💠گاهي كه او را به كارگاه خياطي كه در آن كار ميكردم ميبردم، به خاطر شخصيت گيرايي كه داشت همه را به خودش جذب ميكرد. زياد اهل عكس گرفتن و اينطور برنامهها نبود اما در آخرين روزهاي عمرش به يكي از دوستانش زنگ ميزند و از و ميخواهد كه باهم به كوه بروند.
آنجا عكسهاي زيادي ميگيرند و رضا ميگويد: «اينها را تا وقتي من شهيد نشدم، منتشر نكن.»
آن روز او از دوستش ميخواهد كه به سبب سرماي هوا به خانه برگردند كه دوستش ميگويد :
«مگر تو فاتح نيستي؟ نميخواهي قله را فتح كني؟!»
رضا جواب ميدهد: «اِنشاءا… فتح قله شهادت.»
😔چند ساعت پيش از شهادتش هم به همرزمانش ميگويد: «از من عكس بگيريد و بغلم كنيد كه ديگر مرا نميبينيد.»😭😭
🍃راضيه، خواهر كوچك شهيد
ما هشت خواهر و برادريم كه آقا رضا فرزند پنجم خانواده بود. مهربانيهاي داداشِ مهربانم را هرگز فراموش نميكنم. برادرم همه فن حريف بود. همزمان كه دانشآموز بود، درس حوزه ميخواند و بعد هم به دانشگاه رفت.
☺️از لحظاتش بهخوبي استفاده ميكرد. طراحي و نقاشياش و تسلط او به فنون رايانه بينظير بود. به علماندوزي بها ميداد. خواهرم كه در افغانستان دكتري جغرافياي سياسي دارد و استاد دانشگاه است، باتوجهبه خطر حضور در سوريه، از او خواسته بود به افغانستان برود و در كار شايستهاي مانند تدريس با حقوق مناسب مشغول شود اما آقارضا بيآنكه چيزي به ما بگويد، راه خودش را انتخاب كرده بود.
من و مادر و يكي از برادرهايم به سوريه که رفتيم تا از نزديك محل شهادت برادر و مقرشان را ببينيم. آنجا درِ اتاق آقارضا را كه به رويمان باز كردند، منظم و مرتب همه وسايل سر جاي خودش بود. يكي از دوستانش براي ما تعريف ميكرد كه او با اينكه در اتاقش تخت داشته، همواره روي زمين ميخوابيده است. برخي بچهها هم با او در يك اتاق نميخوابيدهاند چون ميگفتند برادرم آنها را خيلي زود بيدار ميكرده است.
🍃❤️مادر شهید
در اين چند وقت دلم براي پسرم خيلي تنگ شده است و در خلوت خودم بيتابي ميكنم.»
😔اما دلم به اين خوش است كه در راه خدا جوانم را دادهام. هر زمان با او تماس ميگرفتم كه «مادر، بودن در آنجا خطرناك است، برگرد» ميگفت: «مادر، جايم خوب است. خاطرجمع باشيد.»
🍃❤️يك بار كه به مشهد آمد، ديدم پلاكي به گردنش انداخته است. به او گفتم: «مگر ميخواهي شهيد شوي؟ فوري آن را از گردنت در بياور»
😞كه بهخاطر من درآورد. پسرم عجيب عاشق و محب اهلبيت (ع) بود. گاهي كه در همين خانه نقليمان روزهاي محرم مجلس روضه ميگرفتم، او هم روضهخوان ميشد. تنها جايي كه براي اهلبيت(ع) ميخواند، خانه خودمان بود. هفته پيش دو تا از همرزمانش به ديدن ما آمدند و گفتند در محل شهادت او و ابوحامد، گل لاله سرخ روييده است.
✍برادر شهید :
🔹یک بار، گلوله ای شانه اش را دریده بود،دوستش به او گفته بود: «رضا، یک دستت را در این راه دادی خدا قبول کند؛ بگذار بقیه بروند، تو نرو»
🔸جواب داده بود:
مگر نشنیدی حضرت عباس (ع) چگونه در میدان نبرد دستهایش را فدا کرد؟
🔹ما امروز باید به وظیفه مان عمل کنیم، ما مدافعان حرمیم، دست و پا که سهل است، سرمان هم برود نمیگذاریم دست تکفیری ها به حرم حضرت زینب ( س) برسد.
سجاد با اشارهبه وصيت برادرش ميگويد:
💐از رضا وصيتنامهاي صوتي در حد پنجدقيقه داريم كه در آن به سه نكته اشاره شده است؛ يكي اينكه اگر كسي ميخواهد براي دفاع از حريم حرم به ميدان برود، سعي كند وجدانش جلوتر از خودش برود و حتما اخلاص داشته باشد. برادرم همچنين از همه حلاليت طلبيده و نگران بوده مبادا شخصي از او كدورت و ناراحتي به دل داشته باشد. ديگر گفته او اين است:
❤️❤️🌹💐«عزيزترين فرد در دنيا، مادرم مادرم مادرم است. مواظبش باشيد.»
