eitaa logo
سبک زندگی
54.3هزار دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
5.4هزار ویدیو
56 فایل
🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر https://eitaayar.ir/anonymous/B47k.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
داستان کوتاه نهم تفاهم ⭕️رسیدیم به آنجا که از بازار برگشتیم و ماهی گران را به هر زوری بود ابتیاع کردیم. در منزل زوجه فرمود: «بعدی جان! نباید این ماهی را می‌خریدی. خیلی گران است.» مانند نیمروی کف ماهی‌تابه بالا و پایین پریدم و گفتم: «زن حسابی تو خود گفتی یا سبزی‌پلو با ماهی یا گشنه‌پلو با خورش دل‌ضعفه» با عشوه پاسخ داد: «من گفتم تو نباید گوش می‌کردی» به اینجا که رسید ترجیح دادم گفتگو را نزد مشاور ادامه دهیم. زیرا ما از آنهایی هستیم که با کوچک‌ترین اختلافی، زرت دم مطبیم. سراغ میرزا پدرام سایکولوژیست را گرفتم و وقتی ستاندم برای مشاوره. میرزا پدرام، سایکولوژی در فرنگ خوانده و مدرکش از آنجا ستانده. با زوجه راهی مطبش شدیم. در راهروی مطب، تصویری از شیخی پیر با سیبیل‌ و ریش سفید بر دیوار آویزان بود. چپقی در دست داشت و اخمناک به ما می‌نگریست. وارد دفترش شدیم. طفلی خرده‌پا، چست، چابک، نرم و البته بسیار غیر نازک کنارش ایستاده بود. به گمانم پسرش بود. شکم طفل به بزرگی بشکه‌هایی بود که همسایگان بصره در آن ماده سیاه بدبو صادر می‌کنند. میرزا پدرام پیش از آن که تحیتی گوییم و سلامی کنیم پرسید: «چرا تاهل را به تجرد ترجیح دادی؟» لبم را گاز گرفتم و گفتم: «جلوی طفل؟؟ می‌خواستم کامل شوم» میرزا پدرام دوباره پرسید: «چه طعامی را می‌پسندی؟» گفتمش: «فی السابق مرغ بریان اما اکنون هر آن چه شکم را پر کند و ضعف را برطرف» رو به زوجه پرسید: «از او راضی هستید؟ شوی خوبی است؟» زوجه چون سراج باتری ایسوس روشن و خاموش و سرخ و سفید گشت و نهایة الامر گفت: «با اجازه بزرگ‌ترها بله» پدرام چنان خندید که امیدوارم دگر بار چنین خنده‌ای را روی آب بکند. با دست راست محکم بر ران همان طرف کوبید و گفت: «خیلی نایسید شما! بگذریم. چند سوال برای‌تان مطرح می‌کنم باید چنان دقیق و carefully جواب بدهید که موی لای درزش نرود و الا ممکن است نتایج معاینه طبیه یا همان ریزولت آف سایکولوژیکال آنالیسیزم به خطا رود» و آن گاه شروع کرد به پرسش. چه سوالاتی و چه جواب‌هایی! والله با هر سوال از فرق سر تا نوک پا، می‌سوخت. زوجه به گمانم پنج کیلو کم کرد از شدت استحیاء. در میانه پرسش دهم بودیم که ناگهان میرزا پدرام گفت: «بیماران عزیز! دو دقیقه تا پایان وقت اول باقی مانده است» گفتمش: «مگر ماه مبارک است؟» گفت: «خیر دو دقیقه دیگر وارد وقت دوم می‌شویم و باید هزینه‌ را به توان دو بدهید» به ناچار پذیرفتم و راند دوم آغاز شد. سوالات که تمام شد نتایج را پیش روی خویش نهاد و لختی سکوت فرمود. هیچ نمی‌گفت و عمیقا تامل می‌کرد. در طول این مدت آن پسرک تپل که مهران غفوریان قبل از رژیم، شاگردش نیز نبود باقلوا و حلوا تناول می‌فرمود و به گمانم همه محصول عراق عرب و عجم را بلعید. در نهایت میرزا پدرام افاضه فرمود: «پاسخ‌هایتان فکت‌های خوبی در اختیارم نهاد. راه حل مشکل‌تان که چون دُرّی نایاب و گوهری بی‌همتاست اکنون در دستانم است. بر اساس طریقه استادم میرزا زیگموند فروید که عکسش را بر ابتدای مطب کوفته‌ام راه را یافتم لکن پیش از استماعش باید حق المشاورة دو جلسه را نقدا پرداخت کنید» گفتمش: «میرزا پدرام! خدا رحمت کند استادتان فَرید را و هر چه خاک آن مرحوم عفیف است بقای عمرتان باشد. هر چه باشد تقدیم می‌کنم» گفت: «دویست سکه» برق، اختراع نشده اما از سه فاز خود و زوجه‌ام پرید لکن از آن جا که استحکام بنیان ازدواج و تضمین این پیوند مبارک، برایم اهمیتی بی‌مثال داشت پذیرفتم و پرداختم. آن گاه میرزا افاضه فرمود: «راه حل این است: بروید با هم بسازید» به اتفاق زوجه، بر مزار فروید و اعوانش لعنت فرستادیم و از مطب خارج شدیم ❤❤❤❤❤ 👨‍👩‍👧‍👦 @Zendegi_Et
داستان کوتاه دهم مد روز 💢پس از صرف ماهی‌پلو با سبزی شب عید که برایم چند ده سکه آب خورد تصمیم گرفتم توکل به الله تعالی کنم و به حجره بازگردم. باشد که در سنه جدید چرخ اقتصاد به مراد ما بچرخد و اگر آن چنان رونقی در زندگی‌مان ایجاد نشد حداقل بتوانیم ناهار بخوریم. در حجره نشستم و طبق روال به آزار مگس‌های بی‌حیا و پراندن پشات بی‌حیا مشغول شدم. پشات جمع پشه است. ناگهان دیدم میرزا کامبیز عطار که به تازگی از شام به بصره مهاجرت کرده عبایی پوشیده به غایت پاره و داغان. با خود گفتم شاید حواسش نبوده. چه آن که گرانی، کرک و پر ملت ریخته و پاک حواس امت برده. از این روی نزدیک شدم و سلام دادم و پس از مصافحه و معانقه، زیر گوشش گفتم: «اخوی عبایت پاره است چنان که لایه اوزون» گفت: «می‌دانم. مد روز است» گفتم: «سبحان الله! جامه پاره مد است؟ مگر می‌شود؟» گفت: «آری پارگی‌اش تعمدی است. خود با خنجر زخم به سینه‌اش زده‌ام. اکنون در شام همه پاره‌پوشند» زیر لب گفتم: «انا لله و انا الیه راجعون» و به حجره بازگشتم. الحق که جهاد با مگس‌ها از گپ و گفت با این این خلائق سودمندتر است. مدتی دیگر مگس پراندم که دیدم پسرکی موفرفری با ابرویی تیز چنان که سوزن اطباء، سگی در دست گرفته و در سوق مسلمین راه می‌رود. نزدیک شدم؛ البته طوری که سگ به لباسم نخورد. زیر گوشش گفتم: «اخوی! سگ نجس است و صلات با آن باطل. رهایش کن» دهانش را مثل خرمالو جمع کرد و گفت: «صلات دیگر چیست؟ برو بابا حال نداریم» از بی‌اعتنایی به فریضه الاهی سخت برآشفتم و با پشت دست بر صورتش کوفتم. ضربه سنگین بود و صورتش چون زعفران خراسان، سرخ شد. مستقیم سراغ شرطه بازار رفت و شرح ما وقع کرد. شرطه نیز کتف و بالم ببست و به محکمه رفتیم. قاضی آثار جراحت را روی صورت پسرک دید و آن گاه گفت: «به جرم زدن سیلی به صورت این نوجوان محکومید به پرداخت دیه. نقدی می‌دهید یا کارتخوان بیاورم؟» گفتم: «بله؟» گفت: «عذرخواهم. این رفت و آمد بین قرون، گاهی ما را با عدم انسجام منطقی مواجه می‌کند. عرضم این است که نقدی می‌دهید یا قسطی؟» گفتم: «جناب قاضی! ناف تقدیر مرا با قسط بریده‌اند. قسطی می‌دهم» دیه را قسطی کرد و به منزل بازگشتم. ❤❤❤❤❤ 👨‍👩‍👧‍👦 @Zendegi_Et
داستان کوتاه یازدهم تولید ملی 💢پس از تقسیط دیه، دمق و پکر سوی منزل راه افتادم. بلکه همسرم با سخنان آرامش‌بخش و بسته‌های پیشنهادی‌اش بتواند داغی آتش اضطراب را به گلستان آرامش بدل کند. در را که گشودم همسر با اسپند و صلوات استقبال کرد. تصور می‌کرد چون با هدف اجرای فریضه دینی چکی نواخته‌ام و به جوانی تاخته‌ام قاضی القضات حق را به من می‌دهد و دادم می‌ستاند. نتیجه محکمه را که شنید در ابتدای امر استنکاف ورزید و در نهایت البته تمکین کرد. تدبیری اندیشید که چگونه این دین بپردازیم. گفت: «بعدی جان! بیا و یک مرغداری راه بینداز. هم تخم می‌کنند و هم گوشت می‌دهند. هم می‌خوریم و هم می‌فروشیم. با فروش تخم و گوشت‌ راحت‌تر قادری دینت ادا کنی»  پیشنهاد زوجه ذهنم را به خود مشغول کرد. زین روی بی‌درنگ سوی موسسه قرض الحسنه "امداد مسلمین" راه افتادم که دستگیری از بیچارگان را وظیفه خویش می‌داند. داخل شدم و سلام دادم و شرح حال کردم. میرزابنویس موسسه گفت: «برای دریافت اعانه، باید یکی از اقوامت در حکومت باشد» ناخودآگاه به هوا پریدم و فریاد زدم: «باجناقم! باجناقم درباری است» سر به پایین انداخت و گفت: «شرمنده! باجناق فامیل نمیشه» غضبناک فریاد زدم: «پس نام موسسه‌تان امداد مسلمین نیست. اشرار و منافقین است» در اتاق را کوفتم و بیرون رفتم. به ناچار سراغ یکی از همسایگان را گرفتم. سفیان شامی؛ از تجار به نام یهود در بصره است که پولش از پارو بالا می‌رود، نان در روغن حیوانی می‌زند و خون مسلمین می‌مکد. به در منزلش رفتم و حاجتم باز گفتم. گفت: «حرفی نیست. هزار سکه می‌دهم و دو هزار سکه می‌ستانم. کلکی در کارت باشد دودمان خود و پسر عموی پدرت جناب سعدی را به باد می‌دهم» گفتم: «مرا به باد اگر می دهی ملالی نیس - ولیک مرده سعدی کند تو را سرویس» پول را ستاندم و هزاران مرغ خریدم. لیل و نهار مصنوعی درست می‌کردم و مرغان را فریب می‌دادم. گاهی در یک شبانه‌روز سه بار تخم می‌گذاشتند که البته هر وقت این گونه می‌شد خروس‌ها می‌شوریدند و نهضت دفاع از نوامیس راه می‌انداختند. کسب و کارم گرفته بود و داشتم از زیر بار آن دین کذایی خارج می‌شدم که واردات مرغ از شام آزاد شد. گویا باجناق حقیر - کَسَّرَ اللهُ ظهرَه – پشت این طرح بود تا کمرم بشکند و آبرویم ببرد. القصه ورشکست شدم و سفیان شامی آبرویم در بصره برد. آخر الامر باجناق حقیر - حَفَظَنا اللهُ مِن شِدَّةِ شُرُورِه - در نقش رابین هود بصره ظاهر شد و دین مرا به سفیان شامی و آن جوانک سگ‌باز پرداخت و مرا رها ساخت و البته مدیون خویش! ❤❤❤❤❤ 👨‍👩‍👧‍👦 @Zendegi_Et
