف شدیدی باریده بود. وقتی قطار دوکوهه وارد ایستگاه تهران شد ساعت دو نیمه شب بود. با چند نفر از رفقا حرکت کردیم. علی اصغر را جلوی خانهشان در خیابان طیب (تهران) پیاده کردیم. 🔸پای او هنوز مجروح بود. فردا رفتیم به علی اصغر سر بزنیم، وقتی وارد خانه شدیم مادر اصغر جلو آمد. بی مقدمه گفت: «آقا سید شما یه چیزی بگو!؟» 🔹بعد ادامه داد: «دیشب دو ساعت با پای مجروح پشت در خانه تو برف نشسته اما راضی نشده در بزنه و ما رو صدا کنه. صبح که پدرش میخواسته بره مسجد اصغر رو دیده!» 🔸از علی اصغر این کارها بعید نبود. احترام عجیبی به پدر و مادرش میگذاشت. ادب بالاترین شاخصه او بود. 🔹این روحیه را در جبهه هم از او دیده بودم. بچه ها؛ عاشق او بودند. علی اصغر، فرمانده گردان میثم تمار لشکر 27 محمدرسول الله(ص) بود. فراموش نمی کنم پیک گردان لباس های کثیف خودش را برای شستن آماده کرده بود! بعد جائی رفت و برگشت. 🔸وقتی آمد لباسهایش شسته شده، روی بند بود! خیلی پرس و جو کرد. بعدها فهمید این کار توسط فرمانده او؛ علی اصغر ارسنجانی انجام شده! 📎فرماندهٔ گردان میثم‌تمار لشگر۲۷محمدرسول‌الله (ص) 🌷 ولادت : ۱۳۳۷/۱۱/۱ تهران شهادت : ۱۳۶۶/۱/۱۹ شلمچه ، عملیات کربلای۸
💠 آن روز، به مسجد نرسیده بود. برای نماز به خانه آمد و رفت توی اتاقش. داشتم یواشکی نماز خواندنش را تماشا می‌کردم. حالت عجیبی داشت. انگار خدا، در مقابلش ایستاده بود. طوری حمد و سوره می‌خواند مثل این که خدا را می‌بیند؛ ذکرها را دقیق و شمرده ادا می‌کرد. بعدها در مورد نحوه‌ی نماز خواندنش ازش پرسیدم، گفت: «اشکال کار ما اینه که برای همه وقت می‌ذاریم، جز برای خدا! نمازمون رو سریع می‌خونیم. و فکر می‌کنیم زرنگی کردیم؛ اما یادمون می‌ره اونی که به وقت‌ها برکت می‌ده، فقط خود خداست.» 🌹  🌹
شب عاشورا، سید احمد همه بچه‌ها رو جمع کرد. شروع کرد براشون به حرف زدن. گفت: "حر، شب عاشورا توبه کرد. امام هم بخشیدش و به جمع خودشون راهش دادند. بیایید ما هم امشب حر علیه السلام بشیم." نصف شب که شد گفت: پوتین هاتون رو در بیارین، بندهای پوتین ها رو به هم گره زد. بعد توی پوتین ها خاک ریخت و انداختشون روی دوشمون. گفت: "حالا بریم" چند ساعت توی بیابون های کوزران پیاده رفتیم و عزاداری کردیم، اون شب احمد چیزهایی رو زمزمه می‌کرد که تا اون موقع نشنیده بودم. 🌹شهید سید احمد پلارک🌹 🕊 💐شادی ارواح طیبه شهدا 💐الـلَّـهــُمَّ صــَلِّ عَـلَـى مُـحَمَــّـدٍ و آلِ مُـحَـمــَّدٍ و عَـجِّـلْ فَرَجَــهم💐
🔰شهید نخبه ای که زندگی و تحصیل در آمریکا را به عشق اسلام و انقلاب رها کرد و به ایران برگشت؛ دانشجوی ممتاز مهندسی برق، دانشگاه تگزاس آمریکا. 🔹شهید قاسمیه به گواه مدرک تحصیلی و هم درسی هایش از دانشجویان ممتاز این دانشگاه محسوب می شد و به جد و با قوت در رشته مهندسی برق تحصیل می‌کرد. در همین حین زمزمه هایی به گوشش رسید که در ایران جنگ شده و دشمن در حال پیشروی است. اوضاع ابدا در ایران مساعد نبود و خیلی ها هر چه داشتند می فروختند و سعی میکردند به خارج از کشور ببرند اما احسان کاری خلاف روال مردم عادی انجام داد. به کشورش آمد و عازم جنگ شد. او معنای واقعی مهندسی را با مهندسی وجود نوشت. 