eitaa logo
زندگی بعد از مرگ
4.3هزار دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
5.2هزار ویدیو
68 فایل
با حضور کارشناسان در خصوص عوالم پس از مرگ و تجربه های مشرف به مرگ با شما به گفتگو می نشیند. تالار مشارکت جمعی کاربران https://eitaa.com/joinchat/3499425974C6b90c8c12b ارتباط با ادمین @valayat لینک کانال https://eitaa.com/joinchat/4042326142C04e6938c99
مشاهده در ایتا
دانلود
برای افزایش وزن چه چیزی بخوریم؟🤔 ▫️لوبیا بخور: لوبیا تقریباً تمام مواد مغذی مورد نیاز بدن رو داراست. یک فنجان لوبیا حدودا ۲۲۵ کالری، ۱۵ گرم پروتئین، ۴۰ گرم کربوهیدرات و مقدار زیادی فیبر دارند. ▫️تنهایی غذا نخور: تنها غذا خوردن، معمولاً حس بدی داره و اشتها رو کم میکنه، سعی کن وعده‌های غذایی رو با خانواده یا دوستانت میل کنی تا اشتهات به غذا بیشتر بشه.  ⁉️ اطلاعات مهم بیشتر؟ 👇 🆔 اطلاعات عمومی،دانستنیها📡 https://eitaa.com/joinchat/1828585712Ce2fa9bf9fd ارتباط با ادمین: @valayat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 (ع): "ای فرزند آدم! هر گونه خواهی زندگی کن اما بدان مرگ در انتظار توست! 📚ناسخ التواریخ؛ ۴۲۷۷ ✨ 🌷 "حدیث تصویری روزانه" : 🌐ایتا؛ https://eitaa.com/joinchat/1594884118Cf3f627e349
💥 دعا های قرآنی 🤲 رَبِّ إِنِّي لِمَآ أَنْزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ 💐 سوره قصص آیه 24 بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ فَسَقَيٰ لَهُمَا ثُمَّ تَوَلَّيٰٓ إِلَي الظِّلِّ فَقَالَ رَبِّ إِنِّي لِمَآ أَنْزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ موسی گوسفندانشان را سیراب کرد و (با حالی خسته) رو به سایه درختی آورد و گفت: بار الها، من به خیری (یعنی زندگانی و قوت و غذایی) که تو (از خوان کرمت) نازل فرمایی محتاجم. 🔍 گزاره حضرت موسی (ع) ابتدا گوسفندان آن دو دختر با حیا را سیراب کردند دخترانی که حاضر نبودند در حضور مردان گوسفندان خود را از آب چاه سیراب کنند سپس برای خود از خداوند خیر خواستند 🤲 نیایش خداوندا ما را از صالحان قرار ده و خیر دنیا و خیر آخرت را به ما عطا فرما تلنگرهای قرآنی 📚 لینک عضویت 🔰 تلنگرهای قرآنی https://eitaa.com/joinchat/3846308108Cae46e8e2a0
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 بسمه الله الرحمن الرحیم 🌴 چله حدیث کسا 💠 ✨ شروع :یکشنبه۳۱ اردیبهشت اول ذی القعده 💠 ✨ پایان :ده ذی الحجه ❗️سهم هر نفر یک مرتبه در روز تلاوت لیست (( "چله حدیث کسا )) 👇 ۱-خانم محمدی ۲ -خانم مهوش انصاری ۳- خانم مریم راعی ۴- خانم زهرا حسن پور ۵-خانم نوریان ۶- خانم مهربانو دهرویه ۷- گل نرگس ۸ - خانم رویا حیدری لطفا جهت نام نویسی وارد کانال شوید👇 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 جایے برایِ مجردهایِ انقلابـے🇮🇷❤️ https://eitaa.com/joinchat/618070296C23ca33c82d