داستان کوتاه دوازدهم جوان‌گرایی 💢صبیّه حقیر به تازگی در کلاس طراحی چینش منزل شرکت جسته و حظ وافر برده است. زین روی تصمیم گرفت سرا را سقف بشکافد و طرحی نو بیندازد و بنیاد جیب پدر بدبخت براندازد. ما نیز که زمین‌خورده جوان‌گرایی و اعتماد به شبابیم بر آن شدیم تا از در حمایت وارد گردیم و مانعی برایش نتراشیم. تصمیم گرفت از ابتدای منزل بیاغازد. 💢زین روی گفت: «به نظرم جای اشتر نامناسب است. باید از حیاط به داخل اتاق ببریمش و در کنار مطبخ به ستون ببندیمش. 💢این گونه اگر کنیم موج انرژی مثبت می‌ستانیم و مفرح می‌شویم» من که از این پیشنهاد محیرالعقول، متحیر شده بودم به او گفتم: «آن وقت بوی گند پشکل اشتر را چه می‌کنی؟» بی‌درنگ پاسخ داد: «برای آن هم تدبیری اندیشیده‌ام. 💢چند بطری عطر از میرزا احمد عطار می‌خریم و در جای‌جای هال می‌گذاریم تا رافع بوی اشتر باشد» زیر لب ذکر گفتم و کظم غیظ کردم. گفتمش: «خب دیگر چه خواهی کرد؟» با اعتماد به نفسی که نظیرش را فقط در درباریان بصره دیده‌ام پاسخ داد: « کوزه‌های آب  را بر بام می‌گذارم ...» وسط سخنش پریدم و گفتم: «که گربه‌ها از آن به عنوان مستراح عمومی استفاده کنند» آهی عمیق کشید و گفت: «عه پدر شما همیشه با فنگ‌شویی مخالفت می‌کنید. 💢احساس پاک می‌خواهید یا نه؟» فریاد کشیدم: «آخر احساس پاک با آب نجس به چه دردم می‌خورد دختر؟ جمع کن این بساط را» وقتی دیدم این مسئله به رابطه پدر و دختری‌مان دارد اضرار می‌رساند تصمیم گرفتم مسئله را در سطح عمیق‌تری پی بگیرم. نشانی مدرسه فنگ‌شویی را ستاندم تا سر وقت استادشان بروم. پرسان‌پرسان، او را یافتم. 💢 دق الباب کردم و وارد شدم. کامل‌مردی بود با سیبیلی بلند و نوک‌تیز؛ طوری که می‌شد دو طرفش کفه ترازوی دادگستری بگذاری و حکم کنی به عدالت میان خلق الله. چهارزانو بنشسته و دو دستش را بر سر دو زانو گذاشته و دو انگشت میانی هر دست را به هم چسبانده و شست را میان‌شان قرار داده و کف پاها نیز روی هم افتاده است. روبرویش سطل مزبله بود با رایحه‌ای که فاضلاب سنتی بصره پیش آن اودکلن فرانسوی می‌نمود. پشت سرش یک گربه مشکی مریض با ریسمان به ستون بسته بود و سمت راست و چپش نیز دو کرسی شکسته. 💢پلک‌ها روی هم گذاشته و وقعی به من نمی‌نهاد. برای آن که توجهش جلب شود گلویی صاف کردم. باز توجهی نکرد. به ناچار لگدی به زیر سطل زدم و محتوایش پاشید به تصویر پیرمردی با محاسن زیاد که به دیوار آویزان بود. چون سطل زباله‌ای که بپاشد به تصویر پیرمردی با محاسن زیاد که به دیوار آویزان باشد. سیبیلو غضبناک شد و فریاد کشید: «چه می‌کنی مردک؟ آن عطر باید محبوس باشد به آن سطل» گفتم: «آن چه شما عطر خوانید در آلودستان هند هم آلودگی است چه رسد به نظیف‌کده بصره. اگر بساطت را جمع نکنی و رخت مرام فنگ‌شویی از بصره نبندی دودمانتان را به باد می‌دهم. چنان که مفسدان اقتصادی را پیش از تو» پوزخندی زد و گفت: 💢«همین است که اکنون دربار نظیف و سالم است» گفتم: «آن دیگر به تو مربوط نیست. من آشنا دارم. دو سوته حُکمت اومده چیز یعنی به استعجال در بند خواهی بود» تهدید حقیر اثر کرد و از آن دیار رفت و مدرسه‌اش نیز ببست. بعدها فهمیدم پدرش استاد فن موفقیت و کامیابی بوده و پسر بی‌بهره از فضل پدر، شیادی پیشه کرده بود. گویا پدر به جوانی‌اش امید بسته بود غافل از آن که او هم عادل نیست و هم از "مدار" خارج است. ما نیز تصمیم گرفتیم زین پس، پیش از اعتماد به جوانان‌مان به خوبی تعلیم‌شان دهیم. ❤❤❤❤❤ 👨‍👩‍👧‍👦 @Zendegi_Et
داستان کوتاه سیزدهم ازدواج جوانان ♻️شبی در منزل نشسته و به وضعیت آشفته سوق مسلمین می‌اندیشیدم که ناگهان زوجه فریاد زد: «بعدی جان! خواهرم امروز مرا در بازار دید و گفت امشب برای خواستگاری دخترمان می‌آیند» دود از کله‌ام برخاست چونان که از مخازن نفت حجاز در قرون آتیه اما به روی خویش نیاوردم و تصمیم گرفتم آداب مهمان‌نوازی به جای آورم. ساعتی گذشت و آماده آمدن میهمانان بودیم که دخترم را کنار کشیدم تا او را پندی گویم. تکه‌ای چوب دستش دادم و گفتم: «بشکن» به سهولت شکست. شکسته‌ها را روی هم گذاشتم و گفتم: 🔷«دوباره بشکن» دوباره شکست. خواستم همین کار را تکرار کنم که دختر، بی‌حوصله گفت: «پدر آن چه می‌خواهید بگویید مربوط به اتحاد پسران است نه ازدواج دختران» آمدم وضعیت حادث‌شده را جمع کنم که ناگاه زوجه با دو استکان چای سررسید و گفت: «به‌به پدر و دختر چه نیک خلوت کرده‌اید» من نیز بلافاصله در پاسخ گفتم: «این دیالوگ، از آن ثریا قاسمی است که در قرون آتی خواهد گفت. شما چایت را بیاور» در همین هنگام ضیوف خودخوانده دق الباب کردند. 🔹 باب گشودیم و مهیای پذیرایی شدیم. پسر باجناق، قبایی پوشیده بود شکلاتی که پرواضح بود بود غصبی است. بی‌مقدمه و تمهید رفتیم سراغ اصل مطلب. باجناق گفت: «شیخ بعدی در مرام شما مهریه چقدر باشد؟» گفتمش: «در مرام ما اول پسر و دختر با هم اختلاط می‌کنند. پس از توافق، سخن از مهریه می‌رانیم. در این دربار چه یادتان می‌دهند؟» لبخندی زد که سپیدی دندان‌هایش را به رخ بکشد و گفت: «البته آن جا که چیز یاد می‌دهند مکتب است ولی حق با شماست. بهتر است این دو قُمری بالغ با هم خلوت کنند» البته مرادش قناری عاشق بود. حقیر اجازه ندادم و گفتم: «ابتدا ببینیم آقازاده به چه صنعتی مشغول‌اند؟» پسر که تا پیش از آن تکه پرتقالی در دهان گذاشته بود به بزرگی پیراشکی مخصوص بصره مضطرب شد و به ناگاه گفت: «من؟ پسر حاجی‌ام دیگه» گفتمش: «پسر جان اینجا مکتب و مدرس نیست که هم‌درسانت به خاطر شغل پدر پاچه‌ات بخارند و به دوستی با تو ببالند. شانه‌هایت تاب سنگینی مسئولیت دارد در این روزگار پرهیاهو؟» پاسخ داد: «آری جناب بعدی. باشگاه میرم. شونه‌هام قویه» دیدم بحث بی‌فایده است. گفتم: «بگذریم. آقاپسر هدفت در این دنیا چیست؟» گفت: «می‌خواهم مهاجرت کنم. سقف بصره برای حقیر کوتاه است. می‌خواهم بروم شام. آنجا به جوانان مستعدی چون من بها می‌دهند» استعداد را چنان به ابتذال کشاند که حاکم بصره، مدیریت را. در مدتی که پسر افاضه می‌فرمود پدر زیر لب می‌گفت: «مرحبا پسرم. افتخار ذریه‌ای» که البته بیشتر ابتذال عینیة بود. خواهر زوجه که تا پیش از این هنرنمایی شوی و پسرش را نظاره‌گر بود استکان چایش را سرکشید و گفت: «آفرین به عروس با ذکاوتم ولی حقیر شیر داغ می‌خورم. شیر داغم دهید» پاسخ دادم: «شما چای‌تان را بنوشید. شیر داغ را هم در کنارش ادامه دهید» متوجه عمق فطانتم نشد و دوباره گفت: «فقط شیرش حتما گاوی باشد» به سرعت پاسخ دادم: «نترس بانو! ما خرس نمی‌دوشیم» تا دخترم گاو را بدوشد و افاضه سر کار خانم را برآورده سازد سوال بعدی را مطرح کردم: «آقازاده مرکب دارند؟» پسرک تکه سیب را چون سنگی که سوی جمره پرتاب می‌کنند سمت حلقش انداخت و گفت: «آری اشتر عراقی دارم و می‌خواهم برای اسب ترکمن ثبت نام کنم. می‌دانید که من بمیرم هم خر بصری سوار نمی‌شوم» پاسخش دادم: «افتضاح مرکب ملی، شهره عام و خاص است. حقیر نیز چند سال داشتم. جفتک می‌انداخت و پشکل‌ریزی داشت. دیفرانسُم عقب بود ولی از جلو فرمان می‌خورد. آخر سر فروختم اما این نباید بهانه‌ای برای تمسخر باشد. شامیان منتظرند ما سخنی بگوییم و آنان بتازند» این را که گفتم پسرک از جای برخاست و رو به والدین خویش گفت: «طبقه اینان پایین‌تر از ماست. نه مکنت اقتصادی دارند و نه بصیرت سیاسی. وصلت با اینان به جایی نمی‌رسد. برویم» این را گفت و از خانه بیرون رفت. من نیز ترجیح دادم دخترم همان هنر فنگ‌شویی را ادامه دهد تا این که با جهال زیر یک سقف برود و خِنگ‌شویی کند. ❤❤❤❤❤ 👨‍👩‍👧‍👦 @Zendegi_Et
