eitaa logo
زندگی بعد از مرگ
4.1هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
5.3هزار ویدیو
68 فایل
با حضور کارشناسان در خصوص عوالم پس از مرگ و تجربه های مشرف به مرگ با شما به گفتگو می نشیند. تالار مشارکت جمعی کاربران https://eitaa.com/joinchat/3499425974C6b90c8c12b ارتباط با ادمین @valayat لینک کانال https://eitaa.com/joinchat/4042326142C04e6938c99
مشاهده در ایتا
دانلود
حلالیت‌خواه : صدرا سرایتی حلالیت‌دهنده : مهتا عصمتیان سال ۱۳۹۴ توی شرکت خصوصی خودم خانمی به اسم مهتا عصمتیان کارمند بنده بودن که در شرایط خاصی بدون تسویه حساب کامل از شرکت رفتن. اما هنوز مبالغی از حق و حقوق و مطالبات ایشون باقی مونده و شماره تماس یا نشانی هم از ایشون ندارم که پرداخت کنم. لطفا اگه ایشون یا آشنایانشون این پیامو میخونن راهنمایی کنن تا تسویه ی مالی انجام بشه.
حلالیت‌خواه : حلالیت‌دهنده : روز بیستم اسفند ساعت ده صبح با ماشین از جلوی فرش فروشی(فکر میکنم کویر یزد)‌ به خاطر اینکه به بچه ای که پرید جلوی ماشین نزنم مجبور شدم فرمان رو به راست بچرخونم و آینه ماشین با اینه بغل هیلمن آبی رنگی که پارک بود برخورد کرد و بنظرم کمی آسیب دید ولی با علت شلوغی زیاد نمیتونستم بایستم و آقایی هم که اونجا ایستاده بودن نگاه کردن گفتن چیزی نشده برو ولی بعدا فکر کردم شاید ایشون صاحب ماشین نبودند. امیدوارم صاحب اصلی ماشین این متن رو ببینند و اگر آینه آسیب دیده و دینی به گردن‌بنده هست بفرمایند تا پرداخت کنم . اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا
حلالیت‌خواه : کورش سیاح حلالیت‌دهنده : سعید شوشی اواخر دوران سربازی توی پادگان نیروی انتظامی هادی شهر سال ۱۳۹۶ مبلغ شصت و پنج هزار تومان از آقای سعید شوشی اهل بهبهان خوزستان قرض گرفتم. به دلایلی نشد پولو بهش برگردونم. آدرسی یا شماره تماسی ازش میخوام. هر کی خبری داره پیام بذاره لطفا
حلالیت‌خواه : سبحان مسگران حلالیت‌دهنده : نمی‌دانم همین امسال عید (سوم فروردین) یک خونواده مسافر نوروزی بودن دم خونه ی ما چرخ ماشینشون رو عوض میکردن یا تعمیرات دیگه ای داشتن. یه مدتی توی پیاده رو گلیم انداخته بودن تا آقاشون ماشینو راه انداخت. موقع رفتن، یه وسیله ای جا گذاشتن من ورداشتم اوردم،خونه‌. اگه این پیام خوندن همین جا پیغام بذارن بهشون پس بدم. نشونی ماشینشون: کوییک خاکستری دختر کوچولوی دوقلو داشتن. پسرشون حدود دوازده سال داشت،عینکی. پدر هیکل دار بود. تی‌شرت تیم آرژانتين تنش بود نشونی وسیله ای که جا گذاشتن رو درست بدن تا بفرستن خدمتشون. و حلالم کنن لطفا عمدی برش نداشتم. آوردمش خونه که کسی ورش نداره
حلالیت‌خواه : سید مصطفی سجادی حلالیت‌دهنده : آقای حسن توی دوران دبیرستان یکی از بچه‌ها بود که خیلی سربه‌سرش میذاشتم و گاهی اوقات مسخره‌ش میکردم ، ولی چندساله خیلی پشیمونم ، کاش اون کارهارو نمیکردم شاید دلش شکسته . واسه کارم رد مظالم هم دادم امیدوارم منو حلال کنه . انشاءالله
حلالیت‌خواه : سعید احمدپور حلالیت‌دهنده : زهرا حدود ۷ سال پیش با زهرا خانمی که فرزند معلولی هم داشتن چند وقت درگیر بودیم متاسفانه از روی نادانی و بچگی برای خاتمه دادن به این جدل فحش ها و حرفهای خیلی زشتی بهشون زدم هنوز نمیدونم چرا اینکارو کردم ولی خیلی پشیمونم از ذهنم بیرون نمیره امیدوارم بتونم پیداش کنم حلالیت بگیرم
حلالیت‌خواه : حلالیت‌دهنده : مادرم کاش روم میشد ازش حلالیت بگیرم. اینو مینویسم که بمونه برای اون دنیا و بلکه اعضا و قلمم این نوشته رو واسطه قرار بدن. من در یک برهه زمانی، خیلی مادرم رو اذیت کردم، سر هر بهانه‌ای باهاش دعوا‌م میشد. خیلی پشیمونم. نمیدونم چقدر بهش آسیب زدم اما میدونم جبران ناپذیره. امیدوارم حلالم کنه.
حلالیت‌خواه : رضا شیخی حلالیت‌دهنده : موسسه قلم چی من از ازمون هایی که زیرشون نوشته میشد حق استفاده و تکثیر وجود ندارد به رایکان استقاده کردم وقتی مدرسه میرفتم تنها قلم چی هم نبوده احتمالا دیگر موسسات هم بوده الان چجوری از همه طراحان سوال و دست اندر کاران این مجموعه ها حلالیت بگیرم
حلالیت‌خواه : حلالیت‌دهنده : نرگس وابسته اش کردم و رهاش کردم هیچ جوری نمیتونم جبران کنم خدا به دادم برسه...
حلالیت‌خواه : امکان اعلام اسمم را فعلا ندارم حلالیت‌دهنده : نصرت الله مقام پور ۱۲ سال پیش باغ سیب ایشونو از روی سهل انگاری و غیرعمدی ناخواسته آتیش زدم نمیدونم چطور میشه تسویه کنم و حلالم کنه. زمسون بود بی اجازه کنار انبار باغشون آتش درست کرده بودم که یهو گرفت به چوبای انبار و بعد کلی از درختای سیب سوخت من قبلش فرار کردم تا الانم کسی نمیدونه کار من بوده الان اگه این پیغامو میبینه یا حلالم کنه یا بگه چکار کنم اگه در توانم باشه انجام میدم. ۱۲ ساله شده غصه ی من این قضیه
حلالیت‌خواه : وحید حلالیت‌دهنده : آقای وحیدی من پشت سر ایشان غیبت کردم در مدرسه ...
حلالیت‌خواه : سارا حلالیت‌دهنده : خانم سارا در مدرسه شاهد ابتدایی درس میخوندیم .سارا کلاس اول بود و من الهام عبدی مبصر کلاسشون بودم و ایشان بمن یک کتاب غزلیات امام خمینی را دادند و از آن موقع دست من مانده و نتونستم پیداشون کنم.کتاب هنوز در کتابخانه ام هست و امیدوارم امانتشون‌بتونم بهشون برسونم