🔸در قسمتی از وصیتنامه اش مردم را از بی تفاوتی نسبت به ظلم بر مظلوم برحذر داشته و می گوید: نکند نسبت به سرنوشت خلق خدا بی تفاوت باشیم وظلم ظالمان رابرمظلومان تماشا کنیم ما در اسلام تماشاچی نداریم همه مسلمانان به هر نحوی باید در صحنه نبرد بین حق و باطل در تمامی زمین خدا شرکت کنند وگرنه خود نیز باطلند. 📎فرماندهٔ گردان حضرت امیرالمؤمنین لشگر ۲۷محمدرسول‌الله (ص) 🌷 ولادت : ۱۳۳۶/۶/۲۰ کاشان ، اصفهان شهادت : ۱۳۶۱/۲/۲۰ خرمشهر ، مرحلهٔ سوم عملیات بیت‌المقدس
زنده باد یاد شهدا
🗓امروز سالروز شهادت 🕊 شهید مدافع حرم علی اصغر شیردل این شهیدعزیز را بیشتر بشناسیم...(تصویر مشاهده شو
🔰لحظاتی قبل از شهادت یعنی قبل از آخرین جا به جایی، وقتی فرمانده دستور داد که باید محل را تخلیه و به محل دیگری نقل مکان کنید شهید شیردل مشغول جمع کردن وسایل که شامل تجهیزات مهمی بود، شد. 🔰انقدر این کار را با حساسیت انجام می‌داد که اصلا متوجه زمان و موقعیت حساس نبود. انقدر موضوع بیت المال برای او اهمیت داشت که حتی از کوچکترین تجهیزات هم نمی‎گذشت دقت و حساسیت شهید در جمع کردم وسایل وقت زیادی از ما گرفت و باعث شد ما آخرین ماشینی باشیم که محل را ترک کرده و به بقیه نیروها ملحق شویم. 🔰شهید شیردل پشت فرمان مشغول رانندگی بود که از ناحیه پهلو مورد اصابت تیر دشمن قرار گرفت و به شهادت رسید. ✍فرماندهٔ شهید: 🔰شب قبل از شهادت با من تماس تلفنی گرفت. در این تماس که آخرین تماس ما بود صحبت‌های زیادی در موضوعات مختلف کردیم. یکی از مواردی که چیزهایی که شهید از من خواست این بود که اگر شهید شد در مورد نحوه شهادتم حرفی به خانواده نزن از اینکه چطور به شهادت رسیدم صحبت نکن و فقط از رشادت‌هایم بگو. 🔰شهید شیردل واقعا دل نترسی داشت که توانسته بود ۱۰ روز در محاصره باشد و کوچکترین ترس و تردیدی نسبت به راهی که انتخاب کرده را به دلش راه ندهد. 🌷
) ❣️‍چفيه مخصوصي داشت .... كه با آن اشكهايي را كه بر مصيبت اهل بيت مي گريست ، پاك مي كرد . گفت به اين چفيه دست نزنيد ، نياز به شستن ندارد .... گفت: اين سند آبروي من نزد اباعبدالله الحسين و مادرشان حضرت زهراست ... باشد ، غنيمت و ذخيره شب اول قبرم ... 💢دلنوشته ی دختر بزرگوار شهید🔻 پدر جانم ، حضرت زهرا (سلام الله علیها ) اشكهاي خالصانه ات بر حسينش را خريدار شد ، كه سر بر نيزه ات سند آبرويت گرديد .و حالا آن چفيه گرانقيمت اشكهايت يادگاري است با ارزش براي ما .... پروردگارا،حـَوِل قلـوبنا به بکاءُ علی الحســـین شهيد جاويدالاثر 🌹 🌹شادی ارواح طیبه شهدا صلوات🌹 💐الـلَّـهــُمَّ صــَلِّ عَـلَـى مُـحَمَــّـدٍ و آلِ مُـحَـمــَّدٍ و عَـجِّـلْ فَرَجَــهم💐
🌷شهیدی که در قبر به احترام مادرش چشمانش را باز کرد... 🕊گويي هنوز هم با گذشت سالهاي طولاني از اتمام جنگ تحميلي، شهدا معجزاتي از خود نشان مي دهند و هنوز هم اين معجزات برايمان بوی تازگي مي دهد و ما را به تاملی بس عميق وا می دارد.