داستان کوتاه چهاردهم کرمانشاه یومی از ایام سنوات پیش که هنوز نرخ یونجه قاطر، سر به فلک نکشیده و سیاحت با قاطر شخصی به صرفه‌تر بود از الاغ عمومی، زوجه را پیش والده‌اش گذاشتم و به بهانه سفر کاری، یکه و تنها عزم کوهستان کردم برای صفاسیتی. مقصد، کوهستانی در غرب ایران بود و من از شیراز دیار نوه عموی عزیزم سعدی بزرگ، دل به جاده سپرده بودم که شاعر گوید: "جاده‌های غرب، محال است یادم رود." چند هفته طی طریق کردم. راه دراز بود. جلوبندی قاطر پایین آمد و به یونجه‌سوزی افتاد و عرعرش خاموش شد و عردوغان سوزاند. عردوغان قطعه‌ای‌ است در قاطر معادل همان چیزی که در خودروهای شما یاتاقان خوانده می‌شود. از همان که غیورمردان صنایع عظیم مرکب‌سازی‌تان در نهایت کیفیت تولید می‌کنند و بدان مفتخرند. الغرض پس از طی طریق صعب و عبور از گردنه‌های سهمگین و خطرناک که به هر کدام می‌رسیدم: پیر سفر می‌گفت" این پیچ آخر است و بعد از آن آسودگی است" به سرزمینی رسیدم مملو از زیبایی، سرزندگی، هوای پاک و مردانی که همه سیبیل داشتند. نوک سیبیل‌شان تیز چون ماه شب اول شوال. همان‌ها که رویتش مشکوک است و روزش روزه‌ایم، مشکی چون موی عاشق‌کُش پرکلاغی و متراکم چون جنگل‌های سابقا انبوه کلاردشت. از یکی‌شان پرسیدم: «سلام اخوی، طعام از کجا بیابم؟» گفت: «بچه کرمانشان نیستی؟ بیا بریم خانه ما» دستم را گرفت و کشاند. هر چه گفتم برادر! نان جوینی و تکه‌ای پنیر ساده کفایتم کند افاقه نکرد. مرا در منزلش جای داد. گوسفندی داشت که به گمانم اکنون پنج میلیون در بازار می‌ارزد. البته الان شد پنج و نیم. زبان‌بسته را برایم زد زمین و دنده‌اش روی ذغال گرفت. بویی راه انداخت که گرسنه را هلاک می‌کرد و سیر را سر سفره می‌نشاند. چهل سال بود چنین بویی به مشامم نخورده بود. بس که گوشت اعضای سافله گوسفند را با پیاز و دمبه و سویا به سیخ کشیده‌ و روی ذغال گرفته‌ام سنسورهای بینی‌ام ابتدائا بو را تشخیص نداد. کمی گذشت تا بفهمم گوسفند جاهای بهتری نیز برای بلع و هضم دارد. القصه دنده کباب را با برنج گیلان و روغن حیوانی دیار خودشان بر سینی نهاد و بر سفره گذاشت و مرا بر سرش نشاند. حتی اذا بلغت الحلقوم خوردم و سپاس گفتم. همیان از کمر باز کردم که انعامش دهم. اخمی کرد و ابروهایش چون دو کشتی‌گیر چغر و بدبدن روس و اوکراینی به هم گره خورد و چونان تابی به سیبیلش داشت و نعره‌ای کشید که همیان را در هفت سوراخ اندرونی، پنهان کردم. هنگام وداع، بسته‌ای شیرینی مخصوص در خورجین قاطرم نهاد و بدرقه‌ام کرد و گفت: "بِشِت می‌گم شب بمان. نمی‌مانی. حداقل سری بعدی آمدی بیشتر بمان." رویش بوسیدم و وداع کردم. ❤❤❤❤❤ 👨‍👩‍👧‍👦 @Zendegi_Et
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
10 راز از دکتر انوشه... که فکر کنم هر روز به دردمون بخوره ❤❤❤❤❤ 👨‍👩‍👧‍👦 @Zendegi_Et
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از مضرات دیر ازدواج کردن و دیر بچه دار شدن اینه که ممکنه حتی ازدواج فرزندان مون رو نبینیم...😔 ❤❤❤❤❤ 👨‍👩‍👧‍👦 @Zendegi_Et
سبک زندگی
«اینجا ننشینید! آنجا خوب است!» مهمان یکی از دوستانم شدم. اصرار داشت که شما بالای مجلس بنشینید و پای
متن کوتاه – کپشن پنجم  **خروس کور را دریابیم** ♨️اهل نماز نبود. دائما به او تذکر میدادم که نمازت را فراموش نکن! از این گوش می‌شنید و از گوش دیگر بیرون میکرد! روزی با کمال تعجب، او را دیدم که نمازش را سر وقت میخواند! به او گفتم:« چطور شد که نمازخوان شدی؟!» جواب داد:« شبی، خروس خانه‌‌امان را در عالم خواب، دیدم که زبان باز کرده بود و به من می‌گفت:« چقدر میخوابی؟ من به قدری، صبح داد زدم (که تو را برای نماز بیدار کنم) که چشمانم کور شد!» از خواب پریدم و صبح که شد سری به خروس، زدم. با کمال تعجب دیدم که خروس بیچاره، کور شده است!! از آن زمان به بعد دیگر نمازم، ترک نشد!» ⭕️در روایت آمده است صبح‌ها، ذکر خروس این است:« ای غافلان! به یاد خدا باشید!» یعنی بستر را رها کنید و رو به قبله بایستید و نمازی بخوانید. ⭕️از خروس، کمتر نباشیم! او بیدار میشود و وظیفه‌اش را انجام میدهد؛ ولی بعضی از بندگان ناشکر خدا، افسوس و هزار افسوس که از یاد پروردگارشان که همه چیز را از او دارند، غافلند! 🔳این داستان واقعی از کتاب«روزنه‌ها» نوشته آیت الله خرازی دام ظله برای شما نقل شد. متن کوتاه – کپشن ششم  **حیا کنید! مهمونی تمام شد** 🔷پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله در یکی از ازدواجهایشان، ولیمه دادند. تا پاسی از شب گذشته، سه نفر از مهمانها، نشسته بودند و مشغول صحبت کردن با هم بودند. پیامبر به همراه غلامشان انس، از اتاق بیرون آمدند تا این افراد، از خانه خارج شوند و بروند! وقتی به اتاق برگشتند، دیدند که این سه نفر، هنوز در اتاق مشغول صحبت با هم هستند!! ⭕️این آیه سوره مبارکه احزاب در همان زمان، نازل شد. «.... زمانی که غذا خوردید، از منزل میزبان، خارج شوید. او حیا میکند که به شما بگوید: «خارج شوید» ولی خدا از گفتن حق، حیا نمیکند!...» ⚠️گاهی حواسمان به موقعیت و کارهای میزبان نیست و فقط خودمان را می‌بینیم و تا پاسی از شب گذشته برای مردم، مزاحمت ایجاد می‌کنیم. چه بسا او به خاطر مشغله ای که دارد نتواند زیاد بیدار بماند. ❤❤❤❤❤ 👨‍👩‍👧‍👦 @Zendegi_Et
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امام رضا علیه السلام: ‌ ایمان یک درجه بالاتر از اسلام اسـت, و تقوا یک درجه بالاتر از ایمان اسـت و بـه فرزند آدم چیزى بالاتر از یقین داده نشده اسـت. 📚(‌تحف العقول) ❤❤❤❤❤ 👨‍👩‍👧‍👦 @Zendegi_Et
متن کوتاه – کپشن هفتم «با حیوانات اینگونه باش!» 💢در رساندن حیوانات، آنان را به دست چوپانی خیرخواه و مهربان، امین و حافظ، که نه سختگیر باشد و نه ستمکار، نه تند براند و نه حیوانات را خسته کند، بسپار! سپس آنچه از بیت المال، جمع‌آوری شد را برای ما بفرست تا در نیازهایی که خدا اجازه فرموده، مصرف کنیم. هر گاه حیوانات را به‌دست فردی سپردی به او سفارش کن: تا بین شتر و نوزادش جدایی میفکند و شیر آن را ندوشد تا به بچه‌اش زیانی وارد نشود. در سوار شدن بر شتران، عدالت را رعایت کند و مراعات شتر خسته یا زخمی را که سواری دادن بر او سخت است را بنماید! آنها را در سر راه به درون آب برد و از جاده‌هایی که دو طرف آن علفزار است، به جاده بی علف نکشاند. هر چند گاه شتران را مهلت دهد که استراحت کنند و هر گاه به آب و علفزار رسیدند، فرصت دهد تا علف بخورند و آب بنوشند... دستور العمل بالا قسمتی از نامه ۲۵ نهج البلاغه مولا امیرالمومنین علی علیه السلام در نهج‌البلاغه شریف بود، خطاب به مامور جمع آوری صدقه. هنگامی که بنا بود حیوانات جمع‌آوری شده را خدمت حضرت بیاورد. متن کوتاه – کپشن هشتم  **«پاک شدن ظرف کثیف!»** 💢پسری از پدرش پرسید:«پدر جان! شما که معنای هیچ‌کدام از آیات قرآن را نمی‌دانید؛ پس برای چه اینقدر به قرائت قرآن علاقه دارید؟» پدر، ظرف کثیفی را به دست پسر داد و به او گفت:« پسرم! برو و آب دریا را برای من، در این ظرف بریز و بیاور!» پسر تعجب کرد و گفت:« این کار ممکن نیست!» پدر اصرار کرد و گفت:«هر مقدار که ممکن است بیاور!» پسر چند بار این کار را کرد؛ ولی مقدار کمی از آب دریا را برای پدر می‌آورد! پدر در آخرین مرتبه به او گفت:« پسرم! نتوانستی آب را برای من بیاوری؛ ولی این ظرف که کثیف و تیره بود، به واسطه این مقدار کم از آب، پاک شد! من معنای آیات را نمی‌دانم؛ ولی این را بدان! قرائت قرآن، حداقل کاری که انجام میدهد این است که قلبم را جلا می‌بخشد و به دلم، نورانیت خواهد داد!» هر کس به فراخور ظرفیتش از قرآن و معنویات، بهره‌مند می‌شود. شیطان با وسوسه‌هایش به دنبال منصرف کردن ما از ایمان و عمل صالح است. دامهایش را بشناسیم تا ناخواسته‌ گرفتار نشویم!! ❤❤❤❤❤ 👨‍👩‍👧‍👦 @Zendegi_Et
