فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دیدار خانواده شهید با حصرت اقا❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#پخش_براي_اولين_بار
سخنراني وحدت آفرين #سردار_شهيد_حاج_علي_ييلاقي_اشرفي فرمانده لشكر ٢٥ كربلا
در سال ١٣٦١ و در سن ٢٤ سالگي
#جاي_شهدا_را_پر_كنيم
@hajaliyeylaghi
#وصیت_نامه
إِنَّا للّه وإِنّا إِلَیهِ رَاجِعُون
َ
بسم رب الشهدا
وَ سَيعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَي مُنْقَلَبٍ ينْقَلِبُونَ
بزودی ستم گران خواهند دید که چگونه زیر و رو می شوند
با درود فراوان به رهبری که زندگی اش را وقف هدفش می کند و راهش را و دیعه ی ما.
با سلام به مردی که با تکیه به سجاده ی هشتاد سال مبارزه و در به دری همچون جدش پیغمبر اکرم (ص) همچنان می خروشد به پیش می رود و به پیش می برد. و با درود فراوان به امامی که بهتر از ما درک می کند ، میفهمد و حساس تر از ما رنج می برد .
و سلام خدا بر آنهایی که پایه های نظام الهی را بر دوش خودشان استوار کردند و بر آنهایی که با گلوله های کافران به درجه ی رفیع شهادت نائل می شوند که حتی پیغمبر (ص) نیز بر حالشان غبطه می خورد .
و اما امت شهید پرور
اینک چند صباحی از پیروزی انقلاب اسلامی این فخر نوین مستعضفان جهان می گذرد و فصل تازه ای در مبارزات حق طلبانه ملت ها در راه استعمار زدایی آغاز میشود ، بار دیگر پنجه های خون آلود آمریکای جنایت کار از آستین صدام خود فروخته بر رخصار گلگون انقلاب نو پای ما زخم تجاوز می کشد .
کینه عمیق و دیرین مسلمانان با ستم گران که از ژرفای بینش اسلامی و عشق سوزان آنان به ولایت و امامت نشات میگیرد و نیز اعتقادشان به استقرار حکومت جهانی اسلام که تبلور آن در سینه های ملتهب مسمانان در انتظار به ظهور مهدی (عجل الله تعالي فرجه) خلاصه می شود آنان را واداشته تا در تمامی جبهه های نبرد حق بر علیه کفر پیشتازی راستین با عشق به شهادتی حسین وار باشد .
این وصیت نامه واژه ایست از یک پاسدار که برای هدفی به آن آگاه بود و شهادت را پلی می دانست که خود را به خدای خود پیوند می دهد است .
پدرم – درود من بر تو که چنان ابراهیم فرزند خویش را به فرمان خدای بزرگ به قربانگاه فرستادی
پدرم بدان و آگاه باش که اسماعیلت هرگز از فرمان باری تعالی سرباز نمی زند و مرگ در راه خدا را جز سعادت نمی داند و زندگی را جز جهاد در راه عقیده درست نمی داند و شهادت را جزو بهترین نعمت های خدا می داند.
و مادرم سلام من بر تو که بالاخره بر احساس مادرانت پیروز شدی و فرزندت را روانه ی میدان نبرد کفار و مسلمین کردی و گفتی شما را بزرگ کردم و به این سن و سال رسانده و در راه خدا هدیه انقلاب اسلامی کنم و من به وجود تو افتخار میکنم که مادری از سلاله فاطمه زهرا هستی
و اما مادرم فریاد بزن و بگو فرزندم با چشم باز به دنبال هدفش رفته و می گفت خدایا ماندن در این دنیا و زینب وار زندگی کردن و رسالت شهیدان را به عهده گرفتن را ندارم و خدایا اگر توانسته باشم حسین وار شهید شوم دوست دارم .
و اما مادرم سفارشی به شما کرده باشم : اگر به یوم خداوند یکتا شهید شدم و جنازه نداشتم مبادا ناراحت شوی چرا که دوست ندارم، می ترسم که شاید آن مادری که جنازه فرزندش به وسیله ی دژخیمان پودر شده و یا ماه ها در آفتاب سوزان جنوب مانده و ندیده دلش شکسته شود و اگر هم جنازه داشتم دوست ندارم تشییع شود زیرا شاید باز آن مادران ناراحت شوند .
