🔰 #معرفیشهید | #حمزه_شیرزاد
♦️ شهید به مال دنیا اصلاً اهمیت نمی داد یک روز کفش خریده بود و آن را با خاک آغشته کرده بود و به او گفتم چرا کفش هایت را خاکی کردی ؟ گفتند:« من نمی خواهم لباس نو وکفش نو بپوشم شاید کسی باشد که توان خرید آن را داشته باشد ببیند و ناراحت شوند .
🔅 شهید انسانی با اخلاقی بود هر گاه که می خواست از منزل بیرون برود از پدر و مادر اجازه می گفت و با آن ها مشورت می کرد برادرم در حوزه نکا مشغول تحصیل بودند و از طریق حوزه به جبهه رفتند بار آخری که می خواست به جبهه برود اصلاً به ما چیزی نگفتند و ما از طریق آقای مالک اکبرزاده فهمیدم که شهید را در اندیمشک در مسجد مشغول نماز خواندن دیدند و ما از آنجا با خبر شدیم .
🌷 شهید در بین مردم وخانواده بسیارمهربان وبااخلاق بود و بسیاردرکارهاصداقت داشت نسبت به قرآن و دعا خواندن بسیارپایبند بود . حق الناس رارعایت می کرد . امانتداری واخلاق درعمل،تواضع وفروتنی،حجب وحیا،وفای به عهد،پایبندی به مسائل شرعی . نمازاول وقت وشرکت درنمازجماعت از ویژگیهای شهید بوده است.
#سبک_زندگی
#سیره_شهدا
❤❤❤❤❤
👨👩👧👦 @Zendegi_Et
💠 شهید مدافع حرم حجت الاسلام مصطفی خلیلی بلوطکی در تاریخ ۱۳۶۷/۰۶/۱۸ در اهواز چشم به جهان گشود.از کودکی به مسجد علاقه داشت و در آن زیاد رفت و آمد می کرد.
💠 او در سال ۸۶ در رشته حقوق قبول شد، ولی نرفت. می گفت: دوست ندارم وارد مکانی شوم که دختر و پسر در آن مختلط هستند. به مسائل دینی و اخلاقی اهمیت می داد و لذا وارد حوزه علمیه شد و درس های حوزه را تا پایه نهم خواند.
💠 او علاوه بر درس، کارهای تبلیغی و فرهنگی اش را مستمر و بانگیزه در مسجد انجام می داد و اوقات فراوانی را در حل و فصل مشکلات دیگران و از جمله طلاب صرف می کرد.
💠 از خصوصیت بارز شهید اهتمام فراوان او به نماز اول وقت بود. به نماز شب اهمیت می داد و همسرش در این زمینه می گوید: «از صدای قرآن خواندن و گریه کردنش می فهمیدم که برای نماز شب بیدار شده است»
💠 همیشه بیش از سخن گفتن، با عمل خود بر دیگران تأثیر می گذاشت. به پدر و مادرش بسیار احترام می گذاشت. شهید اهل صله رحم بود و اگر کسی مریض می شد، به عیادتش می رفت.
💠 همسر شهید می گوید: «هیچ وقت انتظار کمک از شخصی را نداشت و توکلش فقط به خدا و امام زمان(عج) بود. همیشه در کارهای خانه به من کمک می کرد و خیلی برای پسرمان وقت می گذاشت».
💠 همسر شهید می گوید: «به ایشان گفتم: ما الآن اول زندگی هستیم، اگر می شود چند سال دیگر بروید، ایشان می گفت: فکر کن که الآن امام حسین(ع) به ما نیاز دارد، آیا من می توانم بگویم که ای امام! الآن صبر کنید من چند سال دیگر می آیم!!
💠 وقتی برادرش به شهید گفت پس خانواده ات چه می شود؟ گفت: زمانی که مسأله جهاد پیش آید، خانواده اولویت دوم می شود و رفتن به جمع مدافعان حرم برایم تکلیف است.»
