اثر کمک به مرده در طاس حمام ..!
در این داستان واقعی و جالب، رابطه بین کارهایی که این دنیا برای اموات انجام میدهیم با اثری که در برزخ میگذارد مشخص میشود:
از خاطرات آقابزرگ طهرانی به علامه طهرانی:
طفل بودم و چند روز بود كه مادر بزرگ پدری من از دنيا رفته بود. يك روز مادر من در منزل آلبالو پلو پخته بود.
هنگام ظهر يك نیازمندی در كوچه گدایی ميكرد و مادرم خواست برای خيرات به روح مادر بزرگم مقداری غذا به سائل بدهد، ولی ظرف تميز در دسترس نبوده و با عجله برای آنكه سائل از در منزل ردّ نشود مقداری از آن آلبالو پلو را در طاس حمّام كه در دسترس بود ريخته و به سائل ميدهد و از اين موضوع كسی خبر نداشت.
نيمه شب پدر من از خواب بيدار شده و مادر مرا بيدار كرد و گفت:
امروز چكار كردی؟ چكار كردی؟
مادرم گفت: نمیدانم!
پدرم گفت: الان مادرم را در خواب ديدم و بمن گفت:
من از عروس خودم گله دارم، امروز آبروی مرا در نزد مردگان برد؛ غذای مرا در طاس حمّام فرستاد.
تو چكار كردهای؟
مادرم جریان را گفت.
درواقع مادربزرگ گلهمند است كه چرا غذای او كه یک طبق نور است را در طاس حمّام ريخته!
و اهانت به سائل، اهانت به روح متوفّی بوده است.
📕معاد شناسی علامه طهرانی ج 1 ص 190 و 191
با حضور کارشناسان در خصوص عوالم پس از مرگ و تجربه های مشرف به مرگ با شما به گفتگو می نشیند.
تالار مشارکت جمعی کاربران
https://eitaa.com/joinchat/3499425974C6b90c8c12b
ارتباط با ادمین
@valayat
لینک کانال
https://eitaa.com/joinchat/4042326142C04e6938c99
💠 زندگی پس از زندگی
🔸 این قسمت: بی نهان (قسمت دوم)
تجربهگر: خانم خدیجه مبینی
هر شب ساعت 22:30
بازپخش: ساعت 13:30 روز بعد
از شبکه چهار سیما
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
#زندگی_پس_از_زندگی
#عباس_موزون
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
🆔 @ZendegiPasAzZendegiii
عنوان:
#فصل_چهارم برنامه «زندگی پس از زندگی»
(رمضان امسال)
لینک تماشای کل برنامهها بدون نیاز به دانلود:
✅ قسمت اول- منفی هفت (بخش اول) 3فروردین 1402👇
http://www.telewebion.com/episode/0x5fa1818
✅ قسمت دوم- منفی هفت (بخش دوم) 4فروردین 1402👇
https://telewebion.com/episode/0x5fdae8f
✅ قست سوم- فقط پدر
5 فروردین 1402👇
http://www.telewebion.com/episode/0x601461d
✅ قسمت چهارم_ ورود به مردن
6 فروردین 1402👇
http://www.telewebion.com/episode/0x605a463
✅ قسمت پنجم_ نمی بخشم
7 فروردین 1402👇
http://www.telewebion.com/episode/0x609b86f
✅ قسمت ششم_ از پافتاده
8 فروردین 1402👇
https://telewebion.com/episode/0x60df0f2
✅ قسمت هفتم_ باور
9 فروردین 1402👇
https://telewebion.com/episode/0x6120af7
✅ قسمت هشتم_ مهتاب شبی... (بخش اول)
10 فروردین 1402👇
http://www.telewebion.com/episode/0x6164577
✅ قسمت نهم_ مهتاب شبی... (بخش دوم)
11 فروردین 1402👇
https://telewebion.com/episode/0x61d64a6
✅قسمت دهم_ در، گذشت
12 فروردین 1402👇
https://telewebion.com/episode/0x61f0c75
✅ قسمت یازدهم_ صدای سخن عشق (بخش اول)
13 فروردین 1402👇
https://telewebion.com/episode/0x622e76b
✅ قسمت دوازدهم_ صدای سخن عشق (بخش دوم)
14 فروردین 1402👇
https://telewebion.com/episode/0x6260a03
✅ قسمت سیزدهم_ رسم زمونه...
