🏵 وقــت درجــه اش رســیده بـود. آن روز ها داشـت آماده میشــد دوبــاره بـرگــردد ســـوریــه. هم قطارهایش قبل تر رفته بودند دنبال کارهـای اداری ترفیع و بیـش ترشـان هم درجهی جدید روی دوششان نشسته بود.
📣 هی هم به حامد می گفتند بیا برو دنبال درجه ات. خــودت پی کـارت را نگــیری، کسی نمی آورد درجه ات را بچسباند روی دوشت!
😅 حامد این ها را می شنید و لبخند میزد...
🍃 یک بار هـم که یکـی از رفـقای قـدیمیاش پا پی اش شــد کـه چـرا نمیروی ســـراغ کارهای درجه ات؟
⛔️ گفت عجله نکن عبدالله!
درجه دادن و درجه گرفتن، بازی دنیاست. اصلش آن است که درجه را خدا به آدم بدهد. خـدا بخواهد، میبینی درجــه ام را توی ســـوریه از دســت خـــدا میگیریم....
#مدافع_حرم
#شهید_حامد_جوانی
🌷🌷🌷
@Zendebadyadeh_shohadayeh_golgun 🌷🌷🌷
✍ پرسیدم بین اینهمه حرف و جمله، چرا فقط میگوئی :
«ائوین آباد اوغول؟»
👌 زل زد توی چشمهام. گفت :
ببین پسرم! من آدم عوامیام. حرفها و مثالهایم هم عوامانه است. توی قرآن خواندهام که خدا شهید را برای خودش سوا میکند و میخردش. یعنی شهید کاری کرده که خدا مشتریاش شده.
🌷 حامد من هم کاری کرده که خدا پسندش آمده و به ملائکهاش گفته بروید حامد را برای من سوا کنید و بیاورید.
😍 کاری کرده من که پدرش باشم، فردای قیامت بتوانم سرم را پیش پیغمبر و اولادش بالا نگه دارم و جلوی فاطمهی زهراء (سلاماللهعلیها) روسفید باشم. سر همین است که میگویم «خانهات آباد پسرم!»
🍃 اصلن تو جای من؛ خدا بهت پسری بدهد که جلوی پیغمبر روسفیدت کند، بهش نمیگوئی «ائوین آباد اوغول؟»
📚 شبیه خودش، #مدافع_حرم #شهید_حامد_جوانی
🕊 شهید ابوالفضلی
🌷🌷🌷
@Zendebadyadeh_shohadayeh_golgun 🌷🌷🌷
با شهید حاج عباس عبداللهی ارتباط داشتند و به ایشان علاقه بسیار زیادی داشتند و دائما از تکیه کلام های شان استفاده می کردند.
در این اواخر (سال ۹۴) نیز با خانواده #شهید_حامد_جوانی ارتباط زیادی برقرار کرده بود، حتی زمانی که شهید جوانی در بیمارستان تهران بستری بود و از ناحیه هر دو چشم و هر دو دست مصدوم و مجروح بود به ملاقاتش رفته بود.
✅ الان در کنار مزار شهید جوانی صندلی تعبیه شده است که آن صندلی را صادق از انبار اسقاطی سپاه گرفته بود و جوشکاری و بقیه کارهایش را نیز خودش انجام داده بود؛ با این نیت که پدر مادر شهیدان #مدافعان_حرم در کنار مزار فرزندانشان راحت باشند و خسته نشوند.
📆 در روز پدر [سال ۹۵] از سوریه با پدر شهید جوانی تماس گرفته بود و روز پدر را تبریک گفته بود، وقتی آقای جوانی از او پرسیده بود : «از کجا تماس گرفته ای؟»
گفته بود : «من از کنار پسرتان حامد با شما تماس می گیرم.»
