eitaa logo
زنده باد یاد شهدا
240 دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
3.7هزار ویدیو
130 فایل
امروز فضیلت زنده نگهداشتن یاد و خاطره شهدا کمتر از شهادت نیست *مقام معظم رهبری* yazeinab14 به یاد شهید مدافع حرم حامد جوانی 🌷⚘🌺 وشهید دفاع مقدس مرتضی طلایی 🌷🌺🌹 @Zendebadyadeh_shohadayeh_golgun
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸 روز اعزام من فقط یک گوشه نشسته بودم و کارهایش را نگاه می‌کردم. هیچ کدام از مدارکش آماده نبود، حتی عکس نداشت، ساعت 11 شب بود که زنگ زد عکاسی و از شانس عکاسی باز بود و عکس‌های قبلی‌اش را دوباره برایش چاپ کردند. من هم نشسته بودم نگاه می‌کردم چطور کارهایش یکی یکی درست می‌شوند. آن شب من پرکشیدنش را به چشم دیدم... 🕊 انگار واقعا داشت بال در می‌آورد برای رفتن. رفت دوش گرفت، لباس‌هایش را جمع کرد، ‌بهترین لباس‌هایش را برداشت. هی می‌گفت : 👕 این را بپوشم؟ این خوب است؟ گفتم مگر می‌خواهی مهمانی بروی؟ آنجا جنگ است. ❤️😍 گفت : خب اول می‌روم زیارت حضرت زینب (س). 🎒 همان طور که وسیله‌هایش را جمع می‌کرد من ته دلم می‌گفتم نکند این دیدار آخرمان باشد،‌ نکند شهید شود؟ بعد باز خودم جواب می‌دادم مگر هرکسی برود همان بار اول شهید می‌شود؟ چرا شلوغش می‌کنی حتما برمی‌گردد.
😔 موقعی که می‌رفت گفتم محمد برایم یک آیت‌الکرسی بخوان دلم کمی آرام بگیرد. خواند و موقع پایین رفتن از پله‌ها، همین که دست تکان می‌داد خداحافظی کرد. ❣ همان موقع به دلم افتاد بروم داخل حیاط بدرقه‌اش کنم، اما با خودم گفتم مگر این خداحافظی آخر است؟ یعنی تا آخرین لحظه اصلا نمی‌خواستم باور کنم که این می‌تواند آخرین دیدارمان باشد.
☘ خودش همان شب، قبل از رفتن با بچه‌ها صحبت کرد. آنها را برد داخل اتاق و گفت: دارم می‌روم سوریه برای دفاع از حرم حضرت زینب(س). قبلا شاید می‌رفتم ماموریت برمی‌گشتم، اما الان ممکن است بروم و برنگردم. اینها را بعدها فاطمه به من گفت. 📞 در آن یک ماهی که سوریه بود، ‌هروقت باهم صحبت می‌کردیم همیشه به من قوت قلب می‌داد. مثلا می‌گفت : 😍 من احساس می‌کنم فرزندی که در راه داریم دختر است، اگر دختر بود اسمش را #زینب بگذاریم.
🔸 17 اردیبهشت... ⏱ ساعت حدود 12 و 30 دقیقه ظهر بود. به من گفت امشب ما عملیات داریم، اینجا خط‌ها خراب است، شاید نتوانم زنگ بزنم. نگران نشو. به خاطر همین حرفش من اصلا نگران نشدم، در حالی که اگر روزهای قبلش نیم ساعت زمان تماسش عقب می‌افتاد دلشوره می‌گرفتم.
[آقا محمد] جزو شهدای هستند. آن طور که به ما گفته‌اند، محمد بعد از عملیات به همراه دو سه نفر از هم رزمانش برای برگرداندن رفقای مجروحشان به منطقه برگشته بودند، حتی دوستانشان را هم داخل ماشین گذاشته بودند، ‌اما تک‌تیراندازهای تکفیری یکی یکی او و دوستانش را با تیر زده بودند و ماموریتشان ناتمام مانده بود. حتی ماشین تا فردا صبح روشن مانده بود.
😔 من ناخودآگاه حال بدی داشتم. بچه‌ها را ساعت هفت شب خواباندم. یکی از دوستانمان زنگ زد و گفت محبوبه خانم نگران نباشی. شایعه بوده تکذیب شد. پرسیدم : چی تکذیب شد؟ 📃 گفت همین خبرها که در اینترنت است! خبر شهادت آقا محمد. همان موقع قلبم گرفت. گفتم من با محمد صحبت کردم دیروز، حالش خوب بود. این تماس که قطع شد، عمویم زنگ زد گفت خانه‌ای؟ من و پدر و مادرت می‌خواهیم بیایم به تو و بچه‌ها سر بزنیم. گفتم من دارم استراحت می‌کنم بچه‌ها هم خوابیده‌اند. بعد رفتم سراغ گوشی خود آقا محمد، اینترنت گوشی را وصل کردم و دیدم هی خبر شهادت ایشان آمده و هی تکذیب شده...
