eitaa logo
زنده باد یاد شهدا
239 دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
3.7هزار ویدیو
130 فایل
امروز فضیلت زنده نگهداشتن یاد و خاطره شهدا کمتر از شهادت نیست *مقام معظم رهبری* yazeinab14 به یاد شهید مدافع حرم حامد جوانی 🌷⚘🌺 وشهید دفاع مقدس مرتضی طلایی 🌷🌺🌹 @Zendebadyadeh_shohadayeh_golgun
مشاهده در ایتا
دانلود
📖 ❤️ 🔰ماجرای جالب گفت‌وگوی شهید محمدخانی با تڪفیری‌ها یڪی از بی‌سیم‌های تڪفیری‌ها افتاد دست ما . سریع بی‌سیم را برداشتم . می‌خواستم بد و بیراه بگم . عمار (شهید محمدخانی) آمد و گفت ڪه دشمن را عصبانی نڪن . گفتم : پس چی بگم به اینا ؟! گفت : «بگو اگه شما مسلمونید ، ما هم مسلمونیم . این گلوله‌هایی ڪه شما به سمت ما می زنید باید وسط اسرائیل فرود میومد ...» سؤال ڪردند شما ڪی هستید و چرا با ما می‌جنگید ؟! گفت : «به اون‌ها بگو ما همون‌هایی هستیم ڪه صهیونیست‌ها رو از لبنان بیرون ڪردیم . ما همون هایی هستیم ڪه آمریڪایی ها رو از عراق بیرون ڪردیم . ما لشڪری هستیم از لشڪر رسول الله... هدف نهایی ما مبارزه با صهیونیست‌ ها و آزادی قبله اول مسلمون ها مسجدالاقصی است... بحث و جدل ما ادامه پیدا ڪرد تا وقت اذان . بعد از ظهر همان روز ۱۲ نفر از تڪفیری‌ها تسلیم ما شدند . می‌گفتند : «از شما در ذهن ما یڪ ڪافر ساخته اند .» @Zendebadyadeh_shohadayeh_golgun 🌺 🍃🌺 🌺🍃🌺 🍃🌺🍃🌺 🕊
همیشه روی لبش لبخند بود. نـه از این بابت که مشکلی ندارد. من خـبر داشتـم کـه او بـا کوهـی از  مشـکـلات دسـت و پـنجـه نــرم مـی کرد. اما هادی مصداق واقعی همان حدیثی بود که میفرماید: مومـن شادی هایش در چهـره اش و حـزن و اندوهـش در درونش می باشـد.. اولین چیزی که از هادی در ذهـن دوستـان نـقش بسـته بود چـهره‌ای بود با لبخند آراسـته شده  رفاقت با او هیچ کس را خسته نمی کرد. @Zendebadyadeh_shohadayeh_golgun 🌺 🍃🌺 🌺🍃🌺 🍃🌺🍃🌺 🕊
💢برنامه دختران انقلاب در اصفهان 🔹در مراسم هزاران نفری دختران انقلاب اصفهان پدر شهید حدادیان به نقل از سردار حسین اشتری گفت: 🔹قبل از مراسم تلفنی با سردار اشتری صحبت کردم ایشان به شما دختران انقلاب سلام رساندند و گفتند که با دستور مقامات عالی قضایی نیروی انتظامی بیش از پیش حامی امران به معروف خواهد بود و اجازه نخواهد داد به آنان بی حرمتی شود.