15 فروردین 1402👇
https://telewebion.com/episode/0x62a3585
✅ قسمت چهاردهم_ دخترم...
16 فروردین 1402👇
https://telewebion.com/episode/0x62a508b
🆔 @ZendegiPasAzZendegiii
✅ قسمت پانزدهم_ حلالیت (بخش اول)
17 فروردین 1402👇
https://telewebion.com/episode/0x62a6ad8
✅ قسمت شانزدهم_ حلالیت (بخش دوم)
18 فروردین 1402👇
https://telewebion.com/episode/0x62a80ff
✅ قسمت هفدهم_ خودسوزی
19 فروردین 1402👇
https://telewebion.com/episode/0x62aadd0
✅ قسمت هجدهم_ آزمون
21 فروردین 1402👇
https://telewebion.com/episode/0x62acd72
✅ قسمت نوزدهم_ رشته به رشته مو به مو
22 فروردین 1402👇
https://telewebion.com/episode/0x62ae522
✅ قسمت بیستم_ نذر
23 فروردین 1402👇
https://telewebion.com/episode/0x62afc3a
✅ قسمت بیست و یکم_ خاک و خاکستر
24 فروردین 1402👇
https://telewebion.com/episode/0x62b126a
✅ قسمت بیست و دوم_ اکبر
25 فروردین 1402👇
https://telewebion.com/episode/0x62b263c
✅ قسمت بیست و سوم_ وقت رفتن
26 فروردین 1402👇
https://telewebion.com/episode/0x62b311c
✅ قسمت بیست و چهارم_ آتش
27 فروردین 1402👇
https://telewebion.com/episode/0x62b3d50
✅ قسمت بیست و پنجم_ طعم میوه
28 فروردین 1402👇
https://telewebion.com/episode/0x62b5381
✅ قسمت بیست و ششم_ آخرین بازدم (بخش اول)
29 فروردین 1402👇
https://telewebion.com/episode/0x62b6ca4
✅ قسمت بیست و هفتم_ مرز نور (بخش دوم)
30 فروردین 1402👇
https://telewebion.com/episode/0x62b85fe
✅ قسمت بیست و هشتم_ شکار
31 فروردین 1402👇
https://telewebion.com/episode/0x62b9c84
✅ قسمت بیست و نهم_ زنده مانی
1 اردیبهشت 1402👇
https://telewebion.com/episode/0x62baff4
✅ قسمت سی ام_ بی نهان
3 اردیبهشت 1402👇
https://telewebion.com/episode/0x62bd0d5
💚امام صادق عليه السلام :
مردم، بيشتر از آنكه با عمر خود زندگى كنند، با #احسان و نيكوكارى خود زندگى مى كنند
و بيشتر از آنكه با اجل خود بميرند، بر اثر گناهان خود مى ميرند
🌸هر انسان به طور طبیعی یک اَجَلی دارد که خداوند برایش مقدر فرموده و وقتی آن زمان فرا برسد، روح از بدنش جدا میشود.
💠 اما بعضی از کارها هستند که میتوانند این زمان مشخص را تغییر بدهند و طولانی یا کوتاه کنند.
💥 مثلا احترام به پدر و مادر و یا #صلهرحم، میتواند عُمر را طولانی کند و در مقابل، گناه کردن، میتواند #اجل را زودتر فرابخواند و #عُمر_کوتاه بشود.
📚 دعوات (راوندى) ص۲۹۱
🆔با حضور کارشناسان در خصوص عوالم پس از مرگ و تجربه های مشرف به مرگ با شما به گفتگو می نشیند.