اگر خواستی گریه کنی بر حال آن شهیدان گلگون کفن که از یاران حسین هم بد تر بودند زیرا یاران حسین در عصر عاشورا جنازه ای آنها به وسیله ی دوستان جمع آوری شده اند ، به حال آنها و سرور شهیدان حسین(علیه السلام )گریه کن
و اما به شما پدرم و مادرم – برای من نماز وحشت بخوانید و مجلس عزا با شکوه بر پا نکنید ، فقط صرف فاتحه و تلاوت قرآن مجید باشد
و اما خواهرم –تو نیز زینب زمان باش و از هر آنچه هوس کردی بپرهیز و در راه خدا مبارزه کن .
برادرم – راه خدا بهترین و برترین راه هاست پوینده و کوشنده که امروز همان راه خمینی است در این راه باش .
تو خواهر برادر به پدر و مادرم خوب نگه دارید و همیشه به مادرم دلداری بدهید که مبادا ناراحت باشد
به آنها بگویید اگر آرزویی برای فرزندشان داشتید به بهترین آرزوی خود رسیده است
این وصیت نامه در تاریخ ۱۷/۱۱/۱۳۵۹ نوشته شده است
فرزند حقیر شما علی ییلاقی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تشییع با شکوه وقدردانی مردم ولایی بهشهر از شهید
#روایتگری
💠دفترچه گناهان یک شهید ۱۶ ساله !!!
✅در تفحص شهدا ، دفترچه یک شهید 16 ساله که گناهان هر روزش را می نوشت پیدا شد.
گناهان یک هفته او اینها بود :
🔸شنبه : بدون وضو خوابیدم .
🔸یکشنبه : خنده بلند در جمع .
🔸دو شنبه : وقتی در بازی گل زدم احساس غرور کردم .
🔸سه شنبه : نماز شب را سریع خواندم .
🔸چهارشنبه : فرمانده در سلام کردن از من پیشی گرفت .
🔸پنجشنبه : ذکر روز را فراموش کردم .
🔸جمعه : تکمیل نکردن 1000 #صلوات و بسنده به 700 صلوات .
راوی که یکی از بچه های تفحص شهدا بوده می گوید :
دارم فکر می کنم چقدر از یک پسر شانزده ساله کوچکترم...!!
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🍀🍀🍀🍀🍀
@Zendebadyadeh_shohadayeh_golgun
🍀 شهیدی که سر بی تنش سخن گفت
🌷🌷🌷 در جاده بصره خرمشهر شهید "علی اکبر دهقان" همین طور که می دوید از پشت از ناحیه سر مورد اصابت قرار گرفت و سرش از پیکر پاکش جدا شد.
در همان حال که تنش داشت می دوید، سرش روی زمین غلتید.
سر مبارک این شهید حدود پنج دقیقه فریاد " یاحسین، یا_حسین" سر می داد.
همه رزمندگان با مشاهده این صحنه شگفت گریه می کردند...
چند دقیقه بعد از توی کوله پشتی اش وصیتنامه اش را برداشتند، نوشته بود:
ألسلام علی الرأس المرفوع
خدایا من شنیده ام که امام_حسین (ع) با لب تشنه شهید شده است، من هم دوست دارم اینگونه شهید بشوم…
خدایا شنیده ام که سر امام حسین (ع) را از پشت بریده اند، من هم دوست دارم سرم از پشت بریده بشود.
خدایا شنیده ام سر امام حسین (ع) بالای نیزه قرآن خوانده، من که مثل امام اسرار قرآن را نمی دانم، ولی به امام حسین (ع) خیلی عشق دارم، دوست دارم وقتی شهید میشوم سر بریده ام به ذکر " یا_حسین" باشد...
عاشقان را سر شوریده به پیکر عجب است
دادن سر نه عجب، داشتن سر عجب است
❤️هدیه به روح عارفانه و ملکوتیش صلوات.