✨ یعنی احساس می کرد که با حامد دوش به دوش ایستاده است؛ صادق خودش شهادتش را احساس کرده بود، آقای جوانی از او پرسیده بود که چه زمانی باز می گردید گفته بود : «دو گروه هستیم که یک گروه برگشته اند و گروهی در حال بازگشتند.» اشاره ای نکرد که خودش هم بر می گردد.
🌹 هرگاه حامد به مراسمی یا هیئتی می رفت، می گفت ای کاش روضه ی حضرت عباس (ع) بخوانند. ارادت عجیبی به حضرت عباس (ع) داشت.
👌 در این حدیث شک نکنید که می فرماید :
هرکس به هرآنچه دل بسته روز قیامت با همان محشور می شود.
😔 حامد نیز موقع شهادت شبیه حضرت ابالفضل (ع) شده بود... هم چشمانش را داده بود هم دستانش را؛ اگر به تمام اعضای بدن قمر منیر بنی هاشم تیر زده بودند بدن حامد نیز سر تا پا ترکش بود. حامد در راه و مرام #حضرت_عباس (ع) بود، مثل ایشان شهید شد و قطعا با خود ایشان نیز محشور می شود.
👥 کسانی که در بیمارستان حامد را دیده بودند، هرکس حالش را می پرسید به آنها می گفتند به مقتل حضرت ابالفضل مراجعه کنید.
#شهید_حامد_جوانی به روایت پدر شهید
#مدافع_حرم
🌹🌴🌹🌴🌹🌴
@Zendebadyadeh_shohadayeh_golgun
🌹🌴🌹🌴🌹🌴
👤 يکی از فرماندهان در سوریه نقل می کرد :
هرچند #شهید_حامد_جوانی ۲۵ ساله بود اما بسیار شجاع و نترس و تنها نیرویی بود که می توانست مثل آچار فرانسه عمل کند؛ یعنی هم می توانست در توپخانه فعالیت کند و هم به صورت زمینی.
🚚 کامیون را پر از مهمات می کرد و راه می افتاد، وقتی هم می گفتیم داعش در یک کیلومتری ماست، می گفت داعش چه کار می تواند بکند!
فرماندهان رده بالا گفته اند حامد نیرویی بود که داعش از دستش در امان نبود.
👥 همرزمانش این طور می گفتند که اگر شنیدید هزار نفر داعش در لاذقیه به درک واصل شده اند، بدانید که پانصد نفر آنها را حامد کشته است. برای همین هم حامد را با موشک تاو (موشک ضدتانک) مورد اصابت قرار دادند
#مدافع_حرم
#شهید_حامد_جوانی
🌷🌷🌷
@Zendebadyadeh_shohadayeh_golgun 🌷🌷🌷
#پاسداری
🍃🌹حامد آن سال دیپلمش را گرفت تصمیم گرفت مثل برادرش امیر رخت نظام بپوشد و برود #سپاه.
☺️با هم ندار بودند و حرف هم را میفهمیدند و از خیلی چیزهای دلِ هم خبر داشتند.
امیر یک روز کشیدش کنار و خیلی جدی بهش گفت که :
اگر داری پاسداری را به چشم شغل نگاه میکنی و دنبال یک لقمه نانی که از رختی که پوشیدهای دربیاوری، نیا سپاه. #پاسدار بودن روحیه میخواهد. خودت بهتر میدانی که خیلی از همین بچههای بسیجی که کلی سابقهی بسیج دارند و صبح تا شبشان توی پایگاه و بسیج بودهاند، وقتی آمدهاند سپاه پیِ شغل، نتوانستند توی رخت پاسداری دوام بیاورند.
#مدافع_حرم
#شهید_حامد_جوانی
@Zendebadyadeh_shohadayeh_golgun 🌷🌷🌷
❤️آرزو دارم همچون حضرت عباس (ع) در دفاع از خواهر بزرگوارشان بی بی حضرت زینب (س) شهید شدم...