تالار مشارکت جمعی کاربران
https://eitaa.com/joinchat/3499425974C6b90c8c12b
ارتباط با ادمین
@valayat
لینک کانال
https://eitaa.com/joinchat/4042326142C04e6938c99
8.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
برداشتهای غلط از برنامه زندگی پس از زندگی
هیچکدام از تجربهگران مرگ و شب اول قبر را درک نکردهاند، اینها همه حالت احتضار است.
#حجت_الاسلام_عابدینی
با حضور کارشناسان در خصوص عوالم پس از مرگ و تجربه های مشرف به مرگ با شما به گفتگو می نشیند.
تالار مشارکت جمعی کاربران
https://eitaa.com/joinchat/3499425974C6b90c8c12b
ارتباط با ادمین
@valayat
لینک کانال
https://eitaa.com/joinchat/4042326142C04e6938c99
✨برای_پیدا_کردن_اموال_گمشده✨
✳️کسی که اموالش گم شده است ۱۱۹ مرتبه یا حفیظ بگوید
✳️و بعد از آن نیز ۱۱۹ مرتبه آیه شریفه۱۶ سوره لقمان را قرائت کند
💥يَا بُنَيَّ إِنَّهَا إِن تَكُ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِّنْ خَرْدَلٍ فَتَكُن فِي صَخْرَةٍ أَوْ فِي السَّمَاوَاتِ أَوْ فِي الْأَرْضِ يَأْتِ بِهَا اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَطِيفٌ خَبِيرٌ💥
👈خداوند متعال به فضلش مال او به او بر می گرداند این ذکر مجرب است
📚 مخزن تعویذات صفحه ۶۳ و ۶۴
⚫️کانال اذکار طلائی(ادعیه، اعمال)
https://eitaa.com/joinchat/1829372157C3b79ba2d44
@AzkareTalayi
https://eitaa.com/AzkareTalayi
گروه اعمال طلائی(ادعیه، اذکار)
https://eitaa.com/joinchat/1836056829C2f9b34a8ea
ارتباط با ادمین گروه:
@valayat
سلام
با یه پخش زنده از حرم بی بی فاطمه معصومه چطورید؟
زیارت می کنیم
به نیت امام
شهدا
اموات و گذشتگان
بد وارث، بی وارث
بسم الله
♥️⃟📚بـــدون تـو هــرگــز♥️⃟📚
داســـتانـے ڪامـلا واقعـــے از زنــدگـےِ شــہید سیــد عــلــے حـــسینـــے
#قسمت_نهمـ
هر چند وقت یه بار، ساواکی ها مثل وحشی ها و قوم مغول، می ریختن توی خونه ... همه چیز رو بهم
می ریختن ... خیلی از وسایل مون توی اون مدت شکست ... زینب با وحشت به من می چسبید و گریه می کرد ...چند
بار، من رو هم با خودشون بردن ولی بعد از یکی دو روز، کتک خورده ولم می کردن ... روزهای سیاه و سخت ما می
گذشت ... پدر علی سعی می کرد کمک خرج مون باشه ولی دست اونها هم تنگ بود ... درس می خوندم و خیاطی می
کردم تا خرج زندگی رو در بیارم ... اما روزهای سخت تری انتظار ما رو می کشید ...ترم سوم دانشگاه ... سر کلاس
نشسته بودم که یهو ساواکی ها ریختن تو ... دست ها و چشم هام رو بستن و من رو بردن ... اول فکر می کردم مثل دفعات
قبله اما این بار فرق داشت ...چطور و از کجا؟ ... اما من هم لو رفته بودم ... چشم باز کردم دیدم توی اتاق بازجویی
ساواکم ... روزگارم با طعم شکنجه شروع شد ... کتک خوردن با کابل، ساده ترین بلای بود که سرم می اومد ...چند ماه
که گذشت تازه فهمیدم اونها هیچ مدرکی علیه من ندارن ... به خاطر یه شک ساده، کارم به اتاق شکنجه ساواک کشیده بود
...اما حقیقت این بود ... همیشه می تونه بدتری هم وجود داشته باشه ... و بدترین قسمت زندگی من تا اون لحظه ... توی
اون روز شوم شکل گرفت ...دوباره من رو کشون کشون به اتاق بازجویی بردن ... چشم که باز کردم ... علی جلوی من
بود ... بعد از دو سال ... که نمی دونستم زنده است یا اونو کشتن ... زخمی و داغون ... جلوی من نشسته بود...
