باعرض سلام خدمت بزرگواران لطفاً درنظر سنجی مربوط به کانال شرکت بفرمایید.تشکر🙏 https://EitaaBot.ir/poll/4t5q9l?eitaafly

بندگی وعبادت درکنار معرفت عمیقی که یاران اباعبدالله الحسین علیه السلام داشتند نسبت به خدا وامام زمان خود،صفت نیک وبارز دیگر، بندگی و عبادت آنها بود که به رفتار وایمان آنها عمق واعتبارمی داد ، چنانکه در عبادت وبندگی خدا درروایتی نقل شده از امام سجاد (ع) که می فرمایند : دراین سفر محنت شام با آن همه ومصیبت و زحمت و مشقت که برعمه ام زیبنب وارد شده،مع ذلک نماز شب ازاوترک نشد. ویاحضرت اباعبدالله (ع)که شب عاشورا رافرصت می گیرند تابه عبادت ورازو نیاز با خدا بپردازند و یا درنمونه دیگر ،در روز عاشورا وقتى ابوثمامه ملاحظه کرد خورشید به وسط آسمان رسیده و جنگ همچنان ادامه دارد، به امام حسین (ع) عرضه داشت: «اى ابا عبد اللّه! جانم فدایت! مشاهده میکنم که دشمن به تو نزدیک شده، به خدا سوگند! اگر خدا بخواهد، دوست دارم پیش مرگت شوم و علاقه دارم زمانى به دیدار خداى خویش نایل شوم، نمازى را که وقت آن فرا رسیده با تو خوانده باشم. امام حسین علیه السّلام سرش را بالا گرفت و سپس به او فرمود: «ذکرت الصلاة جعلک اللّه من المصلّین الذاکرین، نعم! هذا اوّل وقتها»؛ نماز را به یادآوردى، خداوند تو را از نمازگزاران و تسبیح کنندگان قرار دهد، آرى! اکنون اول وقت نماز است. ازاین نمونه ها در یاران ارباب حسین علیه السلام کم نیست،آنها در همه امور ، ولی و امامِ زمانِ خود را الگوی خود قرار می دهندچه درعبادت وبندگی وچه درامور زندگی. ماهم باتمسک به یارانِ مولایمان حسین (ع) برای اینکه بتوانیم جزو لبیک گویان ندای ارباب باشیم راهی را که آنها رفتند را باید الگوی زندگی خود قرار دهیم. #امام_زمان #امام_حسین @Zendegiye_pooya

خبرِ عمو اومده ؛ نَرسیده آب عزیزم پسرکِ تِشنه لبم ؛ لالایی بخواب عَزیزم… پرستویِ سفیدم… پر مَزن ، مرو مادر… دل از تو نَبریدم… دل مکن ، مَرو مادر… #امام_حسین🖤 #علی_اصغر🖤 🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂 @Zendegiye_pooya

الإمامُ الحسينُ عليه السلام مَن سَرَّهُ أن يُنسَأ في أجَلِهِ ، و يُزادَ في رِزقِهِ ، فَلْيَصِلْ رَحِمَهُ .; هر كه دوست دارد مرگش به تأخير افتد و روزى اش افزايش يابد ، صله رحم به جاى آورَد .; بحار الأنوار : 74/91/15 . #امام_حسین 🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂 @Zendegiye_pooya

☘️لحظاتی سکوت وآرامش 🌷امـيدوارم حـال 🌿دلتـون مـثل گل زیبا 🌷و مثل شبنم با طراوت باشه #طبیعت #خدا @Zendegiye_pooya

🔸برای هیچ چیز در زندگی، غمگین مباش 1⃣ کار سختی که تو داری : *آرزوی هر بیکاری است * 2⃣ فرزند لجبازی که تو داری: *آرزوی هر کسی است که بچه دار نمیشوند* 3⃣ خانه ی کوچکی که تو داری: *آرزوی هر کرایه نشینی است * 4⃣ و دارایی کم تو: *آرزوی هر قرض داری است* 5⃣ سلامتی تو: *آرزوی هر مریضی است * 6⃣ لبخند تو: *آرزوی هر مصیبت دیده ای است و تو خیلی چیزها داری که مردم آرزویش را دارند ♨️*بیشتر به داشته هایت بیندیش تا نداشته هایت و بخاطرشان خدا را شکر کن* #آرامش #خدا 🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿 @Zendegiye_pooya

