🔵 از عوامل آسان جان دادن
🔸 مداومت بر تسبیحات حضرت زهرا
✍ یکی دیگر از اموری که باعث آسانی جان دادن میگردد، مداومت بر تسبیحات حضرت زهرا علیها السلام بعد از نمازهای واجب است.
این تسبیحات گنجی است که به ما رسیده است و از بزرگ ترین هدایای الهی بوده که پیامبر بزرگوار به حضرت زهرا علیها السلام دادند.
به تعبیر امام صادق علیه السلام اگر بهتر از این چیزی بود، پیامبر (ص) همان را عطا میکرد. امام صادق علیه السلام فرمودند: این تسبیحات نزد من از هزار رکعت نماز در روز بالاتر است. و ما همان طور که فرزندانمان را به نماز امر میکنیم، به این تسبیحات هم امر مینماییم.
بعد فرمودند: «فَاِنَّهُ لَم یَلزَمهُ عَبدٌ فَشَقِیَ؛ کسی که بر آن مداومت داشته باشد، دچار شقاوت و عاقبت سوء نمی شود. »
📚 کتاب از احتضار تا عالم قبر
➥ https://eitaa.com/joinchat/4042326142C04e6938c99
.https://eitaa.com/ZendegiPasAzZendegiii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 توصیفی از جسم💠
🔺تجربه گر: آقای الهی🔺
#پارت_چهارم
https://eitaa.com/joinchat/4042326142C04e6938c99
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 خودمو از زوایای مختلف می دیدم💠
🔺تجربه گر: آقای الهی🔺
#پارت_پنجم
https://eitaa.com/joinchat/4042326142C04e6938c99
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 ورقه ای از نور روی جسمم دیدم 💠
🔺تجربه گر: آقای الهی🔺
#پارت_ششم
https://eitaa.com/joinchat/4042326142C04e6938c99
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 احساس آرامش و راحتی💠
🔺تجربه گر: آقای الهی🔺
#پارت_هفتم
https://eitaa.com/joinchat/4042326142C04e6938c99
🔴 #تجربه_نزدیک_به_مرگ
✍ قسمتی از کتاب آن سوی مرگ:
مرد جوانی، تنها در نمازخانه ایستگاه قطار، نشسته بود. با ظاهری خجالت زده، پریشان و پشیمان. او قصد داشت به خاطر گناهی که انجام داده بود، توبه کند. شیاطین، اطرافش جمع شده بودند. شبیه زنبورهایی که اطراف لانه شان گرد می آیند. همه می کوشیدند او را از تصمیمش منصرف کنند. صدای آزاردهنده ای از دهان هر کدامشان خارج میشد. صدایی بم و کشدار. مثل صدای ضبط شده ای که با دور کند پخش شود. با وجود این، من می توانستم بفهمم که آنها چه می گویند.
چه می گفتند؟
به طور کلی، داشتند حرف های وسوسه انگیزشان را به ذهن او کند. مثلا یکی از شیاطین به او می گفت: "میخواهی توبه و خودت را از گناهان لذت بخش محروم سازی؟تو هنوز خیلی جوانی؛ و خیلی سالم. زندگی یک جوان سالم، بدون گناه، هیچ جذابیتی ندارد. گناه، نمک زندگی است و...
مرد جوان، مدتی با خود کلنجار رفت. عاقبت، تصمیم نهایی اش را گرفت. همان جا، در گوشه نمازخانه، به حالت سجده، خم شد و پیشانی اش را روی مهر گذاشت؛ با بغض، با اخلاص و با شرم زیاد به خدا گفت: "خدایا، مرا ببخش. اشتباه کردم. قول شرف میدهم ته دیگر تکرار نکنم. قول می دهم که دیگر (.....)
ناگهان، نوری با صدای بلند، در نمازخانه ترکید. شیاطین را دیدم که نعره های مهیبی کشیدند، سپس به شکل پودر سیاهی در آمدند و رفته رفته محو شدند...
📚 کتاب آن سوی مرگ
➥https://eitaa.com/joinchat/4042326142C04e6938c99
https://eitaa.com/ZendegiPasAzZendegiii