@Zendebadyadeh_shohadayeh_golgun
🌙⭐️ #نیایش_شبانگاهی
🌸آرام تویی
بر همه احوالِ
پریشان
شده ی ما
🌸این روزهای زمین محتاج حال ِ خوب
محتاج اتفاق های لبخند دار
محتاج گریه های از سر ذوق
🌸محتاج آرامش شبانه ی قبل از خواب
محتاج بودن ِ واژه ی خداست
آدم اســت دیـــگـــر
🌸گــآهی دلش پر اســـت
از خوبـــی هایی که میکــــند
و دیده نمیشـــود ؛
خــــدا می بــینـد مهربان جان
غـــــمی به دل نیآور ...
که خدا عجــیب بزرگ است❤️
@Zendebadyadeh_shohadayeh_golgun
#خوش_به_حال_شهدا
خَستهام
خَسته از اینگونه دَوام آوردن
کاش #شهدا
دست دل های ما را هم بگیرند
بلندمان کنند
از این همه زمینی بودن!
🌹
@Zendebadyadeh_shohadayeh_golgun
مولا جان
حضرتا پر به هوای تو کشیدن چه خوش است
عاقبت بر کف پای تو رسیدن چه خوش است
غیر عشق تو مرا عاقبتی نیست بخیر
منت عشق تو را خوب کشیدن چه خوش است
کار با هیچ کسی جز تو ندارم به خدا
از همه عالمیان جز تو بریدن چه خوش است
چقدر شعر و رباعی و غزل ساخته شد
بین اشعار فقط از تو شنیدن چه خوش است
عشق تو سلطه به هر عالم و آدم دارد
هیچ کس غیر تو را شاه ندیدن چه خوش است
گریه در غربت تو افضل اعمال من است
این گریبان ز غمت شاه دریدن چه خوش است
لحضه هایم همه گردیده پر از خاطر تو
نفس آخر خود با تو کشیدن چه خوش
✳اَللّهُــــمَّ عَجـِّــل لِوَلیِّــــکَ الفَـــــرَج✳
هدایت شده از زنده باد یاد شهدا
خیلی قشنگه حتما بخونید👌👌
توی قصابی بودم که یه خانم پیر اومد تو مغازه و یه گوشه ایستاد. یه آقای جوان خوش تیپی هم اومد تو گفت: «آقا ابراهیم، قربون دستت پنج کیلو فیله گوساله بکش عجله دارم.»
آقای قصاب شروع کرد به بریدن فیله و جدا کردن اضافههاش. همینجور که داشت کارشو انجام میداد رو به پیرزن کرد گفت: «شما چی میخواین مادر جان؟»
پیرزن اومد جلو یک پونصد تومنی مچاله گذاشت تو ترازو گفت: «لطفاً به اندازه همین پول گوشت بدین آقا.»
قصاب یه نگاهی به پونصد تومنی کرد و گفت: «پونصد تومان! این فقط آشغال گوشت میشه مادر جان.»
پیرزن یه فکری کرد و گفت: «بده مادر، اشکالی نداره، ممنون.»
قصاب آشغال گوشت های اون آقا رو کند و گذاشت برای اون خانم. اون آقای جوان که فیله سفارش داده بود همین جور که با موبایلش بازی میکرد رو به خانم پیر کرد و گفت: «مادر جان اینا رو واسه سگتون میخواین؟»
خانم پیر رنگش پرید و سرخ و سفید شد و با صدای لرزان نگاهی به اون آقا کرد و گفت: «سگ؟!»
آقای جوان گفت: «بله، آخه سگ من این فیلهها رو هم با ناز میخوره، سگ شما چجوری اینا رو میخوره؟!»
خانم پیر با بغض و خجالت گفت: «میخوره دیگه مادر، شکم گرسنه سنگم میخوره.»
آقای جوان گفت: «نژادش چیه مادر؟»
خانم پیر گفت: «بهش میگن توله سگ دو پا. اینا رو برای بچه هام میخوام آبگوشت بار بذارم، خیلی وقته گوشت نخوردن!»