🔴قابل توجه کسانی که در گروه های مختلط هستند...🔥🔥 الم_یعلم_بان_الله_یری حتما_بخونید .. 💥(لطفا") ☄️ حقیقتی تلخ که بعضیها خیلی آرام گرفتارش شدن !!! ((مواظب خودمون باشیم)) ... 👈گفتن فضای مجازی ! 👈گفتن شده ابزار تبلیغاتی دشمن! 🏃بچه مذهبی ها عقب نمونید! 👈" آنقدر صفحه بسازید و مطلب نشر دهید و دینتان را به عالم نشان دهید که آنها عقب بکشند " ؟! 👆کم کم صفحه های عقیدتی خصوصی شد.. کم کم عکس های شخصی.. کم کم " اشتراک زندگی خصوصی " با همه.. کم کم "خواهر" 😳"برادر" 😳"خواهر عزیزم" 😳"برادر گلم" ... 😒کم کم بچه مذهبی ها "کم حیا" شدند ... 😨کم کم شوخی با نامحرم ... 👈کم کم چت .. 👈مگه جایی که فقط تو باشی و نامحرم ، نفر سوم شیطون نیست؟... 😴فکر کن ! 👈کم کم دشمن ها به اهدافشون رسیدن 👈کم کم... ✅علیکم بانفسکم ! 👆آقا پسر خانواده دار ! 👆برادر من! 👋حداقل روی اهداف نفسانی خودت پوشش دین و جذب حداکثری نذار! 👆خانم چادری!! 🔥آقایی که با دیدن عکست که اتفاقا توشم باحجابی، میگه خدا حفظت کنه.. 🔥میگه چادر بهت میاد! 👈اون زیر پست بدحجابم می نویسه که چی بهش میاد.. ☀️آی پسر و دختر هموطن ! 🏃نکنه منتظری شیطون با نیرنگ پارتی و شماره دادن و دور دور کردن بیاد سراغت؟! 👆تو هم با افتخار احساس کنی چقدر مومنی! 💥نخیر ... 👈 برای امثال ما ، از این جاها شروع میشه.. 👆که کمتر احساس گناه کنیم 👆که کم کم از راه بدر بشیم..🔥 👆به یه جایی می رسی ، می بینی.. 👈دیگه "اشک" نداری.. 👈حال نماز و دعا نداری!! 😥دیگه اصلا نماز شب کیلویی چند؟ 😨دعای کمیل؟ مال قدیما بود.. 👈کم کم آلارم "نفس لوامه" خاموش میشه.. 💥💥بترس... 👈👆همین که نماز اول وقتت از بین بره ، باعث خوشحالی دشمنه ••• آره🌪 🚶اول راه بودیم 😪ولی دیگه حالا زدیم تو جاده خاکی.. مراقب دلامون باشیم... مراقب انسانیت مون باشیم... 🌺 خداوند شاهد نیت ها و اعمال!! ماست ...
☀️☀️☀️ ✍ ۳۵ 🔰نامهاى از آن حضرت ( ع ) به عبد الله بن عباس ، پس از كشته شدن محمد بن ابى بكر . اما بعد . مصر گشوده شد و محمد بن ابى بكر ( رحمه الله ) به شهادت رسيد . پاداش او را از خداى مى طلبم . محمد ، فرزندى بود نيكخواه و كارگزارى بود كوشنده و شمشيرى بود برنده و ركنى استوار بود در برابر دشمن . مردم را تحريض كردم كه بدو پيوندند و ، بيش از آنكه حادثه در رسد ، ياريش كنند . آنان را پنهان و آشكارا فراخواندم و باز فراخواندم ، بعضى به اكراه آمدند و برخى بهانه هاى دروغ آوردند و شمارى در خانه هاى خود نشستند و ما را فرو گذاشتند . از خدا مى خواهم كه بزودى از ايشان رهاييم دهد . به خدا سوگند ، اگر نه اين بود كه همه آرزويم به شهادت رسيدن است ، به هنگام رويارويى با دشمن و اگر نه دل بر مرگ نهاده بودم ، خوش نداشتم كه حتى يك روز هم در ميان اينان بمانم يا در روى ايشان بنگرم 🌴🌴🌴
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
باید به خود بقبولانیم که در این زمان به دنیا آمده ایم و شیعه هم به دنیا آمده ایم که موثر در تحقق ظهور مولا باشیم.... #کلام_شهید اگر دعوت کننده زینب است، پس سلام بر شهادت... 💐 معرفی #مدافع_حرم #شهید_محمودرضا_بیضایی 🌏 زمینی شدن : ۶۰.۰۹.۱۸، تبریز 💫 آسمانی شدن : ۹۲.۱۰.۲۹، جنوب شرقی دمشق - سوریه، همزمان با میلاد با سعادت پیامبر اعظم (ص) و امام جعفرصادق (ع) 💠 ارائه : خانم خادم شهدا 📆 یک شنبه ۹۸.۰۴.۳۰ ⏰ ساعت ۲۱:۰۰ #لبیک_یازینب (س) ❤گروه مدافعان حرم✌ http://eitaa.com/joinchat/410386450C8b9bf08181