فرازی از وصیت نامه ی شهید
💐 معرفی #جانباز #مدافع_حرم پاسدار #شهید_حامد_جوانی معروف به #شهید_ابوالفضلی
🌏 زمینی شدن : ۶۹.۰۸.۲۶، تبریز
😔 تاریخ جانبازی : ۹۴.۰۲.۲۳ مصادف با شب شهادت حضرت موسی بن جعفر (ع)
💫 آسمانی شدن : ۹۴.۰۴.۰۳، مصادف با روز هفتم ماه مبارک رمضان، ادلب - سوریه
☘ مزار شهید : وادی رحمت تبریز
💠 ارائه : خادم شهدا یا زینب
📆 چهارشنبه ۴. ۴. ۹۹
⏰ ساعت ۲۱:۳۰
🕊گروه به یاد شهدا
https://eitaa.com/joinchat/2098397195C755e168b84
🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین🍃🌷
سلام و عرض ادب خدمت امام زمان (عج)
سلام خدمت شهدای حاضر و ناظر؛ و شهدای این روز
💐 سلام و عرض ادب خدمت مهمانان عزیز شهدا و خانواده ی معزز شهدا که در گروه حاضر هستند
ایام ماه مبارک #رمضان هست، طاعات و عباداتتون قبول درگاه حق، پیشاپیش عید سعید فطر رو هم تبریک میگم خدمتتون
امشب در خدمت جانباز و پاسدار گرانقدر عزیز #شهید_حامد_جوانی از تبریز و شهید #مدافع_حرم هستیم. ایام شهادتشون هم هست البته به قمری.
در حین معرفی فقط دوستان پست نفرستید
👤 يکی از فرماندهان در سوریه نقل می کرد :
هرچند #شهید_حامد_جوانی ۲۵ ساله بود اما بسیار شجاع و نترس و تنها نیرویی بود که می توانست مثل آچار فرانسه عمل کند؛ یعنی هم می توانست در توپخانه فعالیت کند و هم به صورت زمینی.
🚚 کامیون را پر از مهمات می کرد و راه می افتاد، وقتی هم می گفتیم داعش در یک کیلومتری ماست، می گفت داعش چه کار می تواند بکند!
فرماندهان رده بالا گفته اند حامد نیرویی بود که داعش از دستش در امان نبود.
👥 همرزمانش این طور می گفتند که اگر شنیدید هزار نفر داعش در لاذقیه به درک واصل شده اند، بدانید که پانصد نفر آنها را حامد کشته است. برای همین هم حامد را با موشک تاو (موشک ضدتانک) مورد اصابت قرار دادند
☺️حامد چند باری فرمانده ش حاج احمد را دعوت کرده بود به صرف املت. بساط پخت و پزش هم همیشهی خدا جور بود.
👌کنار قبضه و زیر آتش و دود و بوی باروت املتهائی درست میکرد که همسنگرها انگشتهایشان را هم با آن بخورند.
😋آوازهی املتهای حامد همه جا پیچیده بود و بالاخره یک روز صبح، سردار مهمان سفرهی صبحانهشان شد و همان یک املت کار خودش را کرد.
🌙از آن شب به بعد، وقتی که حجم آتش کم میشد و سر و صدا میخوابید، حاج احمد کیسه خواب به دوش، میآمد سنگر حامد که پیش آنها بخوابد.
👌آنقدر صمیمی که وقتی فهمید حامد 24 سالش هست و هنوز مجرد است، توپید بهش که :
🌟«اگر میخواهی یک بار دیگر رنگ سوریه را ببینی و از یگان محل خدمتت بخواهم که تو را باز هم بفرستند اینجا، این بار که برگشتی ایران، زن میگیری و سری بعد که آمدی باید حلقهی نامزدی توی دستت داشته باشی.»
ادامه دارد...
#مدافع_حرم
#شهید_حامد_جوانی
@Zendebadyadeh_shohadayeh_golgun