📚رمان،قصه،داستان عیدسعیدفطر📚
📒عیدی کتاب
📔کتاب عیدی
رمان دمشق شهر عشق 👈دانلود
رمان نامزد شهادت 👈دانلود
رمان تنها میان داعش👈دانلود
رمان حسین پسر غلامحسین👈دانلود
پسرک فلافل فروش👈دانلود
سلام بر ابراهیم👈دانلود
داستانی دکل👈دانلود
داستانهای پند آموز تبلیغی👈دانلود
داستانی پیامبر👈دانلود
داستانی چندرسانه ای مرد میدان👈دانلود
داستانی امام روح الله👈دانلود
قصه مصور ام الائمه👈دانلود
هجده داستان بانو👈دانلود
داستانی حضرت زینب👈دانلود
منازل الاخره👈دانلود
سه دقیقه در قیامت👈دانلود
کلثوم ننه👈دانلود
ترگل👈دانلود
آخرین عروس👈دانلود
مناظره دکتر و پیر👈دانلود
خدیجه👈دانلود
خبر بزرگ👈دانلود
🔻پیرامون عید فطر🔻
📙احکام زکات فطریه
📘رویت هلال
🔺داستانی کودک🔺
غدیر
سمت نجف پیاده
ملکه مکه
سلام ای گل محمدی
📲 در نشر معرفت دینی سهیم باشید
ا•┈┈••••✾•▪️•✾•••┈┈•ا
کتب دینی،دانلود کتاب در بستر ایتا 👈 عضو شوید
🆔 @KotobeDini
13.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♨️ سرنوشت بچه های سقط شده چیست؟!
🎥 زندگی پس از زندگی
با حضور کارشناسان در خصوص عوالم پس از مرگ و تجربه های مشرف به مرگ با شما به گفتگو می نشیند.
تالار مشارکت جمعی کاربران
https://eitaa.com/joinchat/3499425974C6b90c8c12b
ارتباط با ادمین
@valayat
لینک کانال
https://eitaa.com/joinchat/4042326142C04e6938c99
D1738848T14131071(Web)-mc.mp3
22.04M
💠قسمت هفدهم از سری پنجم برنامه#زندگی_پس_از_زندگی؛ تجربه گر: آقای سید سبحان حسینی نژاد از مشهد
#زندگی_پس_از_زندگی
🎯در این قسمت روایت تجربه ی نزدیک به مرگ آقای سید سبحان حسینی نژاد را می شنویم:
🏮تصادف با موتور و بیتوجهی به خونی که از سر میآمد رفتن به خانه و بیهوش شدن
🏮جدا شدن موقت روح از بدن و دیدن جسم در خانه و اضطراب خانواده و انتقال به آمبولانس به بیمارستان
🏮 بستری در آی سی یو و عمل جراحی
🏮گوشه بالای بخش آی سی یو قرار گرفتن و دیدن جسم بر روی تخت و ملاقات کننده ها
🏮 مادرم را میدیدم که شبها به حرم امام رضا (ع) میرفت و التماس میکرد
🏮من به سمت بالا میرفتم اما نظارهگر وقایع اطرافیان هم بودم و در جایی رسیدم که یک شخص نورانی با هاله ای از نور سبز ایستاده بود و من فقط دست ایشان را میدیدم که پارچه ای روی دستش بود و با صدای مهربانانه ای از من پرسید میخواهی برگردی؟ و در آن لحظه دلم برای مادرم تنگ شد و خواستم که برگردم
🏮آن شخص از من سه کار را خواست که بعد از برگشت به دنیا ترک نکنم اول قدر مادرم را بدانم و دوم اینکه قدر اطرافیان را بدانم و سوم اینکه نماز بخوانم
🏮احساس کردم به سمت پایین سرازیر شدم و ناگهان به جسم برگشتم و لحظهای که در بیمارستان چشم گشودم همان هاله سبز و. آن دست نورانی را هنوز در کنج اتاق بیمارستان میدیدم اما قدرت تکلم نداشتم تا اینکه دور جسمم شلوغ شد و آن هاله نورانی هم کم کم محو شد و تمام شد.