از زبان همسرشهید: 🔴وقتی شب آخر شروع کردی به جمع کردن وسایل و ساک بستن، دلم غوغا به پا کرد. وقتی که خوابیدی ، همان جا بود که یک فکری مثل برق از سرم گذشت. بلند شدم و ساعت گوشی ات راخاموش کردم و تلفن را بحالت سکوت درآوردم .کمی دلم آرام گرفت . خیالم راحت شد که صبح خواب میمانی و به پرواز نمیرسی! صبح خودم آهسته نمازم را خواندم و خوابیدم ، هنوز خوابم سنگین نشده بود که صدای بلندی در خانه پیچید . همه از خواب پریدیم کتاب بزرگی از طبقه بالای کتابخانه افتاده بود روی ظرفی در طبقه پائین و آن را خرد کرده بود. ساعت را نگاه کردم . آه از نهادم بلند شد.دقیقا همان ساعتی بود که باید بیدار می شدی؛ آنجا بود که فهمیدم خدا هم به این رفتن راضی است. بلند شدی و جاروبرقی را آوردی و همه شیشه خرده ها را جمع کردی. بعد نمازخواندی و رفتی. 🌺🌺🌺 قد علم کردی در نبردی دوباره با خونت ، نه با عصاره آن ؛ عاشورا و ای کاش های ما دوباره می رویند و ما حلقه می زنیم گرداگرد عصاره تو و هر چه تیر بلا گوارایمان باشد تا شاید حسرت ( یا لیتنا ) کمی رهایمان کند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مردم‌داری شهید آیت‌الله مدنی به روایت مرحوم حجت‌الاسلام موسویان 🌹به مناسبت ۲۰ شهریور سالروز شهادت آیت‌الله مدنی، دومین شهید محراب 🕊نثار روح مطهرش صلوات
✊ او ایستاد پای امام زمان خویش ۱۱ آبان سالگرد آسمانی شدن شهید تیمور ضیایی گرامی باد 🕊🕊🕊🕊🕊 متولد: ۱۳۳۳/۱/۱۰ تاریخ عروج: ۱۳۵۹/۸/۱۱ معراج: کنجان چم ایلام وضعیت: متاهل(یک دختر) نحوه ی شهادت: اصابت تیر قناسه اک تیر انداز دشمن به پیشانی مبارک تو چه می‌دانی تگرگ و برگ را غرق خون خویش،‌ رقص مرگ را تو چه می‌دانی که رمل و ماسه چیست رد چیست تو چه می‌دانی سقوط «پاوه» را «عاصمی» را «باکری» را «کاوه» ‌را هیچ می دانی «مریوان» چیست؟‌ هان! هیچ می‌دانی که «چمران» ‌کیست؟ هان! هیچ می‌دانی بسیجی ؟ هیچ می‌دانی »دوعیجی»‌ در کجاست؟ این صدای بوستانی پرپر است این زبان سرخ نسلی بی سر است 🌹شادی ارواح طیبه شهدا صلوات🌹 🌹 🌹 💐الـلَّـهــُمَّ صــَلِّ عَـلَـى مُـحَمَــّـدٍ و آلِ مُـحَـمــَّدٍ و عَـجِّـلْ فَرَجَــهم💐
در سال ۱۳۳۶ به دنیا آمد، در آبادان درس خواند و با آغاز نهضت انقلاب اسلامی، مجاهدت‌های خود را در راه انقلاب آغاز کرد و پس از پیروزی انقلاب نیز با نهادهای مختلف انقلابی همکاری داشت. از سال ۱۳۵۸ فعالیت خود را در صدا و سیمای مرکز آبادان و رادیو نفت آغاز کرد و در سمت «مدیر خبر» رادیو آبادان و نماینده صدا و سیما در قرارگاه خاتم‌الانبیا(صلی الله علیه و آله) در مناطق عملیاتی جنوب و غرب مشغول به‌خدمت شد. در هنگامه جنگ تحمیلی نیز با حضور در جبهه‌ها و زیر بارش توپ و خمپاره، با پیگیری کار خود، ایثارگری رزمندگان را روایت میکرد. در ۲۱ دی ۱۳۶۵ در دومین روز عملیات کربلای ۵ به ‌ رسید . 🌹شادی ارواح طیبه شهدا صلوات🌹 💐الـلَّـهــُمَّ صــَلِّ عَـلَـى مُـحَمَــّـدٍ و آلِ مُـحَـمــَّدٍ و عَـجِّـلْ فَرَجَــهم💐
🔴 امروز ۲۸ دی ماه سالروز شهادت شهید جهاد مغنیه گرامی باد! به زودی را میگیریم همان لحظه که پرچم اسلام را بر بلندای گنبد مسجد الاقصی برافراشته ایم! و آن لحظه نزدیک است! امروزِ لشکری از سلیمانی ها و مغنیه ها در مسیر گرفتن و نابودی هویت جعلی صهیونیستی هستند! ✍️مُحَمّد نُصوحی 🕊🍃
📌 نقل از : 🍂روزی که داشت میرفت گفتم مادر کجا داری میری با خنده گفت معلومه دیگه 🍂گفتم میدونم ولی تو چهارتا بچه صغیر داری اینا تکلیفشان چی میشه؟ گفت از شما بعیده ، خدایی که *ساره و اسماعیل* وسط بیابان نگهداشت یه فکری به حال بچه های منم میکنه 🍁شب از شهادت سلام الله علیها گفت حاجی یه روضه مادر سادات و برامون بخون بدجوری دلمون هوای مدینه رو کرده به پهنای صورت اشک میریخت😔 ۹۴ شب آخر میگفت قربون برم چی کشیدی ؛ تا لحظه آخر داشت زیارت عاشورا میخوند 🍂 احمد و برادر شهیدش امیر به فاصله ۳۰سال هر دو شب شهادت حضرت زهرا شهید شدن خانم زهرا سلام علیها از ناحیه خورد و شهید حضرت زهرایی شد 🕊 🌹شادی ارواح طیبه شهدا صلوات🌹 💐الـلَّـهــُمَّ صــَلِّ عَـلَـى مُـحَمَــّـدٍ و آلِ مُـحَـمــَّدٍ و عَـجِّـلْ فَرَجَــهم💐