. متن کوتاه – کپشن نهم  **«فقیر ثروتمند و ثروتمند فقیر!»** همه به چشم فقیر به او نگاه میکردند. بهره‌ای از پول زیاد و خودرو و مسکن نداشت. با همه این اوصاف، یک انسان با اخلاق بود و وجدان کاری او مثال زدنی بود. برادری داشت که او در قطبی مخالف با او بود. انواع ثروت را اندوخته بود. همه به چشم یک «ثروتمند» به او نگاه میکردند. البته مجموعا به لحاظ اخلاقی بد انسانی نبود؛ اما اینها همه، ظاهر کار بود. امیرالمومنین علیه السلام فرمود:« فقر یا بی‌نیازی هر فردی، بعد از عرضه بر خدا آشکار خواهد شد!» چه بسا ثروتمندانی که در قیامت، فقیر و ندار هستند و اعمالشان نمی‌تواند نجات بخششان باشد و چه بسا فقرایی که در قیامت، به قدری مورد توجهند که حتی می‌توانند از دیگران شفاعت کنند! کاش معیارهای اخروی، در دنیا هم ملاک بودند! کاش خط کش مال و مقام، معیار ارزش‌گذاری ها نبود! کاش روزی در «برنامه عصر جدید» یک انسان متقی و خدا ترس واقعی، جایزه می‌گرفت! متن کوتاه – کپشن دهم  **«از خدا حیا میکنم!....»** سختی های گرانی اجناس و اتفاقات شغلی، او را کلافه کرده بود. همین مسائل، باعث می‌شد به اندک بهانه‌ای با همسرش درگیر شود و کار به دعوا و مشاجره کشیده شود! در این میان، درخواست‌های مکرر خانمش هم او را کلافه کرده بود. تقاضاهایی که با توجه به گرانی کالاها برای او ممکن نبود. خانم او از آن دسته خانمهایی بود که حاضر نبود یک لباس را در دو عروسی بپوشد! بخاطر یک امر پیش پا افتاده، بقدری مشاجراتشان زیاد و عمیق شد که از هم جدا شدند! به یاد این روایت از وجود مقدس صدیقه طاهره سلام الله علیها افتادم که فرمودند:« من از خداوند حیا میکنم که از شوهرم چیزی درخواست کنم که توان برآورده کردن آن را نداشته باشد!» البته این به آن معنا نیست که مردان هم از زندگی همسرشان، کم بگذارند؛ بلکه بدان معناست که سعی کنیم درخواستها را طوری تنظیم کنیم که باعث سختی برای خود و خانواده نشود! در بعضی پرونده‌های دادگستری در بخش خانواده، انسان زیاد می‌بیند که بخاطر دستمالی، قیصریه به آتش کشیده می‌شود! بخاطر یک اختلاف بسیار ناچیز، بنیان یک خانواده از بیخ و بن، کنده میشود. ❤❤❤❤❤ 👨‍👩‍👧‍👦 @Zendegi_Et
متن کوتاه – کپشن یازدهم  ❌«دام خوشبختی!!» ⭕️اموالی را از راه حرام بدست آورده بود. از این بابت، بسیار خوشحال بود و همواره به اموالش فخر فروشی میکرد. عجیب‌تر اینکه اینها را به عنایت خداوند مستند میکرد و می‌گفت:« خدا این طوری رزق ما را رسانده است!» اندک زمانی نگذشت که در یک سانحه، تصادف کرد و از دنیا رفت و تمام اموالی که اینقدر دوستشان داشت در عرض یک شب به وارثانش رسید. وارثانی که حتی یک ریال هم خرج آخرتش نکردند!! به یاد این کلام گهربار از مولای متقیان علی علیه‌السلام افتادم که فرمودند:« چه بسا کسی که با نعمت‌هایی که به او رسیده، به دام افتد و با پرده پوشی (خدا) بر گناهانش فریب خورد و با ستایش شدن(مردم) فریفته گردد و خدا هیچ کسی را مانند مهلت دادن نیازمود.» نهج البلاغه کلمه قصار ۱۱۶ همواره هوشیار باشیم؛ همیشه بی‌پولی، بلا و آزمایش نیست؛ بلکه در بسیاری از مواقع، ثروت و مال اندوزی آن هم در مدت طولانی، بلا و آزمایش است! کاش عبرت میگرفتیم! از خدا بخواهیم خدا یا! اگر به بیراهه میروم، تا زیاد دور نشده‌ام، به زودی با تلنگری ولو سخت، مرا برگردان! متن کوتاه – کپشن دوازدهم   ♨️«شما اینچنین بودید....» ⭕️ای مردم بدانید من فاطمه هستم و پدرم محمد است... او بتها را شکست و گردن‌کشان را ذلیل کرد تا پراکنده شدند و عقب نشستند و در نتیجه، تاریکی از روشنایی جدا شده و حق خالص نمایان گشت....این در حالی بود که قبلاً بر لبه پرتگاه بودید؛ مانند آب خوردن، شما را می‌نوشیدند و هر صیادی در شما طمع می کرد و هر کسی از شما آتشی می‌افروخت. زیر پا له می‌شوید و آب آلوده می‌آشامید و غذایتان، پوست حیوانات بود. پست بودید و رانده شده! ترس از آن داشتید که مردم شما را از هر طرفی مورد تجاوز قرار دهند. پس خداوند به وسیله پدرم محمد صلی الله علیه و آله از همه این گرفتاریها نجاتتان داد.... هر گاه شیطان، شاخ خود را آشکار میکرد یا یاوه سرایی مشرکان آغاز میشد، برادرش(علی علیه السلام) را به رویارویی آنان می‌فرستاد و او نیز دست بردار نبود تا اینکه آنان را زیر پای خود، لگدکوب میکرد و شراره آتش آنها را با شمشیرش خاموش میکرد و در راه خدا از هیچ کوششی دریغ نداشت.... قسمتی از خطبه معرف صدیقه طاهره علیها سلام در مسجد النبی معروف به خطبه فدکیه که یک دوره اسلام شناسی درست و بدون خطاست. این خطبه معجزه‌ای از زهرای اطهر است که تا قیامت جاودانه ماند... شهادتش تسلیت باد. ❤❤❤❤❤ 👨‍👩‍👧‍👦 @Zendegi_Et
متن کوتاه – کپشن سیزدهم 💠«اگر این به این در آتش نمی‌زدند!...» ♻️گاهی که از فاطمیه و بزرگداشت آن سخن به میان می‌آید، افرادی می‌گویند:« بعد از بیش از ۱۴۰۰ سال باز هم رها نمی‌کنید؟ بگذارید زندگیمان را بکنیم! حالا بایستی یک نفر خلیفه میشد، یک نفر دیگه شد!! مگه چه فرقی برای الان ما می‌کند؟» ♻️خود حضرت فاطمه سلام الله علیها، در همان زمان جواب این شبهه را فرموده است. او اینچنین می‌فرماید:« اگر می‌گذاشتند خلافت علی و اولادش پشت سر هم محقق شود، تا روز قیامت، هیچ دو‌ نفری  در مورد خدا اختلاف نمی‌کردند!» ✅این بدان معناست که ریشه تمام ظلم‌ها به بشریت، از ظلم به فاطمه و علی، شروع شد! انگار گریه‌های فاطمه، یک گریه عادی نبود؛ لذا دشمنان از گریه‌های فاطمه می‌ترسیدند. گریه او برای سیاه روزی بشریت بود! او بنایی را می‌دید که نتیجه آن بریده شدن سر بی‌گناهان، توسط داعش بود!! او می‌دانست با بیرون رفتن علی و اولادش از دایره خلافت بر مسلمانان، کسانی بر اریکه قدرت خواهند نشست که ظلم و جورشان به بشریت از حد بیرون است! 🔹 امیرالمومنین علیه السلام فرمود:«مردم شبیه‌تر هستند به حاکمانشان تا به پدر و مادرشان!» اگر علی و اولادش حاکم میشدند مردم هم اصلاح می‌گردیدند؛ ولی با حاکم شدن ظالمان، کار به جایی رسید که در زمان مروانیان، بخاطر تشییع جنازه یک رقاصه، شهر مدینه ام القرای دنیای اسلام تعطیل شد!! مدینه ای که زمانی بخاطر رحلت رسول الله تعطیل شده بود!! چه انحطاطی! ⭕️پس باید فاطمیه را هر سال بهتر از پارسال برگزار کرد؛ چون بزرگداشت فاطمیه، بالاترین فریاد در مقابل بزرگترین ظلم به بشریت است! متن کوتاه – کپشن چهاردهم   💠« ادب در انفاق!» ♻️فقیری، به امام حسن مجتبی علیه السلام مراجعه کرد. حضرت، به او ۵۰ دینار انفاق کردند. همین فقیر در همان زمان به امام حسین علیه السلام هم مراجعه کرد. ایشان پرسیدند:« برادرم چقدر به شما کمک کرد؟» جواب داد:«۵۰ دینار!» حضرت ادب کردند و به او ۴۹ دینار کمک کردند. در همان زمان، آن مرد، نزد «ابن عباس» رفت. جریان را کامل، تعریف کرد. او هم، دست در جیب کرد و ۴۸ دینار، انفاق کرد! هر کسی حرمت بزرگترش را داشت. ♻️گاهی اقتضای ادب این است که از بزرگترمان جلو‌ نزنیم و در فکر اظهار فضل در مقابل بزرگتر، نباشیم! ادب همیشه، توهین نکردن نیست. گاهی ادب، همان عقب کشیدن از یک فضیلت است، هر چند انجام آن فضیلت در توان ما باشد! ❤❤❤❤❤ 👨‍👩‍👧‍👦 @Zendegi_Et
متن کوتاه – کپشن پانزدهم ♨️ «ثروتمند متواضع و فقیر خویشتندار!» ⭕️تواضع و فروتنی، یک ویژگی بسیار واضح در زندگی او بود. وضع زندگی او خوب بود؛ ولی اصلا انسان، احساس نمی‌کرد که او به دنبال فخرفروشی است. مقدار زیادی از اموالش را هم جدای از برنامه خمس، انفاق می‌کرد! ⭕️روزی به او گفتم:« من هیچ ثروتمندی را به فروتنی شما ندیده‌ام! از اخلاق شما اصلا فهمیده نمیشود که اینقدر پولدار هستید!!» ⭕️در جواب من این روایت از مولا امیرالمومنین علی علیه‌السلام را خواند:« چه نیکوست فروتنی توانگران در برابر مستمندان، برای بدست آوردن پاداش الهی و نیکوتر از آن، خویشتن‌داری مستمندان در برابر توانگران، برای توکل به خداست!» نهج‌البلاغه کلمه قصار ۴۰۶ ✅چقدر خوب است اگر خدا به ما مالی داد، مردم را از بالا نگاه نکنیم و اگر به دلیلی، ما را آزمایش کرد و ندار شدیم هیچ گاه به خاطر اندک و زیاد مال دنیا، از توانگری روحی، دست برنداریم و همواره مناعت طبع و بزرگ منشی خود را در برابر ثروتمندان، حفظ کنیم! متن کوتاه – کپشن شانز دهم ♨️ «مودب باش!» ✳️تازه، صحبت کردن را یاد گرفته بود. کم‌کم داشت لغات و حروف را درست ادا می‌کرد. عجیب این بود که در این مرحله، به خودش جرات می‌داد که اشکالات صحبتهای پدر و مادرش را بگیرد! او دائم به فکر ایراد گرفتن از حرف زدن دیگران بود! البته او‌ بچه بود و خیلی از چیزها را نمی‌دانست؛ ولی این اتفاق، گاهی در دنیای بزرگترها هم می‌افتد! انسان بی ادب را گاهی به انسان جسارت کننده معنا می‌کنیم. کسی که توهین و هتک حرمت میکند! ♨️باید بدانیم ادب، توسعه‌ای، بیش از این دارد! 🔹امیرالمومنین علی علیه السلام در نهج البلاغه فرمود:« با آن کس که تو را سخن گفتن آموخت، به درشتی، سخن مگو! و با کسی که راه نیکو سخن گفتن آموخت، لاف بلاغت مزن!» کلمات قصار ۴۱۱ ⚠️مواظب حرمت افراد باشیم! زیرا ممکن است آنچه ما در فکر آن باشیم و آن را درست می‌دانیم دقیقا در جهت مخالف سلیقه طرف مقابلمان باشد! ❤❤❤❤❤ 👨‍👩‍👧‍👦 @Zendegi_Et