با شنیدن این جمله اون جوون رنگش عوض شد. یه تیکه از گوشت های فیله رو برداشت گذاشت رو آشغال گوشت های اون خانم پیر. خانم پیر بهش گفت: «شما مگه اینارو برای سگتون نگرفته بودین؟»
جوون گفت: «چرا مادر.»
خانم پیر گفت: «بچه های من غذای سگ نمیخورن مادر.»
بعد گوشت فیله رو گذاشت اون طرف و آشغال گوشت هاش رو برداشت و رفت.
چه زیبا گفت فروغ فرخزاد :
اگر مستضعفی ديدی ،
ولي از نان امروزت
به او چيزی نبخشيدی ،
به انسان بودنت شک کن!
اگر چادر به سر داری ،
ولي از زير آن چادر
به يک ديوانه خنديدی
به انسان بودنت شک کن!
اگر قاری قرآنی ،
ولي در درکِ آياتش
دچارِ شک و ترديدی ،
به انسان بودنت شک کن!
اگر گفتی خدا ترسي ،
ولي از ترس اموالت
تمام شب نخوابيدي ،
به انسان بودنت شک کن!
اگر هر ساله در حجّي ،
ولي از حال همنوعت
سوالي هم نپرسيدي ،
به انسان بودنت شک کن!
اگر مرگِ کسی ديدي ،
ولي قدرِ سَري سوزن
ز جاي خود نجنبيدي ،
به انسان بودنت شک کن .
هدایت شده از کانال مهمانی لاله ها
در دیدار خصوصی که خدمت #آقا رسیدیم
همه ی دلتنگی ها با دیدار حضرت آقا محو شد
همه ی این مصیبت ها به این دیدار میارزید و آقا دست نوازششان را بر سر آقا امیرمهدی و نازنین زهرا جان کشیدند😌
و این برای من خیلی ارزشمند بود 😍
قشنگ ترین خاطره من بعد از شهادت حسین آقا این روز وصال بود🌺🍃
به روایت #همسر #شهیدحسین_مشتاقی
🌹 یادی از شهید محمد کشتکار
✅ جگر شیر نداری سفر عشق مرو
☀️ روزهای عملیات کربلای هشت بود.
در نقطهای از سرزمین مقدس شلمچه ایستاده بودم.
نگاهم به ماشینی افتاد که تازه از راه رسیده بود و چهره زیبای شهید«محمد کشتکار» را در آن یافتم.
محمد، دوران زندگی سختی را گذرانده بود؛
چرا که بدون وجود پدر و مادر زندگی میکرد.
ضمن این که برادرش هم تازه شهید شده بود؛
ولی با تمام مشکلات،
حضور در جبهه را از اهم واجبات دانسته و با آن جثه بسیار کوچک و لاغرش،
به منطقه آمده بود؛
جثه کوچک او روحی بلند و عرفانی را در خود جای داده و از شجاعت خاصی برخوردار بود.
با حجم زیاد آتش دشمن که روی سر بچهها میریخت،
اصلاً ترسی به دل راه نمیداد.
از ماشین که پیاده شد و چند قدمی حرکت کرد،
آرامش و در عین حال صلابت او نظرم را جلب کرد.
🌷 معلوم بود به قول بچههای جبهه،
نور بالا میزند.
او که پشت پیراهنش با ماژیک درشت نوشته بود:
✅ «جگر شیر نداری، سفر عشق مرو»،
پس از چند لحظه بر اثر اصابت ترکش گلوله توپ مستقیم،
سرش از تن جدا شد و بر خاکهای شلمچه به خون خود غلتید.
🌷 او به ما آموخت، هر آن که در لشکر علی بن ابی یه السلام در گردان سالار شهیدان - سیدالشهداء علیهالسلام - باشد، جگر شیر دارد.