☀️☀️☀️ ✍ ۳۵ 🔰نامهاى از آن حضرت ( ع ) به عبد الله بن عباس ، پس از كشته شدن محمد بن ابى بكر . اما بعد . مصر گشوده شد و محمد بن ابى بكر ( رحمه الله ) به شهادت رسيد . پاداش او را از خداى مى طلبم . محمد ، فرزندى بود نيكخواه و كارگزارى بود كوشنده و شمشيرى بود برنده و ركنى استوار بود در برابر دشمن . مردم را تحريض كردم كه بدو پيوندند و ، بيش از آنكه حادثه در رسد ، ياريش كنند . آنان را پنهان و آشكارا فراخواندم و باز فراخواندم ، بعضى به اكراه آمدند و برخى بهانه هاى دروغ آوردند و شمارى در خانه هاى خود نشستند و ما را فرو گذاشتند . از خدا مى خواهم كه بزودى از ايشان رهاييم دهد . به خدا سوگند ، اگر نه اين بود كه همه آرزويم به شهادت رسيدن است ، به هنگام رويارويى با دشمن و اگر نه دل بر مرگ نهاده بودم ، خوش نداشتم كه حتى يك روز هم در ميان اينان بمانم يا در روى ايشان بنگرم 🌴🌴🌴
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
"شورای فقهی" چیست و آیا می تواند در مسئله تعیین رهبری دخالت کند؟ استاد رحیم پور ازغدی ✅ کانال نشر مردمی آثار استاد رحیم پور ازغدی @Zendebadyadeh_shohadayeh_golgun 🌺 🍃🌺 🌺🍃🌺 🍃🌺🍃🌺 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تصاویری کمتر دیده شده از دوران جوانی حاج آقای قاسمیان وقتی یک روحانی برای رفاقت با جوان‌ها روی زمین خاکی شیرجه می‌زند و خوشحالی بعد از گل می‌کند 😁 @Zendebadyadeh_shohadayeh_golgun 🌺 🍃🌺 🌺🍃🌺 🍃🌺🍃🌺 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸پخش نوای اذان مغرب از بلندگوهای کشتی انگلیسی توقیف شده توسط سپاه پاسداران انقلاب اسلامی/ ایسنا @Zendebadyadeh_shohadayeh_golgun 🌺 🍃🌺 🌺🍃🌺 🍃🌺🍃🌺 🕊
: اگر ماجرا را کسی در کتابها می خواند، احتمال میداد افسانه باشد، اما ما با چشم او را دیدیم. @Zendebadyadeh_shohadayeh_golgun 🌺 🍃🌺 🌺🍃🌺 🍃🌺🍃🌺 🕊
- عاشق شدی؟ + بله صد در صد، هر کسی عاشق می‌شه - چی شد؟ + رفت... آری آن روز که می‌رفت کسی  داشتم آمدنش را باور  من نمی‌دانستم معنیِ هرگز را‌ تو چرا بازنگشتی آخر @Zendebadyadeh_shohadayeh_golgun 🌺 🍃🌺 🌺🍃🌺 🍃🌺🍃🌺 🕊
من به خاطرخدای خود و تعهدات دینی و وجدانی و اسلامی خود به فرمان امام امت و برای پیروزی حق بر باطل افتخار شهادت پیدا میكنم و برحسب آیات قرآن كریم من نمرده و زنده میباشم و به برادرانم بگوئید كه من همیشه در میان شما خواهم بود. #کلام_شهید 💐معرفی #خلبان_شهید #دفاع_مقدس #شهید_عباس_دوران 🌏 زمینی شدن : 29.07.20، شیراز 💫 آسمانی شدن : 61.04.30، بغداد ☘️ رجعت پیکر : تیرماه 1381 💠 ارائه : خانم خادم شهدا 📆 پنج شنبه 98.04.31 ⏰ ساعت 21:00 🍃❤️همزمان با سی و هفتمین سالگرد شهادت شهید 🕊گروه به یاد شهدا http://eitaa.com/joinchat/2098397195C755e168b84
🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین🍃🌷 سلام و عرض ادب خدمت امام زمان (عج) سلام خدمت شهدای حاضر و ناظر؛ و شهدای این روز 💐 سلام و عرض ادب خدمت مهمانان عزیز شهدا و خانواده ی معزز شهدا که در گروه حاضر هستند امشب در خدمت پاسدار گرانقدر عزیز از تبریز و شهید هستیم.
