5.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عذابی که از بدهی بود 💠
🔰فصل سوم
🔺تجربه گر: آقای واعظی🔺
#پارت_چهل_وسهhttps://eitaa.com/joinchat/4042326142C04e6938c99
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 تفاوت عذاب در دنیا و عالم پس از مرگ💠
🔰فصل سوم
🔺تجربه گر: آقای واعظی🔺
#پارت_چهل_وچهارhttps://eitaa.com/joinchat/4042326142C04e6938c99
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 نترسیدن از مرگ💠
🔰فصل سوم
🔺تجربه گر: آقای واعظی🔺
#پارت_چهل_وششhttps://eitaa.com/joinchat/4042326142C04e6938c99
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 مرور زندگی💠
🔰فصل سوم
🔺تجربه گر: آقای واعظی🔺
#پارت_چهل_وهفت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 وجود داشتن مرگ و تعریف آن💠
🔰فصل سوم
🔺تجربه گر: آقای واعظی🔺
#پارت_چهل_وهشتhttps://eitaa.com/joinchat/4042326142C04e6938c99
🔰مرحوم آيت الله العظمي مرعشي فرمودند:
چهارده سال پدرم فوت کرده بود، ايشان را خواب نميديدم. خيلي دلم ميخواست پدرم را خواب ببينم. آ سيد محمود، پدر ايشان، آ سيد محمود مرعشي معروف به سيد محمود حکيم فرمودند بعد از چهارده سال من متوسل به سيد الشهداء، أباعبدالله💚 شدم که داستانش معروف است کربلا ايشان رفتند و پايين پاي امام حسين، توسل به علي اکبر، بالاخره پدر را خواب ديدم. گفتم بابا چهارده سال است من دلم تنگ شده، يکي از علما از دنيا رفت، همان شب اول بستگانش او را خواب ديدند و پرسيدند بابا به اين زودي، هنوز خودت گرفتار هستي. گفت کسي حق الناس به گردنش نباشد، آزاد است و ميتواند راحت در دنيا بيايد. من حق الناس بر گردنم نبود. بالاخره گفتم بابا چهارده سال است که من انتظار ميکشم. گفت بابا گرفتار هستم. گفتم گرفتار چه هستي؟ فرمودند مبلغي به مشهدي محمد يزدي در نجف که نزديک حرم حضرت امير مغازه دارد و نخود و لوبيا ميفروشد، من يک مبلغي به ايشان بدهکار هستم. ظاهراً هفتصد دينار بوده است. آقاي مرعشي ميفرمايند گذرنامه سخت ميشد براي عراق گرفت. با يک سختي زيادي براي عتبات گذرنامه گرفتم و به نجف آمدم و سؤال کردم: مشهدي محمد يزدي؟ گفتند چند تا داريم. گفتم کنار حرم يک دکان يا مغازه به من نشان دادند و ميگويد رفتم ديدم يک پيرمرد بداخلاقي نشسته، جنسهايش هم همه جنسهاي خاک خورده است. سلام کردم و گفتم مشهدي محمد يزدي شما هستي؟ گفت چه کار داري؟ گفتم از او چيزي نميخواهم، پدرم سيد محمود مرعشي به من گفته که به شما بدهکار هستم. گفت يادم نميآيد! گفتم دفتري نداري؟ گفت اين مغازه چقدر فروش دارد که دفتر داشته باشم؟ تمام کاغذها را نگاه کردم و يک به يک بررسي کردم، دو سه ساعت طول کشيد. يک مرتبه ديدم نوشته سيد محمود مرعشي هفتصد دينار، ايشان فرمودند يک مقداري هم بيشتر به او دادم و از او طلب رضايت کردم، بعد خودم يا ديگري در خواب ديديم که پدر راحت شدند.
حالا من نميدانم اين بحثهاي اختلاس و بردنها که ميلياردي هم هست، واقعاً کساني که اين کارها را ميکنند، البته آدم خوب و ملاحظهکار خيلي داريم. ولي واقعاً اينها يک خرده به معاد معتقد نيستند.
┏━━━━━━━━━━ 🕌🇮🇷┓
⌨️ ارسال محتوای تبلیغی برای روحانیون، مبلغین، طلاب
دعوت به گروه محتوای تبلیغی مناسبتی از طریق لینک
https://eitaa.com/joinchat/387842242Ceeb934db50
دعوت به کانال محتوای روضه
https://eitaa.com/joinchat/1969356889C89c77887dd
┗━━━━━━━━━━━━━━━┛