✍ حاج محمدعلی مشرفیان
🌴🌾🌷🌴🌾🌷🌴🌾🌷
🌹نثار ارواح مطهر شهیدان "حسین و محمد کشتکار" صلوات🌹
🔰 از مردم تا مسئولان، خودمان مراقب کار خودمان باشیم
📛پرهیز از تنبلی، تکبر نسبت به مردم، اشرافیگری و تکیه به جایگاه چندروزه ریاست
🔻رهبر انقلاب، امروز در دانشگاه امام حسین علیهالسلام:
🔹️از مردم معمولی تا مسئولین، خودمان مراقب کار خودمان باشیم. از سهلانگاری، غفلت، تنبلی، اشرافیگری و تکبر نسبت به آحاد مردم، و تکیه به جایگاه چندروزهی ریاست پرهیز کنیم. اگر این شد، خداوند توفیقاتش را عطا خواهد کرد.
🔺️⚡انشاءالله #جوانان، روزی را که جمهوری اسلامی در جایگاهی قرار بگیرد که دشمنان جرئت نکنند او را تهدید نظامی و اقتصادی کنند بهحولوقوهی الهی خواهند دید. ۹۷/۴/۹
مبارزه با فساد، *نر* میخواهد
"میگویند که در ایام قدیم، در یکی از پاسگاههای ژاندارمری سابق، مامور ژاندارمی خدمت میکرد که مشهور بود به سرجوخه جبّار.
این سرجوخه جبار، مانند بسیاری از همقطاران و همکاران خودش در آن روزگار، سواد درست حسابی نداشت ولی تا بخواهی زبل و کارآمد بود و در سراسر منطقه خدمت او،کسی را یارای نفس کشیدن نبود.
از قضای روزگار، در محدوده خدمت سرجوخه جبار، دزدی زندگی می کرد که به راستی، امان مردم را بریده و خواب سرجوخه جبار را آشفته گردانیده بود.
سرجوخه جبار، با آن کفایت و لیاقتی که داشت، بارها، دزد را دستگیر کرده، به محکمه فرستاده بود ولی،گردانندگان دستگاه، هربار به دلایلی و از آن جمله عدم وجود دلیل برای بزهکاری دزد یاد شده، او را رها کرده بودند، به گونه ای که،گاهی، جناب دزد، زودتر از مأموری که او را به مرکز دادگستری برده بود،به محل بازمیگشت، و برای اینکه دل سرجوخه جبار را بسوزاند و خودی نشان دهد ، مخصوصا چندبار هم،از جلو پاسگاه رد میشد و خودی نشان میداد یعنی که بعله...
یک روز، سرجوخه جبار، که از دستگیری و اعزام بیهوده دزد سیه کار به دادگاه و آزادی او توسط قضات نالایق به ستوه آمده بود، منشی پاسگاه را فراخواند و به اودستور داد که قانون مجازات را بیاورد و محتویات آن را، برای سرجوخه بخواند.
منشی پاسگاه، کتاب قانونی را که در پاسگاه بود، آورد و از صدر تا ذیل، برای سرجوخه جبار خواند :
ماده 1...
ماده 2...
ماده 3...
ماده 18 ...
الخ...
سرجوخه جبار، که در تمام مدت خوانده شدن متن قانون مجازات خاموش و سراپا گوش بود، همینکه منشی پاسگاه آخرین ماده قانون را، خواند و کتاب را بست،حیرت زده و آزرده دل، به منشی گفت:
-اینها که همه اش ماده بود، آیا این کتاب، حتی یک «نر» نداشت؟
آنگاه سرجوخه جبار، به منشی گفت:
-ببین در این کتاب، صفحه سفید هست؟
منشی کتاب را گشود و ورق زد و پاسخ داد:
-قربان! در صفحه آخر کتاب، به اندازه نصف صفحه، جای سفید باقیمانده است.
سرجوخه جبار گفت:
-قلم را بردار و این مطالب را که میگویم بنویس و چنین تقریر کرد:
«نر» سرجوخه جبار:
هرگاه یک نفر، شش بار به گناه دزدی،از طرف پاسگاه دستگیر و به محکمه فرستاده شود و در تمام دفعات، از تعقیب و مجازات معاف گردد و به محل بیاید و کار خودش را از سر بگیرد، برابر «نر سرجوخه جبار»، محکوم است به اعدام!