متن کوتاه – کپشن هفدهم  💠«حکمت را بگیر!» 💢خیلی اعصابش خرد بود. به او گفتم:« مشکل چیست؟ چرا اینقدر خودت را اذیت میکنی؟» جواب داد:«این آقا که خودش سراپا پلیدی و زشتی و اعمال ناصالح است، مرا نصیحت میکند!! می‌بینی چه اوضاعی شده؟!» 🔹این سخن علی علیه‌السلام را برای او خواندم که فرمودند:«حکمت را هر جا باشد فرا گیر! گاهی حکمت، در سینه منافق است و بی تابی می‌کند تا بیرون آمده و در سینه مومن قرار گیرد!» حکمت ۷۹ نهج البلاغه گاهی خدا تلنگرهایش را به زبان انسانهای خوب و گاهی به زبان انسانهای ناشایست جاری میکند. به هر حال باید رزق را گرفت و استفاده کرد. رزق، همیشه نان و عسل نیست. گاهی حرفی نیکو که چراغ راه است از هر رزق مادی گواراتر است؛ زیرا راه ظلمانی را روشن و نورانی میکند. متن کوتاه – کپشن هجدهم   💠«به آنها پول و ثروت ندهید!» ♨️« ...وقتی که موسی و برادرش هارون، بر فرعون وارد شدند، لباس‌های پشمین در تن و چوب دستی در دست داشتند. با فرعون شرط کردند که اگر تسلیم پروردگار شود حکومت و ملکش جاودانه بماند و عزتش برقرار باشد. فرعون گفت:«آیا از این دو نفر تعجب نمی‌کنید که دوام و عزت و جاودانگی حکومت مرا به خواسته‌های خود ربط میدهند؟! اگر چنین است چرا در فقر و بیچارگی به سر میبرند و دستبندهای طلا در دست ندارند؟!»....اگر خدای سبحان، اراده میفرمود، به هنگام بعثت پیامبران، درهای گنج و معادن جواهر و باغهای سرسبز را به روی پیامبران می‌گشود و پرندگان هوا و حیوانات وحشی زمین را همراه آنان به حرکت در می‌آورد! اما اگر این کار را می‌کرد آزمایش از بین می‌رفت و پاداش و عذاب اخروی، بی‌اثر میشد و بشارتها و هشدارهای الهی بی فایده بود.... پیامبران را با ظاهری ساده و فقیرانه فرستاد، با قناعتی که دلها و‌ چشمها را پر سازد، هر چند فقر و نداری ظاهری آنان چشم و گوشها را خیره سازد...» ❌مطالب فوق گوشه‌ای از خطبه ۱۹۲ نهج البلاغه مولای حکمت و بیان بود. بر خود به داشتن چنین امامی ببالید. ❤❤❤❤❤ 👨‍👩‍👧‍👦 @Zendegi_Et
متن کوتاه – کپشن نوزدهم  💢«اعتدال در رفتار!» ❇️یکی از دوستان بنده است که در اعتماد کردن به افراد، بسیار سختگیر و وسواس است. به راحتی به هر کسی اعتماد پیدا نمی‌کند؛ لذا تا به حال، حتی به برادرش هم پولی قرض نداده است! این صنف از انسانها همیشه در چشم مردم، حقیر و فرومایه هستند. ✳️بر عکس مورد بالا فرد دیگری از دوستان بنده، به غریبه‌ترین غریبه‌ها هم اعتماد می‌کند و در عمل، بسیار دست و دل باز است! ♻️این صنف از انسانها در چشم مردم و مخصوصا سوء استفاده کننده‌ها، عزیز هستند. البته خانواده این دوست بنده دائما از او شاکی هستند. حرف دلشان این است که چرا پدر ما به جای رسیدگی به خانواده‌اش بیشتر به غریبه‌ها رسیدگی دارد و به آنها اعتماد میکند؛ در حالی که مقدار زیادی از پولش را افرادی برده‌اند و پس نداده‌اند! ⚠️هیچکدام از این دو حالت خوب نیست. کاش یاد می‌گرفتیم که مقداری متعادلتر عمل کنیم! ✅به کسانی که سابقه خوبی دارند اعتماد کنیم و به کسی که نمی‌شناسیم، به راحتی تکیه نکنیم! ⚠️بسیاری از پرونده‌های دادگستری منشأش همین اعتماد بدون پشتوانه است! متن کوتاه – کپشن بیستم  💢«هر دستی بدهی...» ✅خیلی به فرزندان یتیم همسایه‌اش، احترام می‌گذاشت. از رسیدگی به آنان کوتاهی نمی‌کرد و دائما احوال آنها را جویا می‌شد. روزی از او علت این اخلاق کریمانه را جویا شدم. با خوشرویی جواب داد: « من برای خودم کار میکنم! همه این خوبیها، هم در دنیا و هم در آخرت به خودم بر می‌گردد! منتی بر هیچ کس ندارم. اگر منتی باشد این ایتام بر من منت دارند!» به یاد این کلام نورانی مولای متقیان علی علیه‌السلام افتادم که فرمودند:«به بازماندگان دیگران نیکی کنید تا حرمت بازماندگان شما را نگه دارند!» نهج البلاغه حکمت ۲۶۵ ✅چقدر زرنگی کردن، آسان است!! گاهی بدون زحمت میتوان دلی را بدست آورد. خدا ناظر است و در دنیا و آخرت، جبران می‌کند! از هر دستی بدهیم از همان دست، پس خواهیم گرفت! این قانون بدون تغییر خلقت در همه دورانها و در همه مکانهاست و برای همه انسانهاست فارغ از هر نژاد و دینی! سعی کنیم این دست، دست خیر و خوبی باشد! نه دست شر و بدی! ❤❤❤❤❤ 👨‍👩‍👧‍👦 @Zendegi_Et
متن کوتاه اول وسیله نقلیه 💢حتما و حداقل یک‌بارهم که شده این اسم را شنیده‌ایم ولی آیا تابه‌حال به تعریف این کلمه فکر کرده‌ایم؟! ♨️اجازه دهید با هم معنایش را بررسی کنیم. وسیله نقلیه یعنی شی‌ای که وظیفه‌اش نقل‌وانتقال است مثل: اتومبیل، قطار، اتوبوس، هواپیما و... آهان! یادم آمد، دوچرخه پدرم هم وقتی کوچک بودم وسیله انتقال محسوب می‌شد. حالا چه چیزهایی را می‌شود با این وسایط، منتقل کرد؟⁉️ خوب! ...آدم‌ها... حیوانات... لوازم... گیاهان و البته شخص من از خانه به مدرسه راجع‌به میزان کیفیت این اسباب، چه‌نظری دارید؟ ⁉️ در جواب این سؤال، انسان‌های آینده‌نگر پرسش دیگری مطرح می‌کنند؛ چگونه آن را از خطرها ایمن کنیم؟⁉️ ✅هر شخص برای ایمنی وسایل خود، راهی را برمی‌گزیند و از طرفی هر وسیله هم نگهداری مناسب خود را می‌طلبد پس با یک روش نمی‌توان تمامی وسایل‌های نقلیه را ضد ضربه کرد. 🔴با این تفاسیر، گمان می‌کنم باید از ابتدا وسیله نقلیه خود را خوب بشناسیم تا مراقبت از آن‌ در طول مسیر برایمان مُیسّر شود. 🔵راستی! وسیله نقلیه دیگری را هم می‌خواهم معرفی کنم؛ تا الآن بارها از آن استفاده کرده‌ایم اما توجهی ننمودیم که او هم در نقل‌وانتقالات خدمات بی‌شائبه‌ای انجام می‌دهد، شاید حداقل از این جناب، تشکر می‌کردیم. منظورم را حدس زدید یا هنوز نیاز به توضیح دارید؟!⁉️ راهنمایی دیگری می‌کنم: این وسیله، حامل حرف‌ها و پیام‌های انسان به دیگران است. با این کمک ویژه، مطمئنم متوجه شدید. بلندگو؟ خیر  زبان؟! بعدی  کاغذ؟! خیر  همه این‌ها ادوات ارسال پیام هستند اما منظور ما نیستند. قلم؟! خیر  رسانه؟! بله  آفرین، می‌دانستم بسیار باهوشید. اما شما چگونه این کلمه را تلفظ می‌کنید؟ رَسانه یا رِسانه به نظرتان کدام، درست است؟ با نگاهی کوچک به فرهنگ لغت می‌توانیم معنای دقیق هر دو را پیدا کنیم و از صحت آن مطمئن شویم. ما برای راحتی شما، این کار را انجام دادیم. رَسانه یعنی افسوس، حسرت و اندوه درحالی‌که رِسانه به‌معنای وسیله حمل‌ونقل پیام است.  تا این‌جا با هم یک اشتباه ساده اما بزرگ را پشت سر گذاشتیم. اعتراف می‌کنم خود من هم تا دیروز از واژه رَسانه استفاده می‌کردم ولی دیگر این خطای سهوی را تکرار نخواهم کرد. حالا که معنای حقیقی آن را فهمیدیم به نظرتان این ابزار شامل چه چیزهایی می‌شود؟⁉️ از چه زمان وارد زندگی بشر شده است؟ ...⁉️ و هزاران سؤال دیگر که برای اجابت آن‌ها باید صبور باشیم و گام‌به‌گام حرکت کنیم.    ادامه دارد... میم.صادقی ❤❤❤❤❤ 👨‍👩‍👧‍👦 @Zendegi_Et