#تولد پاییز سال 60 بود. سال های آغازین جنگ. خانواده بیضایی با احمد رضای سه ساله شان در تبریز زندگی می کردند. آنها منتظر تولد فرزند دومشان بودند. در 18 آذر انتظارشان پایان یافت و محمود رضا به دنیا آمد...🎉
#کودکی دانش آموز بود، درس خوان و ورزشکار. 10 سالش بود که کاراته را شروع کرد. به ورزش های رزمی علاقه بسیاری داشت. در سال 72 در 12 سالگی همراه تیم آذربایجان شرقی در مسابقات بین المللی چهار جانبه تبریز به مقام قهرمانی دست پیدا کرد. محمودرضا فوتبال را هم خیلی دوست داشت و حتی تصمیم داشت به صورت حرفه ای به این ورزش بپردازد ولی به خاطر مشغله های درسی منصرف شد.
به روایت احمدرضا معمولا من و محمود رضا در اتاق پذیرایی درس می خواندیم. پذیرایی ما اتاق بزرگی بود که فقط مواقعی که مهمان داشتیم و یا زمانی که قصد درس خواندن داشتیم اجازه ورود به آنجا را داشتیم. یک شب بعداز نصف شب برای درس خواندن به اتاق پذیرایی رفتم و دیدم قبل من محمود رضا آنجاست. اما نه برای درس! داشت نماز می خواند. آن موقع 13 سالم بود جا خوردم. آمدم بیرون و رفتم به اتاق خودم. فردا شب باز محمود رضا در پذیرایی بود و در حال نماز. چند شب پشت سر هم همین طور بود. یک شب در نظر گرفتمش، حدود دو ساعت طول کشید. صبح بهش گفتم : نماز شب خواندن برای تو ضرورتی ندارد. کمبود خواب پیدا می کنی ! در مدرسه چرت می زنی ! تازه گذشته از آن تو هنوز خیلی سنت پایینه و شاید نماز های یومیه هم بر تو واجب نشده باشد ، چه برسه به نماز شب ، آن هم اینجوری. صحبت که کردیم فهمیدم یکی از دوستان طلبه اش در مورد فضیلت نماز شب برای محمود رضا صحبت کرده و محمود رضا چنان از حرف های آن طلبه تحت تاثیر واقع شده بود که تا یک هفته مرتب نماز شب را ادامه می داد. اما به هر حربه ای بود مانعش شدیم و فعلا از نماز شب خواندن منصرفش کردیم! ولی هنوز چهره و حالت زیبای نو جوانانه اش سر نماز شب را فراموش نمی کنم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اوایل دهه هفتاد بود. تازه به محله جدید رفته بودیم. پنج شنبه شب ها یک دستگاه اتوبوس می آمد جلوی مسجد، نماز گزارها راسوار می کرد و می برد مسجد جامع برای دعای کمیل. راه دوری بود. من بیشتر وقت ها درس را پیش خودم بهانه می کردم و نمی رفتم. ولی محمود رضا هر هفته با یک شور و شوقی می رفت. یادم است بار اولی که رفت و بعد از دعا به خانه برگشت گریه کرده بود. پرسیدم چطور بود؟ گفت : حیف است آدم این دعا را بخواند ولی نفهمد چه می گوید. این حرفش توی گوشم مانده است. هروقت دعای کمیل گوش می دهم محمود رضا می آید جلوی چشمم.
#شهدا از دوره دبیرستان به عضویت در پایگاه شهید بابایی در آمد. آشنایی با حاج بهزاد پروین که عکاس و مستند ساز جنگ بود نقطه عطف زندگی محمود رضا بود. او از حاج بهزاد تاثیر زیادی گرفت و بعدها این آشنایی زمینه ساز ارتباط با میراث مکتوب و محصولات دفاع مقدس و انس با فرهنگ جبهه شد ومقدمه همکاری در مورد کارهای شهدا. دوم دبیرستان بود که روزی با یک دفتر چه که مخصوص ثبت خاطرات شهدا بود به خانه آمد. دو شهید را انتخاب کرده بود برای جمع آوری خاطراتشان. یکی شهید عبدالمجید شریف زاده و دیگری شهید احمد مقیمی، بی سیم چی شهید باکری که در کربلای 5 به شهادت رسیده بود. خیلی جدی برای این کار وقت می گذاشت. 📸 #شهید_عبدالمجید_شریف_زاده نوجوان تبریزی
#حسین_نصرتی محمود رضا دیپلمه رشته تجربی بود. 18 شهریور 80 بود که عازم خدمت سربازی شد. دوره آموزشی را در اردکان یزد و ادامه خدمت را در نیروی هوایی سپاه به مدت 19 ماه در پادگان شهید باکری و 2ماه در پادگان الزهرا علیها السلام در تبریز گذراند. در دوره سربازی از نزدیک با سپاه آشنا شد و تحول مهمی در زندگی اش اتفاق افتاد. بعد از خدمت، علی رغم تشویق اقوام برای ادامه تحصیل و ورود به دانشگاه، با اعتقاد و اختیار کامل، وارد سپاه شد و در بهمن 82 وارد دوره افسری دانشکده امام علی علیه السلام سپاه شد و در همین دوران از تبریز به تهران مهاجرت کرد. در سپاه اسم مستعار (حسین نصرتی) را برای خود انتخاب کرد. می گفت برگرفته از ندای (( هل من ناصر ینصرنی )) ابا عبدالله علیه السلام است و کنایه از لبیک به این ندا. شهریور 85 هم از این دانشکده فارغ التحصیل شد.