پس از اتمام کار منشی، سرجوخه جبار، نخست، زیر نوشته را انگشت زد و مهر کرد و پس از آن،دستور داد دزد را دستگیر کنند و به پاسگاه بیاورند. آنگاه او را، در برابر جوخه آتش قرار داد و فرمان اعدام را، درباره اش اجرا کرد.
گویا خبر این ماجرا، به گوش استاندار وقت رسانده شد و او دستور داد سرجوخه جبار را، به حضورش ببرند.
هنگامی که سرجوخه جبار، به حضور حاکم رسید، پرخاشکنان از او پرسید چرا چنان کاری کرده است.
سرجوخه جبار پاسخ داد:
-قربان! من دیدم در سراسر قانون مجازات، هرچه هست، ماده است ولی حتی یک «نر»توی آن همه ماده نیست و آنوقت فهمیدم که عیب کار از کجا است و چرا دزدی که یک منطقه را، با شرارتهایش جان به سر کرده است، هربار که دستگیر میشود، بدون آنکه آسیبی دیده باشد، آزاد میشود و به محل باز میگردد.
این بود که لازم دیدم در میان «ماده»های قانون مجازات، یک «نر» هم باشد. این است که خودم آن نر را به قانون اضافه و دزد را طبق قانون، اعدام کردم و منطقه را از شرّ او آسوده گردانیدم!"
▫️القصه ...
قصه ، قصه فسادهای مالی و دزدیها و فیش های حقوقی میلیاردی الان است ...
حق با سرجوخه جبار است ، با این ماده ها نمی شود با فساد مبارزه کرد ، نر می خواهد.
یک «ماده قانونی»!!!! ببخشید ، یک «نر قانونی» قاطع و یک مجری قاطع تر میخواهد تا بیت المال مسلمین اینگونه به یغما نرود ...
🍃🌷🍃🌷
🍃🌷یادپلاک بخیر که شماره پرواز بود؛
🍃🌷🍃🌷
یاد چفیه بخیر که علامت زهد بود و برآورنده بسیاری از نیازها؛
یاد پوتین هایی بخیر که مشکی بودند اما از پس خود ذره ای تیرگی و تاریکی بر جای نگذاشتند؛
🍃🌷🍃🌷
یاد لباس هایی بخیر که از بس عزیز بودند، خدا زمین را به رنگ آنها آفرید؛
یاد بی سیم بخیر که رابط آن ها و آسمان بود؛
یاد مین بخیر که سکوی پرواز بود؛
یاد گلوله ها بخیر که قاصد وصال بودند؛
یاد سنگر بخیر که مفصل ترین میهمانی اشک و خلوص را بدون خرج های کلان ترتیب می داد؛
کوتاهی کردیم... فریب خوردیم ... فراموش کردیم ...
شهدا به خدا شرمنده ایم ...😭
جهادوشهادت راه ورمزماست حسینی مرام:
یک پیرزن دو کوزه ی آب داشت که آنها را آویزان بر یک تیرک چوبی بر دوش خود حمل می کرد.
یکی ازکوزه ها ترك داشت و مقدارى از آب آن به زمين مى ريخت، در صورتیکه دیگری سالم بود و همیشه آب داخل آن بطور کامل به مقصد می رسید.
به مدت طولانی هر روز این اتفاق تکرار میشد و زن همیشه یک کوزه و نیم آب به خانه می برد ولی کوزه شکسته از مشکلی که داشت بسیار شرمگین بود که فقط می توانست نیمی از وظیفه اش را انجام دهد.
پس از دو سال، سرانجام کوزه شکسته به ستوه آمد و از طریق چشمه با پیرزن سخن گفت.
پیرزن لبخندی زد و گفت: هیچ توجه کرده ای که گلهای زیبای این جاده در سمت تو روییده اند نه در سمت کوزه سالم؟
اگر تو اینگونه نبودی این زیبايی ها طراوت بخش خانه من نبود..
طی این دوسال این گلها را می چیدم و با آنها خانه ام را تزیین میکردم.