اول اصلا نشناختمش ... چشمش که بهم افتاد رنگش پرید... لب هاش می لرزید ... چشم هاش پر از اشک شده بود... اما
من بی اختیار از خوشحالی گریه می کردم ... از خوشحالی زنده بودن علی ... فقط گریه می کردم ... اما این خوشحالی
چندان طول نکشید ...اون لحظات و ثانیه های شیرین ... جاش رو به شوم ترین لحظه های زندگیم داد ... قبل از اینکه
حتی بتونیم با هم صحبت کنیم ... شکنجه گرها اومدن تو ... من رو آورده بودن تا جلوی چشم های علی شکنجه کنن
...علی هیچ طور حاضر به همکاری نشده بود ... سرسخت و محکم استقامت کرده بود ... و این ترفند جدیدشون بود
...اونها، من رو جلوی چشم های علی شکنجه می کردن ... و اون ضجه می زد و فریاد می کشید ... صدای یازهرا گفتنش یه لحظه قطع نمی شد ...با تمام وجود، خودم رو کنترل می کردم ... می ترسیدم ... می ترسیدم حتی با گفتن یه آخ کوچیک
... دل علی بلرزه و حرف بزنه ... با چشم هام به علی التماس می کردم ... و ته دلم خدا خدا می گفتم ... نه برای خودم
... نه برای درد ... نه برای نجات مون ... به خدا التماس می کردم به علی کمک کنه ... التماس می کردم مبادا به حرف
بیاد ... التماس می کردم که ...بوی گوشت سوخته بدن من ... کل اتاق رو پر کرده بود...
ثانیه ها به اندازه یک روز ... و روزها به اندازه یک قرن طول می کشید...
ما همدیگه رو می دیدیم ... اما هیچ حرفی بین ما رد و بدل نمی شد ... از یک طرف دیدن علی خوشحالم می کرد ... از
طرف دیگه، دیدنش به مفهوم شکنجه های سخت تر بود ... هر چند، بیشتر از زجر شکنجه ... درد دیدن علی توی اون
شرایط آزارم می داد ... فقط به خدا التماس می کردم ...- خدایا ... حتی اگر توی این شرایط بمیرم برام مهم نیست... به
علی کمک کن طاقت بیاره ... علی رو نجات بده ...بلاخره به خاطر فشار تظاهرات و حرکت های مردم ... شاه مجبور
شد یه عده از زندانی های سیاسی رو آزاد کنه ... منم جزء شون بودم ...از زندان، مستقیم من رو بردن بیمارستان ...
قدرت اینکه روی پاهام بایستم رو نداشتم ... تمام هیکلم بوی ادرار ساواکی ها ... و چرک و خون می داد ...بعد از 7 ماه،
بچه هام رو دیدم ... پدر و مادر علی، به هزار زحمت اونها رو آوردن توی بخش ... تا چشمم بهشون افتاد ...اینها اولین
جملات من بود ... علی زنده است ... من، علی رو دیدم ... علی زنده بود ...بچه هام رو بغل کردم ... فقط گریه می کردم
... همه مون گریه می کردیم...
چه زیباست خاطرات مردانی که پروای نام ندارند
ودر کف گمنامی خویش ماوا گرفتن
وسلام درود بر سربازان گمنام امام زمان(عج)
رمان وحکایات وخاطرات شهدا
https://eitaa.com/joinchat/475201730C58eeef74ec
@ShohadayEAmniat
https://eitaa.com/ShohadayEAmniat