🌹 این روحانی مجاهد در عملیات آزادسازی نبل و الزهرا به همراه گروهی به محاصره تکفیری ها در آمدند و عاقبت پس از ساعت ها جنگ و مبارزه در سن ۲۷ سالگی در تاریخ ۱۳۹۴/۱۱/۱۲ و در باشکوی به مقام والای شهادت رسید.
🌹 چندین ساعت بعد از شهادت وقتی دوستانش میخواهند او را ببینند ، شهید بزرگوار چشمان خود را باز کرده و لبخند میزند که باعث میشود دکتر خبر کنند اما او شهید شده بود
💠 جسم مطهر ایشان در گلزار شهدای اهواز آرام گرفت.
#سبک_زندگی
#سیره_شهدا
❤❤❤❤❤
👨👩👧👦 @Zendegi_Et
#شهیدمحمدگرامی
💠مدیریت معنوی در خانواده
💕 با همسرش قول و قرار گذاشته بودند که کارهایی که قرار است بهصورت مشترک به آنها توجه داشته باشند توی یک دفتر بنویسند. نه اینکه بخواهند به همدیگر تحمیل کنند، نه! فقط میخواستند تأکیدی برای انجام کارهایشان باشد،
توی دفترشان اینطوری نوشته بودند:
1⃣ مسائل مشترک: نماز شب، دعای کمیل، نماز جمعه، نماز اول وقت، نماز جماعت، دعاهای یومیه، گلستان شهدا،بالا بردن سطح آگاهیها و شرکت در جلسات آموزشی و محافل مذهبی
2⃣ ارتباطات: ارتباط با دوستان، ارتباط با اقوام، ارتباط با مردم، پرهیز از رفتوآمد با طاغوتیها،
📚 کتاب لبخند بینهایت، ص33.
#سبک_زندگی
#سیره_شهدا
❤❤❤❤❤
👨👩👧👦 @Zendegi_Et
🔰 #سیره_شهدا | #نگاه_به_نامحرم
💠 بعضی زن های همسایه حرص شان در آمده بود! می گفتند: این ابراهیمِ امیرعباسی هم خیلی خودشو میگیره... نگو وقتی از کوچه رد میشد و متوجه میشد که زنهای همسایه سر کوچه نشستن، سرش را پایین انداخت تا نگاهش به ناموس مردم نیفتد.
به خواهرش گفته بود: بین خودم و نامحرم خط قرمز کشیدم...
یک بار هم که ابراهیم با همسرش کنار خیابان ایستاده بود ، به طور ناخودآگاه زن بدحجابی را میبیند، همسرش می گوید: دیدم صورت ابراهیم سرخ شده! با حالت عجیبی گفت :خدایا تو خودت شاهد باش که ما حاضر نیستیم چنین صحنه های خلاف شرعی را توی این مملکت ببینیم.
مبادا به خاطر این جور آدما به ما هم غضب کنی و بلاهای خودت رو سرمون نازل کنی!...
📚 ساکنان ملک اعظم/ص ۲۲
#شهید_ابراهیم_امیرعباسی
#سبک_زندگی
❤❤❤❤❤
👨👩👧👦 @Zendegi_Et
🔰#شهید_احمد_علی_نیـری
🔻 بیشترین مطلبی که از احمد آقا میشنیدیم درباره خودسازی بود.
یکبار به همراه چند نفر دور هم نشسته بودیم. احمد آقا گفت: بچهها، کمی به فکر اعمال خودمان باشیم. بعد گفت: یکی از بین ما شهید خواهد شد. #خودسازی داشته باشیم تا شهادت قسمت ما هم بشود.
➖ بعد ادامه داد: حداقل سعی کنید سه روز از گناه پاک باشید. اگر سه روز مراقبه و محاسبه اعمال را انجام دهید حتماً به شما عنایتی میشود.