عشق ومحبت یکی از صفات یاران حسین ابن علی (ع) که باعث جدایی آنها از صف دشمنان و پیوستن آنها به مولا حسین علیه السلام شد صفت ِ محبت وعشقی بود که به مولای خود داشتند. که در عمل با ایثار و شهادتِ خود این عشق ومحبت را ثابت کردند. نمونه های زیادی ازعشق یاران حسین ابن علی (ع)به مولای خود وجود دارد ،مثل فداکاری یکی ازیاران اباعبدالله به نام، عمرو بن قرظه که پیش روی امام ایستاد و از امام حمایت کرد ،در آن زمانی که دشمن از هر طرف به سمت امام تیر پرتاب می‎کرد، ولی "عمرو" با سینه و پیشانی به استقبال تیرها می‎رفت. زخم‎های زیادی بر بدن اون پیدا شده بود. در این حال بود که به سمت امام نظر کرد و گفت: "ای پسر پیامبر! آیا به عهد خود وفا کرده‎ام؟" امام فرمود: "آری، شما در بهشت پیش روی من هستی، از من به رسول خدا سلام برسان و به ایشان خبر ده که من هم خواهم آمد.... و اینگونه بود که این مرد خدا به شهادت رسید. ویاعشق باب الحوائج حضرت عباس علیه السلام ، که عشق خود به امام و مولای خویش رابا شهادت به اثبات رسانید. کم نیست ازاین نمونه ها پیرامون عشق ومحبت یارانِ مولایمان حسین ابن علی به ایشان . به همین دلیل یکی از صفاتی راکه میتوان گفت که باعث جدایی ما ازصف دشمن، وقرارگرفتن ما کنار امام خود می شود، عشق ومحبتی است که باید بیش ازپیش ، در ما وجود داشته باشد، واین میسر نیست مگر با پاکسازی دل از هر آنچه باعث دوری ما ازخدا وایشان می شود. #محرم #امام_حسین @Zendegiye_pooya

💯برکدام حسین بایدگریست؟ 🍂مابرچه حسینی گریه می کنیم........!؟ 🎙شهید مطهری #امام_حسین #محرم @Zendegiye_pooya

🍂اشک های بازیگرنقش حرمله درفیلم مختارنامه مادرم گفت الهی دستت بشکنه! یاعلی اصغر (ع) #امام_حسین #علی_اصغر @Zendegiye_pooya

صدای اکبر عباس ، میبینی صبرمو برده حواست به حرم باشه، علی اکبر زمین خورده همه ریختن سر بچم ، که کینه دارن از اسمش میترسم تا برم پیشش ، نمونه چیزی از جسمش #امام_حسین🖤 #علی_اکبر🖤 @Zendegiye_pooya

قالَ الْحُسَيْنُ عليه السلام : يا بُنَىَّ اِيّاكَ وَظُلْمَ مَنْ لايَجِدُ عَلَيْكَ ناصِراً اِلاَّ اللّه َ فرزندم! بپرهـيز از سـتم بر كسى كه غير از خدا ياورى در مقابل تو ندارد. بحارالانوار، ج 75، ص 308 ـ #امام_حسین ☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️ @Zendegiye_pooya

☘️زندگی خواهی نخواهی می گذرد با شادی های وصف ناپذیر در دل عمیق ترین دردها زندگی نه سخت و نه آسان زندگی زندگی است آنچه سختش می کند سخت گیری ما و آنچه آرامش می کند آرامش ماست دلت آرام باشد زندگی را زندگی خواهی کرد.. #آرامش #طبیعت @Zendegiye_pooya

🔸اگر تغییر نكنیم نابود میشویم...! باید تغییراتی را در نوع نگاهمان به وجود آوریم. 👈 کليدهای اين تغيير عبارتند از: 1️⃣كلید اول: خواستن 2️⃣كلید دوم: خالی كردن ذهن از تعصب ها 3️⃣كلید سوم: داشتن باور مثبت نسبت به خود 4️⃣كلید چهارم: دست به عمل زدن ✔️به یاد داشته باشیم كه عظمت زندگی به علم نیست به عمل است. ✅ افكارت را زيبا كن زندگی به اندازه فكرهای تو زيبا می شود. @Zendegiye_pooya