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
🆔 زندگی
https://eitaa.com/joinchat/4042326142C04e6938c99
استفاده می شود
آیدی ادمین
@valayat
ارسال لینک گروه:
https://eitaa.com/joinchat/3499425974C6b90c8c12b
D1738850T11202203(Web)-mc.mp3
26.1M
💠قسمت هیجدهم از سری پنجم برنامه #زندگی_پس_از_زندگی؛ تجربه گر: آقای حامد البرزیان
#زندگی_پس_از_زندگی
🎯در این قسمت روایت تجربه ی نزدیک به مرگ آقای حامد البرزیان را می شنویم:
🏮 گرفتاری در محل کار و ناامیدی و در زندگی و ناشکری
🏮 تصادف با ماشین انجام عمل احیا و انتقال با هلیکوپتر به یک بیمارستان مجهز
🏮 جدا شدن روح از بدن و دیدن جسمم که جای سالمی نداشت و بعد از مدتها خدا را شکر کردم که از دنیا رها شدم
🏮 صدای همه افراد واضح و مجزا شنیده میشد و پشت دیوار را هم میدیدم
🏮 دو نفر را در دو سمتم احساس کردم و به سرعت به سمت پایین سقوط کردم
🏮 روی تخته سنگ قرار گرفتم متوجه شدم به دلیل ناشکریهایم قرار است عذاب بشوم چیزی به دستم دادند که از حرارتش تمام سلولهای بدنم در معرض سوزش شدید قرار گرفت
🏮بزرگترین گناه من در زندگی این بود که تقاضای مرگ میکردم و به همین دلیل و گناهان دیگر از عذاب کشیدم
🏮 احساس کردم که دیگر پیر شدم اینجا بود که به خدا گفتم ای کاش من را زمان پیامبر آفریده بودی که گناه کم بود یا اصلاً مرا یکی از پیامبران خلق میکردی
🏮 آن لحظه که این حرف را زدم عذاب من تمام شد و به و به کلبهای رفتم که در زمانی بسیار کهن بود
🏮 من مشکلات آنجا را درک کردم و و سختیها را دیدم همان لحظه از ته دل توبه کردم
🏮 شرمنده بودم که فهمیدم خدا توبه مرا پذیرفته همان لحظه بود که برگشتم به این دنیا
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
🆔 از مطالب برزخ و قیامت و آخرت و تجربه ها
https://eitaa.com/joinchat/4042326142C04e6938c99
استفاده می شود
آیدی ادمین
@valayat
ارسال لینک گروه:
https://eitaa.com/joinchat/3499425974C6b90c8c12b
D1738850T15954206(Web)-mc.mp3
22.81M
💠قسمت نوزدهم از سری پنجم برنامه #زندگی_پس_از_زندگی؛ تجربهگر: آقای بهنام راعی از ارومیه
#زندگی_پس_از_زندگی
🎯در این قسمت روایت تجربه ی نزدیک به مرگ آقای بهنام راعی را می شنویم:
🏮ایجاد تصادف سنگین و ضربه سخت به سر و شکستن جمجمه
🏮 اولین مسئله که به خاطر آوردم ضربهای بود که در مشاجره به پدرم زده بودم
🏮تزریق آمپول مسکن برای کم شدن درد که به همین دلیل به کما رفتم
🏮جدا شدن روح از بدن و دیدن جسمم در حالتی بد
🏮 تمام کارهای بدی ه از دوران دبیرستان انجام داده بودم میدیدم و صحنه مشاجره با پدرم را دیدم و خیلی عذاب آور بود از خدا طلب توبه کردم تا به من فرصتی دوباره بدهد و بتوانم جبران کنم
🏮چند سال قبل حامی کودکی در کمیته امداد شده و ماهانه مبلغی برایش واریز میکردم که آن کودک را آنجا دیدم که به من امید میداد و کمی حالم بهتر شد
🏮مادرم را دیدم که لباس سربازی ام را به هیات برده و از حضرت ابالفضل(ع) شفای مرا میخواست و به دعای مادرم و بچههای هیات بود که حضرت عباس(ع) شفاعت کرد تا من به دنیا برگردم
اگر به دیگران بدهی نداشتم و حق پدر و مادر بر گردنم نبود هرگز نمی خواستم که دوباره به این دنیا برگردم
🏮پدرم را پشت اتاق عمل دیدم که به دکتر میگفت من خواب دیده ام و پسرم زنده میماند و روح پدربزرگم در اتاق عمل همراه من بود
🏮کم کم حس کردم رو به جسمم پایین میروم تا اینکه در بخش آی سی یو به هوش آمدم در حالیکه بیش از ۴۰ روز در کما مانده بودم.
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
🆔
https://eitaa.com/joinchat/4042326142C04e6938c99
آیدی ادمین
@valayat
ارسال لینک گروه:
https://eitaa.com/joinchat/3499425974C6b90c8c12b