متن کوتاه دوم تاریخ تولد جناب ابزار...   💠دانستن تاریخچه و قدمت تاریخی شی‌ء یا ابزاری که مدام در حال استفاده از آن هستیم فقط برای برخی از آدم‌ها می‌تواند جالب باشد اما این‌که بفهمیم آن ابزار پیشرفته از زمان خلقت آدم در دسترس، قرار داشته برای اکثر مردم جذاب است.   🔷از طرفی وقتی بدانیم که این ابزار را در همان نخستین زمان‌های تولد بشریت، چه کسی استفاده کرده‌ است برایمان بسیار قابل‌تأمل خواهد بود!   💢بیایید با هم راجع‌به موضوع، حرف بزنیم و به یک نظریه درست برسیم.   چه ابزاری از همان ابتدای حضور بشر در عالم آفرینش با او نزدیکی بدون انکاری داشته است؟! آیا خود آدم و حوا از آن استفاده می‌کردند یا در برابر آن متضرر شده‌اند؟!⁉️   💢ضرر یا نفع در استفاده‌ی یک ابزار، منوط به نوع استفاده از آن است پس هیچ‌گاه نمی‌توانیم مدعی شویم یک‌ شی کاملاً به‌ درد نخور است یا ۱۰۰ درصد برای ما مفید است بلکه باید نحوه استفاده صحیح از آن را بیاموزیم، درست مثل ظرفی که می‌شود آن را از مُسکر پر کرد یا از شربتی گوارا.   برگردیم سر حرف‌های خودمانی:    💢آن روزهایی که باری‌تعالی، آدم و حوا را خلق کرد و ایشان را در بهشت برین جای داد، هنوز بشر نتوانسته بود به کشف و اختراع ابزارهای مختلف دست بزند پس چه نوع ابزاری در آن زمان وجود داشته‌ است؟!⁉️   💢از طرفی می‌دانیم از همان لحظه خلقت آدم، شیطان با او عناد ورزید و هر آنچه در چنته مکر خود داشت برای بیرون کردن او از بهشت و بارگاه الهی به کار بست. 💢دشمنان و معاندان، همیشه برای مقابله‌های نابرابر و غیرعادلانه خود از هرگونه فریب و تزویری استفاده می‌کنند؛ آن‌ها این کار را از ارباب خود، جناب ابلیس فرا گرفتند و اَلحق که گاهی اوقات به‌خوبی درس‌های استاد را مشق می‌کنند...     ابلیس خان، زمانی‌که از درگاه خدای متعال رانده شد با خود گفت:  -من اگه منم، یه کاری می‌کنم این آدم رو از بهشت بندازن بیرون؛ ثابت می‌کنم اینی که خدا می‌گه اشرفه و بهش می‌نازه، به ما هم می‌گه باید بهش سجده کنیم؛ خیلی راحت، خدا رو عصبانی می‌کنه! خدا هم که قربونش برم، غضبش وقتی بگیرتت دیگه تمومه!   ⭕️نشست و با خود فکر کرد، ترفند ریخت و ذهنش را غربال کرد؛ به نتیجه رسید از همان جایی آدم را بزند که خدا به او گفته است انجام نده! ⭕️میوه‌ی ممنوعه را هدف گرفت و برخاست، ابزار جدیدش را هم برداشت و به سراغ آدم‌وحوا رفت...   ⭕️از در دوستی وارد شد، از آن دوستی‌هایی که پشتش قهقهه‌ شیطانی به گوش می‌رسد. رو کرد به آن‌ها و گفت: -اصلاً به این فکر کردید که خدا واسه چی گفت از این میوه نخورید؟ ازش پرسیدید یا نه؟ ⭕️من از اون درخت، میوه خوردم؛ خیلی هم خوشمزه بود، شما هم برید امتحان کنید؛ حیفه از دستتون بره!   آدم و حوا مقاومت کردند، چون خدا اجازه نداده بود ولی شیطان گفت: -من حرفم رو زدم، حالا وقتی همه میوه‌ها رو خوردم، تو حسرتش می‌مونید. اومدم بهتون خیر برسونم، شما هم بی‌نصیب نباشید ولی انگار خودتونم نمی‌خواید؛ من که رفتم سراغ میوه‌ها...   دست‌هایش را هم کمی به‌ هم مالید، با زبانش لب‌هایش را تر کرد و از کنار آن‌ها گذشت.   آدم و حوا نگاهی به‌ هم کردند و دلشان غنج رفت برای چشیدن مزه آن میوه‌.    به هم گفتند: -فقط یه کم از مزه‌اش می‌چشیم ولی نمی‌خوریم.    🔷با این افکار به سراغ درخت رفتند؛ شیطان خود را مشغول چیدن میوه نشان داد، وقتی حسابی نزدیک شدند گفت: -می‌دونستم میاید، اگه از این میوه‌ها نخوریم کفران نعمته، بیاید جلو، بفرمایید... ولی در دلش، مستانه خندید!   آدم گفت: -ما فقط یه‌کم می‌چشیم تا مزه‌اش رو بفهمیم حوا: آره، ولی نمی‌خوریم! شیطان گفت: خیلی هم خوبه، چرا که نه!   ♨️خلاصه این شد که آدم و حوا تحت بازی‌های رِسانه‌ای جناب شیطان قرار گرفتند و فریب خوردند، بعد از چشیدن میوه، دلشان طاقت نیاورد و یک گاز بزرگ هم به آن زدند.   قصه ما به سر... چه شد، چه شد؟! صبر کن یعنی ابزاری که از آن حرف می‌زنیم، رِسانه است؟! از زمان خلقت آدم؟ آن هم در دست شیطان؟!    ♨️وای عجب داستانی داریم با این ماجراهای رسانه...   یعنی رسانه، ابزار شیطانی‌ست؟!  ما نباید از آن استفاده کنیم؟!  ⭕️نگران نباشید، ماجرای ظرف، مسکر و شربت گوارا اینجا هم مصداق دارد، با ما همراه باشید تا به خنکی شربت هم برسیم...   ادامه دارد...   میم.صادقی ❤❤❤❤❤ 👨‍👩‍👧‍👦 @Zendegi_Et
متن کوتاه سوم خالق و نعمت‌هایش   🔹در جمع دوستانه‌ای نشسته بودیم و خوش‌وبش می‌کردیم.   🔷بحث از سواد رسانه و فضای مجازی به میان آمد؛ از خطرها، آسیب‌ها، فواید و معایب آن حرف زدیم. یکی از حاضرین، پرسش جالبی را مطرح کرد؛ راستش من هم تا آن زمان، جواب چنین سؤالی را نمی‌دانستم و اصلاً پیش‌زمینه‌ی فکری برایش نداشتم.   🔷همه در حالی که بالای سرشان و درون چشم‌هایشان علامت سؤال، نقش بسته بود درصدد یافتن پاسخ برآمدند. من هم هوش و گوش، تیز کردم برای یافتن یا دانستن جواب.   لابد شما هم می‌خواهید سؤال را بدانید!   خالق رسانه کیست؟⁉️   🔹هر کس، اسمی را بر زبان آورد و جواب رد شنید؛ خلاصه این‌که وِلوِله به راه افتاد، از مک لوهان، زاکربرگ و جف بیزوس گرفته تا شیطان علیه‌العنه، نام‌هایشان را به زبان آوردیم اما این دوست عزیز با خنده‌ای شیرین که از زیرکی‌اش بود، مدام گزینه‌ها را رد می‌کرد، انگار در یک خوشیِ شیرین برای این ندانستن ما یا شاید آگاهی خودش از جواب پرسش، غرق شده بود.   🔷خانم رحمانی دیگر خسته شد و از طرفی تشنه شنیدن پاسخ بود، برای همین گفت:   🔹-بیشتر از این نمی‌دونیم، خودت جواب رو بگو و خلاصمون کن.   🔹خانم عباسی همان دوست جان محترم، دستش را به نشانه‌ی تسلیم بالا آورد و گفت: -چشم بانو، می‌گم؛ خالق رسانه آفریدگار همه آفرینشه؛ خودش این نعمت الهی رو آفرید و در اختیار بشر قرار داد.   🔹همه با دهان باز نگاه می‌کردیم.   خانم رضایی که آن‌سوی مجلس نشسته بود گفت: ✅-آفریننده همه‌چیز خداست ما فقط واسطه‌ایم اما منظور ما کسی بود که رسانه رو کشف کرد.   🔹خانوم عباسی جواب داد: -خالق اصلی خداست اما رسانه بدون واسطه، مخلوق خداست و برای حضورش بین انسان‌ها هیچ واسطه‌ای قرار نگرفته؛ از همون لحظه‌ی آفرینش آدم علیه‌السلام، رسانه هم به وجود اومد. شیطون اولین فردی بود که کار رسانه‌ای انجام داد و با این وسیله آدم و حوا رو فریب داد.   🔹من که هنوز گیج بودم، گفتم: -الآن با این تفاسیر، رسانه نعمت الهیه یا نقمت؟!   🔹-رسانه جزء نعمت‌هاییه که اگه ازش درست استفاده نکنیم به نقمت تبدیل می‌شه مثل همین ماجرای آدم و سیب ممنوعه   🔹ولی اگه از نعمت‌هاش می‌خوای بشنوی تا سؤال و جواب بعدی صبر کن! ادامه دارد...   میم.صادقی ❤❤❤❤❤ 👨‍👩‍👧‍👦 @Zendegi_Et
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پنج‌فایده‌سفر 💠 امیرالمومنین امام علی (علیه السلام) فرمودند : ✍ مسافرت کنید که در آن پنج فایده است : 1⃣ اندوه زدایی 2⃣ درآمد زایی 3⃣ دانش افزایی 4⃣ ادب آموزی 5⃣ همراهی با نیکان 📚 (مفاتیح الحیاة ص۱۷۷) ❤❤❤❤❤ 👨‍👩‍👧‍👦 @Zendegi_Et
متن کوتاه چهارم احلی من العسل یا جام شوکران!   ⭕️اون زمانی‌که رادیو و تلویزیون آروم‌آروم، قدم به خونه‌ها گذاشت مردم زیادی با این دو تا رسانه‌ی نوظهور، مخالفت کردن؛ مخصوصاً مسلمونا که معتقد بودن این دوتا وسیله منشأ کفروفساده و هر کس از این لوازم تو خونه‌اش داشته باشه، بی‌دین و ایمون شده!   ⭕️اما امام‌خمینی رحمت‌الله‌علیه اوایل انقلاب گفتن: این‌ ابزار رو انسان‌ها به کار گرفتن و انتقال‌دهنده افکار و اندیشه خودشونه؛ از اونجایی هم که آدما تو افکار خودشون متفاوتن با این وسایل می‌شه اندیشه خوب رو نشر داد یا افکار نادرست رو منتقل کرد.    ⭕️در واقع همون حرفی که از ابتدا گفتیم؛ رسانه مثل ظرفی می‌مونه که می‌شه توش مُسکر ریخت یا یه شربت خنک رو باهاش نوش‌جون کرد.   ⭕️به‌نظر شما توی طول تاریخ، کجا می‌شه به نمونه‌های نوشیدنی گوارا و باده اشاره کرد؟!   ♻️بذارید چند تا مثال براتون بزنم:    1⃣قرآن، معجزه جاویدان پیامبر ما، یه رسانه الهی محسوب می‌شه؛ اکثر آیات قرآن جنبه رسانه‌ای دارن و به ما پیام‌های مهمی رو می‌رسونن.   2⃣البته بهتره بگیم همه معجزات پیامبران، رسانه هستن مثل مار شدن عصای حضرت موسی یا شفا بخشی عیسی علیه‌السلام و...   3⃣حتی اهل‌بیت علیهم‌السلام هم در جریان‌های زندگی و دوره امامت خودشون با رسانه سروکار داشتن؛ گاهی این رخدادها شربت خنک بودن و گاهی شوکران می‌شد به جون آدم‌ها؛   ♻️تو جنگ صفین، عمروعاص با یه کار رسانه‌ای مردم رو فریب داد؛ قرآن‌ها رو سر نیزه کرد و با مکر خودش گفت: -آی مسلمونا! ماهم مسلمونیم و شما دارید برادرکشی می‌کنید! این‌طوری ذهن آدمای ساده‌لوح رو درگیر کرد و جنگ باخته رو برنده شد.   🔰زمانی‌که ۱۸ هزار کوفی به امام حسین علیه‌السلام نامه نوشتن تا مقابل یزید بایسته، یه کار رسانه‌ای انجام دادن، اون‌ها پیامشون رو طوری عنوان کردن که همه مردم بشنون و باهاشون هم‌صدا بشن.   ♻️از طرف دیگه ابن‌زیاد هم با یه کار رسانه‌ای باهاشون مقابله‌ کرد تا جایی که مردم به حقانیت امام حسین (ع) شک و کوفیان به ایشون پشت کردن.   ❇️معاویه با کارهای رسانه‌ای خودش، طوری مردم رو نسبت‌ به امام علی (ع) بدبین کرده بود که فکر می‌کردن ایشون به دین خدا نعوذبالله کافر شدن؛ وقتی هم ایشون شهید شد، خیلی‌ها گفتن: -مگه علی نماز می‌خوند که توی محراب کشته بشه؟!   ❇️شبکه‌ی وکالت که امام صادق (ع) با توجه به خفقان حاکم بر دوران خودشون از طرف حکومت عباسی، تأسیس کردن تا نائب‌های امام، پیامشون رو به مردم برسونن هم یه کار رسانه‌ای و ویژه برای زمان امام‌های ما محسوب می‌شه.   ✳️در حقیقت تمامی ائمه ما تو دوره‌های مختلف زندگی خودشون با کارهای رسانه‌ای، حرف‌های زیادی رو به مردم منتقل کردن و توی این کار سردمدار زمانه خودشون بودن.    ✳️تا اینجا دیدیم، تشخیص نوع ماده، توی این ظرف‌ها چقدر سخته ولی ما شیعه‌ها یه اَحلی من العسل توی این جام داریم که هدیه ارزشمندی از امام عزیزمون، زین‌العابدین علیه‌السلامه. دعاهای ارزشمند صحیفه سجادیه تا همیشه به جون ما مسلمونا خنکی یه شربت گوارا رو می‌رسونه؛ پس نوش‌جونتون.   ادامه دارد... ❤❤❤❤❤ 👨‍👩‍👧‍👦 @Zendegi_Et