بچهها از احمد آقا سوال کردند:
چه کنیم تا ما هم حسابی به خدا نزدیک شویم؟
📍احمد آقا گفت: چهل روز گناه نکنید. مطمئن باشیدکه گوش و چشم شما باز خواهد شد. این سخن به همان حدیث معروف اشاره دارد که میفرماید: «هر کس چهلروز اعمالش برای خدا خالص باشد خداوند چشمههای حکمت را بر زبان او جاری خواهد کرد».
#سبک_زندگی
#سیره_شهدا
❤❤❤❤❤
👨👩👧👦 @Zendegi_Et
#زندگی_به_سبک_شهدا
✴️ مهندس خانهدار
🍃وقتی میاومد خونه دیگه نمیذاشت من کار کنم. زهرا رو میذاشت روی پاهاش و با دست به پسرمون غذا میداد می گفتم: یکی از بچهها رو بده به من با مهربونی میگفت: نه، شما از صبح تا حالا بهاندازه کافی زحمت کشیدی. مهمون هم که میامد پذیرایی با خودش بود.
🔅 دوستاش بهشوخی میگفتند: مهندس که نباید تو خونه کار کنه! میگفت: من که از حضرت علی (علیه السلام) بالاتر نیستم. مگه به حضرت زهرا (سلام الله علیها) کمک نمیکردند؟
📚برشی از زندگی شهید حسن آقاسیزاده
#سبک_زندگی
#سیره_شهدا
❤❤❤❤❤
👨👩👧👦 @Zendegi_Et
امر به معروف ونهی از منکر به سبک شهیدهمت
#شهید_ابراهیم_همّت همیشه طوری به نیروها تذکر می داد که کسی ناراحت نشود.☺️
سعی می کرد با شوخی و لبخند مطلب را به طرف بفهماند.
یک بار، تدارکات لشکر مقدار زیادی کمپوت گیلاس به خط آورد و پشت خاکریز ریخت.🍒🍒
ما هم که تا به حال این همه کمپوت را یکجا ندیده بودیم، یکی یکی آنها را سوراخ می کردیم، آبش را می خوردیم و بقیه اش را دور می ریختیم.🤦♂️
در همین حین، حاج همت با رضا چراغی داشتند عبور می کردند، پیراهن پلنگی به تن داشت و دوربینی هم به گردنش انداخته بود.
وقتی به ما رسید و چشمش به کمپوتها افتاد، جلو آمد و گفت: برادر، می شود یک عکس با هم بیندازیم!😊
گفتم: اختیار دارید حاج آقا، ما افتخار می کنیم.
کنار هم نشستیم و با هم عکس گرفتیم، بعد بلند شد، تشکر کرد و گفت: خسته نباشید، فقط یک سوال داشتم؟!
گفتم: بفرمایید حاج آقا.
گفت: چرا کمپوتها را اینطور باز می کنید؟؟
گفتم: آخر حاج آقا، نمی شود که همه اش را بخوریم!
در حالی که راه افتاد برود، خنده ای کرد و با دست به شانه ام زد و گفت: برادر من، مجبور نیستی که همه اش را بخوری!!
بدون اینکه صبر کند، راه افتاد و رفت تا مبادا در مقابل او دچار شرمندگی شوم...
بعد از رفتن او، فهمیدم که او از اول می خواست این نکته را به من گوشزد کند ولی برای اینکه ناراحت نشوم، موضوع عکس گرفتن را پیش کشیده بود...🌹
#سبک_زندگی
#سیره_شهدا
#امر_به_معروف
❤❤❤❤❤
👨👩👧👦 @Zendegi_Et
🔰 #سیره_شهدا | #غیبت
🔻 شهید به غیبت حساس بود یک روزبا دوستان مشغول صحبت از هر دری بودیم که یکی از دوستان از سیدرضا اجازه خواست تا مطلبی را بگوید.
آن دوست ما قبل از صحبتش نگاهی به اطراف انداخت و تا رفت صحبتش را شروع کند، سید رضا مانعش شد و گفت: نمیخواهد بگویی...