چای روضه کودکانه☕️ آقای سید علی اکبر کوثری، یک سال، ظهر عاشورا، به یکی از مساجد قم برای روضه خوانی تشریف می برند، بچّه‌های آن محله به رسم کودکانه ی خود خاله بازی می کردند و به جهت تقلید از بزرگترها، با چادرهای مشکی مادرانشان، حسینیه و تکیه ی کودکانه و کوچکی، در گوشه‌ای از محله برای خودشان درست کرده بودند. بعد از اتمام جلسه که از در مسجد بیرون می روند، یکی از دختر بچه های👧 محله جلو می‌آید و می‌گوید: آقای کوثری برای ما هم روضه می خوانی؟ آقای کوثری می گوید: دخترم روز عاشوراست و من تا شب مجالس مختلفی وعده کردم و چون قول دادم باید عجله کنم که تأخیری در حضورم نداشته باشم. دختر بچّه هر چقدر اصرار می کند: آقای کوثری توجّهی نمی‌کنند، تا این که آن دختر بچّه، عبای آقای کوثری را می گیرد و با چشمان گریان می گوید: مگر ما دل نداریم!؟ 😢چه فرقی بین مجلس ما و بزرگترها هست؟ آقای کوثری پیش خودش می گوید: دل این کودک را نشکنم و قبول کردم. بنابراین به دنبال آن دختر باعجله می رود، تا به او می رسد. آن کودکان، حسینیه‌ی کوچک و محقّری داشتند که به اندازه‌ی سه تا چهار نفر بچّه بیشتر داخل آن جا نمی‌شدند. سر خم کردم و وارد حسینیه‌ی کوچک روی خاک های محله نشستم و بچه‌های قد و نیم قد، روی خاک دور و اطرافم نشستند. سلامی محضر ارباب عالم حضرت سیدالشهدا عرضه کردند: السلام علیک یا ابا عبدالله… بعد دو جمله روضه خواندند و یک بیت شعر… و نهایتاً دعایی کردند و آمدند که بلند شوند و با عجله بروند، یکی از بچّه ها گفت: تا چای روضه را نخورید، امکان ندارد اجازه بدهیم بروید. بنابراین آقای کوثری نشستند . آن ها یکی از استکان‌های پلاستیکی بچه‌گانه‌اشان را آوردند و داخل آن، چای☕️ سردی که رنگ خوبی نداشت ریختند، ایشان با بی‌میلی و اکراه، استکان را بالا آوردند و برای اینکه بچه‌ها ناراحت نشوند، بی سر و صدا آن را پشت سرشان، روی زمین ریختند و بلند شدند و رفتند… شام عاشورا، خسته به منزل رسیدند و از شدّت خستگی، فوراً به خواب رفتند. ایشان، وجود نازنین صدیقه کبری حضرت زهرا سلام الله علیها، را در عالم رؤیا دیدند که بالای سرشان آمده است. به گونه‌ای که متوجّه حضور ایشان شدند. حضرت به ایشان فرمودند: آ سید علی اکبر، مجالس روضه‌ی امروز قبول نیست. آقای کوثری گفتند: چرا خانم جان؟ حضرت فرمودند: نیّتت خالص برای ما نبود. برای احترام به صاحبان مجالس و نیّات دیگری روضه خواندی. فقط یک مجلس بود که از تو قبول شد و ما خودمان در آنجا حضور داشتیم، و آن روضه‌ای بود که برای آن چند تا بچّه‌ی کوچک دور از ریا و خالص گوشه‌ی محلّه خواندی. آ سید علی اکبر، ما از تو گلّه‌ای هم داریم! آقای کوثری گفتند: جانم خانم، بفرمایید چه خطایی از من سر زده؟ خانم حضرت زهرا سلام الله علیها با اشاره فرمودند: آن چای را من با دست خودم ریخته بودم، چرا روی زمین ریختی!؟ آقای کوثری از خواب بیدار شدند و از آن روز فهمیدند که توجّه و عنایت اهل بیت علیهم السلام به مجالس با اخلاص و بی‌ریاست و بعد از آن هر مجلس کوچک و بی‌بضاعتی بود قبول می کردند و اندک صله و پاکتی که از آن ها برایشان عاید و حاصل می شد، برکتی فراوان داشت و برای همه‌ی گرفتاری‌ها و مخارجشان کافی بود. منبع : سایت حوزه و پیج هنر هیأت @Zendegiye_pooya