متن کوتاه پنجم رذالت یا صداقت؟!   💢پدربزرگ داشت برای بچه‌ها از خاطره‌هاش تعریف می‌کرد. نوه‌ها خیلی دلشون می‌خواست بدونن اون زمونا که تلویزیون و رادیو نبود چی کار می‌کردن! یکی از پسرا گفت: -آقاجون شما چطوری از اخبار مطلع می‌شدید؟ یکی از دخترا هم پرسید: -چطوری واسه مامان‌جون پیام می‌فرستادید؟    آقابزرگ لبخند زد و گفت: -هر دوره‌ای امکانات خودش رو داشت؛ مردم از این امکانات استفاده می‌کردن و بهره می‌بردن. واسه انتقال پیام هم ابزار خودمون رو داشتیم؛ نامه، تلگراف و... .   علی که بچه باهوشی بود گفت: -رِسانه از قدیم‌الایام تو زندگی آدما بود اما صورت ظاهریش، مدام تحت تأثیر دگرگونی‌های زمان قرار گرفت. تعریف رسانه رو همه‌مون می‌دونیم؛ به هر وسیله‌ای که یه پیام رو منتقل کنه، رسانه می‌گن حتی لباس، کفش و... .   شیرین، همیشه کتاب دستش بود و اطلاعات خیلی زیادی داشت؛ از اون طرف ادامه داد: -تو این دوره‌وزمونه، رسانه‌ها با توجه به تغییرات محسوس زندگی آدما خیلی عوض شدن. رسانه‌های_نوین انواع مختلفی دارن که هر کدوم با نحوه‌ی خاص خودشون، مخاطب رو جذب می‌کنن. فیلم، کلیپ، موسیقی، بازی، پادکست، متن، فضای مجازی، عکس‌نوشته، اینا همه جزئی از این حرکت نو هستن و واقعاً هم تونستن جای خودشون رو توی دل آدما، خیلی‌خوب باز کنن.   احمد آقا که روی مبل نشسته بود و به حرفای اونا گوش می‌داد، پرسید: -خوب... علت اصلی این همه علاقمندی برای مخاطبین چیه؟!   علی گفت: -جذابیت! همه به لب‌هاشون حالت یه پرانتز رو به پایین دادن و چشماشون رو کمی گشاد کردن.   رضا از دیدن چهره بقیه خندید و گفت: -تعجب نکنید؛ علت اصلی توی رشد سریع رسانه‌های نوین، همین یه کلمه‌ست. شکل‌های نقل‌وانتقال، امروزه خیلی تغییر کردن. از طرفی این گونه‌های جدید، فضای مناسبی هستن برای کار کردن؛ حالا چه کار منفی‌ و معاندانه باشه و چه مثبت و صمیمانه!    چشمای پدربزرگ از این همه هوشیاری بچه‌هاش برق می‌زد: -دشمن علیه ما محتوای رذیلانه و وقیحانه تولید می‌کنه؛ دوست هم برامون عادلانه و صادقانه حرف می‌زنه. اگه بتونیم از این جذابیت‌های واقعی توی فضای مجازی استفاده کنیم، ارسال محتوا و پیام، تو فضای مجازی برامون هم شیرین می‌شه هم جذاب.    علی هم گفت: تازه مخاطبینی خواهیم داشت که تموم حواس‌شون رو به ما دادن و می‌تونیم با ارائه درستی و صداقت توی مطالب، بهشون شربت گوارا تعارف کنیم.   احمد آقا بیان کرد: -مطلب مهم همینه، مخاطبمون رو دوس داشته باشیم؛ به راه عدالت قدم برداریم و جام شوکران به دست مخاطب ندیم بلکه بذاریم یه نوشیدنی خنک تا عمق وجودش رو از خستگی‌ها دور کنه و حظ ببره.    ادامه دارد...   میم.صادقی ❤❤❤❤❤ 👨‍👩‍👧‍👦 @Zendegi_Et
متن کوتاه ششم رسانه در گذر زمان   💢هرگاه پدیده‌ای نو در جهان بروز می‌کند سؤال‌های بی‌شماری پیرامون آن شکل می‌گیرد و با پاسخ‌های آن می‌توانیم دنیایی از آگاهی و اطلاعات را به‌دست آوریم. با این اطلاعات در مواجهه با آن وسیله می‌توانیم دقیق و درست گام برداریم.   💢رسانه و فضای مجازی، رخدادی عظیم در دنیای امروز ماست. حول محور این ابزار امروزی، پرسش‌های بسیاری می‌چرخد که باید به آن‌ها رسیدگی کرد و تا آن‌ها را ندانیم استفاده صحیح از آن را یاد نخواهیم گرفت.   🔆 اولین پرسش‌ها چنین است: خالق رسانه کیست؟⁉️ رسانه از چه زمانی به وجود آمد؟‌⁉️ و چه کسانی در دوره‌های مختلف بشری از آن بهره‌مند شده‌اند؟⁉️   ⚠️پاسخ به این سؤال‌ها تأمل‌برانگیز و هیجان‌آور است پس، از اینجای مطلب را لطفاً با چشمان باز بخوانید و دقیق‌تر به آن نگاه کنید.   خالق اصلی رسانه همان آفریدگاری است که ما را خلق کرد. ✅آری! خداوند زمانی‌که بشر را خلق نمود این ابزار را هم در اختیار او قرار داد تا با آن به کشف حقیقت بپردازد اما اولین کسی که از آن استفاده کرد آدم‌وحوا نبودند. این فرد کسی نیست جز شیطان علیه‌العنه که با این وسیله تازه، آن‌ها را فریفت تا خدا از درگاه رحمت الهی بیرونشان کند. در واقع او از این وسیله سوءاستفاده کرد.   ♻️اما نباید فکر کنیم همیشه چنین حوادثی رخ می‌دهد و نمی‌شود از رسانه به‌عنوان یک نعمت الهی یاد کرد. این ابزار می‌تواند جزء نعمت‌های الهی باشد ولی اگر از آن درست بهره‌مند نشویم به نقمت تبدیل خواهد شد.   🔰در باب خوبی‌های رسانه همین ما را بس که تمام معجزات پیامبران، رسانه محسوب می‌شوند؛ از مار شدن عصای موسی (ع) تا شفابخشی عیسی (ع) و قرآن معجزه خاتم‌الانبیاء (ص).   ✅این وسیله، سال‌های متمادی از آغاز تا امروز در دست بشر چرخیده است؛ مانند چاقوی دو لبه‌ای که می‌توان با آن کارهای بسیار متفاوتی انجام داد؛ آدم کشت یا میوه‌ای خوشمزه را پوست گرفت فقط بستگی به انسانیت، ذات خالص و نیت صحیح ما دارد که چگونه از آن استفاده کنیم و بهره‌مند شوید.   میم.صادقی ❤❤❤❤❤ 👨‍👩‍👧‍👦 @Zendegi_Et
متن کوتاه هفتم مرز میان حقیقت و دروغ، Deep fake   ⭕️با رشد تکنولوژی و پیشرفت بشر در حوزه فضای مجازی، جدا از اثرات مثبتی که در زندگی انسان‌ها صورت می‌گیرد هر لحظه امکان رخ دادن حوادثی هراسناک هم وجود دارد. اتفاقاتی که با سوءاستفاده مجرمان از فناوری رخ می‌دهد ؛ هدف این افراد، پیش‌برد منافع شخصی و ملیتی می‌باشد.    ⭕️یکی از این پیشرفت‌های بشری، جعل عمیق نام دارد. فیک یا جعل عمیق، فناوری جدیدی است که ویدئو را بر پایه هوش مصنوعی به‌طور واقع‌گرایانه تغییر می‌دهد. با در دسترس بودن تصاویر و ویدئوهای فراوان از افراد مشهور، دیپ فیک (Deep fake) به‌راحتی می‌تواند جعل کند.   💢توضیح مطلب اینکه تکنولوژی جعل عمیق نوعی فناوری مبتنی بر هوش_مصنوعی است. این امکان، می‌تواند تصاویری را خلق کند که در دنیای واقعی وجود ندارند اما آن‌قدر شبیه واقعیت هستند که برای همه باورکردنی باشند. برای همین شباهت بسیار زیاد در تصاویر واقعی و جعلی است که آن را جعل عمیق یا (Deep fake) می‌نامند.   💢گاهی مواقع بهره‌برداری از این فناوری در خدمت اهداف شوم و شخصی قرار می‌گیرد. این مسئله با آزار و اذیت‌های اینترنتی هم مرتبط می‌باشد؛ مثلاً با کمک هوش مصنوعی، لباس زنان را به‌ صورت دیجیتالی از تصاویر آن‌ها برمی‌دارند و تصویری نامناسب را در شبکه پیام‌رسان برای اخاذی، هتک آبرو و... منتشر می‌نمایند.    ♨️تا پیش‌ از گسترش فناوری تولید محتوای فیک، فیلم‌ها به‌عنوان مدرک و اسنادی غیرقابل‌ خدشه محسوب می‌شدند. حالا هوش مصنوعی می‌تواند فیلم‌هایی از انسان‌ها بسازد که کاملاً جعلی هستند و محتوای دروغین دارند. فیلم‌ها و تصاویری که می‌توانند به‌راحتی فضای هر جامعه‌ای را ملتهب کنند و حتی جنگ رسانه‌ای راه بیندازند.   ♨️با تقویت هوش مصنوعی مرز میان حقیقت و دروغ هر روز کم‌رنگ‌تر می‌شود؛ دسترسی هوش‌های مصنوعی به منابع گسترده‌ای از تصاویر انسان‌ها، در جعل دقیق طرح و تصاویر، یاری‌شان می‌کند‌.   🔷بسیاری از برنامه‌های تصویری آنلاین که مورد التفات بینندگان هستند، در خدمت توسعه‌دهندگان هوش مصنوعی قرار دارند.   به طور مثال:   ♨️فیس‌آپ برنامه‌ای که سن افراد را تغییر می‌دهد یکی از این دسته برنامه‌هاست و بیش‌از ۱۵۰ میلیون نفر تصاویر خود را در اختیار منابع فیس‌آپ قرار داده‌اند. این تصاویر در سرورهای فیس‌‌آپ ذخیره شدند و عاقبت معلومی هم دارند.   ♨️با تکنولوژی هوش مصنوعی می‌توان کیفیت تصاویر نامرغوب را بالا برد و در واقع فردی جدید با همان ظاهر خلق کرد. برنامه رایگان Remini در گوشی اندروید می‌تواند این کار را انجام دهد و تصویری بی‌کیفیت را به فیلمی مطلوب تبدیل کند؛ البته که تمام تصاویر را هم در توشه خود نگه‌می‌دارد.   هشدار مراقبت از اطلاعات و تصاویر شخصی در فضای مجازی را جدی بگیریم.   ادامه دارد... میم.صادقی ❤❤❤❤❤ 👨‍👩‍👧‍👦 @Zendegi_Et