هر یک از ما شکستگی خاص خود را داریم ولی همین خصوصیات است که زندگی ما را در کنار هم لذت بخش و دلپذیر میکند.
باید در هر کسی خوبی هایش را جستجو کنی و بیاموزی، پس به دنبال شکستگی ها نباش که همه به گونه ای داریم فقط نوع آن متفاوت است و این اصلا شرمندگی ندارد، خلقت ما این گونه است..
جهادوشهادت راه ورمزماست حسینی مرام:
کلام امام خامنه ای و رنگ رخساره ی شیخ خائن
سخنرانی امام خامنه ای مانند همیشه سرشار از نکات دقیق و کدهای واضح و روشن بود و قوت قلبی برای انقلابیها.ایشان این بار زمانی که دیدند دولت بنفش سر تمکین از فرمایشاتشان را ندارند و عزت ایرانی را چوب حراج زده اند در برابر آمریکا و اروپا با بیاناتشان و اعلان مواضع انقلابی ،بر برجام مهر باطل شد زدند تا بیش از این ناکسان و بی وجودها اجازه پیدا نکنند تا خیانتها و فجایع مدیریتی خود را به نام رهبری زنند و با همراهی روزی نامه ها و رسانه هایشان ،جامعه را به گونه ای مدیریت کنند تا آماده ی برجامهای بعدی شود.
🔴🔴آقا در سالگرد ارتحال امام خمینی و در کاخی که یادگاران ژنتیکی امام دلها بر پا کرده اند رعشه بر جسم و روح کفتارها و فروشنده ها انداختند .
سیمای بی وجودها و وطنفروشها دیدنی بود آن گاه که آقا از یکی بزنند ده تا می خورند فرمودند و دیدنی تر شد زمانی که حکم حکومتی صادر کردند و دستور به از سرگیری فعالیتهای هسته ای دادند.
🔴🔴امام خامنه ای تمام ابعاد برجام و صنایع موشکی و موضوع حضور و نفوذ ایران را در منطقه با زبانی همه فهم بیان فرمودند تا این بار هیچ نادانی پیدا نشود که بگوید رهبری با مواضع غرب پرستان داخلی موافق است.
کودکان هم وقتی چهره ی شیخ دروغگو را هنگام سخنان ولی امر مسلمین جهان در تلویزیون دیدند از عصبانیت و به مرز سکته رسیدن او می گفتند پس حجت تمام شد و از این پس هر کس مواضع این بی وجودها را منتسب به امام خامنه ای کند ،خودش هم بی وجود و بی وطن است مانند روحانی و دولتش.
🔴🔴نجابت رهبری عظیم الشان انقلاب اسلامی ولی همچنان شامل حال روحانی و دولتش شد و آقا هم چون اجداد مطهرشان بزرگوارانه از شماتت و رسوا کردن این بی لیاقتها گذشتند و فرصتی دیگر به آنها دادند.
🔴جناب پرزیدنت سلبریتیها و انگلها و نوکیسه ها ولی این را بدانید قرار نیست هر غلطی که می کنید دیده نشود و یا سوار بر امواج هیاهو و لجن پراکنی از آن عبور کنید .امام خامنه ای همان طور که همچون مولا علی مهربانی و گذشت را در رفتارشان و برخوردهایشان لحاظ می کنند همانگونه هم از صولت و اقتدار حیدری برخوردارند ،
''کاری نکنید که مجبور شوید چون بنی صدر ملعون لچک به سر از ایران فرار کنید.''
🔴🔴اینجا کشور امام زمان عج ا...
است و خیلی زود پرچم این انقلاب به دست صاحب و مولایمان مهدی فاطمه خواهد رسید.
به کوری چشم دشمنان تشیع و ایران عزیز ایران هیچ گاه ایرانستان نخواهد شد.غرب پرستان و بی وجودها آرزویشان را به گور خواهند برد.
#شهید_مدافع_حرم_حامد_جوانی بدون ۲ دست و ۲ چشم به شهادت رسید
در وصیتنامه خود نوشته بود: آرزو دارم همچون #حضرت_عباس_ع در دفاع از حرم اهل بیت به شهادت برسم