خانواده ی شهید معزز
👤سجاد، بزرگترين پسر خانواده است كه ميگويد :
احترام رضا به پدر و مادرم واقعاً مثال زدني بود. هرگاه بيرون از منزل ميرفت و حتي اگر زودهنگام برميگشت، ابتدا دست پدرم را ميبوسيد. يك بار هم پدرم كه كارگر ساختمان است، در حين كار از ناحيه كتف آسيب ديد.
✅پيمانكار پروژه و اداره كار به ما كه تبعه مجاز افغانستاني هستيم، پاسخگو نبودند تا اينكه رضا پرونده پدرم را پيگيري و آنقدر دوندگي كرد كه توانست همه حقوحقوق ضايعشده پدر را دريافت كند.
😞دکتری حقوقش را نگرفت اما دکتری بالاتر از آن را از دستان با کفایت ابوالفضل العباس (ع) و حضرت زینب کبری (س) گرفت.
👌همچون عباس (ع) دستش را فدا کرد به قول خودش دست و پا که سهل است جان و سرمان به فدای حضرت زینب (س).
🕊وقتی که خبر شهادتش را به خانواده دادند گفتند:
بنویسید سردار رضا بخشی (فاتح) خبر شھادتش همانند مهربانیهایش خانواده را غافلگیر کرد....
او خود را برای ادامه دادن تحصیلاتش در مقطع دکتری در رشته دانشگاهی اش حقوق آماده می کرد؛ نا گفته نماند که موضوع پایان_نامه ارشدش را تحولات پیرامون سوریه انتخاب کرده بود.
❤️مادرش هیچگاه صورتش را هنگام خداحافظی نمیبوسید؛ چون که فکر میکرد اگر صورت مسافر را ببوسد دیر باز می گردد و برگشتنش طولانی میشود
بار آخری که رفت قول داده بود به مادر که دو هفته ای برگردد؛ واقعا درست گفته اند "مرد است و قولش" و به قولش عمل کرد و درست دو هفته بعد در سن 27 سالگی روز شنبه 9 اسفند ماه سال 1393 و در حال و هوای ایام فاطمیه در درگیری با تروریست های تکفیری در جریان عملیات آزادسازی تل قرین در حومه درعا دعوت حق را لبیک گفت و در کنار فرمانده ابوحامد (شهید رضا توسلی) جان به جان آفرین تسلیم کرد...
🌹مادر شهید می گوید:
خون رضا، در راه اسلام ریخته شد. درخت اسلام ریشه اش با خون این شهیدان محکم می شود. شکر خدا که در راه او شهید شدند. خون ایشان روی زمین نمی ماند و به امید خدا پیروزی با ماست. فرزندان ما برای دین ما رفتند، به برکت خون ایشان، اِن شاءالله وحدت ما بیشتر شود. مصلحت حق این بوده است که این چنین بروند.
خب...
آقا رضا داداش عزیز
می دونم الان حاضر هستی و معرفی خودت رو میخونی
قدم بر چشم ما گذاشتی و معرفی امشب رو به خودت اختصاص دادی...
دوستانی که در جمع ما هستند، یا دوستان خارج گروه و هر حاجتمندی که مشکلی یا حاجتی دارند یا ممکنه داشته باشند...
برای رفع مشکل و حاجت رواییشون دعا کن.
یاد ما هم کن😔
شادی روح شهدای گلگون کفن و مدافع حرم شهید رضا بخشی فاتحه و صلواتی ختم کنیم. 🌹🌹🌹
☀️☀️☀️
#نامه_ی_۱۴
(دستور امام پيش از رويارويى با دشمن در صفین)
💠با دشمن جنگ را آغاز نكنيد تا آنها شروع كنند، زيرا بحمد اللّه حجّت با شماست، و آغازگر جنگ نبودنتان، تا آن كه دشمن به جنگ روى آورد، حجّت ديگر بر حقّانيت شما خواهد بود.
اگر به اذن خدا شكست خوردند و گريختند، آن كس را كه پشت كرده نكشيد، و آن را كه قدرت دفاع ندارد آسيب نرسانيد، و مجروحان را به قتل نرسانيد.
زنان را با آزار دادن تحريك نكنيد هر چند آبروى شما را بريزند، يا اميران شما را دشنام دهند، كه آنان در نيروى بدنى و روانى و انديشه كم توانند،
در روزگارى كه زنان مشرك بودند مأمور بوديم دست از آزارشان برداريم، و در جاهليّت اگر مردى با سنگ يا چوب دستى، به زنى حمله مى كرد، او و فرزندانش را سرزنش مى كردند.
🌴🌴🌴
#کلام_شهید
بگذارید بند بندم از هم بگسلد، هستیم در آتش درد بسوزد و خاکسترم به باد سپرده شود، باز هم صبر میکنم و خدای بزرگ خود را عاشقانه میپرستم. آرزو داشتم که شمع باشم، سر تا پا بسوزم و ظلمت را مجبور به فرار کنم. به کفر و طمع اجازه ندهم بر دنیا تسلط یابد.
🌹شهید دکتر مصطفی چمران