#مجاهد_پرکار بسیار پرکار و تلاشگر بود. تا دیر وقت کار می کرد و گاهی چندین روز به خانه نمی آمد. حتی با اصرار های او در محل کارش تصویب شد که جمعه ها هم سر کار بیایند. یک بار درحضور حاج قاسم سلیمانی شروع کرد به صحبت کردن برای بچه های گروه، گفته بود : من اینطوری فهمیده ام که خداوند شهادت را به کسانی می دهد که پر کار هستند و شهدای ما غالبا همین طور بوده اند. حاج قاسم هم گفته بود : بله همین طور است. یک بار وقتی بعد از شهادتش به سر کارش رفتم دیدم روی کمدش این جمله از آقا را نصب کرده : در جمهوری اسلامی هرجا که قرار گرفته اید همان جا را مرکز دنیا بدانید و آگاه باشید که همه کارها به شما متوجه است.
#شوخ_طبعی خیلی شوخ بود. در محیط کار با بچه ها شوخی می کرد و اصطلاحا همکارانش را سر کار می گذاشت. ولی نسبت به من یک احترام خاصی می گذاشت. هیچ وقت با من شوخی نکرد. حتی این اواخر وقتی با هم معانقه می کردیم شونه ام را می بوسید. این کارش خیلی خجالت زدم می کرد. بارها شده بود که ازش پول قرض گرفته بودم و محمود رضا هم هرطور شده بود، حتی با قرض گرفتن از دیگران بهم پول را می رساند و دیگه به رویم نمی آورد . این اواخر یک بار بهم گفت پول لازم دارم و سریع بر می گردونم. گفتم : لازم نیست برگردانی، من به تو بدهکارم اول باید بدهیم را صاف کنم. گفت : صافیم . یادم می آید نوجوان که بودیم تقریبا به حد رکوع خم می شد دست پدر و مادر را می بوسید. طوری که پدرم گفت دیگه این کار را نکن.
۸۸ در ایام فتنه علاوه بر اینکه به عنوان یک بسیجی خیلی حضور پر رنگی داشت، خوب وقایع را مطالعه و رصد می کرد. در آشوب ها گاهی به تنهایی بین جمعیت مخالف می رفت و چند بار هم به شدت خودش را به خطر انداخته بود. در یکی دو هفته اول بعد از اعلام نتایج انتخابات که آشوبگرها خیابان آزادی را شلوغ کرده بودند با او تماس گرفتم و گفتم کجایی؟ گفت : تو خیابون. گفتم : چه خبره؟ گفت : امن و امان. گفتم : این کجاش امن امانه ؟ تو خبر گزاری ها نوشتند که اوضاع اصلا خوب نیست. گفت : نگران نباش، بسیجی زیاده
#ازدواج و #کوثر زمزمه هایی در مورد ازدواجش در خانه می شد. ولی محمود رضا حاضر نبود به تبریز برگردد. می گفت، کارش را خیلی دوست داشت. فقط علاقه هم نبود. کارش را وظیفه شرعی اش می دانست. بالاخره با دختری از خانواده ای مومن و ولایتمدار از تهران ازدواج کرد. 25 اسفند 87 ، مقارن با سالروز میلاد رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) و امام صادق (علیه السلام) بود. بعدش هم ساکن اسلامشهر شد. ثمره این ازدواج دختر بچه ای شد به نام کوثر که در 25 اسفند 90 به دنیا آمد. محمودرضا عاشق دخترش بود. همرزمانش می گویند که در خط، مدام از کوثر می گفت...😔❤️🍃