🕚 ساعت 11 شب بود که عمو و پدر و مادرم به خانه ما آمدند. من آن موقع دیگر یک حالت سرگردانی پیدا کردم. 🌷 عمویم گفت نگران نباش اینها فقط در محاصره هستند، اسیر شده‌اند. گوشی ایشان مدام زنگ می‌خورد. من دیگر شک کرده بودم به خاطر همین یک بار خودم گوشی ایشان را برداشتم، همان لحظه پسرعموی آقا محمد، برای عمویم پیام داد که شهادت محمد مبارک. بعد عکس پیکر ایشان را فرستاد. من همان لحظه از هوش رفتم. وقتی به هوش آمدم، تنها کاری که کردم این بود که وضو گرفتم و نماز خواندم. 🔸 بعد هم خانه شلوغ شد. فقط در این بین فرصت کردم به بچه‌ها که از خواب بیدار شده بودند بگویم یادتان است بابایی گفته بود ممکن است برنگردد. الان شهید شده و دیگر برنمی‌گردد.
🌹 محمد هست. محمد کنار ما حضور دارد. در خانه ما اصلا فعل ماضی درباره ایشان به کار نمی‌رود. 📸 من همیشه عکس‌ها و فیلم‌های ایشان را می‌آورم به بچه‌ها نشان می‌دهم. با هم صحبت می‌کنیم، همه حرف‌های ما زمانِ حال دارد.
⁉️ خانواده شهدای مدافع حرم، متاسفانه گاهی حرف‌ها، طعنه‌ها و کنایه‌هایی می‌شنوند که منصفانه نیست. حتما این حرف‌ها به گوش شما هم رسیده است؟ خیلی زیاد، اما خدا شاهد است این طور نیست. من معتقدم آنها این حرف‌ها را از سر جهل می‌زنند. آنها نمی‌دانند شب‌ها وقتی بچه‌های ما بهانه پدر را می‌گیرند، ما چطور آرامشان می‌کنیم. 😔 نمی‌دانند من به این که اصلا پدرش را ندیده چه جوابی باید بدهم. چطور باید به او توضیح بدهم که چرا تو با پدرت عکس نداری، اما بقیه خواهر برادرهایت عکس دارند. اگر این آدم‌ها خودشان را جای ما، جای بچه‌های ما بگذارند هیچ وقت این حرف را نمی‌زنند. ✅ چون چیزی که باعث شده اینها مدافع حرم بشوند و جانشان را در این راه از دست بدهند، یک انگیزه الهی است. همسرم همیشه می‌گفت خدا خودش به انسان‌ها عزت می‌دهد و چه عزتی بالاتر از شهادت. حالا می‌بینم این جمله‌اش عین حقیقت بوده. این عزت، نصیب هر کسی نمی‌شود.
سوریه و محبت #شهید_محمد_بلباسی
🕊 چند ماهی از شهادت همسرم گذشته بود، خیلی دلم می‌خواست زیارت حضرت زینب (س) نصیب من هم بشود. ماه هفتم بارداری‌ام بود که از طرف خانواده شهدای مدافع حرم را بردند سوریه و من و بچه‌هایم هم جزو این گروه بودیم. وقتی رسیدیم هوا فوق‌العاده گرم بود، تازه هوا تاریک شده بود. همان لحظه بود که دیدم چراغ‌های حیاط صحن خانم زینب را خاموش کرده‌اند و حیاط چقدر خلوت است، برای این همه غربت دلم لرزید. ❤️ ته دلم گفتم خانم شما اینجا اینقدر غریب هستید. من دیگر چه حرفی بزنم. من فقط یکی را از دست داده‌ام، شما آن همه داغ دیدید در یک روز. آن موقع من اصلا خجالت کشیدم به حضرت زینب گله کنم. بعد از زیارت، همانجا داخل حرم از یکی از همرزمانش که داخل کاروان ما بودند،‌ پرسیدم خان‌طومان کدام طرف است، نشانی‌اش را داد. 😔 من رو کردم به سمت خان‌طومان، به همسرم و به همه شهدای خان‌طومان سلام کردم. گفتم ان‌شاءالله شفاعت ما را کنید. 