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ 🌷 – قسمت 1⃣6⃣ ✅ فصل پانزدهم 💥 صمد ایستاده بود روبه‌رویم، با سر و روی خاکی و موهای ژولیده. سلام داد. نتوانستم جوابش را بدهم. نه این که نخواهم، نایِ حرف زدن نداشتم. گفت: « بچه به دنیا آمده؟! » باز هم هر کاری کردم، نتوانستم جواب بدهم. نشست کنارم و گفت: « باز دیر رسیدم؟! چیزی شده؟! چرا جواب نمی‌دهی؟! مریضی، حالت خوش نیست؟! » می‌دیدمش؛ اما نمی‌توانستم یک کلمه حرف بزنم. 💥 زل زد توی صورتم و چند بار آرام به صورتم زد. بعد فریاد زد: « یا حضرت زهرا(س)!  قدم، قدم! منم صمد! » یک‌دفعه انگار از خواب پریده باشم، چند بار چشم‌هایم را باز و بسته کردم و گفتم: « تویی صمد؟! آمدی؟! » صمد هاج ‌و واج نگاهم کرد. دستم را گرفت و گفت: « چی شده؟! چرا این‌طوری شدی؟! چرا یخ کردی؟! » گفتم: « داشتم برف‌ها را پارو می‌کردم، نمی‌دانم چی بر سرم آمد. فکر کنم بی‌هوش شدم. » پرسیدم: « ساعت چند است؟! » گفت: « ده صبح. » 💥 نگاه کردم دیدم بچه‌ها هنوز خواب‌اند. باورم نمی‌شد؛ یعنی از ساعت شش صبح یا شاید هم زودتر خوابیده بودم. صمد زد توی سرش و گفت: « زن چه‌کار کردی با خودت؟! می‌خواهی خودکشی کنی؟! » نمی‌توانستم تنم را تکان بدهم. هنوز دست‌‌ها و پاهایم بی‌حس بود. پرسید: « چیزی خورده‌ای؟! » گفتم: « نه، نان نداریم. » گفت: « الان می‌روم می‌خرم. » گفتم: « نه، نمی‌خواهد. بیا بنشین پیشم. می‌ترسم. حالم بد است. یک کاری کن. اصلاً برو همسایه بغلی، گُل‌گز خانم را خبر کن. فکر کنم باید برویم دکتر. » 💥 دستپاچه شده بود. دور اتاق می‌چرخید و با خودش حرف می‌زد و دعا می‌خواند. می‌گفت: « یا حضرت زهرا(س)!   خودت به دادم برس. یا حضرت زهرا(س)!  زنم را از تو می‌خواهم. یا امام حسین(ع)! خودت کمک کن. » گفتم: « نترس، طوری نیست. هر بلایی می‌خواست سرم بیاید، آمده بود. چیزی نشده. حالا هم وقت به دنیا آمدن بچه نیست. » گفت: « قدم! خدا به من رحم کند، خدا از سر تقصیراتم بگذرد. تقصیر من است؛ چه به روز تو آوردم. » دوباره همان حالت سراغم آمد؛ بی‌حسی دست‌ها و پاها و بعد خواب‌آلودگی. آمد دستم را گرفت و تکانم داد. « قدم! قدم! قدم جان‌! چشم‌هایت را باز کن. حرف بزن. من را کشتی. چه بلایی سر خودت آوردی. دردت به جانم قدم! قدم! قدم جان! » 💥 نیمه‌های همان شب، سومین دخترمان به دنیا آمد. فردای آن روز از بیمارستان مرخص شدم. صمد سمیه را بغل کرده بود. روی پایش بند نبود. می‌خندید و می‌گفت: « این یکی دیگر شبیه خودم است. خوشگل و بانمک. » مادر و خواهرها و جاری‌هایم برای کمک آمده بودند. شینا تازه سکته کرده بود و نمیتوانست راه برود. نشسته بود کنار من و تمام مدت دست‌هایم را می‌بوسید. خواهرها توی آشپزخانه مشغول غذا پختن بودند، هر چه با چشم دنبال صمد گشتم، پیدایش نکردم. خواهرم را صدا زدم و گفتم: « برایم یک لیوان چای بیاور. » 💥 ‌چای را که آورد، در گوشش گفتم: « صمد نیست؟! » خندید و گفت: « نه. تو که خواب بودی، خبر دادند خانم آقا ستار هم دردش گرفته. آقا صمد رفت ببردش بیمارستان. » شب با یک جعبه شیرینی آمد و گفت: « خدا به ستار هم یک سمیه داد. » چند کیلویی هم انار خریده بود. رفت و چند تا انار دانه کرد و توی کاسه‌ای ریخت و آمد نشست کنارم و گفت: « الحمدللّه، این‌بار خوش‌قول بودم. البته دخترمان خوب دختری بود. اگر فردا به دنیا می‌آمد، این‌بار هم بدقول می‌شدم. » 💥 کاسه‌ی انار را داد دستم و گفت: « بگیر بخور، برایت خوب است. » کاسه را از دستش نگرفتم. گفت: « چیه، ناراحتی؟! بخور برای تو دانه کردم. » کاسه را از دستش گرفتم و گفتم: « به این زودی می‌خواهی بروی؟! » گفت: « مجبورم. تلفن زده‌اند. باید بروم. » گفتم: « نمی‌شود نروی؟! بمان. دلم می‌خواهد این‌بار اقلاً یک ماهی پیشم باشی. » خندید و سوتی زد و گفت: « او... وَه... یک ماه! » گفتم: « صمد! جانِ من بمان. » گفت: « قولت یادت رفته. دفعه‌ی قبل چی گفتی؟! » گفتم: « نه، یادم نرفته. برو. من حرفی ندارم؛ اما اقلاً این‌بار یک هفته‌ای بمان. » رفت توی فکر. انگشتش را لای کوک‌های لحاف انداخته بود و نخ را می‌کشید گفت: « نمی‌شود. دوست دارم بمانم؛ اما بچه‌هایم را چه کنم؟! مادرهایشان به امید من بچه‌هایشان را فرستاده‌اند جبهه. انصاف نیست آن‌ها را همین‌طوری رها کنم و بیایم این‌جا بیکار بنشینم. » التماس کردم: « صمد جان! بیکار نیستی. پیش من و بچه‌هایت هستی. بمان. » 🔰ادامه دارد...🔰 ⚡✨⚡✨⚡✨⚡✨⚡ 🟥گروه داستان‌هاوحکمت‌های پندآموزدرایتا https://eitaa.com/joinchat/3409314105C446fc7291b 💠🌀💠🌀💠🌀💠🌀 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍃 کانال داستان https://eitaa.com/joinchat/894959749C24465c6bb5 @DastanD
32.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌴التماس دعای فرج از همه انتشار فراموش نشه🙏 السلام علیک یا امام اباصالح المهدی عجل الله... ♡♡♡♡♡♡♡❤️♡♡♡♡♡♡♡ گروه محبان حضرت مهدی (عجل الله تعالی) https://eitaa.com/joinchat/1743323392Cb4ce7dc457 کانال محبان حضرت مهدی (عجل الله تعالی) https://eitaa.com/joinchat/3586654351C85f1bb18df ارتباط با ادمین؛ @valayat +🌷انتظار فرج از نیمه خرداد کشیم
🌺🌸🌼🌺🌸🌼🌺 🌸 دعا برای سر به راه شدن فرزند: هر روز این دعا را بخوانید و همچنین به خوراک او هم خوانده شود. ربَّنا وَ اجْعَلْنا مُسْلِمَیْنِ لَکَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِنا أُمَّهً مُسْلِمَهً لَکَ وَ أَرِنا مَناسِکَنا وَ تُبْ عَلَیْنا إِنَّکَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحیم =========== 📡حداقل برای یک☝️نفر ارسال کنید. =========== ذکرهای بهشتی کانال اذکار طلائی(ادعیه، اعمال) https://eitaa.com/joinchat/1829372157C3b79ba2d44 @AzkareTalayi https://eitaa.com/AzkareTalayi گروه اعمال طلائی(ادعیه، اذکار) https://eitaa.com/joinchat/1836056829C2f9b34a8ea ارتباط با ادمین گروه: @valayat 🌺🌸🌼🌺🌸🌼🌺
ارسال تصاویر، عکس، متحرک وسفارش رایگان بنر اموات https://eitaa.com/joinchat/3485729024C039d6415c6
13.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
جمعه ۲۹ اردیبهشت گروه حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها https://eitaa.com/joinchat/1329201504C61455ab0a7
41.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عذاب قبر و فشار قبر خود را کاهش دهید🤔 عوامل موثر در کم کردن عذاب قبر و فشار قبر با حضور کارشناسان در خصوص عوالم پس از مرگ و تجربه های مشرف به مرگ با شما به گفتگو می نشیند. تالار مشارکت جمعی کاربران https://eitaa.com/joinchat/3499425974C6b90c8c12b ارتباط با ادمین @valayat لینک کانال https://eitaa.com/joinchat/4042326142C04e6938c99