🔆همه تعجب کرده بودیم. لحظاتی بعد دوستمان از سید رضا پرسید: چرانگویم؟ سیدرضا لبخندی زد و گفت: قبل از صحبتت به اطراف نگاه کردی، حدس زدم بخواهی غیبت کسی را بکنی! برای همین گفتم جلوی غیبتت را بگیرم.همیشه به غیبت حساس بود و به هر طریقی که می توانست مانع غیبت میشد.
📚منبع:کتاب طاهر خانطومان
🌷شهید سید رضا طاهر🌷
#سبک_زندگی
❤❤❤❤❤
👨👩👧👦 @Zendegi_Et
| #بیزاری_از_دروغ
🌟از دروغ گفتن بیزار بود...
یعنی چند سال زندگیمون حتی یک کلمه ازش دروغ نشنیدم...
نمازش رو اول وقت میخوند و تا جایی که میشد جماعت میخوند...
خیلی مهربون و خوش رفتار بود.
سعی میکرد همه را به کارای خوب دعوت کنه.
🌷شهید رضـــانقشی 🌷
#سیره_شهدا
#سبک_زندگی
❤❤❤❤❤
👨👩👧👦 @Zendegi_Et
🔰 #خاطرات_شهدا
📍بی نماز ها از شفاعت محرومند
🌟یکی از آشنایان، خواب شهید سید احمد پلارک را دید. وقتی ازش تقاضای شفاعت کرد، شهید پلارک بهش گفت: من نمیتوانم شما را شفاعت کنم... فقط وقتی میتوانم شما را شفاعت کنم که نماز بخوانید و به آن توجه کنید، همچنین زبان تان را نگه دارید در غیر این صورت هیچ کاری از من بر نمی آید...
📌خاطره ای از شهید سید احمد پلارک
📚منبع: مجموعه خاطرات ۱۳، کتاب پلارک صفحه ۲۶
#سبک_زندگی
#سیره_شهدا
#نماز
❤❤❤❤❤
👨👩👧👦 @Zendegi_Et
🌟کلاس اول دبیرستان بود. دو یا سه هفته ایی از مدرسه میگذشت، یک روز با چشمانی پر از اشک و چهره ای غمگین به خانه آمد. گفتم: مامان! راضیه جان چرا ناراحتی؟!
گفت: مامان توی سرویس مدرسه راننده و بعضی از بچه ها نوار ترانه روشن میکنند و من اذیت میشوم.
چندین بار به آنها تذکر دادم و خواهش کردم امام میگن تو دیگه شورشو در آوردی...!
💠یک روز یکی از بچه ها پرسید: راضیه تو چرا اصرار داری ترانه روشن نکنند؟! میگوید: گوشی که صدای حرام بشنود صدای امام زمانش را نمیشنود نمی شنود و چشمی که حرام ببیند توفیق دیدن امام زمان خود را پیدا نمیکند...
🌷شهیده راضیه کشاورز🌷
#سیره_شهدا🌹🌹
#سبک_زندگی
❤❤❤❤❤
👨👩👧👦 @Zendegi_Et
☑️#سیره_شهدا
#شهید_دفاع_مقدس
🕊شهید عبدالحسین برونسی
تو سبزی فروشی 🌿 کار می کرد
بعد از یه مدت کارشو رها کرد و گفت: دیگه نمیرم
گفتم چرا؟
گفت به سبزیا آب میزنه و اونا سنگین میشن
این پول و درآمد شبهه ناکه 😥
رفت تو مغازه لبنیاتی
بازم کارشو رها کرد
گفتم: چرا؟
گفت: داخل شیرها آب می ریزه
درآمدش حرومه
من باید نون حلال بیارم سر سفره ام نه اینجور نونای شبهه ناک رو
و رفت کارگری و بنایی رو انتخاب کرد.
#شهدا
#سبک_زندگی
❤❤❤❤❤
👨👩👧👦 @Zendegi_Et