🍒 فاطمه، 🍊 حسن و 🍎 مهدی بلباسی که این‌ روزها بیش‌تر از پیش دل‌تنگ پدر هستند، جای خالی‌ آن شهید بزرگوار را برای مادرشان پر کرده‌اند... و اما آخرین یادگار شهید محمد بلباسی، با اسوه صبر و مقاومت زینب (س) همنام شد؛ «زینب» همان‌ بانویی که پدر برای دفاع از حریم متبرکش جان شیرینش را فدا کرد. 🍒 کودکی که هرگز پدر را ندید...
❤️ زینب کوچولو در آغوش رهبر گرانقدر و قرائت اذان و اقامه در گوش نازدانه ی شهید
❤️ فرزندان شهید مدافع حرم «محمد بلباسی» را در راهپیمایی 22 بهمن 95 در شهرستان قائمشهر
تصویری از اردوهای جهادی شهید
🔸 خاطره ی همرزم شهید : 🌙 چند شب دیدم شهید بلباسی موقع خواب نیست.  برام جای سوال بود؟ که چرا وقتی همه خوابند و موقع استراحتن ایشون نیستند. 🌴 یک شب به صورت اتفاقی ساعت از دوازده شب گذشته بود ایشون رو دیدم. متوجه شدم شهید بلباسی شب ها وقتی بیشتر رزمنده ها خواب هستند و درگیر کار نیستند. 😔😶 ایشون میرفتند داخل کیسه ها رو پُر میکردند و با ماشین کیسه ها رو جا به جا میکردند و مشغول سنگرسازی بودند...
📜 بخشی از وصیت نامه شهید محمد بلباسی مردم عزیز آگاه باشید اکنون دشمن با نقاب اسلام به میدان مبارزه با ما آمده است و این اتفاق ریشه تاریخی دارد و در زمان امیرالمومنین در جنگ صفین با نقشه عمر و عاص ملعون، خوارج قرآن را به نیزه کردند و با گفتن لا اله الا الله و محمد رسول‌الله یاران حضرت علی (ع) را فریب دادند و اصحاب امام را تنها گذاشتند و گفتند ما با قرآن نمی‌جنگیم و از حیله دشمن غافل شدند و قرآن ناطق را رها کردند و اکنون بعضی‌ها در داخل دارند این حرف‌ها را تکرار می‌کنند و ما را متهم به برادرکشی می‌کنند و حضور در این جبهه را باطل می‌دانند. اما زهی خیال باطل که دوباره تاریخ تکرار شود، جوانان نسل سوم و چهارم گوش به فرمان رهبر هستند و نخواهند گذاشت پای آنها به مرزهای کرمانشاه و همدان برسد و در این مسیر هم جوانان عزیزی به‌عنوان مدافع حرم اهل بیت(ع) به شهادت رسیدند که در حقیقت مدافع اسلام و مدافع دین خدا هستند و شهادت در این راه برای ما افتخار است.
وصیت نامه طولانی ای دارند که این بخش کوچکی هست.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شهید_محمد_بلباسی در حال نوشتن #وصیت_نامه، ساعاتی قبل از شهادت در #خانطومان 🕊 سالروز شهادت : ۹۵.۰۲.۱۷
شهدا که پر زدن ، حالا نگاهشون به ماست این نظام و انقلاب ، امانتی از شهداست حرف تو سینه‌شونو ، باید هر عاشق بدونه خواهرم حفظ حجاب ، متن وصیتاشونه وصیت نامه‌شون ، سفارش به عفته وصیت نامه‌شون ، پیروی از ولایته وصیت نامه‌شون ، خط به خطش بصیرته باید عاشق باشی عاشق مثه این شهدا تاکه نگات کنه خدا تا جون بدی تو کربلا “شهید بیا و دستمو بگیر”
خب محمد آقا، برادر قدم بر چشم ما گذاشتی و خوشحالمون کردی و قبول کردی و آمدی... ایام شهادتت هست و مبارکت باشه هدیه ی الهی... التماس دعای شهادت نگاهت هست از ما نگیر... حضور داری، هرکس از جمع حاجتی داره و گره ای ؛ براش دعا کن. روحت شاد 🌹🌹
شادی روح شهدای گلگون کفن، شهدای امروز و به خصوص شهید گرانقدر شهید محمد بلباسی شهید مدافع حرم، فاتحه و صلواتی ختم کنید. 🌹🌹🕊🕊
ممنون که با زبان روزه همراهی کردید مهمانان شهدا 🌹🌹 حاجت روا