متن کوتاه هشتم در جست‌وجوی منابع مورد وثوق   ♨️تشخیص محتوای جعلی از واقعی در فضای مجازی با پیشرفت روزانه تکنولوژی، بسیار سخت‌ شده است تا حدی که می‌توان اذعان داشت در اکثر مواقع این مسئله به نزدیک صفر هم رسیده است. مطلبی که این میان حائز اهمیت می‌باشد راه‌های بررسی و تشخیص حقیقت از دروغ است؛ آیا این مسئله امکان پذیر می‌باشد و راهی وجود دارد؟!   🔷دنزل واشنگتن، بازیگر آمریکایی درباره اخبار و رسانه می‌گوید: اگر اخبار را دنبال نکنیم، بی‌اطلاعیم و اگر دنبال کنیم اطلاعات، اشتباه است.  🔷شاید این یک راه‌حل فوق‌العاده باشد، اخبار را دنبال نکنیم؛ در عوض برای کارهای دیگر فرصت بیشتری داشته باشیم... اما نمی‌شود اخبار را هم دنبال نکرد و از دنیا و رخدادهای آن آگاه نبود.   🔷پس برای اینکه محتواهای جعلی ما را بازی ندهند، با احساسات ما بازی نکنند و چیزی را به ما القاء ننمایند باید راه‌حل‌های شناخت را بیاموزیم.   💢اولین و مهم‌ترین قدم برای این‌که در دام محتواهای جعلی گرفتار نشویم بررسی منبع خبر است. باید مطمئن شویم خبر از منبعی موثق منتشر شده وگرنه لایک و بازنشر زیاد برای یک مطلب، دلیلی بر معتبر بودن آن نیست. 💢در این راستا جوینده خبر باشید و از صحت خبر اطمینان حاصل کنید. به رسانه‌های رسمی مراجعه نمایید. رسانه‌ها نیازمند مجوز و دستورالعمل هستند پس موظفند مطالب صحیح را نشر دهند. ♨️حتماً دقت کنید اطلاعات شما از منبع معتبری به دست آید. منبع موثق یعنی یک ارگان دولتی و کشوری؛ نه عمه، خاله و دختر همسایه!   ♨️در قدم دوم اگر خبری را در سایت رسمی دیدید به آدرس آن دقت کنید؛ شاید فقط شبیه‌ به سایت‌های رسمی است ولی از درجه اعتبار ساقط باشد.   ⁉️اما یک سؤال تأمل‌برانگیز: چرا برخی افراد خبر جعلی پخش می‌کنند؟⁉️   ⭕️چون کسانی هستند که از این طریق پول درمی‌آورند، افزایش شماره کلیک برای آن‌ها به‌معنای امکان انتشار تبلیغ بیشتر و در کنارش افزایش سرمایه است. 💢متأسفانه اغلب اخبار جعلی برای تغییر طرز فکر مخاطبین نشر داده می‌شود؛ مراقبت و احتیاط اینجا معنا پیدا می‌کند تا درگیر فجایع غیرقابل جبران نشویم.   ♨️گاهی خبر جعلی مورد نظر را واقعاً از یک منبع رسمی دریافت کردیم ولی ممکن است آن منبع هک‌ شده باشد. اتفاقی که در بسیاری مواقع می‌تواند به سرمایه و مدیریت یک کشور تأثیر بگذارد.   ♨️به هر خبری که در شبکه‌های اجتماعی دست‌به‌دست می‌شود اعتماد نکنیم و با موج مجازی در نشر آن همراه نشویم؛ چون صحت و سقم آن مشخص نیست.    ادامه دارد... میم.صادقی ❤❤❤❤❤ 👨‍👩‍👧‍👦 @Zendegi_Et
متن کوتاه نهم بیایید پوآرو شویم...   به هر خبری که در شبکه‌های اجتماعی دست‌به‌دست می‌شود اعتماد نکنیم.   برای این کار یک راه ساده وجود دارد: باید دنبال منابع موثق بگردیم و اخبار را از آن‌ها پیگیری کنیم. اما اگر منبع مطلب موردنظر، مشخص نبود یا یک کاربر معمولی، محتوا را بازنشر داد، از کجا بفهمیم قضیه درست است؟!   اینجا باید کارآگاهی کنیم تا به‌حقیقت برسیم یعنی در نقش پوآرو یا خانم مارپل دست به کشف بزنیم؛ مثلاً می‌توانیم به جزئیات تصویر دقیق شویم، یک اسم یا لوگو را پیدا کنیم و بر اساس آن منبع محتوا را بیابیم. با راه‌های مختلف دقت و سرچ در اینترنت، تصاویر جعلی را از حقیقی تشخیص دهیم؛ در گوگل امکان جست‌وجو بر اساس تصویر وجود دارد البته نه با مرورگر داخلی.   ممکن است با خود بگوییم من در این زمینه مهارت ندارم؛ اینجا باید سواد رسانه را بیاموزیم، هم برای کارآگاهی و هم امنیت شخصی در فضای مجازی.    پس در راه بررسی صحت محتوا گام‌به‌گام حرکت می‌کنیم: ۱- سعی می‌کنیم از اخبار‌های مختلف منتشر شده، فاصله بگیریم و فقط از منابع معتبر دنبال آگاهی باشیم. ۲- بازهم جانب احتیاط را رعایت می‌کنیم و به هیچ خبری، صددرصد اعتماد نمی‌نماییم چون احتمال خطا همیشه وجود دارد. ۳- در مورد اخبار و محتوای ناموثق تحقیق می‌کنیم و در وب کارآگاهی انجام‌ می‌دهیم.    حالا که از این به بعد، هر خبری را باور نمی‌کنیم دربرابر اخبار جعلی چه وظیفه‌ای داریم؟ هر کس، برایمان خبر یا محتوایی را ارسال کرد:   ۱-از او درباره منبع، سؤال می‌کنیم تا ذهن فرستنده را هم نسبت‌ به این مطلب درگیر کنیم.   ۲-اگر می‌دانیم محتوا جعلی است، سرنخ‌هایی را به او بدهیم تا به محتوای ارسالی شک کند؛ این روش، بسیار تأثیرگذارتر و بهتر است تا اینکه مستقیم به او بگوییم محتوای جعلی فرستاده و او را مورد شماتت قرار دهیم.   به بازنشر اخبار و محتواها حساس باشیم و تا زمانی‌که از صحت خبر مطمئن نشدیم آن را منتشر نکنیم.   امام علی علیه‌السلام می‌فرمایند: هر چه را شنیدی بدون بررسی، بازگو مکن که همین برای دروغ‌گویی تو کافی است.(۱) اگر همه به این حدیث عمل کنند دیگر دروغ، شایعه، اخبار و محتوای جعلی در اینترنت منتشر نمی‌شود یا حداقل وقتی به ما رسید زنجیره انتشار قطع می‌گردد.   امام خامنه‌ای مدظله‌العالی می‌فرمایند: اگر جریان تحریف شکست بخورد، قطعاً جریان تحریم هم شکست خواهد خورد؛ زیرا عرصه‌ کنونی، میدان جنگ اراده‌هاست و اگر اراده‌ ملت ایران، مستحکم باقی بماند بر اراده‌ دشمن غلبه خواهد کرد.(۲)   دقت کنیم شاید ناخواسته در جریان تحریف‌ها دخیل شویم و به ضرر خودمان و کشورمان تمام شود.   پ.ن: ۱-نهج‌البلاغه، نامه‌۶۹ ۲- ۱۰ مرداد ۱۳۹۹ سخنرانی عید سعید قربان   میم.صادقی ❤❤❤❤❤ 👨‍👩‍👧‍👦 @Zendegi_Et
متن کوتاه دهم سخن‌پراکنی مجازی   در بررسی محتواهای جعلی به گونه‌ای بسیار رایج و جالب برخورد می‌کنیم.  بله، درست حدس زدید شایعه؛ یعنی امکان دارد خبری راست باشد اما در مسیر رسیدن به ما تغییر کرده و از اصالت دور شده است؛ به این مطلب شایعه می‌گوییم.   در این میان افرادی هستند که این دسته از محتوا را نشر می‌دهند. شایعه‌پراکَن‌ها صاحب عینکی جادویی هستند و به طور معمول آن سوژه و واقعیت را بزرگ‌تر و بغرنج‌تر از حد واقعی نشان می‌دهند. صنف مجازی آنان به شکل چشم‌گیری عمل می‌کنند و یک سرماخوردگی ساده را تا حد بیماری ایدز جلو می‌برند. نشر دهندگان شایعه به ۲ دسته مطلوب تقسیم می‌‌گردند: ۱-شایعه پراکن‌های آگاه: ایشان با غرض‌ورزی این کار را انجام می‌دهند و هدفی خاص را دنبال می‌کنند، گاه از جنبه مالی و گاه از لحاظ امنیتی، اطلاعاتی و ... ۲-شایعه‌پراکن‌های ناآگاه: هر آنچه در فضای مجازی می‌بینند نشر می‌دهند و هر چقدر دروغ، محتوایی بزرگ‌تر داشته باشد بیشتر ترغیب می‌شوند.   در هر دو گروه یک ویژگی مشترک برای رضایت‌و‌شادی وجود دارد و آن لذتی است که از پراکندن شایعه می‌برند. این اشخاص فقط مسئولیت حمل شایعه را به‌ عهده دارند و از جانب خود مطلبی را تولید نمی‌کنند.   کار اصلی سخن‌پراکنی بر عهده مولدان آن است، شایعه‌ پردازان، تولید می‌کنند اما جذابیت خواندن یک شایعه را مرهون زحمات قشری بی‌ادعا و پرتلاش در میان جماعت شایعه‌پرداز هستیم؛ آن‌ها کسانی نیستند جز شایعه‌ پَزان که در تلاشی خستگی‌ناپذیر شایعات و اخبار بدون منبع را در دیگ منطق با چاشنی اطلاعات ظاهری مورد طبخ قرار می‌دهند سپس آن را برای سِرو به چُو اندازان می‌سپارند تا به خورد مخاطبان بدهند.   مخاطبینی که درگیر و تشنه اخبار جذابند ولی وقتی برای بررسی منبع و حتی صحت ظاهری محتوا ندارند تا متوجه شایعه‌ بودن آن شوند. گونه خاصی از مخاطبان شایعه که بسیار هم به ما نزدیکند شایعه پذیران هستند، هر شایعه‌ای را می‌پذیرند، آن را نقل می‌کنند و در مواردی به کار هم می‌برند. برای این قشر، شایعه هرچقدر غیرقابل‌باورتر باشد بیشتر مورد پذیرش است و آن‌ها را به لذتی شگرف می‌برد.   شایعه‌پذیران و شایعه‌پراکنان ارتباط بسیار نزدیکی با هم دارند چون کاری مشابه انجام می‌دهند و حظی مشترک می‌برند.   میم.صادقی ❤❤❤❤❤ 👨‍👩‍👧‍👦 @Zendegi_Et